درباره ما

حدیث علی مع الحق والحق مع علی به خاطر وجود راوی مجهول ضعیف است و اصلا حدیث نیست ادراج ابو سعید است. چطور برخی از صحابه که از جنگ صفین کنار کشیده بودند با مرگ عمار فهمیدند که حق با علی است؛ ولی متوجه این حدیث نبودند؟ چطور حضرت علی می‌فرماید: اشخاص ملاک حق نیستند، بلکه حق را ملاکی است که اشخاص با آن سنجیده می‌شوند؟
کد سؤال: ۴۳۰۰۵امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امامت خاصه در روایات »حدیث علی مع الحق
تعداد بازدید: ۵۶
حدیث علی مع الحق والحق مع علی به خاطر وجود راوی مجهول ضعیف است و اصلا حدیث نیست ادراج ابو سعید است. چطور برخی از صحابه که از جنگ صفین کنار کشیده بودند با مرگ عمار فهمیدند که حق با علی است؛ ولی متوجه این حدیث نبودند؟ چطور حضرت علی می‌فرماید: اشخاص ملاک حق نیستند، بلکه حق را ملاکی است که اشخاص با آن سنجیده می‌شوند؟

باسلام
دوست گرامی
اولاً؛ ما این روایت را در این مطلب و در مطلب جامع دیگری که در آدرس ذیل قرار دارد از ده ها کتاب و به چندین سند و روایت نقل کرده ایم. www.valiasr-aj.com/fa/page.php
ثانیاً؛ در آدرس فوق سند این روایت بررسی شده است و راوی مذکور سهل بن شعیب است نه سعد بن شعیب و چنانکه در آنجا آورده ایم ذهبی در مورد او می گوید: وما علمت به بأساً؛ من در او اشکالی نمی بینم.
ثالثاً؛ ما آنچه شما در مورد جابجایی الفاظ روایت ادعا کردید را انجام نداده ایم پس این اعتراض به ما وارد نیست.
***در مورد ادراج ادعای جالبی مطرح کرده اید این چه حمل خلاف ظاهری است که جنابعالی مطرح می کنید؟ از خوانندگان محترم تقاضا داریم با دقت این روایت را بخوانند:
عن أبی سعید یعنی الخدری قال کنا عند بیت النبی ص فی نفر من المهاجرین والانصار فقال ألا أخبرکم بخیارکم قالوا بلى قال الموفون المطیبون إن الله یحب الحفی التقی قال ومر علی بن أبی طالب فقال الحق مع ذا الحق مع ذا رواه أبو یعلى ورجاله ثقات ( مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی الوفاة: ۸۰۷ ، دار النشر : دار الریان للتراث/‏دار الکتاب العربی - القاهرة , بیروت ، ۱۴۰۷، ج ۷، ص ۲۳۵ )
راوی ابو سعید است و فرد دیگری اینجا مطرح نیست
او می گوید: ما نزد خانه رسول الله صلی الله و علیه و آله بودیم
رسول خدا فرمود: شما را از بهترین شما آگاه کنم؟
مردم گفتند: آری.
رسول خدا فرمود: وفا کنندگان پاک، خداوند احسان کننده پرهیزگار را دوست دارد.
حال ابوسعید که از ابتدا روایت را نقل می کرد و قال اولی هم به او برمی گشت گفت: در این هنگام علی بن ابی طالب از آنجا گذشت. چطور شما می گویید این سخن را ابوسعید نگفته و حال آنکه تا به حال او روایت را نقل می کرده؟ اصلا اگر نفر دیکری این روایت را از ابو سعید نقل کند یعنی خودش حضور نداشته پس شاهد این ماجرا هم نیست تا بخواهد بگوید علی رد شد یا نه! این ابو سعید است که در آنجا حضور داشته و می گوید در این هنگام علی رد شد.
رسول خدا فرمود: حق با این است حق با این است. بدون شک این سخن از رسول الله است چون ابو سعید می گوید: فقال یعنی همانی که از ابتدا داشت صحبت می کرد و الا با ید اسم او هم ذکر شود. اصلا چگونه رسول خدا فرد را توصیف کرد بعد کس دیگری فرد را نشان داد؟
***اما در مورد کتاب جامع الاحادیث، وی تمام حواشی روایت را حذف کرده و آن را با اختصار آورده نه از اجتماع مهاجرین و انصار نزد پیامبر در آن خبری هست نه از سخن مردم و... لذا نمی توان با آن استدلال کرد چون قطعا حدیث را خلاصه کرده و وقتی معلوم شد او قسمتی از روایت را نیاورده چه بسا این قسمت هم بوده و او نیاورده است. در ثانی در این کتاب قسمت بعد را بسیار کامل تر آورده است به این چند روایت از جامع الاحادیث دقت کنید:
۱. قَالَ النَّبِیُّ : عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِیَ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا علی الحوض.
((جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر) ، اسم المؤلف: الحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی الوفاة: ۱۹/جمادى الاولى / ۹۱۱هـ ،ج ۵ ص ۱۹۸))
۲. قَالَ النَّبِیُّ صلى الله علیه وسلم : عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ ، والْحَقُّ مَعَ عَلِیٌّ حَیْثُ کان ((جامع الأحادیث ج ۱۰ ص ۱۹۸))
۳. قال النبی صلی الله و علیه وسلم : عَلِیٌّ مَعَ القُرْآنِ ، والقُرْآنُ مَعَ عَلِیٌّ ، لَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ ((همان))
۴. قَالَ النَّبِیُّ : عَلِیٌّ أَخِی فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ ((جامع الأحادیث ج ۵ ص ۱۹۸))
۵. قَالَ النَّبِیُّ : عَلِیٌّ إِمَامُ الْبَرَرةَ وَقَاتِلُ الْفَجَرَةِ ، مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ ، مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ ((همان))
۶. قَالَ النَّبِیُّ : عَلِیٌّ بَابُ حِطَّةٍ مَنْ دَخَلَ مِنْهُ کَانَ مُؤْمِناً ، وَمَنْ خَرَجَ مِنْهُ کَانَ کَافِرَاً ((همان))
۷. قَالَ النَّبِیُّ : عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مَوْلَى مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ ((همان))
۸. قَالَ النَّبِیُّ : عَلِیٌّ مِنی بِمَنْزِلَةِ رَأْسِی مِنْ بَدَنِی ((همان ص ۱۹۹))
۹. قَالَ النَّبِیُّ : عَلِیٌّ مِنی وَأَنَا مِنْ عَلِیَ ، وَلاَ یُؤَدی عَنی إِلاَّ أَنَا أَوْ عَلِیٌّ ((همان))
۱۰. قَالَ النَّبِیُّ : عَلِیٌّ یُزْهَرُ فِی الْجَنَّةِ کَکَوَاکِبِ الصُّبْحِ لأَهْلِ الدُّنْیَا ((همان))
۱۱. قال النبی : عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَعْلَمُ النَّاسِ بِاللَّهِ وَالنَّاسِ ، حُبّاً وَتَعْظِیماً لأَهْلِ لاَ إِلاهَ إِلاَّ اللَّهُ ((همان ص۲۱۱))
۱۲. قَالَ النَّبِیُّ : عَلِیٌّ بَابُ عِلْمِی ، وَمُبَینٌ لأُمَّتِی مَا أُرْسِلْتُ بِهِ مِنْ بَعْدِی ، حُبُّهُ إِیمانٌ ، وَبُغْضُهُ نِفَاقٌ ، وَالنَّظَرُ إِلَیْهِ رَأْفَةٌ ((همان))
۱۳. قَالَ النَّبِیُّ : عَلِیٌّ مِنی وَأَنَا مِنْ عَلِیَ ، وَعَلِیٌّ وَلِیُّ کُل مُؤْمِنٍ بَعْدِی ((همان))
و...
تمام این روایات و روایات فراوانی از این دست در این کتاب دلالت دارند که علی با حق و حق با اوست همیشه و همه جا چه با صراحت و چه کنایه ای.
***در مورد صدقه بن ربیع در آدرس بالا بررسی شده است هیثمی و شافعی به وثاقتش تصریح کرده اند و ابن حبان او را در کتاب ثقات خود آورده است.
***اما ابوسعید، وی از روات بخارى، نسائى و ابن ماجة می باشد و ذهبى در باره او مى‌نویسد: عبد الرحمن بن عبد الله أبو سعید مولى بنی هاشم البصری الحافظ عن عکرمة بن عمار وشعبة وعنه أحمد والعدنی ثقة توفی ۱۹۷ خ س ق ؛ عبد الرحمن بن عبد الله، حافظ (کسى که صد هزار حدیث حفظ است) بود، از عکرمه و شعبه روایت نقل کرده و احمد بن حنبل و عندى از او نقل کرده‌اند. او مورد اعتماد است و در سال ۱۹۷ هـ از دنیا رفت، بخارى، نسائى و ابن ماجه از او روایت نقل کرده‌اند. ((الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى ۷۴۸ هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۱، ص۶۳۳، رقم: ۳۲۳۸، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۳هـ - ۱۹۹۲م.))
ثانیاً این روایت با اسنادی که این دو نفر در آنها نیست هم نقل شده است.
***اما ماجرای جنگ صفین، چرا شما نیمه خالی لیوان را می بینید و نیمه پر آن را نمی بینید؟ چرا آنهمه صحابی با علی علیه السلام همراه شدند و در جنگی که داخلی بود و با مسلمانان بود جنگیدند آنهم در برابر کسی مثل عایشه طلحه زبیر حتی حاضر شدند در این را جان خود را بدهند.
ثانیا؛ چرا این آقایان اگر بعد از جنگ صفین ماجرا برای آنها حل شد و فهمیدند که علی برحق بوده در جنگ نهروان شرکت نکردند.
چرا این افراد بعدها با معاویه ای که یقین کرده بودند فئه باقیه است همکاری می کردند؟
در مورد سوال بعدی هم در نظر قبلی جواب داده شده مراجعه کنید.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
(۱)
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت