آیا حضرت علی بیعت مهاجر و انصار را یکی از طرق تعیین خلیفه می‌داند؟
با سلام
دوست گرامی جناب صدیق فاروق البارزی
۱- فرموده‌اید : « این اقوال را که متذکر شدید بنده دیده ام وبارها خوانده ودر مورد آن ها تفکر کرده ام.بنده این اقوال را نمی پذیرم واعتقادات خودم را بیان می کنم نه از دیگران را»!
ما نیز از نظرات گذشته شما می‌دانستیم که شما ، به هیچ وجه قبول نخواهید کرد که یزید جزو خلفای خاص رسول خدا (ص) باشد ! اما نکته اساسی این است که کسانی که صاحب این اقوال هستند ، همگی از بزرگان علمای اهل سنت‌اند !
این سخنان تنها برای اثبات این بود که علمای اهل سنت ، چه اعتقادی دارند و اعتقاد آنان با اعتقاد عموم اهل سنت ، مختلف است و اگر مردم ، از این نظرات آگاه شوند ، دیگر به سخنان آنان اعتماد نخواهند کرد !
۲- فرموده‌اید « بنده نامی از خلفای ۱۲گانه نبردم (نه ردا ونه تصدیقا)بحث من در مورد خلفای راشدین بود و ولایت آن ها»
عبارت شما دقیقا به صورت ذیل بود : «اما ما معتقدیم خلافت بعد از حضرت امیر مومنان علی (کرم الله وجهه)از بین رفت وبه سلطنت موروثی بنی امیه تبدیل شد.لذا شبه شما وارد نیست ما بعد از خلفا’ اربعه قائل به ولی الله در مورد هیچ کدام از خلفای بنی الامیه وبنی العباس نیستیم.البته قابل ذکر است که تعدادی از علمای ما قائل به پنج خلیفه اند که پنجمین آن ها حضرت حسن سبط اکبر(رض)می باشد وبنده این قول را قوی وپسندیده ومطابق با سنت می دانم»!
ممکن است که شما اعتقاد داشته باشید خلافت بعد از خلفای اربعه یا خمسه از بین رفت ! اما رسول خدا نام از ۱۲ خلیفه برده‌اند و نه ۴ یا ۵ خلیفه ؛ و به نظر علمایی که ذکر شد ، یزید نیز خلیفه است ، و نه سلطان !
۳- فرموده‌اید « دلیل مشروعیت خلیفه اول را بیعت مهاجرین وانصار(ر ض)می دانم.چنانکه حضرت علی(کرم الله وجهه)در نهج البلاغه به آن استناد کرده است»!
اگرچه قبلا پاسخ این سوال را بارها داده‌ایم ، اما باز متذکر می‌شویم که حضرت عبارت «فإن أجمعوا» دارند ! و این سخن ، در واقع اشاره به بیعت مهاجر و انصار ، با حضرت در غدیر خم است ! اما برای هیچ کس ، نه ابوبکر و نه عمر و نه دیگران ، چنین بیعتی حاصل نشد ! همانطور که خود بهتر در مورد مخالفت «سعد بن عبادة» و ... روش گرفتن بیعت برای ابوبکر (با چوپ و چماق) آگاهی دارید !
واگر فرض بگیریم که بیعت با ابوبکر حجت بود ، چرا عمر لفظ «فلتة» را برای ان به کار برد ؟!
۴- در مورد صحابه‌ای که با خلافت امیرمومنان مخالفت کردند ، فرموده‌اید «اگر دیوانه نبودند یا جاهل قاصر بودند ویا جاهل مقصر»!
ا. معاویه را جزو کدام دسته می‌دانید ؟ جاهل قاصر یا مقصر یا هیچکدام ؟
ب. آیا جاهل مقصر بودن ، عذر شرعی به حساب می‌آید ؟ (یعنی می‌توان چنین کسی را عادل به شمار آورد؟)
ج. آیا جاهل قاصر بودن ، در مقابل نصوص صریحه رسول خدا (ص) در بیان خلافت و... معنی دارد ؟!
مثل اینکه اهل سنت بگویند گروهی از صحابه مقام ابوبکر را نمی‌دانستند ! آیا چنین سخنی برای شما قابل قبول است ؟!
د. آیا کسانی که با ابوبکر ، بیعت کردند ، امثال همین افراد نبودند ؟! آیا این عمل به نظر شما حجت می‌شود ؟!
ه. بر فرض که تمام این سخنان را پذیرفتیم !نظر شما راجع به بخاری چیست که در کتاب تاریخ خویش ، می‌گوید «خلافة ابی بکر ، خلافة عمر ، خلافة عثمان ، ثم بعد ذلک فتنة ، خلافة معاویة !»!
آیا او را نیز جاهل قاصر یا مقصر می‌دانید ؟!
۵- فرموده‌اید «شاید بنده هم معتقد باشم که امام علی (ک ه)افضل از امام حسن(ر ض) بودند اما این را نباید فراموش کرد که امام حسن دارای جایگاه ویژه ای هست که هیچ کس الا برادر بزرگوارش امام حسین (رض)از چنین جایگاهی برخوردار نیست.مانند:۱/سید جوانان اهل بهشت.درست است ما معتقدیم پیامبر به عشره مبشره بشارت بهشت داده است اما سروری اهل بهشت را به حسن وحسین داده است. ۲/نوه رسول الله(ص)۳/ ریحانه رسول الله(ص)۴/ پاره تن رسول الله(ص)۵/ به تعبیر خود رسول الله فرزند رسول خدا(ص)»!
اما هیچ یک از آنها نمی‌تواند اعتقاد عامه اهل سنت ، که افضل امت بعد از رسول خدا «ابوبکر و عمر و عثمان و علی» هستند ، را تغییر دهد .
۶- فرموده‌اید «ان اجماعی در بیعت با امام حسن (رض)اتفاق افتاد در مورد احدی حتی امام علی(ک ه)اتفاق نیافتاده بود وبعد از ان هم اتفاق نیافتاد.چون همه چه قائلین به خلافت به صورت غیر منصوص از طرف خدا(اهل سنت)وچه قائلین به امامت خاصه(شیعیان)همه در مورد امام حسن وصلاحیت او اتفاق نظر داشتند الا معاویه وهم دستانش»!
دقیقا شبیه همین اتفاق برای پدر ایشان ، امیرمومنان علیه السلام اتفاق افتاد ! و جز شامیان ولشگریانش ، همگی خلافت حضرت را قبول کردند !
البته کسانی که با بیعت امیرمومنان مخالفت کردند ، مانند عبد الله بن عمر ، با امام حسن علیه السلام نیز بیعت نکردند ! چون هنوز عذری که برای عدم بیعت داشتند (وجود دو خلیفه) ، باقی بود .
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات | 
