درباره ما

پیامبر از افرادی که در غدیر نبودند بیعت گرفتند؟ چرا بعد از غدیر منافقین حضرت علی را ترور نکردند؟ کسی به غصب خلافت اعتراض کرد؟ پس از قتل عثمان چرا حضرت علی خلافت را قبول نمیکرد؟
کد سؤال: ۴۳۰۰۴چند سؤالی
نبوت »حضرت محمد (ص) »اصحاب و مسلمانان
نبوت »حضرت محمد (ص)
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امامت خاصه در روایات »حدیث غدیر
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع)
تعداد بازدید: ۵۷
پیامبر از افرادی که در غدیر نبودند بیعت گرفتند؟ چرا بعد از غدیر منافقین حضرت علی را ترور نکردند؟ کسی به غصب خلافت اعتراض کرد؟ پس از قتل عثمان چرا حضرت علی خلافت را قبول نمیکرد؟

با سلام

دوست گرامی؛ نسائی در سنن خود می گوید تمام مردم مدینه در این قضیه حضور داشته اند :
عن جابر بن عبد الله قال: أذن فی الناس بالحج فلم یبق أحد یقدر على أن یأتی راکبا أو راجلا إلا قدم فتدارک الناس لیخرجوا معه حتى إذا جاء ذا الحلیفة وولدت أسماء بنت عمیس محمد بن أبی بکر فأرسلت إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال اغتسلی واستثفری بثوب ثم أهلی ففعلت.

جابر می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمان سفر حج صادر نمود، کسی نبود که قدرت داشته باشد سواره یا پیاده در این حج شرکت کند مگر اینکه حاضر بود، و در میقات (ذو الحلیفه) حاضر شدند، اسماء دختر عمیس فرزندش محمد بن ابو بکر را به دنیا آورد، کسی را نزد رسول خدا فرستاد تا وظیفه اش را بداند، دستور داد تا غسل کند وخودش را به پوشاند و همراه شود.

النسائی ، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن ، السنن الکبرى ، ج ۲ ، ص ۳۵۵ ، ح۳۷۴۲ ، تحقیق : د.عبد الغفار سلیمان البنداری ، سید کسروی حسن ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، ۱۴۱۱ - ۱۹۹۱ .

ثانیاً در بیعت های مشابه، بیعت گیری فقط از حاضرین می شده است مانند بیعت مردم با رسول الله صلی الله علیه و آله در حدیبیه یا بیعت خلفا در ابتدای حکومت خود. ثالثاً امامت یک امر الهی است لذا نیازی نیست که حتما از همه مردم برای ایشان بیعت گرفته شود بخصوص که اکثر جمعیت مسلمانان در آن واقعه حضور داشتند و رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: «فَلْیُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة؛ حاضرین به غائبین و پدر به فرزندش برساند تا روز قیامت». بیعت مردم یا عدم آن در مشروعیت آن نقشی ندارد.

عدم سوء قصد هم به این خاطر بوده که نتوانستد و حضور رسول الله صلی الله و علیه و آله را مانع آن می دیدند. ثانیاً در صورت سوء قصد، رسول الله فرد دیگری را بجای ایشان می گذاشت لذا صبر کرده و نقشه بهتری به زعم خودشان کشیدند تا حکومت را پس از رسول الله از مسیر آن منحرف کنند. ولی بعد از رسیدن به حکومت، قصد جان حضرت علی علیه السلام را کردند که در روایات آمده است مانند این جریان که در بسیاری از کتب مانند تفسیر برهان نورالثقلین و... آمده است: «قال أبو بکر: إذا حضر المسجد، فقم بجنبه فی الصلاة، فإذا أنا سلمت فقم إلیه فاضرب عنقه. قال: نعم.

فسمعت أسماء بنت عمیس ذلک، و کانت تحت أبی بکر، فقالت لجاریتها: اذهبی إلى منزل علی و فاطمة فأقرئیهما السلام، و قولی لعلی: إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ، فجاءت إلیهما، فقالت لعلی (علیه السلام): إن أسماء بنت عمیس تقرأ علیکما السلام، و تقول: إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ. فقال علی (علیه السلام): قولی لها: إن الله یحیل بینهم و بین ما یریدون.

ثم قام و تهیأ للصلاة، و حضر المسجد، و صلى خلف أبی بکر، و خالد بن الولید إلى جنبه معه السیف، فلما جلس أبو بکر للتشهد ندم على ما قال، و خاف الفتنة، و شدة علی (علیه السلام) و بأسه، و لم یزل متفکرا لا یجسر أن یسلم حتى ظن الناس أنه قد سها، ثم التفت إلى خالد، فقال: یا خالد، لا تفعل ما أمرتک به، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
»

در مورد اینکه چرا ۱۲۰ هزار اصحاب به مدینه نیامدند هم باید بدانید افراد زیادی با خلیفه وقت در مورد خلافت غاصبانه اش مخالفت کرده و از بیعت استنکاف کردند که در مقاله «صحابه‌ای که مشروعیت خلافت ابوبکر را قبول نداشتند» بررسی شده است مراجعه نمایید.

اما اینکه چرا ایشان پس از عثمان خلافت را قبول نمی کردند را خودشان در نهج البلاغه داده اند ایشان در خطبه ۹۲ که پس از قتل عثمان ایراد فرموده اند، می فرمایند: «دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ؛ مرا رها کنید و به دیگرى رو آورید، زیرا که ما به استقبال کارى مى ‏رویم که شیوه و رنگهایى دیگر دارد. دلها بر آن پایدار نیستند و عقلها در آن ثابت نمى‏ مانند. مرا رها کنید و به دیگرى رو آورید، زیرا که ما به استقبال کارى مى ‏رویم که شیوه و رنگهایى دیگر دارد. دلها بر آن پایدار نیستند و عقلها در آن ثابت نمى‏ مانند.»

این جملات حضرت ، در واقع کنایه‌ به کسانى است که قبل از آنکه به سراغ حضرت بیایند ، سراغ سه خلیفه قبل رفته بودند ! در حقیقت حضرت مى‌فرمایند شما که قبل از من به سراغ دیگران رفتید ، حال نیز به سراغ دیگران بروید ! چطور ، تا به حال که ممکن بود خلافت اسلامى‌ به راحتى صورت گیرد و دین در جاى خود مستقر شود به سراغ من نیامدید ؛ اما اکنون به سراغ من آمده و طالب خلافت من هستید !

در این مورد می توانید به مقاله «بررسی شبهات خطبه ۹۲ نهج البلاغه (والتمسوا غیری)» مراجعه نمایید.

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

(۱)

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت