درباره ما

آیا عبارت قال فعلتها اذا و انا من الضالین با عصمت منافات ندارد؟ چه فضیلتی خدا در سوره حمد بر امت پیامبر داده که در امتهای دیگر نیست؟ آیات فراموشی انبیاء در قرآن بیانگر صحت روایت فراموشی قرآن توسط پیامبر نیست؟
کد سؤال: ۴۳۱۱۱چند سؤالی
نبوت »عصمت انبیا
نبوت »حضرت محمد (ص)
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه »امامت عامه مفاهیم و کلیات »عصمت
تعداد بازدید: ۲۹
آیا عبارت قال فعلتها اذا و انا من الضالین با عصمت منافات ندارد؟ چه فضیلتی خدا در سوره حمد بر امت پیامبر داده که در امتهای دیگر نیست؟ آیات فراموشی انبیاء در قرآن بیانگر صحت روایت فراموشی قرآن توسط پیامبر نیست؟

با سلام
دوست گرامی
پاسخ سوال اول این است که جمعى از مفسران معتقدند که منظور از" ضال" در اینجا خطاى در موضوع است، یعنى من ضربه ه‏اى را که به آن مرد قبطى زدم به قصد قتل نبود بلکه به عنوان حمایت از مظلوم بود، و نمى‏دانستم منجر به قتل او مى‏شود، بنا بر این" ضال" در اینجا به معنى" غافل" و منظور غفلت از عاقبت کار است.
بعضى دیگر گفته ‏اند منظور این است که خطایى در قتل آن مرد ظالم رخ نداده چرا که او مستحق بوده است، بلکه منظور این است که من نمى‏ دانستم عاقبت این کار چنین خواهد بود که من نتوانم در مصر بمانم و مدتى از وطن آواره شوم و برنامه‏ هایم به تاخیر افتد.
تفسیر سومى که شاید از جهاتى مناسبتر با مقام موسى ع و عظمت کیان او باشد این است که موسى ع در اینجا یک نوع توریه به کار برده است، سخنى گفته که ظاهرش این بوده من در آن زمان راه حق را پیدا نکرده بودم بعدا خداوند راه حق را به من نشان داد و مقام رسالت بخشید، ولى در باطن مقصود دیگرى داشته و آن اینکه من نمى‏دانستم که این کار مایه این همه دردسر مى‏شود و گرنه اصل کار حق بود و مطابق قانون عدالت (و یا اینکه من آن روز که این حادثه واقع شد راه را گم کرده بودم و به آنجا رسیدم که این حادثه رخ داد).
و مى ‏دانیم منظور از" توریه" این است که انسان سخنى بگوید که باطنش مطلب حقى باشد، ولى طرف مقابل از ظاهر آن چیز دیگرى استفاده کند و این مخصوص مواردى است که انسان در تنگنا قرار بگیرد که مى‏خواهد دروغ نگوید و در عین حال، حفظ ظاهر نیز داشته باشد «۱».
نمونه ۱۵ ص۲۰۵
پاسخ سوال دوم این است که برترین‌ دین‌ آن‌ دینی‌ است‌ که‌ جواب گوی‌ همة‌ نیازهای‌ انسان‌ در دنیا و موجب‌ سعادت‌ او در آخرت‌ باشد و سایر ادیان‌ آسمانی‌ گرچه‌ برای‌مردم‌ زمان‌ خود مناسب‌ بوده‌، ولی‌ جامعیت‌ دین‌ اسلام‌ را نداشته‌اند. علت‌ آن‌نیز نبودن‌ زمینه‌ و آمادگی‌ در مردم‌ آن‌ زمان‌ها بوده‌ است‌؛ چون‌ افراد بشر درهمة‌ زمان‌ها از نظر فهم‌ و درک‌ مطالب‌ یکسان‌ نیستند. آنان‌ مانند دانش‌آموزانی‌هستند که‌ هر کدام‌ آمادگی‌ برای‌ شرکت‌ در کلاس‌ مخصوصی‌ را دارند و آنچه‌برای‌ کلاس‌ اول‌ ابتدایی‌ به‌ عنوان‌ درس‌ مطرح‌ می‌شود یا آنچه‌ در سطح‌متوسطه‌ و کارشناسی‌ و بالاتر در نظر گرفته‌ می‌شود فرق‌ می‌کند و چون‌ از زمان ‌ظهور اسلام‌ به‌ بعد رشد فکری‌ بشر رو به‌ کمال‌ بود و روز به‌ روز کاملتر می‌شد،ازین‌رو دینی‌ هم‌ که‌ برای‌ هدایت‌ چنین‌ افرادی‌ در نظر گرفته‌ شده‌ کامل‌تر وجامع‌ترین‌ دین‌ می‌باشد. قرآن‌ نیز صریحاً این‌ معنا را بیان‌ می‌کند که‌: «اءن‌ّ الدین‌عندالله الاسلام‌ و من‌ یبتغ‌ غیرالاسلام‌ دیناً فلن‌ یقبل‌ منه‌ تنها دین‌ کامل‌ از نظرخدا اسلام‌ است‌ و هر کس‌ در آخرت‌ با دینی‌ غیر از این‌ بیاید از او قبول‌ نمی‌شود» و با توجه به اینکه سوره حمد ام القران است و از محکم‏ترین آیات قرآن مى ‏باشد که خلاصه قرآن محسوب مى‏ شود، این سوره باعظمت و در حقیقت خلاصه دین از اختصاصات امت پیامبر صلی الله علیه واله است که دارای دین کاملی دارند
پاسخ سوال سوم اینکه درقرآن کریم درباره انبیاء الهی تعابیر عصیان ، نسیان ، ذنب ، راویه ، و . . . بکار رفته است چنانکه می فرماید :
"فَعَصیَ آدم ربَّهُ فَقَضیََ" و یا در مورد پیامبر مکرم اسلام (ص) می فرماید : ماگناه (ذنب ) ما تقدم و ما تأخر تورا بخشیدیم .
درباب این تعابیر باید توجه داشت که این کلمات نسبت به افراد درمقامات و منازلی که ازعبودیت وبندگی قرار دارند معانی متفاوتی دارد وبه مصداق " حَسَنات ُ الاَبْرار سیّئاتُ المُقَرَّبین" آن چیزی که برای افراد نیکوکار حسنه محسوب می شود برای آنهایی که درمنزل عالی تر قراردارند سیئه وگناه محسوب می شود هریک ازاین منازل بندگی وظایفی رابرعهده صاحب آن منزل ومرتبه می نهد که اگر اقدام به انجام آ، وظایف نکند برای او گناه محسوب می شود و این تعابیر درباره او صادق است . اما گناه ومعصیتی که درباره او صادق است به معنای خاص آن مرتبه و آن مقام است نه به آن معنا که برای عامه مردم بکار می رود که صاحب مرتبه ای نیستند و برای آنها گناه ومعصیت به معنای ارتکاب محرمات الهی وترک واجبا ت است.
معنای عصمت که گفته شده عصمت از ارتکاب محرمات و ترک واجبات است که آنچه به مردم امر می کنند خود پیشاپیش انجام داده باشند و این خطا ازآنها سرنزند . اما نسبت به منازل بالاتر از آن که انبیاء بایکدیگر متفاوتند " تِلک الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضُهُمْ عَلیَ بَعْض" ممکن است پیامبری باتوجه به مقامی که دارد مرتکب عملی شود که گناه محسوب شود ولی اگر همان کار راکسی درمقام پایین تر است انجام دهد برایش حسنه محسوب شود وحسنات الابرار سیئات المقربین ازاین باب است . باره انبیاء باید این کلمات (ذنب ، گناه ، عصیان و . . . ) رامتناسب بامقام خودشان عمل کرد .
حضرت امام (ره) می فرمایند :" خطیئه آدم (ع) با آنکه ازقبیل خطیئات دیگران نبوده بلکه شاید خطیئه طبیعیه بوده یاخطیئه توجه به کثرت که شجره طبیعت است بوده یاتوجه به کثرت اسمائی ، پس ازجاذبه فنای ذاتی بوده لکن از مثل آدم (ع) که صفی ا . . . و مخصوص به قرب وفنای ذاتی است متوقع نبود.
لهذا به مقتضای غیرت حبی ذات مقدس حق ، اعلان ، عصیان وروایت او رادرهمه عوالم ودرلسان همه انبیاء (ع) فرمود:
" وقال تعالی وَ عَصی آدمَ رَبَّهُ فَغَوی . " پس آدم پروردگارش رانافرمانی کرد وگمراه شد . ۱ سوره طه ، آیه ۱۲۱
حضرت علامه طباطبایی می فرمایند : "عصیان آدم ، عصیانی نبود که منافی باعصمت وی باشد بلکه عصیانی ذاتی بود وحقیقت آن انتخاب هبوط به دنیا وترک عالم نور وطهارت وانتخاب ظلمت وکدورت است وآیه" فَتَکوُنا مِنَ لظَّالِمینَ" اشاره بدان دارد ومعنی این کلام قرآنی" وَ عَصیَ آدَمَ رَبَّهُ فَقَضیَ" به شهادت" ثم اجنبی رَبَهُ فتابَ علیه وهدی " نیز همین است .
چه خداوند سبحان فرمود :" والله لایَهدی القَوْمَ الظاَّلِمیِنَ" واگر معصیت آدم (ع) معصیتی ازسرفسق ومخالفت بود می بایست بهشت وی منزلگه اختیار بود که مستلزم ماده و ظلمت است ولازمه آن تحقق درزمین بود نه درآسمان " ۲
درباره کلمات دیگری مانند توبه که به انبیاء نسبت داده شده که درمراحلی توبه کردند نیز همینطور است چنانکه درباره حضرت آدم (ع) کلمه توبه بکاربرده شده " فَتابَ علیه " ونیز راجع به انبیاء دیگر مثل حضرت موسی (ع) که درقرآن کریم دارد " ربِّ اَرِنیِ انظُرْ الیک "..." فلمّا افاقَ قالَ تُبْتُ الیکَ "
حضرت امام (ره ) فرمودند : " ازبرای ذنب وگناه مراتبی است که بعضی ازآن ازحسنات ابرار شمرده شود وبعضی برای خُلَّص ، ذنب است وگویند که رسول اکرم (ص) فرمود :" لیُغانُ عَلَی قَلْبیِ واِنّی لاستَغْفِروُا ... فی کلّ یوم سبعین مَرَّهْ و ازاین احادیث معلوم میشود که استغفار فقط منحصر به گناه منافی عصمت نیست و"مغفرت " و"ذنب " ، به اصطلاح عرف عام نیست . پس این آیه شریفه منافات بامقام معنویه ندارد بلکه مؤکد آن است .
آداب نماز ، امام خمینی (ره ) ، ص ۷۱و انسان از آغاز تا انجام ، علامه طباطبایی ، ص ۳۳ ، ۳۲
مقصود از نسیان در آیه إِذا رَأَیْتَ الَّذینَ یَخُوضُونَ فی‏ آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی‏ حَدیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینما و ایه وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیتَ در حقیقت منظور پیروان او هستند که اگر گرفتار فراموشکارى شدند و در جلسات آمیخته به گناه کفار شرکت کردند به محض اینکه متوجه شوند باید از آنجا برخیزند و بیرون روند، و نظیر این بحث در گفتگوهاى روزانه ما و در ادبیات زبانهاى مختلف دیده مى‏شود که انسان روى سخن را به کسى مى‏کند اما هدفش این است که دیگران بشنوند، مطابق ضرب المثل معروف عرب که مى‏گوید:" ایاک اعنى و اسمعى یا جاره".َ نمونه ج۵ ص ۲۹۰
و درباره آیه َلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً چنین می گوییم که مانعى ندارد در مسائلى که هیچ ارتباطى به احکام الهى و امور تبلیغى نداشته باشد یعنى در مسائل عادى در زندگى روزمره گرفتار نسیان شود (مخصوصا در موردى که جنبه آزمایش داشته باشد آن گونه که در باره موسى در اینجا گفته‏اند و بعدا شرح آن را خواهیم گفت).
و اما نسبت دادن نسیان همسفرش به شیطان ممکن است به این دلیل باشد که ماجراى ماهى ارتباط با یافتن آن مرد عالم داشت، و از آنجا که شیطان اغواگر است خواسته است با این کار آنها دیرتر به ملاقات آن عالم دست یابند، و شاید مقدمات آن از خود او (یوشع) نیز آغاز گردیده که دقت و اهتمام لازم را در این رابطه به خرج نداده است نمونه ج۱۲ ص۴۸۵
اما آیه لاتواخذنی بما نسیت، عدهای از مفسرین گفته اند که مقصود از نسیان، ترک است . در این صورت، یعنى از اینکه سفارش ترا ترک کردم، مرا مورد مؤاخذه قرار مده.وبه معنای غفلت و سهو نیست مجمع البیان ج ۶ص۷۴۷
نسیان در آیه لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما، مسلما به معنى فراموشى مطلق نیست، زیرا در فراموشى مطلق عتاب و ملامتى وجود ندارد، بلکه یا به معنى ترک کردن است همانگونه که در تعبیرات روزمره به کسى که به عهد خودش وفا نکرده مى‏گوئیم گویا عهد خود را فراموش کردى، یعنى درک کردن تو همانند یک فرد فراموش‏کار است، و یا به معنى فراموشکاریهایى است که به خاطر کم توجهى و به اصطلاح" ترک تحفظ" پیدا مى‏شود.نمونه ۱۳ ص۳۱۸
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت