چرا پیامبر در جریان حدیث قرطاس بعد گفتند که دیگر قلم و کاغذ نیاورید؟
آیا این جمله ابعد الذی قلتم در حدیث قرطاس سند معتبر دارد؟
با سلام
دوست گرامی
۱- فرموده‌اید « در داستان پیامبر حرفش را با گفتن لا پس میگیرد .اول چیزی میخواهد که به سرنوشت امت ارتباط دارد سپس بعد از چند لحظه نظرش عوض میشود و وقعی به آنچه خودش گفته نمیگذارد»!
به عکس نظر شما ، این اتمام حجت با امت است ، ووقتی دیگر این اتمام حجت فایده نداشت آن را نمی‌نویسند ! چون باز گفته می‌شد رسول خدا این نامه را در حال هذیان گفتن نوشته‌اند !
۲- فرموده‌اید «ین داستان نوشته داستانویس دروغگو است ( نه بخاری ) و مورد پسند اذهان جهود زده است و پشیزی ارزش ندارد»!
بهتر است این سخنان را در جمع علمای اهل سنت بگویید ، تا با شما به خاطر چنین اهانتی به راویان بخاری ، برخوردی لایق کنند !
۳- فرموده‌اید «شما پاسخگو میگویید برای پوشاندن حق ادعا کردند رسول خدا هذیان میگوید در جواب به شما میگویم : اگر حقی در این داستان میبینید پس آنگاه کلام پایانی پیامبر که گفته لا یعنی نه !دوات و کاغذ نیاورید حق است و مخالفت با آن و اصرار بر آوردن به معنای مخالفت با کلام پیامبر خواهد بود و پیشی گرفتن بر رسول خدا آنچه که قرآن نهی فرموده و میگوئید علی هم در آن جلسه رعایت کرده است اما شما شیعیان ناراحتید که چرا علی بر خلاف کلام خدا کاری نکرده است»!
شما در واقع همه چیز را بر عکس میبینید !
فرض کنید شخصی به کاری دستور دهد ، و بعد از چند وقت از آن کار نهی کند !
گروهی در زمانی که دستور داد ، عمل نکردند ، ووقتی که نهی کرد انجام دادند ! شما میگویید این گروه مانند کسانی هستند که موقع دستور به آن عمل کردند و موقع نهی آن را ترک کردند ! زیرا بعد از مدت امر ، به مضمون آن عمل کرده و قبل از نهی ، آن کار را ترک کرده بودند !
به عنوان مثال آیه قرآن به صحابه دستور داد که وقتی می‌خواهند با رسول خدا (ص) نجوا کنند ، صدقه بدهند ، اما هیچ کس نداد ! جز امیرمومنان ! و این به عنوان یکی از فضیلت‌های ثابت در حیات امیرمومنان در کتب اهل سنت است !
حال آیا کسی میتواند ادعا کند که چون بعدا حکم صدقه دادن برداشته شد ، دیگر صدقه دادن علی علیه السلام ارزشی ندارد ؟ و کسانی که در زمان وجوب صدقه دادن ، چنین کاری نکردند ، با علی مساوی هستند ، زیرا حکم صدقه دادن برداشته شد ؟!
۳- فرموده‌اید «جمله ابعد الذی قلتم کلام بچه گانه ای است که به پیامبر نسبت داده اند و عامدا کم کردن شان و شخصیت پیامبر است » پس شما نسخ احکام را یک مساله بچه گانه می‌دانید که به خداوند نسبت داده میشود ! چون در نسخ نیز دقیقا همین حالت حکم فرما است !
۴- فرموده‌اید «اشتباه میکنید اهل سنت ( مسلمانان) کتاب بخاری را جزء اعتقادات خود نمیدانند بلکه فقط یک مرجعی میدانند که گاهی میتواند به بیان آیات قرآن یا حوادث تاریخ اسلام کمک کند»!
بهتر است به جای علمای اهل سنت سخن نگویید :
وقد قال امام الحرمین لو حلف انسان بطلاق امرأته أن ما فی کتابی البخاری ومسلم مما حکما بصحته من قول النبی صلى الله علیه وسلم لما ألزمته الطلاق ولا حنثته لاجماع علماء المسلمین .
صحیح مسلم بشرح النووی ، أبو زکریا یحیى بن شرف بن مری النووی (متوفای۶۷۶ هـ) ج ۱ ، ص ۱۹ ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت - ۱۳۹۲ ، الطبعة : الطبعة الثانیة .
امام الحرمین (غزالی) گفته است که اگر انسانی قسم بخورد که اگر تمامی مطالبی که بخاری و مسلم آن را صحیح می دانند از کلام رسول خداست ، و اگر چنین نباشد زن خود را طلاق می دهد ، نه باید قسم خود را بشکند و نه باید زن خود را طلاق دهد ؛ زیرا اجماع مسلمانان بر این مطلب است (که تمامی روایات صحیحین کلام رسول خدا است)
ولکن جمهور متون الصحیحین متفق علیها بین أئمة الحدیث تلقوها بالقبول وأجمعوا علیها وهم یعلمون علما قطعیا أن النبى قالها .
قاعدة جلیلة فی التوسل والوسیلة ، ج ۱ ص ۸۷ ، أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: ۷۲۸ ، دار النشر : المکتب الإسلامی - بیروت - ۱۳۹۰ - ۱۹۷۰ ، تحقیق : زهیر الشاویش .
مجموع الفتاوى ج ۱ ص ۲۵۷ .
تمامی آنچه در متن صحیحین آمده است ، ائمه حدیث بر آن ها اتفاق دارند و آن را قبول کرده اند و برآن اجماع دارند و ایشان علم قطعی دارند که رسول خدا (ص) آنها را گفته است .
گروه پاسخ به شبهات | 
