درباره ما |
کد سؤال: ۴۳۲۹۹ | امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه »امامت عامه مفاهیم و کلیات »عصمت امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »حسنین علیهما السلام »امام حسن (ع) »صلح امام حسن (ع) تاریخ و سیره »جنگ صفین امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه چند سؤالی | تعداد بازدید: ۶۴ |
با سلام جناب mohamad در ابتدا باید بگویم که کپی کردن مطالب دیگران خیلی مهارت دارید . مطالبی را که شما COPY& paste کردهاید ، بارها و بارها در وبلاگهای سنی نوشته شده است . اما پاسخ ادعاهای شما : شیعیان جمله «ممکن نیست که رسول خدا امت را بدون چوپان رها کرده باشد» را از عبد الله پسر ارشد عمر آموخته است ؛ چرا که ایشان برای نخستین بار در هنگامی که پدرش عمر در حال مرگ بود ، این مطلب را به او گوشزد کرد که مبادا امت مسلمان را بدون چوپان رها کنی . مسلم نیشابوری در صحیح خود مینویسد: أخبرنی سَالِمٌ عن بن عُمَرَ قال دَخَلْتُ على حَفْصَةَ فقالت أَعَلِمْتَ أَنَّ أَبَاکَ غَیْرُ مُسْتَخْلِفٍ قال قلت ما کان لِیَفْعَلَ قالت إنه فَاعِلٌ قال فَحَلَفْتُ أَنِّی أُکَلِّمُهُ فی ذلک فَسَکَتُّ حتى غَدَوْتُ ولم أُکَلِّمْهُ قال فَکُنْتُ کَأَنَّمَا أَحْمِلُ بِیَمِینِی جَبَلًا حتى رَجَعْتُ فَدَخَلْتُ علیه فَسَأَلَنِی عن حَالِ الناس وأنا أُخْبِرُهُ قال ثُمَّ قلت له إنی سمعت الناس یَقُولُونَ مَقَالَةً فَآلَیْتُ أَنْ أَقُولَهَا لک زَعَمُوا أَنَّکَ غَیْرُ مُسْتَخْلِفٍ وَإِنَّهُ لو کان لک رَاعِی إِبِلٍ أو رَاعِی غَنَمٍ ثُمَّ جَاءَکَ وَتَرَکَهَا رَأَیْتَ أَنْ قد ضَیَّعَ فَرِعَایَةُ الناس أَشَدُّ قال فَوَافَقَهُ قَوْلِی ... سالم از ابن عمر نقل کرده است که : «بر حفصه وارد شدم، از من پرسید: مىدانى که پدرت کسى را به خلافت برنگزیده است؟ گفتم: او چنین نکرده است. حفصه پاسخ داد: او خود چنین کرده است. من سوگند خوردم که در این باره با پدرم سخن بگویم. تا صبح سکوت کردم و سخنى نگفتم، ولى گویا کوهى را بر دوش نهاده بودم. سرانجام نزد او رفتم و عمر از مردم پرسیدن گرفت و من پاسخ مىدادم تا پرسیدم: از خلق شنیدهام که تو به خلافت وصیت نکردهاى حال آنکه اگر چوپانى رمه خود را بىسرپرست رها کند، آنها را هلاک ساخته، پس چگونه در رعایت حال مردم این گونه اهمال رواست؟ عمر با نظر من موافقت کرد و سر به زیر افکند... . صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: ۲۶۱، ج ۳ ، ص ۱۴۵۵، ح ۱۸۲۳، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی. این در حالی است که قرآن هنوز در میان مسلمان بود و به قول جناب عالی کتاب هدایت و همه فهم خدا در میان مردم بود . در این روایت عبد اللَّه بن عمر به یک امر عقلانى اعتراف کرده است و آن اینکه فرمانرواى مردم نباید آنها را بدون وصیت رها کند؛ اما با کمال تعجب میبینیم که اهل سنت معتقدند رسول خدا به اندازه عبد الله بن عمر نیز فهم و درک نداشته است و امت اسلامی را بدون سرپرست رها کرده است . اما این که گفتهاید : « پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم قوم را بدون راهنما رها نکرد زیرا در بین آنها قرآن باقی ماند ... » این سخن شما در حقیقت مخالفت صریح با سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله است ؛ چرا که رسول خدا میفرماید که «کتاب خدا و اهل بیت من چراغ هدایت و دو جانشین من هستند، این دو از هم جدا نمیشود تا زمانی که بر حوض کوثر بر من وارد شوند ، اگر شما از این دو تا اطاعت و پیروی کردید ، هرگز گمراه نخواهید شد» ؛ اما جناب عالی به پیروی از خلیفه دوم این سخن رسول خدا را هذیان میدانید و فقط قرآن کریم را برای هدایت مردم کافی میدانید . بلی ، قرآن کتاب هدایت است ؛ اما با وجود همین کتاب هدایت در میان مسلمان، از همان روز نخست وفات پیامبر خدا اختلاف در میان مسلمانان ایجاد شد و قرآن به تنهائی نتوانست اختلاف میان مسلمانان را حل نماید . قرآن کتاب هدایت است ؛ اما به شرطی که ثقل دیگر آن؛ یعنی اهل بیت علیهم السلام آن را تفسیر کنند . وجود قرآن در میان مسلمان در این چهارده قرن هیچ کمکی به حل اختلاف نکرده است ؛ بلکه همه مذاهب اسلامی با استناد به آیات قرآن مشروعیت مذهب خود را مطرح و هفتاد سه فرقه شدهاند . رسول خدا صلی الله علیه وآله ، دقیقا متوجه این نکته بود ، به همین خاطر اهل بیت خود را در کنار قرآن بر مردم حجت قرار داد که اگر حقیقتا مردم به این سفارش پیامبر عمل میکردند و همانند خلیفه دوم آن حضرت را به هذیان گویی متهم نمیکردند ، هیچ اختلافی در میان مسلمانان پیش نمیآمد و همه مردم جهان راه هدایت را طی میکردند . پس در حقیقت سرمنشأ ضلالت و گمراهی مردم و عدم ایمان آنها به خداوند، خلیفه دوم است که شعار «حسبنا کتاب الله» را سرداد و اجازه نداد که مردم هم به قرآن و هم به اهل بیت علیهم السلام تمسک کنند . اما دلیل دوم شما . خداوند به مردم دستور داده است که در امور خودشان با یکدیگر مشورت کنند؛ علامه شوکانی صراحت دارد که مشورت مورد نظر در این آیات ، مشورت در امور غیر دینی است : والمراد هنا المشاورة فی غیر الأمور التی یرد الشرع بها. فتح القدیر ۱ : ۳۹۳ . در حالی که همین قرآن امامت را امر الهی مینامد و جعل آن را به خداوند نسبت میدهد : وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا ( الأنبیاء / ۷۳) ؛ وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین ( القصص / ۵) ؛ وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا (السجده/۲۴) ؛ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً (البقرة/۳۰) ؛ یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ (ص۲۶) ؛ َ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین (البقره/۱۲۴) . و آیات بسیار دیگری که خداوند جعل امام را به خود نسبت میدهد ؛ در حالی که حتی یک آیه در قرآن وجود ندارد که انتخاب امام را به عهده مردم گذاشته باشد . بر فرض که این مطلب شما درست باشد ، چرا مردم در انتخاب ابوبکر نقش نداشتند؟ چرا مردم در انتخاب عمر نقش نداشتند؟ چرا مردم در انتخاب عثمان هیچ نقشی نداشتند و فقط عبد الرحمن بن عوف فامیل خود را به عنوان خلیفه انتخاب کرد؟ خود عمر صراحت دارد که انتخاب ابوبکر ناگهانی و عدم مشورت با مردم صورت گرفته است و اگر چنین بیعتی در آینده اتفاق افتاد ، باید آن شخص کشته شود . ثُمَّ إِنَّهُ بَلَغَنِی أَنَّ قَائِلاً مِنْکُمْ یَقُولُ وَاللَّهِ لَوْ مَاتَ عُمَرُ بَایَعْتُ فُلاَنًا. فَلاَ یَغْتَرَّنَّ امْرُؤٌ أَنْ یَقُولَ إِنَّمَا کَانَتْ بَیْعَةُ أَبِی بَکْر فَلْتَةً وَتَمَّتْ أَلاَ وَإِنَّهَا قَدْ کَانَتْ کَذَلِکَ وَلَکِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا، وَلَیْسَ مِنْکُمْ مَنْ تُقْطَعُ الأَعْنَاقُ إِلَیْهِ مِثْلُ أَبِی بَکْر، مَنْ بَایَعَ رَجُلاً عَنْ غَیْرِ مَشُورَة مِنَ الْمُسْلِمِینَ فَلاَ یُبَایَعُ هُوَ وَلاَ الَّذِی بَایَعَهُ تَغِرَّةً أَنْ یُقْتَلاَ. البخاری ، صحیح البخاری ج ۸ ص ۲۶ ، ح ۶۸۳۰ ، کتاب الحدود، ب ۳۱ ، باب رَجْمِ الْحُبْلَى مِنَ الزِّنَا إِذَا أَحْصَنَتْ. بیعت با عمر نیز که واضح است که مردم هیچ نقشی در آن نداشتند ؛ بلکه به شدت با آن مخالف بودند که ما این مطلب را در آدرس ذیل به صورت کامل بررسی کردهایم : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۱۴۷۵ از همه اینها مهمتر این که امیرمؤمنان علیه السلام در هیچ یک از این انتخابها نقشی نداشت و بلکه مخالف صد در صد آن بود . با انتخاب ابوبکر به شدت مخالف بود و تا شش ماه از بیعت کردن با او سر باز زد که ما این مطلب را در آدرس ذیل بررسی کردهایم : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۴۹۴۹ با انتخاب عمر نیز به شدت مخالف بود و مخالفت خود را با آن نشان داد که پیش از آن آدرس این مطلب داده شد . در انتخاب عثمان نیز نقش نداشت و اصل خلافت او را غیر مشروع میدانست . اما برهان دیگر شما : بلی اگر رسول خدا صلی الله علیه وآله میخواست شخصی همانند خالد بن ولید را انتخاب کند ، این شبهه قطعا به وجود میآمد ؛ اما رسول خدا خالد و عمر را انتخاب نکرد ؛ بلکه کسانی را انتخاب کرد که خداوند آنها را همانند خودش از هر گونه رجس و پلیدی پاک کرده بود . تمامی پیامبران پیش از رسول خدا جانشین داشتهاند، آیا آنها به اندازه شما نمیفهمیدند که ممکن است جانشین آنها اشتباهی کند و این اشتباه به پای خود آن پیامبر نوشته شود؟ از این گذشته، از سخن شما این گونه استفاده میشود که رسول خدا در زمان حیاتش با انتخاب چندین جانشین اشتباه کرد و مردم جنایت زشت خالد و ... را به پای پیامبر نوشتند ، پیامبر نیز به اشتباه خود پی برد و بعد از آن از انتخاب جانشین صرف نظر کرد . این مطلب توهین زشتی به رسولخدا صلی الله علیه وآله است و شما باید به خاطر این توهین به رسول خدا استغفار کنید . گفتهاید که « و تصور کنید خالد نیز برای خود جانشینی برمیگزید و او هم فقط یک خطا میکرد و به همین ترتیب تا امروز این جانشینان رسمی بنظر شما چند خطا میکردند همه این خطاها قانون میشد؟!!!» بلی، متأسفانه همین اتفاق افتاد و جانشینان ناحق رسول خدا صلی الله علیه وآله همان مقاماتی را که رسول خدا دارا بود ، برای خود قائل شدند و دین اسلام را صد در صد تحریف کردند . نخستین دروغ را ابوبکر به رسول خدا بست و به آن حضرت تهمت زد که انبیاء ارث بجا نمیگذارند ؛ در حالی که نص صریح قرآن از ارث انبیاء سخن گفته است ، فدک را غصب کرد، خانه دختر رسول خدا را آتش زد و تنها یادگار رسول خدا را به شهادت رساند و ... . عمر که خود را پیامبر جدید میدانست ، بسیاری از احکام الهی را تغییر داد ، دستور داد که اذان را تحریف و جمله «حی علی خیر العمل» را حذف و به جای آن جمله «الصلاة خیر من النوم» را بگویند . صراحتا اعلام کرد که دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود و من آنها را حرام میکنم ، دستور داد که در هنگام نماز دست بسته بإیستید ، نماز تراویح را اختراع کرد و... صدها مورد دیگر که تقریبا شامل تمام احکام اسلامی میشود . هر آن چه پیامبر گفته بود ، او عکس آن را انجام داد ؛ تا جایی که الآ میبینیم عمل اهل سنت صد در صد بر خلاف سنت رسول خدا است . خلیفه سوم نیز همین رویه را ادامه و هر آن چه از قلم خلیفه دوم افتاده بود ، او تغییر داد ، دستور داد که مسافران نماز را تمام بخوانند ، به جای مسح پا آن را بشویند و ... . برای اطلاع بیشتر از بدعتهای خلفای سگانه به آدرس ذیل مراجعه فرمایید : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=۱۳۲ بنابراین محذوری را که شما از آن نام برده و آن را دلیل عدم اعلام جانشین از طرف رسول خدا اعلام کردهاید ، عملا اتفاق افتاده است . اما این که گفتهاید : « و تازه گاهی خطاها در سلسله جانشینها می توانست ۱۸۰ درجه با هم فرق کند و ما را دچار سردرگمی نماید» بلی در بسیار از موارد همین اتفاق نیز افتاد و خلیفه دوم فتواهای داد که ابوبکر خلاف آن را قائل بود ؛ از جمله در بحث متعه . مسلم نیشابوری به نقل از جابر بن عبد الله انصاری مینویسد که : حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَیْجٍ أَخْبَرَنِی أَبُو الزُّبَیْرِ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ یَقُول کُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَةِ مِنْ التَّمْرِ وَالدَّقِیقِ الْأَیَّامَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِی بَکْرٍ حَتَّى نَهَى عَنْهُ عُمَرُ فِی شَأْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ از جابر بن عبد الله الأنصاری شنیدم که می گفت : ما در زمان رسول خدا و ابو بکر در مقابل یک مشت خرما یا آرد متعه می کردیم . تا اینکه عمر در قضیه عمرو بن حریث از آن نهی کرد . صحیح مسلم ج۲ ص ۱۰۲۳ باب نکاح المتعة الجمع بین الصحیحین ج۲ ص۳۹۹ - سنن البیهقی الکبرى ج۷ ص۲۳۷ - مسند أبی عوانة ج۳ ص۳۳- مصنف عبد الرزاق ج۷ ص۵۰۰ - معرفة السنن والآثار ج۵ ص۳۷۵ - التمهید لابن عبد البر ج۱۰ ص۱۱۲ - عون المعبود ج۶ ص۱۰۱ و... به نقل از شیعیان گفتهاید که : « پس از حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم ازطریق فرشتگان با جانشینان او درتماس است همانگونه که با جانشینان موسی علیه الصلاة والسلام تماس داشت». بلی، متأسفانه خلیفه دوم اعتقاد داشت که جبرئیل بر او نازل میشود و به جای نازل شدن به رسول خدا و یاد دادن احکام به آن حضرت به خلیفه دوم نازل میشد و دستورات الهی را ابلاغ میکرد ؛ چنانچه در بحث اذان اهل سنت اعتقاد دارند که جبرئیل بر عمر بن خطاب نازل شد و اذان به او آموخت : أَوَّلُ مَنْ أَذَّنَ فِی السَّمَاءِ جِبْرِیلُ فَسَمِعَهُ عُمَرُ وَبِلالٌ فَأَقْبَلَ عُمَرُ فَأَخْبَرَ النَّبِیَّ بِمَا سَمِعَ ثُمَّ أَقْبَلَ بِلالٌ فَأَخْبَرَ النَّبِیَّ بِمَا سَمِعَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ سَبَقَکَ عُمَرُ یَا بِلالُ أَذِّنْ کَمَا سَمِعْتَ قَالَ ثُمَّ أَمَرَهُ رَسُولُ اللهِ أَنْ یَضَعَ أُصْبُعَیْهِ فِی أُذُنَیْهِ اسْتِعَانَةً بِهِمَا عَلَى الصَّوْتِ اولین کسی که در آسمان اذان گفت جبرائیل بود. عمر و بلال هر دو از جبرئیل شنیدند و عمر این موضوع را به اطلاع رسول خدا صلّی الله علیه و آله رسانید، ولی وقتی بلال آمد نزد رسول خدا و قضیه را به عرض رسول خدا رسانید پیامبر اکرم فرمود: قبل از تو عمر آمد و این خبر را اطلاع داد، تو به همان شکل که شنیدی اذان بگو. و رسول خدا صلّی الله علیه و آله بلال را امر نمود تا به هنگام اذان گفتن دستهای خود را در گوشهای خود بگذار تا به صدایت کمک شود. مسند الحارث (زوائدالهیثمی)، ج ۱، ص ۲۴۵، بغیة الباحث عن زوائد مسند الحارث، اسم المؤلف: الحارث بن أبی أسامة / الحافظ نور الدین الهیثمی الوفاة: ۲۸۲، دار النشر: مرکز خدمة السنة والسیرة النبویة - المدینة المنورة - ۱۴۱۳ - ۱۹۹۲، الطبعة: الأولى، تحقیق: د. حسین أحمد صالح الباکری المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج ۳، ص ۷۰، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر العسقلانی الوفاة: ۸۵۲، دار النشر: دار العاصمة/ دار الغیث - السعودیة - ۱۴۱۹هـ ، الطبعة: الأولى، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری. البته در این روایت اسمی هم از بلال آوردهاند تا کمی از حساسیت آن کم شود و شبههای در جعلی بودن روایت پیش نیاید. اما بحث عصمت جانشینان پیامبر: عصمت جانشینان پیامبر امری است قطعی و با آیات قرآن و روایات متواتر قابل اثبات است . که ما این مطلب را در آدرس ذیل بررسی کردهایم : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۷۶۶۱ خالد بن ولید ، فرمانده سپاه بود نه جانشین پیامبر ، هیچ کس ادعا نکرده است که فرماندهان سپاه نیز باید معصوم از خطا و اشتباه باشند ، صحبت از ولایت عامه و جانشینی مطلق رسول خدا است نه فرماندهی سپاه . طبیعی است که اگر شخصی همانند خالد بخواهد جانشین رسول خدا شود ، اصل دین خدا منحرف میشود ؛ همان طوری که همین قضیه اتفاق افتاد و خالد بن ولیدها دین اسلام را به صورت کامل تحریف کردند . خالد بن ولید به دستور خلیفه اول ، صحابی رسول خدا را بدون هیچ دلیل و مدرکی کشت و همان شب با همسر او زنا کرد ، خلیفه دوم نیز به جای تقبیح عمل خالد ، آن را توجیه کرد و مستحق پاداش نیز دانست . برای اطلاع بیشتر در این زمینه به آدرس ذیل مراجعه کنید : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۱۹۸۴ عصمت پیامبر ، نه به خاطر ارتباط با وحی ؛ بلکه به وسیله تقوا و قوهای است که خداوند در درون آنها نهاده است . ما این مطلب را در آدرس ذیل به صورت کامل بررسی کردهایم : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۴۷۵ در باره صلح امام حسن علیه السلام نیز به آدرس ذیل مراجعه کنید : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۸۲۰ گفتهاید که : « امروز ما در یک مسئله خلافی به قرآن و سنت مراجعه می کنیم و رأی هیچ شخصیت دیگری حتی شخصیتی چون ابوبکر رضی الله عنه در مقابل قرآن و سنت برای ما سند نیست و خود را ملزم به پیروی صد در صد ازهیچکس جز قرآن و سنت نمی دانیم». این نیز دروغ بزرگی است ؛ چرا که شما اعتقاد به عدالت تمامی اصحاب دارید و سخن همه آنها را حجت میدانید و حتی سخنان آنها را بر سخنان رسول خدا ترجیح می دهید . رسول خدا میفرماید که من دو جانشین در میان شما نهادهام ، یکی کتاب خدا و دیگری اهل بیت من ؛ ولی شما به پیروی از عمر میگویید : حسبنا کتاب الله ؛ خدا و رسولش متعه را حلال اعلام میکنند ؛ ولی شما آن را به پیروی از عمر حرام میدانید ؛ خدا و رسولش دستور میدهد که نماز را دست باز بخوانید ؛ اما شما به پیروی از عمر دست بسته میخوانید ؛ خدا و رسولش دستور داده است که در اذان «حی علی خیر العمل» بگویید ؛ اما شما به پیروی از عمر به جای آن «الصلاة خیر من النوم» میگویید ؛ خداوند کشتن مسلمان را حرام میداند ؛ اما شما به پیروی از خلیفه اول که اصحاب رسول خدا را کشت ، خون مسلمانان را حلال میدانید و هر روز با بستن بمب زنان و کودکان مسلمان را میکشید ؛ خداوند لواط را حرام اعلام میکند و حد آن را قتل میداند ؛ در حالی که شما به پیروی از ابوحنیفه لواط دهنده و لواط کننده را فقط تعزیر میکنید ؛ خدا و رسول خدا سه طلاق در یک مجلس را باطل میداند ؛ در حالی که شما آن را جایز میدانید و زنان و مادرانتان به همین صورت طلاق میگیرند ؛ خدا و رسول خدا جماعت خواندن نماز جماعت را باطل میداند ؛ در حالی که شما به پیروی از خلیفه دوم آن را به جماعت میخوانید ؛ خدا و رسول او دستور میدهد که در وضو باید پای را مسح کنید ؛ اما شما به پیروی از عثمان آن را میشویید . و هزاران مورد دیگر که در حقیقت ثابت میکند که مذهب شما با آن چه خدا و رسول او فرموده است ، صد در صدر در تضاد است . ما نیز از خداوند میخواهیم که شما را هدایت کند . گروه پاسخ به شبهات |