درباره ما

آیا شعر حسان بن ثابت در غدیر درست است؟
کد سؤال: ۴۳۳۹۵امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امامت خاصه در روایات »حدیث غدیر
تعداد بازدید: ۱۳۴
آیا شعر حسان بن ثابت در غدیر درست است؟

با سلام
دوست گرامی
ما متن شما را به رنگ طوسی نشان داده و پاسخ شما را به رنگ دیگر در میان کلام شما مطرح می نماییم
علاّمة أمینی در جلد دوّم "الغدیر" (الطبعة الثالثة، ص&#۱۷۷۹;&#۱۷۸۰;) شعری را از "حسان بن ثابت"،از کتاب سلیم بن قیس، ذکر کرده که ادّعا می شود، روزِ غدیر در حضور رسولِ خدا ُسروده شده، شعر چنین است:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم **** بخم و أسمِع بالرسول منادیا
فقال: فمن مولاکم ونبیکم **** فقالوا، ولم یبدوا هناک التعامیا :
إلـهک مولانا وأنت نبینا ***** و لم تلق منا فی الولایة عاصیا
فقال له : قم یا علـی، فإننی ***** رضیتک من بعدی إماما وهادیا
فمن کنت مولاه فهذا ولیـه ****** فکونوا له أتباع صدق موالیا
هناک دعا : اللهم وال ولیـه ***** و کن للذی عادى علیّاً معادیا
لازم است بدانیم که اثری از این شعر در دیوان مطبوع حَسّانِ بْنِ ثابِت دیده نمی شود
پاسخ :
در مورد نبودن این شعر در دیوان حسان بهتر است از گردآورنده و یا محرّف این کتاب سوال شود ؛ چون این شعر جزو اشعاری است که قطعا به حسان منتسب است ،‌ همانطور که شعر شعرای بسیار در مدح امیر مومنان یا در دیوان آنها نیامده و یا آمده و سپس تحریف شده است و یا شخصی دیگر این اشعار را از او نقل کرده اما به صورت تحریف شده !!!
تحریف دیوان متنبی :
به متنبی (از مشهورترین شعرای عرب) گفته شد چرا در مورد علی شعری نمی سرایی؟
در پاسخ گفت :
وترکت مدحی للوصیّ تعمّداً إذ کان نوراً مستطیلاً شاملا
وإذا استقلّ الشّیء قام بذاته وکذا ضیاء الشّمس یذهب باطلا
من از روى عمد مدح حضرت وصى را ترک گفتم**** زیرا او نورى بلند و فراگیر در عالم بود
و هر گاه چیزى قد علم کند بر پاى خود خواهد ایستاد (و دیگر نیازى به تعریف ندارد )****چنان که وصف نور خورشید وصف باطل و بیهوده اى است
این اشعار در کتب بسیار از وی نقل شده است و در دیوان وی چاپ دو جلدی تحقیق الأستاذ عبد الرحمن البرقوقی نقل شده است (ج ۲ ص ۵۴۶)
و در سایت مربوط به اشعار وی نیز موجود است :
http://www.wahaalmotanabbi.com/poemPage.do;jsessionid=E۳۴۷۱F۸۷۵۱۰۸۳A۳۱۰۹۴۸۷۹۵۴F۶C۵۹۸D۴?poemId=۳۰۷
اما در بعضی از چاپ ها از جمله چاپ چهار جلدی تحقیق همین جناب الأستاذ عبد الرحمن البرقوقی نقل نشده است !!!

تحریف اشعار در وفیات الاعیان :
در دیوان متنبی این اشعار را به نقل از دعبل خزاعی نقل می کند ؛ در کتاب وفیات الأعیان نیز همین اشعار را نقل می کند که تصریح به بیعت در روز غدیر خم دارد .
اما در بعضی چاپ ها این شعر را تحریف کرده اند :
کأن سنان ذابله ضمیر * فلیس عن القلوب له ذهاب
وصارمه کبیعته بخم * معاقدها من القوم الرقاب
إذا لم تبر من أعداء علی * فما لک فی محبته ثواب
هو البکاء فی المحراب لیلا * هو الضحاک إن جد الضراب
هم النبأ العظیم وفلک نوح * وباب الله وانقطع الخطاب .
وفیات الأعیان و انباء أبناء الزمان ، اسم المؤلف: أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر بن خلکان الوفاة: ۶۸۱هـ) ج ۳ ص۳۶۹ ـ ۳۷۰ ، دار النشر : دار الثقافة - لبنان ، تحقیق : احسان عباس .
( راه درست به آل محمد شناخته شد و کتاب خدا در خانه هاى آنان فرود آمد )
( آنان همان کلمات و نامهایى هستند که در وقت توبه آدم در نظر وى آشکار گشت )
( آنان حجتهاى خدا بر آفریدگانند که هیچ گونه شک و تردیدى در خود آنان و حکمشان نیست )
( و هر نورى که در هر عصرى براى ارشاد خلایق دیده مى شود از نور شهاب آنان است )
( به ویژه ابو الحسن على که در جنگ مقامى هول انگیز دارد )
( على مروارید و طلاى ناب است و سایر مردم همه خاکند )
( گویى نوک تیز نیزه او خاطره اى است که هیچ گاه از دلها بیرون نمى رود )
( و شمشیر او مانند بیعتش در غدیر خم بر گردن آن قوم جاى گرفته است )
( اگر از دشمنان على بیزارى نجویى هرگز از ثواب محبت او بهره اى نخواهى داشت )
( هم اوست که در شب در محراب بس مى گریست و در وقت جدیت کارزار شاد و خندان بود )
( آنان ( او و خاندانش ) همان خبر بزرگ ( در سوره نبأ ) و کشتى نوح وباب خدایند ، و دیگر سخنى نیست ) .
متن بعضی چاپ های تحریف شده :
در وفیات الأعیان ج ۳ ص ۵۲ تعلیق محمد محیی الدین عبد الحمید چنین آمده است :
کأن سنان ذابله ضمیر * فلیس من القلوب له ذهاب
وصارمه لبغتته کنجم * مقاصدها من الخلق الرقاب

حذف اشعار زمخشری از کتاب کشاف :
زمخشری چندین بیت شعر بر ضد مذاهب اربعه دارد که در آخر تفسیر وی «کشاف» موجود است اما در سایر چاپ ها موجود نیست !!! :
إذا سألوا عن مذهبی لم أبح به ***وأکتمه کتمانه لی أسلم
فان حنفیا قلت ، قالوا : بأنه *** یبیح الطلا وهو الشراب المحرم
وان مالکیا قلت ، قالوا : بأننی *** أبیح لهم أکل الکلاب وهم هم
وان شافعیا قلت ، قالوا : بأننی *** أبیح نکاح البنت والبنت تحرم
وان حنبلیا قلت ، قالوا : بأننی *** ثقیل حلولی بغیض مجسم
تفسیر الکشاف للزمخشری ج ۴ ص ۳۱۰ طبعة مصر
اگر از من در مورد مذهبم سوال کنند نمی توانم آن را ابراز کنم
و آن را مخفی می دارم که این کار برای من بهتر است .
اگر بگویم حنفی هستم می گویند که او
شراب انگور را جایز می داند اما این شراب حرام است .
و اگر بگویم مالکی هستم می گویند که من
خوردن سگ را جایز می داند !!! با اینکه سگ سگ است (و حلال نیست)
و اگر شافعی را بگویم می گویند که من
ازدواج با دختر را جایز می دانم با اینکه ازدواج با دختر حرام است .
و اگر بگویم حنبلی هستم می گویند که من
شخصی خودخواه و قائل به حلول خداوند در بندگان و خشن و قائل به تجسیم هستم

نقل این اشعار از وی در کتاب اضواء البیان :
جالب اینجاست که در تفسیر اضواء البیان همین اشعار را از زمخشری نقل می کند !!! :
وما ذکره عن الشافعی من أنه یقول : إن البنت من الزنى لا تحرم ، هو مراد الزمخشری بقوله :
وإن شافعیًا قلت قالوا بأننی *** أبیح نکاح البنت والبنت تحرم
أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن ، اسم المؤلف: محمد الأمین بن محمد بن المختار الجکنی الشنقیطی. (متوفی: ۱۳۹۳هـ) . ، ناشر : دار الفکر للطباعة والنشر. - بیروت. - ۱۴۱۵هـ - ۱۹۹۵م. ، تحقیق : مکتب البحوث والدراسات.
آنچه که از شافعی ذکر شد که شخص می تواند با دختری که از زنای او متولد شده است ازدواج کند مقصود زمخشری است که گفته است :
وإن شافعیًا قلت قالوا بأننی *** أبیح نکاح البنت والبنت تحرم
بنا بر این ، نبودن این اشعار در دیوان حسان نکته ای غیر از انچه ادعا شد دارد .
مرحوم آقا بزرگ تهرانی در کتاب الذریعه می نویسند :
ومدح الأمیر أیضا باشعار کثیرة أخرى مسطورة فی الکتب ، ومسقطة عن دیوانه المطبوع مکررا ، حیث إنه لعبت فی دیوانه الأیادی الجانیة ، کما لعبت فی دیوان الفرزذق باسقاط المیمیة ، ودیوان أبى فراس وکشاجم وکتب أخرى باسقاط مناقب أهل البیت ( ع ) إرادة لاطفاء نور الله .
الذریعة ج ۹ قسمت ۱ ص ۲۳۷
حسان امیر مومنان را با اشعار دیگری (غیر از این شعر معروف)‌ نیز مدح کرده است که همه آنها در کتب آمده است اما از دیوان چاپی که به کرات طبع شده است نیز حذف شده است .
زیرا دست‌های خیانتکار در این دیوان دست برده اند ؛ همانطور که در دیوان فرزدق قصیده میمیه را حذف کرده اند (یا سائلی این حل الجود والکرم در مدح امام سجاد علیه السلام)‌ و از دیوان ابوفراس و کشاجم و... مناقب اهل بیت را برای خاموش کردن نور خدا حذف کرده اند .

ادامه متن :
و پیداست، که این شعر ساخته و پرداختة قرن چهارم به بعد است، زیرا به تصریح علاّمة أمینی نخستین راویِ این شعر، حافظ "أبو عبد الله المرزبانی محمد بن عمران الخراسانی" مُتَوفّی به سال &#۱۷۷۹;&#۱۷۸۳;&#۱۷۸۴; هجری است که حدود سیصد سال با عصر نبوی فاصله داشته و به اصطلاح علم درایه، انقطاع واضحی در نقل وی وجود دارد و با توجّه به دواعی نقل، حدود سه قرن مسلمین از این شعر بی خبر بوده اند!! در حالی که پر واضح است اگر چنین شعری در روز غدیر سروده شده بود، خصوصاً در آن عصر، به سرعت بر سر زبانها می افتاد و شایع می شد ولی شگفت آنگه در آثارِ اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و قدیمترین کُتُبِ روایی و کلامیِ شیعه کمترین اثری از این شعر نیست با اینکه جا داشت خود امیر المؤمنین و فرزندانش و هم پیروان آنان، مکرّر به این شعر استشهاد کنند و در احتجاج با رقباء و مخالفان، آن را یادآور شوند.

پاسخ :

این مطلب نا آگاهی یا غرض ورزی نویسنده را می رساند ، زیرا وی در این چند سطر چند مطلب را ادعا کرده است :

۱- به ادعای علامه امینی این مطلب در کتب علمای قبل از مرزبانی نیامده است .

۲- نیامدن این مطلب در کتب قبل از وی دلالت بر عدم اطلاع مسلمین از این شعر می کند !

۳- در کتب قدیمی روایی و کلامی شیعه اثری از این شعر نیست !!!

۴- امیر مومنان و اهل بیت به این شعر استشهاد نکرده اند ، پس صحیح نیست !!!
پاسخ این چهار مطلب :
۱- نویسنده غافل از این نکته است که ابتدای تدوین حدیث به صورت ابتدایی در زمان مالک بن انس یعنی حدود سال ۱۵۰ بوده است !!! و اگر این مستشکل بخواهد چنین اشکالی بنماید باید اساس تمامی کتب اهل سنت را زیر سوال ببرد ؛ زیرا بین تصنیف اولین کتب به صورت ابتدایی (جدا از کتب معتبره در نظر اهل سنت مانند بخاری متوفای ۲۵۶)‌ تا عصر رسول خدا (ص)‌ بیش از صد و ۳۰ سال فاصله است !!!
ذهبی در تاریخ الاسلام می‌گوید :
وفی هذا العصر شرع علماء الإسلام فی تدوین الحدیث والفقه والتفسیر ، فصنف ابن جریج التصانیف بمکة ، وصنف سعید بن أبی عروبة ، وحماد بن سلمة وغیرهما بالبصرة ، وصنف الأوزاعی بالشام ، وصنف مالک الموطأ بالمدینة ، وصنف ابن إسحاق المغازی ، وصنف معمر بالیمن ، وصنف أبو حنیفة وغیره الفقه والرأی بالکوفة ، وصنف سفیان الثوری کتاب الجامع
تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ج ۹ ص ۱۳، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی الوفاة: ۷۴۸هـ ، دار النشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمرى
در این عصر بود که علما شروع به نوشتن حدیث و فقه و تفسیر کردند ؛ ابن جریج کتب خویش را در مکه نوشت ، سعید بن ابی عروبه و حماد بن سلمه و غیر آن دو در بصره و اوزاعی در شام شروع به نوشتن کردند !!!
مالک نیز در مدینه کتاب موطا رانگاشت و ابن اسحاق مغازی را ؛ و معمر نیز در یمن کتاب نوشت و ابوحنیفه و غیر او فقه و اصول را در کوفه ؛ و سفیان ثوری کتاب جامع را نگاشت!!!

و بین اولین کتب معتبر اهل سنت تا زمان پیامبر (ص)‌دویست و سی سال !!! پس وی باید ادعا کند تمامی روایات صحاح سته و مسند احمد که در کتب قبل از آن نیست و به ادعای اهل سنت به صورت سینه به سینه نقل شده است اعتبار ندارد .

(البته اکنون اجمالا به این نکته اشاره می‌کنیم که علت این عدم تصنیف ، منع خلفا از تدوین حدیث و حقائق صدر اسلام بوده است که مبادا واقعیت بر مردم روشن گردد ؛ می‌توانید در این زمینه به آدرس ذیل با عنوان «بى توجّهى صحابه به احادیث پیامبر» مراجعه نمایید )
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=۱۲۲

۲- باید گفت که متن علامه امینی چنین است :
وأقدم کتاب سیق إلى روایة هذا الشعر هو کتاب سلیم بن قیس الهلالی التابعی الصدوق الثبت المعول علیه عند علماء الفریقین ( کما مر فی ج ۱ ص ۱۹۵ ) فرواه بلفظ یقرب مما یأتی عن کتاب " علم الیقین " للمحقق الفیض الکاشانی ، وتبعه على روایته لفیف من علماء الاسلام لا یستهان بعدتهم فرواه من الحفاظ : ۱ - الحافظ أبو عبد الله المرزبانی محمد بن عمران الخراسانی المتوفى ۳۷۸ أخرج فی ( مرقاة الشعر )
الغدیر ج ۲ ص ۳۴
اولین کتابی که توجه به نقل این شعر داشته است کتاب سلیم بن قیس هلالی است که علمای فریقین روایت او را قبول دارند . او این شعر را به روایتی شبیه آنچه ما از کتاب علم الیقین نقل می کنیم ، نقل می نماید ؛ عده ای از علمای اسلام نیز از وی پیروی کرده و این شعر را نقل کرده اند که عدد ایشان نیز کم نیست ؛ از میان حافظانی که این شعر را نقل کرده اند :
حافظ ابوعبد الله ....
می‌بینید که مرحوم علامه امینی ادعا نمی‌کنند که اولین کسی که این شعر را بعد از سلیم نقل کرده است ،‌ مرزبانی است ؛‌ بلکه این شعر را از او نیز نقل می‌کنند .
جدای از این مطلب این شعر را علمای دیگری قبل از این تاریخ نقل کرده اند :
مناقب الإمام أمیر المؤمنین (ع) - محمد بن سلیمان الکوفی (متوفی ۳۰۰یعنی هم عصر با بخاری ، اولین کسی که روایات را به صورت امروزی مدون کرد)‌ - ج ۱ ص ۱۱۹

۳- به خلاف ادعای مولف این دروغنامه ، در کتب قدیمی شیعه نیز بعد از کتاب سلیم این شعر نقل شده است :
رسائل المرتضى ج ۴ ص ۱۳۱
خصائص الأئمة شریف رضی ص ۴۲
الاقتصاد شیخ طوسی ص ۲۲۱
الأمالی شیخ صدوق ص ۶۷۰
المسترشد محمد بن جریر الطبری ص ۴۶۹
و...

۴- وقنی از امیر مومنان اصل ماجرای غدیر را قبول نمی‌کردند و ایشان مجبور شدند برای این مطلب شاهد بگیرند !!! حال شما می‌خواهید اهل بیت به شعر حسان استشهاد کنند !!!
البته استشهاد امیر مومنان به اصل ماجرای غدیر و شاهد گرفتن عده ای از صحابه در کتب شیعه و سنی آمده است و ما نیز در آدرس ذیل به آن اشاره کرده ایم :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۳۴۰۲

ادامه متن :
البتّه متن شعر و استعمال ضمایر غائب در آن، به خوبی گواه است که در حضور پیامبر ُسروده نشده، زیرا تصریح دارد که: "ینادیهم یوم الغدیر نبیهم بخم و أسمِع بالرسول منادیا" "روز غدیر در محلّ خُمّ، پیامبرشان آنان را ندا می کند و چه منادیِ نیکویی است پیامبر" در حالی که اگر شاعر در حضور پیامبر اکرم ُ این شعر را انشاد کرده بود، قاعدةً می گفت: ینادیهم یوم الغدیر نبینا ......... = پیامبرمان روزِ غدیر ما را ندا می کند.

پاسخ :
مصنف این دروغنامه ، بی خبر از صنایع ادبی که یکی از معروفترین آنها التفات است (یعنی استفاده از ضمیرهای غائب و مخاطب و به کار بردن آنها پس از همدیگر)‌،‌ می گوید چرا شاعر ،‌ ضمیر را به صورت غائب آورده است ؛ جالب اینجاست که مصرع دوم را مطرح نمی کند که می‌گوید : «أسمع بالرسول منادیا» صدای ندای پیامبر را بشنو !!! اگر بنا بود مانند خود او استدلال کنیم می‌گفتیم : این مصراع شاهد خوبی است که حسان این اشعار را در جلوی پیامبر خوانده است ، زیرا می‌گوید صدای پیامبر را بشنو .

ادامه متن :
علاوه بر اینها سند این خبر به لحاظ علم رِجال کاملاً مخدوش و بی اعتبار است، زیرا "یحیى بن عبد الحمید" که در عِداد راویان آن آمده، همان است که " أحمد بن حنبل" در بارة او گفته: "کان یکذب جهاراً = وی آشکارا دروغ می گفت"! (میزان الاعتدال فی نقد الرجال، حافظ ذهبی، دار المعرفة، بیروت، ج&#۱۷۸۰;، ص&#۱۷۷۹;&#۱۷۸۵;&#۱۷۷۸;)
در باره راوی دیگر "قیس بن الربیع" نیز می خوانیم: "لا یکاد یعرف عداده فی التابعین، له حدیث أنکر علیه = وی از تابعین شناخته نمی شود و حدیثی از او نقل شده که نزدِ ناقدان منکر است" (میزان الاعتدال، ج&#۱۷۷۹;÷ص&#۱۷۷۹;&#۱۷۸۵;&#۱۷۷۹;).
در بارة "أبو هارون عبدی" که نام اصلی او "عمارة بن جوین" است، أحمد بن حنبل گفته: "لیس بشیء = وی در خور إعتناء نیست" ابن مُعین می گوید: "ضعیف لا یصدق فی حدیثه = ضعیف است و در حدیثش راست نمی گوید"! نِسائی نیز می گوید: "متروک الحدیث = حدیث او باید ترک شود" جوزجانی گوید: "أبو هارون کذاب مفتر = أبو هارون بسیار دورغگو و افترا زننده است". شعبه گفته است: "لأن أُقَدَّم فتضرب عنقی أحب إلی من أن أحدث عن أبی هارون = اگر مرا پیش افکنند که گردنم را بزنند برایم محبوبتر است که از أبی هارون حدیثی نقل کنم"! (میزان الاعتدال، ج&#۱۷۷۹;÷ ص &#۱۷۷۷;&#۱۷۸۳;&#۱۷۷۹;).

پاسخ :
نبودن سندی صحیح برای این شعر در کتب اهل سنت ، منافاتی با اصل صحت انتساب آن به حسان ندارد ؛ زیرا علمای اهل سنت به کرات این شعر را نقل کرده و آن را با جزم و قطع به حسان بن ثابت نسبت داده اند ؛ البته شایان ذکر است که ذکر این شعر به همین مقدار موجود از معجزات و الطاف الهی است ، زیرا بنی امیه برآن بودند که تمامی فضائل اهل بیت را نابود سازند و کسی جرات نقل روایتی در فضیلت اهل بیت را نداشت :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=۱۰۴
(ذیل عنوان « سزای مقاومت کنندگان در برابر ناسزاگویی به امیر المؤمنین علیه السلام»)

علمایی که این شعر را به نقل از حسان نقل کرده اند :
۱- سیوطی :
سیوطی ، علامه معروف اهل سنت که تاریخ دان ، ادیب ، محدث و اصولی است این شعر را در کتابی که در مورد اشعار برگرفته شده از روایات نوشته است به حسان نسبت می دهد :
وأنشد الشیخ تاج الدین بن مکتوم لحسان بن ثابت الأنصاری رضی الله عنه:
ینادیهمُ یومَ الغدیر نبیُّهم ... بِخُمٍّ فأسمعْ بالرَّسول منادیا
وقالَ فمن مولاکم وولیُّکم ... فقالوا ولم یُبدوا هناک تعامیا
إلهک مولانا وأنت ولیُّنا ... ولم یُلْفَ منا فی الولایة عاصیا
فقالَ له قم یا علیُّ فإننی ... رضیتک من بعدی إماماً وهادیا
فمنْ کنتُ مولاه فهذا ولیُّه ... فکونوا له أنصارَ صدقٍ موالیا
هناک دعا اللهم والِ ولیَّه ... وکن بالذی عادى علیّاً معادیا
الازدهار فی ما عقده الشعراء من الأحادیث و الآثار ص۱۹ ، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبو بکر، جلال الدین السیوطی (المتوفى : ۹۱۱هـ) الوفاة: ۹۱۱
شیخ تاج الدین بن مکتوم اشعار حسان را خواند که ...

۲- ابو المظفر سبط الحافظ ابن الجوزی الحنفی: المتوفى (۶۵۴).
فقال حسان بن ثابت:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم***بخم فأسمع بالرسول منادیا
وقال : فمن مولاکم وولیکم***فقالوا ولم یبدوا هناک التعامیاً
إلهک مولانا وأنت ولیّنا***ومالک منّا فی الولایة عاصیاً
فقال له قم یا علی فإنّنی***رضیتک من بعدی إماماً وهادیاً
فمن کنت مولاه فهذا ولیّه ***فکونوا له أنصار صدق موالیاً
هناک دعا اللهم وال ولیّه ***وکن للذی عادى علیّاً معادیاً
ویروى أن النبی صلى اللّه علیه وسلم لما سمعه ینشد هذه الأبیات قال له : یا حسان، لا تزال مؤیّداً بروح القدس ما نصرتنا أو نافحت عنّا بلسانک
تذکرة الخواص ص ۲۰ وفی الطبعة الحدیثة: ۲۸ ـ ۳۴.
حسان بن ثابت گفته است ...
و روایت شده است که وقتی پیامبر شنیدند که این اشعار را سرود به او فرمودند : ای حسان ،‌ روح القدس تا زمانی که از ما دفاع می کنی یا از ما بدی ها را با زبانت دور می داری ، یاور تو باشد

مشخص است که ابن جوزی صریحا این اشعار را به حسان نسبت می دهد .

۳- أخطب الخطباء الخوارزمی المکی: المتوفى (۵۶۸).
المناقب ص ۱۳۶، مقتل الامام الحسین (ع) : ص۴۷.

۴- ابن مردویه .
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی - ص ۱۲۱

۵- الحافظ ابو نعیم الاصبهانی: المتوفى (۴۳۰).
ما نزل من القرآن فی علی : ص۵۷ .

۶- صدر الحفاظ الکنجی الشافعی المتوفى (۶۵۸) .
کفایة الطالب : ص۶۴ باب۱ .

۷- شیخ الاسلام صدر الدین الحموئی: المتوفى (۷۲۲).
فرائد السمطین ج ۱ ص ۷۳ ، ح۳۹ .

۸- الحافظ جمال الدین محمد بن یوسف الزرندی الحنفی المتوفى (بضع و۷۵۰).
نظم درر السمطین : ص۱۱۲ .

ادامه متن :
امّا در موردِ کتاب "سلیم بن قیس الهلالی" لازم است بدانیم که اساساً چنین ابیاتی از قول "حسان بن ثابت" در آن مذکور نیست! بلکه این کتاب حاوی أبیات دیگری است بدین مطلع: ألم تعلموا أن النبیَّ محمداً لدى دوح خمٍّ حین قام منادیا (کتاب سلیم بن قیس، منشورات دار الفنون، مکتبة الإیمان، بیروت، ص &#۱۷۷۸;&#۱۷۷۸;&#۱۷۸۵;).
شگفت است که علامة أمینی به هیچ وجه اشاره نکرده اند که أشعار منسوب به حسان در کتاب سلیم بن قیس غیر از ابیاتی است که در جلد دوّم الغدیر آورده اند!

پاسخ :
متاسفانه این نویسنده تنها بنای بر اثبات سخنان خویش به هر نحو ممکن دارد ، جالب است که همانطور که گذشت ،‌ علامه امینی در مورد متن این شعر در کتاب سلیم فرموده اند :
وأقدم کتاب سیق إلى روایة هذا الشعر هو کتاب سلیم بن قیس الهلالی التابعی الصدوق الثبت المعول علیه عند علماء الفریقین ( کما مر فی ج ۱ ص ۱۹۵ ) فرواه بلفظ یقرب مما یأتی عن کتاب " علم الیقین " للمحقق الفیض الکاشانی ، وتبعه على روایته لفیف من علماء الاسلام لا یستهان بعدتهم فرواه من الحفاظ : ۱ - الحافظ أبو عبد الله المرزبانی محمد بن عمران الخراسانی المتوفى ۳۷۸ أخرج فی ( مرقاة الشعر )
الغدیر ج ۲ ص ۳۴
اولین کتابی که توجه به نقل این شعر داشته است کتاب سلیم بن قیس هلالی است که علمای فریقین روایت او را قبول دارند . او این شعر را به روایتی شبیه آنچه ما از کتاب علم الیقین نقل می کنیم ، (و نه عین آنچه ما از عین الیقین نقل می کنیم) نقل می نماید ؛ عده ای از علمای اسلام نیز از وی پیروی کرده و این شعر را نقل کرده اند که عدد ایشان نیز کم نیست ؛ از میان حافظانی که این شعر را نقل کرده اند :
حافظ ابوعبد الله ....

ادامه متن :
از این گذشته علامة حلی در کتاب رجال خود در بارة کتاب سلیم بن قیس گفته است: "و الوجه عندی الحکم بتعدیل المشار إلیه والتوقف فی الفاسد من کتابه = به نظر من باید مشار إلیه را تعدیل و در امور باطل کتابش توقف نمود"
وی از إبن عقیل نقل می کند: "و الکتاب موضوع لا مریة فیه = تردیدی نیست که این کتاب ساختگی است" (خلاصة الأقوال فی معرفة الرّجال للعلامة الحلی، منشورات رضی، قم، ص &#۱۷۸۴;&#۱۷۷۹;).
ابن داوود حلی نیز می گوید: "سلیم بن قیس الهلالی ینسب إلیه الکتاب المشهور وهو موضوع بدلیل أنه قال إن محمد بن أبی بکر وعظ أباه عند موته وقال فیه إن الأئمة ثلاثة عشر مع زید وأسانیده مختلفة. لم یروِ عنه إلا أبان بن أبی عیاش وفی الکتاب مناکیر مشهورة وما أظنه إلا موضوعاً = کتاب مشهوری به سلیم بن قیس الهلالی نسبت داده می شود که ساختگی است به دلیل آنکه در این کتاب ذکر شده محمد بن أبی بکر (که در) زمان مرگ پدرش (دو ساله بود) او را اندرز داد!! و در آن ذکر شده أئمه با "زید" سیزده نفرند! اسناد آن گوناگون است و جز أبان بن أبی عیاش کسی از او نقل نکرده و در کتاب منکرات مشهوری وجود دارد ومن این کتاب را جعلی می دانم" (الرّجال، المطبعة الحیدریة ، نجف ص &#۱۷۷۸;&#۱۷۸۰;&#۱۷۸۵;).
آقای "سید أبو القاسم خویی" زعیم حوزة نجف در بارة این کتاب می نویسد: "والکتاب موضوع لا مریة فیه، وعلى ذلک علامات فیه تدل على ما ذکرناه، منها ما ذکر أن محمد بن أبی بکر وعظ أباه عند الموت، ومنها أن الأئمة ثلاثة عشر، وغیر ذلک. قال المفید: هذا الکتاب غیر موثوق به، وقد حصل فیه تخلیط وتدلیس= شک نیست که این کتاب ساختگی بوده و نشانه هایی در کتاب موجود است که به صحّتِ نظرِ ما دلالت دارد، از جمله اینکه محمد بن أبی بکر پدرش را به هنگام مرگش اندرز داد و أئمه سیزده نفرند!! و غیر آن. شیخ مفید گوید: "این کتاب قابل إعتماد نیست و در آن تخلیط و تدلیس صورت گرفته است" (معجم رجال الحدیث، چاپ قم، ج هشتم، ص&#۱۷۷۸;&#۱۷۷۷;&#۱۷۸۵;)
با توجه به این نکات، پس چرا علمای شیعه به این اشعار استدلال میکنند؟ واضح است که شعر مجعول نمیتواند دلیل محکمی برای عقائد شیعی باشد!!!!!! و چه بسا ذی عقول کم هستند!

پاسخ :
در مورد انتساب کتاب سلیم بن قیس به مولف و صحت مطالب آن به طور مفصل در سایت در آدرس ذیل در قسمت نظرات پاسخ گفته شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۱۴۷۴

جدای از اینکه نقل بسیاری از کلمات به صورت گزینشی صورت گرفته است ، به عنوان مثال نویسنده با گزینش قسمتی از سخنان آیت الله خویی که ایشان درصدد نقل اشکالات هستند تا سپس پاسخ آن را مطرح کنند ، چنین القا می کند که ایشان با علامه حلی و ابن داود حلی در اشکالات هم نظرند اما ایشان تمامی این شبهات را پاسخ می دهند .

اما پاسخی اجمالی در مورد شبهات دلالی این کتاب :
اشکالات دلالی علما به این کتاب تنها همین دو نکته است (ذکر ۱۳ امام و سخن گفتن محمد بن ابی بکر با پدرش)‌
در کتاب سلیم نیامده است که ائمه همراه با زید سیزده نفرند ، بلکه آمده است ائمه از ولد اسماعیل سیزده نفرند که مقصود از ۱۳ امام در روایت ،‌ دوازده امام به همراه رسول خدا (ص) است ؛‌ در کتاب سلیم آمده است که از ذریه اسماعیل سیزده امام می آیند ، که طبق نظر شیعه رسول خدا (ص) نیز مقام امامت (یعنی مقام اجرایی در مورد دین)‌ را همانند حضرت ابراهیم دارا بوده اند .
وفیه تسمیة کل إمام هدى وإمام ضلالة إلى أن ینزل الله عیسى بن مریم من السماء . فذکر فی الکتاب ثلاثة عشر رجلا من ولد إسماعیل بن إبراهیم خلیل الله
کتاب سلیم بن قیس ص ۲۵۳

در مورد سخن گفتن محمد بن ابی بکر با پدرش در هنگام مرگ نیز (که سن محمد در آن زمان حدود سه سال بوده است)‌ در نسخ صحیحه این کتاب عبد الله بن عمر با پدرش است ، و نه محمد بن ابی بکر ؛ همانطور که مرحوم آیت الله خویی در کتاب خویش چنین فرموده اند :
معجم رجال الحدیث آیت الله خویی ج ۹ ص ۲۳۰
عده ای نیز این کار را کرامتی از امیر مومنان دانسته اند ؛ همانطور که کودکی خردسال شاهد بر بی گناهی یوسف شد . مرحوم آیت الله خویی در همان آدرس ذکر شده این نظر را نیز مطرح می فرمایند .
بنا بر این اشکال دلالی دیگری به این کتاب باقی نمی ماند . و اشکالات سندی نیز پاسخ در سایت به صورت مفصل پاسخ داده شده است .

موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت