درباره ما

اگر قرآن برای همه مردم است، چرا اهل بیت فقط می‌توانند معنای دقیق آن را متوجه شوند؟ آیا غیبت با حدیث ثقلین در تضاد نیست؟
کد سؤال: ۲۰۸۹۶قرآن و کتب آسمانی
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه »امامت عامه در سنت و عقل »حدیث ثقلین
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام زمان و مهدویت
تعداد بازدید: ۵۴
اگر قرآن برای همه مردم است، چرا اهل بیت فقط می‌توانند معنای دقیق آن را متوجه شوند؟ آیا غیبت با حدیث ثقلین در تضاد نیست؟

با سلام

دوست گرامی

سوال شما حاوی نکاتی بود که در حد ممکن پاسخ داده می شود:

سوال اول:

قرآن کریم داری یک ظاهر و یک باطن است. ظاهر قرآن همین کتاب موجودی است که در دست همگان است و هر کسی آن را بخواند به میزان تلاش و تدبر در آن بهره مند می شود. این مورد مخصوص همگان است.

اما بطن قرآن در دسترس هر کسی نیست. و تنها کسانی آن را می دانند که متصل به وحی الهی باشند و یا از کسی که متصل به وحی است دریافته باشند. لذا این بطون برای همگان و عموم قابل درک نیست. مثلا رد آیات متشابه به آیات محکم و ... مختص اهل بیت علیهم السلام است.

لذا درست است که بخش اعظمی از قرآن را علما طبق روایات اهل بیت علیهم السلام برای ما تفسیر کرده اند. اما آن چه مسلم است قرآن بطون مختلفی دارد که درک آن برای عوام مشکل است.

پس اهل بیت علیهم السلام مفسران قرآن هستند و تفسیر صحیح قرآن در دست آنهاست و ما همین تفاسیری هم که در دست داریم مدیون روایاتی می دانیم که از اهل بیت علیهم السلام به دست ما رسیده است و تفسیری که غیر از طریق اهل بیت رسیده باشد موجب ضلالت و گمراهی می باشد.

مثال: قرآن می فرماید: یدالله فرق ایدیهم. دست خدا بالاى دست آنها است. ظاهر آیه می گوید: خدا دست دارد و دست خدا بالای همه دست هاست. اما وقتی به اهل بیت علیهم السلام مراجعه می کنیم. آیه را تاویل کرد و مراد حقیقی آن را بیان می کنند. که مراد از دست در این آیه، قدرت خداوند است. یعنی قدرت خداوند ما فوق همه قدرت هاست. عده ی که دور از معارف اهل بیت هستند، ید را به معنی دست گرفته اند و قائل به تجسیم شده اند و ...

اما آیا تمام تفسیر قرآن همین است؟ خیر. چون نه تمام روایات تفسیری به دست ما رسیده است و نه مردم توان درک تمام بطون آن را دارند.

پاسخ سوال دوم:

این که پیامبر صلی الله علیه و آله چرا تفسیر قرآن را یاد مردم ندادند و به اهل بیت خود آموزش دادند. هم نکاتی دارد:

نکته اول: مردمی که تازه عقاید دوران جاهلیت را رها کرده بودند و مسلمان شده بودند بسیاری از معارف قرآن برایشان قابل درک و پذیرش نبود.

نکته دوم: از آن جایی که قرآن بطون مختلفی دارد هر انسانی با توجه به میزان فهم و درک خود از آن بهره مند می شود و طبیعی بود که مردم صدر اسلام فاقد چنین درکی باشند، این اسرار و علوم در نزد اهل بیت علیهم السلام بود و به مرور زمان که اعتقاد مردم راسخ تر می شد بیان می داشتند.

نکته سوم: در عصر حاضر که عقول قطعا رشد بیشتری داشته اند و میزان درک و فهم مردم بخاطر پیشرفت های علمی بیشتر شده است. در این عصر با این همه پیشرفت هنوز پذیرش بسیاری از معارف اهل بیت علیهم السلام برای مردم و حتی دانشمندان سخت است. حال شما فرض کنید چگونه بود در عصر جاهلیت و صدر اسلام پیامبر صلی الله علیه و آله بخواهد تمام تفسیر قرآن را بیان کنند؟

پس فهم قرآن، و تفسیر آن هر چه از زمان نزول آن گذشت و مسلمانان مجهز به روایات و احادیث اهل بیت علیهم السلام شدند تا زمان حال بیشتر شد. اما این تمام تفسیر نیست. چون عقل بشر در حال پیشرفت است و تا مرحله تکامل فاصله بسیاری دارد.

پاسخ سوال سوم:

حدیث ثقلین از جمله احادیثی است که در منابع شیعه و اهل سنت آمده و دلالت بر وجود نازنین ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دارند. برای مشاهده به لینک ذیل مراجعه نمایید:

http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۴۹۹۱

برای عدم ضلالت باید اهل بیت و قرآن باشند. و استدلال شیعه هم همین است که ما پیرو مدهبی هستیم که به فرموده پیامبر صلی الله علیه و آله قرآن و عترت را در کنار هم دارد. این به معنای این نیست که امام زمان باید یک کلاس تفسیر بگذارند و همه شرکت کنند و الا قرآن از اهل بیت علیهم السلام جدا شده اند.

ما قرآنی را قبول داریم که مفسر آن اهل بیت علیهم السلام باشند یعنی سر منشاء تفسیر آن اهل بیت علیهم السلام باشند. نه این که تفسیر به رای یا مبتنی بر قیاس و استحسان و ... باشد.

لذا مساله غیبت باعث جدایی قرآن از اهل بیت نمی شود. و حدیث ثقلین اثبات کننده وجود هر امامی در هر زمانی تا روز قیامت است.

پاسخ سوال چهارم:

اما بحث شناخت احادیث:

علمای بزرگ حدیث، میراثی که از سوی اهل بیت علیهم السلام به یادگار مانده را محافظت و نسل به نسل انتقال می دهند. اما این که از کجا بفهمیم این روایت صحیح است یا نه، این خود یک تخصص است. که برخی علما متخصص این فن هستند. حدیث شناسی، متن شناسی، منبع شناسی، علم رجال، درایه، لغت و... همه و همه در رابطه با بحث حدیثی است که برخی علما با داشتن تمام این علوم حدیثی را تایید و یا تضعیف می کنند و این گونه نیست که بدون هیچ علمی اقدام به تایید یا رد روایت کنند. ضمن این که ما یک قاعده ی کلی داریم که روایت را بر عرضه کنیم چنانچه موافق بود تایید می شود اگر مخالف قرآن بود قطعا رد می شود.

اما اختلافات علما:

در بین اصول دین هیچ اختلافی بین علما وجود ندارد. مثلا توحید، نبوت، امامت، عدل و معاد.

اما در برخی جزئیات آن هم بخاطر برداشت فقاهتی ممکن است اختلاف باشد که همانطور که بیان شد در جزئیات است و این در تمام مذاهب وجود دارد. و خللی به اصل مذهب وارد نمی شود.

این که گفته می شود علما حق تفسیر ندارند مراد تفسیر به رای است. یعنی یک شخصی بدون توجه به روایات و آیات از جانب خود تفسیر کند این ایراد دارد.

رسول اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَاْیِهِ فَلْیَتَبَوَّا مقْعَدَهُ مِنَ النّار

هرکس قرآن را به راى خویش تفسیرکند، براى خود جایى در آتش دوزخ انتخاب کرده است

هاشمى خویى، میرزا حبیب الله (متوفای ۱۳۲۴ ق‏). منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة ج ۶ ص ۱۸۱. ناشر: مکتبة الإسلامیة. مکان چاپ: تهران‏

ولی تفاسیر موجود شیعه، تفسیر به رای و قیاس و ... نیست بلکه برگرفته از سخنان و آموزهای اهل بیت علیهم السلام است و هیچ ایرادی ندارد.

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت