درباره ما

چگونه آیه مباهله دلیلی بر امامت حضرت علی است؟ آیا رسم مباهله این طور بوده است که نزدیکان خود را ببرند؟ چرا ضمائر در آیه مباهله جمع است؟ چطور در داستان مباهله می‌گویند نصاری بیرون دروازه مدینه بودند؛ در حالی که مدینه قلعه نداشت؟
کد سؤال: ۴۲۵۶۵امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه »امامت عامه در قرآن »آیه مباهله
عمومی »بررسی روایات
تعداد بازدید: ۶۱
چگونه آیه مباهله دلیلی بر امامت حضرت علی است؟ آیا رسم مباهله این طور بوده است که نزدیکان خود را ببرند؟ چرا ضمائر در آیه مباهله جمع است؟ چطور در داستان مباهله می‌گویند نصاری بیرون دروازه مدینه بودند؛ در حالی که مدینه قلعه نداشت؟

دوست گرامی
دلایل شیعه برای ولایت بلافصل حضرت علی علیه السلام فراوان است و این آیه یکی از آنهاست که بصورت غیر مستقیم از آن بر ولایت ایشان استفاده می شود.
در مورد دلایل شیعه بر ولایت حضرت علی علیه السلام می توانید به بخشهای مختلف این سایت مراجعه کنید مانند:
آیاتی که بر ولایت حضرت علی علیه السلام دلالت دارند:
اما چه کسی گفته است که در مباهله، رسم عرب بر این است که فرد با بستگان درجه یک خود می آید؟ مباهله بین دو نفر به تنهایی هم واقع می شود در اینجا مباهله بین حقانیت دو دین بوده چه ربطی به خانواده دارد؟ مگر دعوای خانوادگی بوده که حضرت باید خانواده خود را می بردند؟
استدلال شیعه در این آیه به این صورت است:
پیامبر صلى الله علیه و آله، على علیه السلام را جان خود خوانده، و او را «نفس» خویش خطاب کرده، حال آیا از این خطاب معناى حقیقى اراده شده است، یا تنزیل مقامى منظور است؟
بدون شک معناى حقیقى منظور نیست؛ یعنى «على» پیامبر نیست! بلکه منظور این است که على علیه السلام در فضائل و کمالات و مقامات همچون پیامبر صلى الله علیه و آله است، در شجاعت و رشادت و شهامت و تقوا و ایثار و خلاصه تمام کمالات و مقامات مانند پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله است. نتیجه این که على علیه السلام در مقامات و کمالات نازل منزله پیامبر صلى الله علیه و آله و تالى تلو اوست.
با توجّه به این مطلب اگر قرار باشد پس از پیامبر صلى الله علیه و آله خلیفه و جانشینى براى آن حضرت از سوى خداوند انتصاب شود، یا امّت اسلامى کسى را براى این منظور انتخاب کنند، آیا نباید شخصى را انتخاب کنند که همطراز پیامبر، یا در مرحله بعد از آن حضرت باشد؟
آیا نباید شخصى منتخب مردم یا منصوب الهى باشد که در فضائل و کمالات، مخصوصاً تقوا و عصمت، همچون پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله باشد؟
و اگر با وجود چنین شخصى، اشخاص دیگرى انتخاب شوند، آیا عقل چنین کارى را قبیح و زشت نمى ‏شمرد؟
(آیات ولایت در قرآن، ص: ۲۱۰)
بیانات جنابعالی در مورد این آیه و تصریحی که کردید مبنی بر اینکه این آیه هیچ فضیلتی را نمی رساند با فهم اصحاب زمان رسول الله و علمای اهل سنت نمی سازد زیرا هم اصحاب از این آیه فضیلت آنها را دریافت کرده اند و هم مفسرین سنی:
در بخش «فضائل الصّحابه» کتاب صحیح مسلم، روایت از سعد بن ابى وقاص نقل شده است:
سعد مى ‏گوید: به ملاقات معاویه رفتم، معاویه گفت: شنیده ‏ام که تو على را لعن نمى ‏کنى! چرا علىّ بن ابى‏ طالب را سبّ و ناسزا نمى ‏گوئى؟
سعد در پاسخ خطاب به معاویه گفت: من سه جمله از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله درباره على علیه السلام شنیده ‏ام که مانع اجابت تقاضاى تو مى ‏شود:
الف- هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله عازم جنگ تبوک بود و على را به عنوان جانشین خود در مدینه تعیین کرد، على از آن حضرت پرسید: چرا مرا در مدینه مى ‏گذارید و به همراه خود به جنگ نمى ‏برید؟ حضرت فرمود: «آیا راضى نیستى که نسبت تو به من همچون نسبت هارون به موسى باشد؛ همانگونه که هارون برادر و جانشین موسى بود، تو هم برادر و جانشین من هستى.»
ب- در جنگ خیبر افراد مختلفى براى فتح قلعه خیبر رفتند و نا امید برگشتند تا این که پیامبر صلى الله علیه و آله در یکى از شبها فرمود: «فردا پرچم را به مردى خواهم داد که از مبارزه خسته نمى ‏شود و به دشمن پشت نمى کند!»
همه اصحاب منتظر بودند تا ببینند منظور حضرت کیست؟ پیامبر نگاهى به اصحاب کرد و همه را از نظر گذراند، امّا على را ندید، سئوال کرد على کجاست؟
گفتند: او مبتلى به چشم درد است و مشغول استراحت مى ‏باشد.
فرمود: «على را حاضر کنید!»
على به خدمت پیامبر آمد، حضرت مقدارى از آب دهانش را به چشم على مالید، چشم على به برکت آب دهان پیامبر و به اذن خدا خوب شد و سپس پرچم را به او داد و على علیه السلام قلعه خیبر را فتح کرد!
ج- در داستان مباهله، پیامبر صلى الله علیه و آله به همراه على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام به اسقبال مسیحیان نجران رفت و آماده مباهله شد.
سعد پس از بیان مطالب فوق به معاویه گفت: معاویه! آیا با این فضائلى که از پیامبر صلى الله علیه و آله در مورد على شنیده ‏ام مى ‏توانم او را لعن کنم؟!
معاویه ساکت شد و از گفته خود پشیمان گشت.(صحیح مسلم، جلد ۴، صفحه ۱۸۷، حدیث ۳۲.)
چرا مسلم این روایت را در قسمت فضائل صحابه آورده است؟ چرا سعد بن ابی وقاص این جریان را از فضائل حضرت علی میداند و آرزو می کند مانند آن را داشته باشد؟
همچنین زمخشری در تفسیرش ذیل آیه مباهله روایت کرده است:
«فقال أسقف نجران یا معشر النصارى إنی لأرى وجوها لو شاء الله ان یزیل جبلا من مکانه لأزاله بها فلا تباهلوا فتهلکوا ولا یبقى على وجه الأرض نصرانی إلى یوم القیامة»؛ (اسقف نجران گفت ای نصارا من صورتهایی می بینم که اگر خداوند بخواهد بوسیله آنها کوه را از جا برکند این کار را خواهد کرد مباهله نکنید که هلاک می شوید و نصرانیی بر روی زمین نخواهد ماند.)
((الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل ، أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشری الخوارزمی ، ج۱ ص۳۹۶، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت ، تحقیق : عبد الرزاق المهدی))
نصرانی ها شأن و مقام خاص و الهی أنها را می دانستند اما شما...!
زمخشری در همان آدرس تصریح می کند که «فیه دلیل لا شیء أقوى منه على فضل أصحاب الکساء علیهم السلام»؛ (این آیه دلیلی است قوی بر فضیلت اصحاب کساء و دلیل قویتری از این نیست.)
استدلال این آیه هیچ ربطی به امیر شدن خالد و اسامه و... ندارد در هیچ جنگی رسول الله ص حضرت امیر علیه السلام را نفرستاده که دیگری را بر او امیر کند و در هیچ جایی علی را در مدینه نگذاشته که جانشینی را به دیگری بدهد. این برای شما پیام ندارد؟
استدلال به این سخن خداوند که علی را نفس رسول الله دانسته کجا و مثالهای مضحک جنابعالی کجا؟
آیه مربوط به افک هم هیچ ربطی به اینجا ندارد در اینجا می گوید ای رسول نفست را برای مباهله بیاور و ایشان تنها علی را می آورد و لی در آیه افک می گوید مؤمنان به همدیگر خوشبین باشند حال شما بفرمایید به کدامیک می شود استدلال کرد و به کدامیک نمی شود؟ این سخنان تکراری رئیس وهابیین جناب ابن تیمیه لعین را نگویید بروید اول ابن تیمیه را بشناسید و ببینید علمای شما در مورد او چه گفته اند سپس به عقاید او استناد کنید. خوب است به این آدرس سری بزنید تا او را بهتر بشناسید:
در جواب سخن پایانی شما هم باید بگوییم: افراد منظور در این آیه طبق روایات سنی و شیعه مشخصند حال اگر خداوند می گوید شما پسران خود را بخوانید ما هم پسران خود را می خوانیم از این بین فقط حسن و حسین بودند که آمدند یعنی یا رسول الله فرزند دیگری نداشتند و یا فرزند دیگری داشتند ولی اهلیت این را نداشت که در این ماجرا حضور پیدا کند. سپس می گوید و نسائنا و نسائکم و فقط فاطمه سلام الله علیها می آیند یعنی زنان دیگر حضرت و دختران دیگر ایشان(اگر بپذیریم که دختر دیگری داشته اند) اهلیت و منزلت و شانیت حضور در این امر خطیر و حساس را نداشته اند. و اگر می گوید انفسنا باز هم به همین دلیل است.
سخن مضحک و مسخره دیگر جنابعالی این است که می گویید شیعیان گفته اند ناگاه در قلعه باز شد و خاتم الانبیا ... کجا شیعه چنین سخنی گفته است؟ در ثانی قبرستان بقیع که یکطرف مدینه بوده است دروازه داشته و یکی از خروجی های مدینه بوده و اطفاقاً همان خروجیی است که به طرف محل مباهله حضرت باز می شود چه بسا حضرت از این در آمده باشند.
استدلال به این آیه کاملاً مشخص و معقول است اما در مورد آیه غار، رسول الله (ص) می فرماید: ای ابوبکر نترس خدا با ماست این جمله داد می زند که تو غیر از من هستی تو ترسویی از ایمان پایینی بر خوردار هستی من کجا و تو کجا؟
از روایت «علی مع الحق و الحق مع علی» چنین نتیجه گرفته می شود که علی و حق همیشه باهمند یعنی راه علی راه حق است و علی هیچ گاه از حق جدا نمی شود و در اینجا منظور از حق نام خداوند نیست.
السلام علی من اتبع الهدی
گروه پاسخ به شبهات
(۱)
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت