درباره ما

چرا امامت در قرآن با صفت و ضمیر بیان شده است و به صراحت با اسم نیامده است؟
کد سؤال: ۴۲۷۰۶امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امامت خاصه در قرآن »نام امام علی (ع) در قرآن
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امامت خاصه در قرآن »نام ائمه در قرآن
تعداد بازدید: ۴۷
چرا امامت در قرآن با صفت و ضمیر بیان شده است و به صراحت با اسم نیامده است؟

باسلام
دوست گرامی؛ هیچ معلوم نیست که در صورت ذکر چیزی در قرآن هم اختلاف نباشد ما معتقد هستیم که حتی اگر نام ائمه علیهم السلام هم در قرآن می‌آمد، پیروان سقیفه حاضر نبودند که بپذیرند؛ چنانچه خلفای ‏سه گانه در بسیاری از احکام و مسائل، بر خلاف صریح قرآن عمل کردند؛ و حکم آنرا نپذیرفتند.
به موارد زیر دقت کنید:
الف) متعه:
آیه قرآن می گوید: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً » (نساء/۲۴)
و زنانى را که متعه کرده‌اید ، مَهرشان را به عنوان فریضه اى به آنان بدهید.
قرطبی می‌گوید: «وقال الجمهور المراد نکاح المتعة الذی کان فی صدر الإسلام»
مراد از این « فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ » نکاح متعه است که در صدر اسلام رایج بوده.
تفسیر قرطبی ، ج۵ ، ص۱۲۰ و فتح القدیر ، ج۱ ، ص۴۴۹ و تفسیر طبری ، ج۵ ، ص۱۸
در صحیح بخاری آمده است: « نزلت آیة المتعة فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله صلى الله علیه وسلم ولم ینزل قرآن یحرمه ولم ینه عنها حتى مات قال رجل برأیه ما شاء قال محمد یقال إنه عمر»
آیه متعه در زمان رسول خدا نازل شد و ما در زمان رسول خدا به آن عمل می‌کردیم و آیه هم بر حرمت‌ آن نازل نگردید و رسول خدا هم تا دم مرگ ما را از آن منع نکرد ، مردی با رأی و میل خودش هر چه که دلش خواست گفت . و این شخص عمر بن الخطاب بود.
ب) ارث:
خلیفه اول با آوردن حدیثی که تنها خود شاهد صدور آن از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود ؛ ارث بردن از پیامبران را انکار و فدک را از حضرت فاطمه سلام الله علیها ‏پس گرفت، بر خلاف آیات ‏شریفه:
«و َوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ» ( نمل/۱۶)
«فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا ، یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ و َاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا» (مریم/ ۵ و ۶)
ج) حج تمتع:
خلیفه دوم آیه ی
« فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ» (بقره/ ۱۹۲)
را منسوخ اعلام کرد و دستور داد تا بدان عمل ننمایند. دلیل آن در بحث متعه گذشت.
د) آیه «ماینطق عن الهوی»:
قرآن کریم در باره ی پیامبرصلی الله و علیه و آله می فرماید :
«وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى ،عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى» ( نجم/۳)
ولی ‏وقتی پیامبر صلی الله و علیه و آله قلم و دوات برای نوشتن خواست تا بدان وسیله جلوی ضلالت امت را بگیرد،
« هَلُمُّوا أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ»
( قلم و دوات و کاغذى) بیاورید تا نامه‏اى براى شما بنویسم که به برکت آن بعد از آن هرگز گمراه نشوید.
«فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَ عِنْدَکُمُ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کِتابُ اللَّهِ»
بعضى از حاضران گفتند:« بیمارى بر پیامبر صلى الله علیه و آله غلبه کرده( و العیاذ باللَّه هذیان مى‏گوید) و نزد شما قرآن است و قرآن براى ما کافى است»
در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضى مى‏ گفتند:« بیاورید تا حضرت بنویسد و هرگز گمراه نشوید!» و بعضى غیر از آن را مى‏گفتند؛ هنگامى که سر و صدا و غوغا و اختلاف فزونى گرفت، رسول خدا صلى الله علیه و آله( با ناراحتى شدید) فرمود:« برخیزید و از نزد من بروید این حدیث به طرق مختلف و با تعبیرات گوناگون در همان صحیح بخارى نقل شده است.
(صحیح بخارى، جلد ششم، باب مرض النّبى صلى الله علیه و آله و وفاته، صفحه ۱۲، چاپ دارالجیل بیروت.)
از توجه به این موارد معلوم می شود که غاصبان خلافت از هیچ تلاشی برای بازی کردن با قرآن و نابودی دین فروگذار نمی‌کردند، علامه امینی (ره) در این زمینه می نویسد: « نبی مکرم اسلام صلى الله علیه و آله و سلم مطلع بود کسانى هستند که بر علی علیه السلام رشک می برند چنانکه در قرآن بدان اشعار شده:
« أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (النساء/ ۵۴)
ابن مغازلى در« مناقب» و ابن ابى الحدید در جلد ۲ شرحش ص ۲۳۶ و حضرمى شافعى در« الرشفه» ص ۲۷ اشعار نموده ‏اند که: این آیه درباره على علیه السلام و مختصات علمى او( که مورد رشک و حسد واقع شد) نازل گردیده است.
مگر اهل کتاب با آنکه در کتب آنها به نام و خصوصیات رسول خاتم صلی الله علیه و آله تصریح شده بود به ایشان ایمان اوردند؟
حضرت عیسی علیه السلام، مسیحیان را به رسول خاتم صلی الله علیه و آله بشارت داده بود:
«وَ إِذْ قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنی‏ إِسْرائیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی‏ مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَد» (صف/۹)
و (به یاد آورید) هنگامى را که عیسى بن مریم گفت: «اى بنى اسرائیل! من فرستاده خدا به سوى شما هستم در حالى که تصدیق‏کننده کتابى که قبل از من فرستاده شده [= تورات‏] مى‏باشم، و بشارت‏دهنده به رسولى که بعد از من مى‏آید و نام او احمد است!»
علماء مسیح و یهود به آمدن پیامبر بشارت میدادند و اوصاف ایشان را سینه به سینه نقل و در کتابهاشان می نوشتند، و اوصاف ایشان آنقدر واضح بود که همانند فرزندانشان او را میشناختند؛
الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَریقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُون‏(بقره/۱۴۶ و انعام/۲۰)
اما می بینیم وقتی ایشان مبعوث شدند، بخاطر متاع دنیا سر به مخالفت گذاشتند. و حقیقت را کتمان کردند.
إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ ( بقره/ ۱۷۴)
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
(۱)
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت