درباره ما

آیا حضرت علی شیوه انتخاب خلفاء را تأیید کرد؟ آیا ابوبکر برای حفظ اسلام با مرتدین و پیامبران دروغین مبارزه کرد؟
کد سؤال: ۴۲۴۱۰امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع) و خلفاء
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه »امامت عامه مفاهیم و کلیات »طریق تعیین امام
نهج البلاغه
خلفا »ابوبکر
تعداد بازدید: ۶۴
آیا حضرت علی شیوه انتخاب خلفاء را تأیید کرد؟ آیا ابوبکر برای حفظ اسلام با مرتدین و پیامبران دروغین مبارزه کرد؟

با سلام
دوست گرامی
مسئله ای که باید به آن دقت می کردید این بود که اولا: همچنانکه گفته شد این نامه از نظر سند مشکل داشت و قابل استناد نیست دوما: حضرت علی علیه السلام درمقام محاجه با معاویه این مسئله را مطرح کردند که او خلافت الهی را قبول نداشت والا از نظر حضرت علی علیه السلام انتخاب جانشینی پیامبر صلی الله علیه واله فقط توسط خدا انجام می شود نه مردم و نه حتی پیامبر و وظیفه پیامبر فقط در این مورد ابلاغ وحی الهی و معرفی جانشین خود (علی علیه السلام) بود و بیعت مردم نیز بخاطر انتخاب نبوده بلکه بخاطر اطاعت و پیروی بوده است همچنانکه دربیعت مردم با پیامبر صلی الله علیه واله در عقبه اول و دوم و رضوان و بیعت در فتح مکه وبیعت های دیگر بخاطر اطاعت بوده است . احمد حنبل در این باره این چنین نقل روایت می کند: بَایَعُوا فی الْعَقَبَةِ الأُولَى على بَیْعَةِ النِّسَاءِ فی السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ فی عُسْرِنَا وَیُسْرِنَا وَمَنْشَطِنَا وَمَکْرَهِنَا وَلاَ نُنَازِعُ فی الأَمْرَ أَهْلَهُ وإن نَقُولَ بِالْحَقِّ حَیْثُمَا کنا لاَ نَخَافُ فی اللَّهِ لومه لاَئِمٍ
در عقبه اولی برطبق بیعت النساء بیعت کردند که در سختى و آسانى، خرسندى و ناخرسندى، و به هنگام برترى یافتن دیگران بر ما، گوش به فرمان باشیم و بر سر امر (رهبرى) با آن که شایسته آن است به ستیز برنخیزیم و در همه جا، سخن حق بر زبان آوریم و در راه خدا از نکوهش هیچ نکوهشگرى هراسى به دل راه ندهی
مسند أحمد بن حنبل ج ۵ ص ۳۱۶ ش ۲۲۷۵۲ ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: ۲۴۱ ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر
با این حال آیا بیعت مردم با پیامبر صلی الله علیه وآله بخاطر انتخاب او به عنوان حاکم اسلامی بوده است ویا بخاطر اطاعت بی چون و چرا از حضرت ؟ با توجه به این اطاعت مردم از حضرت علی علیه السلام نیز بخاطر یاری و اطاعت حضرت بوده است.
چهارم اینکه شما بیعت صحابه را مهر تاییدی بر خلافت سه خلیفه می گیرید خوب است به منابع خودتان هم رجوع می کردید که آیا واقعا چنین بیعتی در کار بوده است و یا اینکه بیعت برای خلافت ابوبکر فقط توسط چند نفر معدود اتفاق افتاد و مردم نیز با اجبار و با رشوه با ابوبکر بیعت کردند و بزرگان صحابه از بیعت ابوبکر تخلف کردند؟ ( مقاله مفصلی درباره بیعت ابوبکر آماده شده است که بزودی برروی سایت قرار خواهد گرفت) قرطبی گوید: فإن عقدها واحد من أهل الحل والعقد فذلک ثابت ویلزم الغیر فعله خلافا لبعض الناس حیث قال : لا تنعقد إلا بجماعة من أهل الحل والعقد ودلیلنا أن عمر رضى الله عنه عقد البیعة لأبی بکر
اگر امامت و خلافت توسظ یک نفر از اهل حل و عقد منعقد شد، بر دیگران لازم است که آن را قبول کنند بر خلاف عده‌ای ازمردم که می‌گویند خلافت و امامت منعقد نمی‌شود مگر با جماعت اهل حل وعقد ولی دلیل ما این است که عمر(که یک نفر بود ) با ابوبکر بیعت کرد
الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى۶۷۱هـ)، الجامع لأحکام القرآن، ج ۱ ص ۲۶۹، ناشر: دار الشعب القاهرة.
یکی از کاری هایی که ابوبکر برای استقرار و استحکام خلافت خود کرد، رشوه دادن به مردم بود
بلاذری در این‌باره می‌نویسد:
حدثنا أبو الربیع سلیمان بن داود الزهرانی، ثنا حماد بن زید، أنبأ یحیى بن سعید، عن القاسم بن محمد قال........ فلما اجتمع الناس على أبی بکر، قسّم بینهم قسما، فبعث إلى عجوز من بنی عدی بن النجار بقسمها مع زید بن ثابت. فقالت: ما هذا؟ قال: قسم قسمه أبو بکر. فقالت: أترشونی عن دینی؟ قال لا. قالت: أتخافونی أن أدع ما أنا علیه؟ قال: لا. قالت: فو الله لا آخذ منه شیئاً. فرجع زید إلى أبی بکر، فأخبره بما قالت. فقال: ونحن والله لا نأخذ مما أعطیناها شیئاً أبداً.
و چون مردم با ابو بکر بیعت کردند، پولى میان مردم تقسیم کرد و چون سهم پیرزنى از قبیله بنى نجار را همراه زید بن ثابت برایش فرستادند، پرسید این چیست؟ گفتند: تقسیمى است که ابو بکر براى زنها انجام داده است، گفت: آیا در دین من به من رشوه مى‏پردازید؟ گفتند: نه، گفت: آیا مى‏ترسید بیعتى را که بر گردنم هست رها کنم؟
گفتند: نه، گفت: پس در این صورت به خدا سوگند هرگز چیزى از آن را نمى‏پذیرم. زید نزد ابو بکر برگشت و آنچه را پیرزن گفته بود به او خبر داد. ابو بکر گفت: ما هم هرگز چیزى را که به او بخشیده‏ایم پس نمى‏گیریم.
البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفاى۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج ۱ ص۲۵۰ ،طبق برنامه الجامع الکبیر.
همچنین حزب سقیفه با اجبار از صحابه بیعت می گرفتند:
ابن قتیبه دینوری در این باره می‌نویسد:
فقالوا له : بایع . فقال : إن أنا لم أفعل فمه ؟ ! قالوا : إذا والله الذی لا إله إلا هو نضرب عنقک ! قال : إذا تقتلون عبدالله وأخا رسوله . وأبو بکر ساکت لا یتکلم .
وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام وارد مسجد شد ، گفتند با ابوبکر بیعت کن . حضرت فرمود : اگر من بیعت نکنم ، چه می‌شود ؟ گفتند : قسم به خدای که شریک ندارد ، گردنت را می‌زنیم . حضرت فرمود : در این هنگام بند&#۱۷۲۸; خدا و برادر پیامبر را کشته‌اید . ابوبکر ساکت شد و چیزی نگفت .
الدینوری، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفاى۲۷۶هـ)، الإمامة والسیاسة،ج ۱ ص۱۶ تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۷م.
همچنین دیگر صحابه را این چنین مورد ضرب و شتم قرار دادند:
مقداد که از اصحاب معروف و بزرگ پیامبر صلی الله علیه واله بود، با کمال بی احترامی شکم او را با لگد مورد ضرب و شتم قرار دادند
ابن ابی الحدید در این باره می‌نویسد:
وعمر هو الذی شید بیعة أبی بکر ووقم المخالفین فیها فکسر فکسر سیف الزبیر لما جرده ، ودفع فی صدر المقداد ، ووطئ فی السقیف سعد بن عبادة ، وقال : اقتلوا سعداً ، قتل الله سعداً وحطم أنف الحباب بن المنذر الذی قال یوم السقیفة : أنا جذیلها المحکک ، وعذیقها المرجب . وتوعد من لجأ إلى دار فاطمة علیها السلام من الهاشمیین ، وأخرجهم منها . ولولاه لم یثبت لأبی بکر أمر
عمر کسی بود که بیعت ابوبکر را محکوم کرد و مخالفین ابوبکر را هم به بیعت کشاند و شمشیر زبیر را در وقتی که آن را از غلاف بیرون آورده بود شکست و مقداد را در سقیفه به شکمش زد و گفت: سعد را بکشید، خدا او را بکشد، و نیز دماغ حباب بن منذر را به خاک مالید و دهانش را پر از خاک نمود، حباب کسی بود که در سقیفه گفته بود من مرد با تجربه هستم و سرد و گرم‏ها را دیده ‏ام، و در مقابل طوفان ‏ها مثل درخت خرما محکم هستم، و از بنی‏ هاشم کسانی که به خانه فاطمه - سلام‏الله‏ علیها- پناه برده بودند به آنها وعده و وعید داد و آنها را از خانه بیرون آورد، و اگر عمر نبود خلافت به ابوبکر نمی ‏رسید و استوانه‏ های حکومتش محکم نمی‏ شد.
إبن أبی‌الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى۶۵۵ هـ)، شرح نهج البلاغة، ج۱ ص۱۱۰ تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۸م
خوب است به این نکته هم توجه داشت که خود ابوبکر طی خطبه‌ای اعتراف می‌کند که بیعت او نسنجیده و ناگهانی بود است
بلاذری در این‌باره می‌گوید:
ألا وإنی قد ولیتکم ولستُ بخیرکم. ألا وقد کانت بیعتی فلتة
آگاه باشید من فرمانرواى شما شده‏ام با اینکه بهترین شما نیستم‏ آگاه باشید که بیعت من ناگهانی و نسنجیده بود
البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفاى۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱ ص۲۵۵ طبق برنامه الجامع الکبیر.
عمر نیز در یک خطبه‌ای، بیعت ابوبکر را بعد از وفات پیامبر صلى الله علیه و آله کاری ناگهانی و نپخته دانسته است
بخاری در این‌باره چنین نقل می‌کند :
فلا یَغْتَرَّنَّ امْرُؤٌ أَنْ یَقُولَ إنما کانت بَیْعَةُ أبی بَکْرٍ فَلْتَةً وَتَمَّتْ ألا وَإِنَّهَا قد کانت کَذَلِکَ وَلَکِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا
عمرگوید: مردی فریب نخورد و بگوید: بیعت ابوبکر سرسری و بی فکر و تدبیر بود منتها جا افتاد، آگاه باشید که چنین بود ولی خدا از شر آن ما را حفظ کرد
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۶ ص ۲۵۰۵ تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷.
نکته پنجم اینکه: علت ممانعت مردم از زکات در زمان ابوبکر بخاطر این بود که ابوبکر را شایسته تطهیر و تزکیه اموال خود نمی دانستند لذا از پرداخت زکات به او ممانعت می کردند
ابو سلیمان این جریان را این چنین نقل می‌کند:
وقد یکون علم بما أطلعه الله علیه من غیبه وأوحى إلیه من أمره أن العرب تنکر الزکاة وتمتنع من أدائها إلى القائم من بعده وتفزع فی ذلک إلى الشبهة التی قد تعلق بها أهل الردة فاحتجوا بها على أبی بکر فقالوا إن فرض الزکاة قد انقطع بموت رسول الله وأنه لیس للقائم بعده أخذها لأن الخطاب فی قوله ) خذ من أموالهم صدقة ( خارج مخرج الخصوص له وأن غیره من أمته لا یتسع للتطهیر والتزکیة ولذلک یقول شاعرهم:
أطعنا رسول الله ما کان بیننا فوا عجبا ما بال ملک أبی بکر
گاهی علم حاصل می‌شود به آنچه که خدا به آن آگاه کرده از غیبش و وحی کرده به پیامبر صلی اله علیه وآله براینکه عرب منکر زکات شده و از پرداخت آن به جانشینش ممانعت می‌کنند و آنها در ممانعت از دادن زکات به شبهه که برای اهل رده ( مانعین زکات )بود تمسک می‌جویند و احتجاج می‌کنند به اهل رده در ندادن زکات به ابوبکر و گفتند : وجوب زکات بعد از مرگ پیامبر صلی الله علیه وآله برداشته شده است و هیچکس بعد از ایشان نمی‌تواند متولی اخذ زکات شود چون خطاب در آیه که فرمود از اموالشان به عنوان صدقه بگیر این خطاب مخصوص حضرت بود و دیگران از امتش توانایی تطهیر و تزکیه ندارند و بخاطر همین شاعر گوید:
ما از پیامبر صلی الله علیه وآله اطاعت می کنیم اگر در بین ما باشد واعجبا که ابوبکر مالک سلطان کند ؟
الخطابی البستی أبو سلیمان ، أحمد بن محمد بن إبراهیم متوفای ۳۸۸، غریب الحدیث للخطابی ج۱ ص ۵۶۶ تحقیق : عبد الکریم إبراهیم العزباوی ، دار النشر : جامعة أم القرى - مکة المکرمة - ۱۴۰۲ ،
ششم اینکه در جواب نظر قبلی ذکر شد که مانعین زکات طبق نظر علمای خودتان مسلمان بودند. ابن حزم در مساله احکام مرتدین می‌گوید: اینها مسلمان بوده و هرگز از اسلام خارج نشدند و تنها از پرداخت زکات به ابوبکر ممانعت کردند ، و به همین گناه و دلیل کشته شدند، و بعد می‌گوید: حنفی و شافعی و همه معتقد و متفقند که اینها حکم مرتد را ندارند و نباید آنها را مرتد نامید.
وی دراین‌باره چنین می‌نویسد :
قَوْمٌ أَسْلَمُوا ولم یَکْفُرُوا بَعْدَ إسْلاَمِهِمْ لَکِنْ مَنَعُوا الزَّکَاةَ من أَنْ یَدْفَعُوهَا إلَى أبی بَکْرٍ رضی الله عنه فَعَلَى هذا قُوتِلُوا وَلاَ یَخْتَلِفُ الْحَنَفِیُّونَ وَلاَ الشَّافِعِیُّونَ فی أَنَّ هَؤُلاَءِ لیس لهم حُکْمُ الْمُرْتَدِّ أَصْلاً وَهُمْ قد خَالَفُوا فِعْلَ أبی بَکْرٍ فِیهِمْ وَلاَ یُسَمِّیهِمْ أَهْلَ رِدَّةٍ
قومی اسلام آوردند و بعد از اسلامشان نیز کافر نشدند ولی از دادن زکات به ابوبکر ممانعت کردند و بخاطر همین ممانعت کشته شدند و در این مسئله هیچ کس از حنفیان و شافعیان اختلاف ندارند که حکم ارتداد درباره آنها اصلا جاری نمی‌شود وآنها از کار ابوبکر مخالفت کردند و نمی‌شود به آنها اهل رده اطلاق کرد
إبن حزم الأندلسی الظاهری، ابومحمد علی بن أحمد بن سعید (متوفاى۴۵۶هـ)، المحلى،، ج ۱۱ ص ۱۹۳ تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ناشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت.
آیا رفتار پیامبر صلی الله علیه با کسانی که زکات نمی دادند این چنین بود؟! آیا آنها را به قتل می رساند؟!
سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این گونه بود با افرادی که مسلمانند ولی زکات نمی‌دادند برخورد نمی‌کردند و حسابشان را به خدا واگذار می‌کردند.همچنانکه در جریان ثعلبه انصاری که زکات نداد، مشهود است و هیچ وقت درباره او حکم ارتداد را جاری نکرد.
الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفاى۳۱۰)، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج ۱۰ ص ۱۹۰ ناشر: دار الفکر، بیروت – ۱۴۰۵هـ
با این حال چگونه ابوبکر را با پیامبر صلی الله علیه واله مقایسه می کنید؟!
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت