درباره ما

آیا ادله شیعه بر رد ازدواج ام کلثوم مخدوش است؟
کد سؤال: ۴۲۲۳۸امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع) و خلفاء »ازدواج ام کلثوم
تعداد بازدید: ۳۳
آیا ادله شیعه بر رد ازدواج ام کلثوم مخدوش است؟

جناب آقای شاهد ، از لحن مؤدبانه شما در نقد مقاله ممنونیم . امیدوارم که این ارتباط همچنان ادامه داشته باشد . اما جواب مطالب شما : × گفته‌اید : " اما از کتب اهل تشیع که ۳ روایت نقل شده است که ازدواج صورت گرفته از انصاف میبود اگر گروه اینهارا هم رد مینمود و با تفصیل میفرمود که ایا مصادر, درکتب تشیع هم دروغگو ,جعل کار, وغیره وغیره....... بودند یا چطور؟ با اینکه مرجوع ساختید به کتب مختلفه " . -
جناب شاهد ! اتفاقاً ما این روایت را آورده‌ایم که به آن‌ها پاسخ بدهیم ، با کنار هم قرار دادن آن‌ها پاسخ نیز داده‌ایم و به کتاب‌های مختلفه نیز ارجاع نداده‌ایم . تعجب می‌کنم شما چگونه در ادامه جواب ما را نخوانده‌اید ! . بلی ممکن است در کتاب‌های شیعه نیز راویانی پیدا شود که به دروغ چیزهایی را به اهل بیت علیهم السلام نسبت می‌دهند . اگر این طور نبود ، علم رجال و درایه در مذهب شیعه پایه گذاری نمی شد .
× گفته اید : " برای بنده سؤال خلط میشود که آیا بعضی علمای شیعه که منکر ازدواج هستند دارند به اون حدیث عمل مینمایند که از امام جعفر الصادق روایت میکنند که میگوید( اذا صادفکم مسئله تختلفون فیها وبعضه یخالف العامه خذوا ما یخالف العامه) اگربا مسئله ای بر خوردید که باهم اختلاف داشتید وبعضش مخالف (عامه) هست, به اون عمل نمایید که مخالف عامه هست, در اون زمانه عامه علمای اهل (سنت) بودند. ایا علمای شیعه دارند جدا از این روایت پیروی مینمایند؟ " -
جناب شاهد ! اگر دقت می‌کردید ، هیچ وقت برایتان خلط نمی شد . روایتی را که شما نقل کردید ، بنده در هیچ یک از کتاب‌های روائی شیعه پیدا نکردم ؛ با این که تمامی کتاب‌های روائی شیعه و سنی را در کامپیوترم دارم . آیا بهتر نیست که اصل روایت را با ذکر مدرک نقل می‌کردید تا بتوان در باره آن قضاوت کرد ؟ آری با توجه به این که امامان علیهم السلام در عصر بنی امیه و بنی عباس که حکومت اسلامی را به حکومت استبدادی سلطنتی تبدیل کرده بودند و به دنبال بهانه بودند که امامام و شیعیان را قلع و قمع نمایند، برخی از موارد برای حفظ جان خود و یا شیعیان مطلبی را به عنوان تقیه موافق نظر حکومت بیان می کردند و در موارد خصوصی به روات شیعه می فرمودند در صورت تعارض دو روایت از ما امامان شما به آن چه مخالف نظر اهل سنت می باشد و به صورت تقیه صادر شده، عمل کنید.

× گفته اید " ایا ممکن است عمری را که هزارها دشنام براش میدهند, ودشمنی های گوناگون باعلی برایش میتراشند, داماد علی قبولش کنند ؟, قبول این امر چطور ممکن است؟ " - بلی ، ممکن نیست عمری که حضرت زهرا سلام الله علیها را کتک زده است ، فرزندش را سقط کرده و در نهایت آن حضرت را به شهادت رسیده است ، داماد علی شده باشد . چطور ممکن است امیر المؤمنین علیه السلام دخترش را به کسی بدهد که ( طبق روایت صحیح مسلم ) اعتقاد دارد وی «دروغگو ، پیمان شکن ، گناه‌کار و خیانت کار» بوده است .
بلی ، ممکن نیست امیر المؤمنین علیه السلام بر خلاف سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم که دخترش فاطمه علیها السلام را به آن دو نداد ، دختر فاطمه را به عمر بدهد . بلی ، ممکن نیست امیر المؤمنین دخترش را به پیرمردی ( همانند عایشه) از دادن دختر به وی امتناع می‌کنند و حتی کسانی همچون عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه که از دوستان نزدیک خلیفه به حساب می‌آ‌یند ، به بد اخلاق بودن او اعتراف می‌کنند .

× گفته‌اید : " ارسال علی دخترش را نزد عمر و دیدن عمر ساق ام کلثوم را : من هم با شما موافق هستم که این کار نه با اخلاق علی می سازد و نه عمر . " -
متأسفانه اکثر علمای اهل سنت ، برای اثبات ازدواج ام کلثوم با عمر ، این مطلب را ذکر و آن را از قطعیات شمرده‌اند . حتی یک نفر از علمای اهل سنت را بنده پیدا نکردم که این مطلب را رد کرده باشد . جز سبط ابن جوزی که فقط استبعاد کرده است. در حقیقت هر عالمی از علمای اهل سنت که نحوه ازدواج را بیان کرده ، این مطلب را آورده که عمر این عمل زشت را در حق ناموس رسول خدا انجام داده است . بلی این مطلب با اخلاق علی بن أبی طالب سازگار نیست .
ثانیاً : خود ایشان گفته است که من در نکاح تابع جاهلیت هستم ... « ما بقی فیّ شئ من أمر الجاهلیة إلا أنّی لست أبالی إلى أی الناس نُکحت وأیهم أنکحت » کنز العمال ج ۱۶ ص ۵۳۴، الطبقات الکبرى ج ۳ ص ۲۸۹، من حیاة الخلیفة عمر بن الخطاب ، عبد الرحمن أحمد البکری - ص ۵۳۵ . که از ترجمه روایت خجالت پوزش می‌ خواهیم .

× گفته‌اید : " از نگاه رسول خدا ابى بکر وعمر اشکال ایمانی وشخصی نداشتند. مگر رسول خدا داماد ابى بکر و داماد عمر نشدند ؟ "
- جناب شاهد ! مگر نه این که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم با دختر ابوسفیان نیز ازدواج کرده است . آیا می‌شود به این مطلب استناد کرد و ایمان ابوسفیان را ثابت کرد ؟

× گفته اید : " نه, ابى بکر وعمر نزد رسولله عیبی نداشتند, جز اینکه جوانی محبوب مثل علی پسر عمویشان را برای فاطمه زیر نظر داشتند, پس برای دامادی از علی کسی دیگر بهتر نبود . "
- اگر پیامبر اسلام ، علی (علیهما السلام) را برای فاطمه زیر نظر داشتند ، علی علیه السلام نیز طبق روایات اهل سنت دخترش را برای فرزند برادرش جعفر در نظر گرفته بود و اتفاقاً یکی از دلایل امیر المؤمنین بر رد خواستگاری عمر از ام کلثوم ، همین مطلب بوده است . آیا کسی حاضر می‌شود با وجود جوان رشیدی از برادرش ، دخترش را به یک پیر مرد بد اخلاق بدهد ؟ معاذ الله . همان طور که پیامبر نداد ، علی نیز عذر عمر را خواست .

× گفته اید : " مگر شما فراموش میکنید که رسول خدا دو دخترش را بنکاح عثمان در اورد ؟ وقتیکه دختری دوم شان وفات نمود گفتند ( لو کانت عندنا الثالثه لزوجناکها) " .
- این مطلب یکی از دروغ‌های است که افسانه سازان بنی امیه ساخته‌اند . پیامبر دختری غیر از فاطمه زهرا سلام الله علیها نداشته است که آن را به ازدواج عثمان دربیاورد . اگر کسی را به ازدواج عثمان درآورده باشد ، دختران وی نبوده ؛ بلکه ربیبه‌های وی (دختران خواهر حضرت خدیجه) بوده است . ما ابن مطلب را پیش از این ثابت کرده‌ایم که می‌توانید آن را در این آدرس پیدا کنید :
 http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۴۶۹

× گفته اید : " ایا رسول خدا وقتی باحضرت عایشه ازدواج نمودند مگر تناسب سنی داشتند قربان؟ "
- ما این مطلب را نیز ثابت کرده‌ایم که خردسال بودن عایشه از دروغ‌هایی است که بنی امیه ساخته‌اند . چطور ممکن است عایشه در سال اول بعثت همراه با پدرش ابوبکر اسلام آورده باشد و از طرف دیگر بعد از هجرت با پیامبر در حالی ازدواج کند که ۹ سال بیتشر نداشته است ؟ این تعارض را چگونه می‌توانید حل کنید ؟
 http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۶۹۹

× گفته اید : " ایا عثمان تناسب ایمانی , اخلاقی ونسبی مناسب برای ۳ تا دختر رسولله داشت که ابی بکر وعمر نداشت؟ "
- در جواب می‌گوییم : نه عثمان تناسب ایمانی ، اخلاقی و نسبی با خانواده پیامبر داشت ، و نه عمر و ابوبکر ؛ از این رو پیامبر دخترانش را به هیچ یک از آنان نداد .
× اما محور چهارم : احیای سنت جا هلیت توسط عمر با گفتن کلمه رفئونی رفئونی . شما اگر این ازدواج را قبول کنید ، باید بپذیرید که عمر موروج سنت‌های جاهلی بوده است و این مسأله زیر بنای مذهب شما را به هم می‌زد . چطور می‌شود کسی را به عنوان خلیفه رسول خدا قبول کرد ؛ که خود با ترویج افکار جاهلی با دین خداوند علناً دشمنی ورزیده است ؟ آیا مروج افکار جاهلی می‌تواند خلیفه رسول خدا باشد ؟ معاذ الله . اما اگر اصل ازدواج درست نباشد ، ما نیز قبول خواهیم کرد که عمر این سخن را نگفته است . جالب این است که شما عمر را با یک شترچران مقایسه کرده‌اید ، اگر عمر شما به اندازه یک شتر چران نمی‌تواند بر سخنان خود کنترل داشته باشد ، چطور می‌تواند جای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم پر کند ، دین اسلام را به آن مقصود نهایی رسانده و مردم را به صراط مستقیم الهی هدایت کند ؟ اگر عمر شما همانند آن شتر چران ، گاهی خود را خدا ، خطاب و گاهی خداوند را بنده خود خطاب می‌کند‌ ، ارزانی خودتان . ما نمی‌توانیم سرنوشت خود را به دست چنین انسانی بدهیم .

× گفته اید : " خداوند ازین حرفش خندید " .
- بلی ، خدای اهل سنت می‌خندند ، راه می‌رود ، هروله می‌کند ، دست دارد ، پا دارد ، چشم دارد ، آن قدر چاق است که عرش به فریاد می‌آید و... خلاصه همانند شما انسانی است که توانسته به آسمان برود و عرش را قبضه کند . آیا فراموش کرده‌اید که خداوند می‌فرماید : "لیس کمثله شی " و " لم یکن له کفوا احد " ؟ و آیاتی فراوانی که داشتن این صفات را برای خداوند نفی می‌کند .

× گفته‌اید : " عمر در زنده گی خانه اش مثل علی بود با کفاف زنده گی مینمود حتی از بیت المال مزد نمیگرفت "
- آیا معنای جمله : «خشن العیش شدید على النساء » و « شدید الخلق على أهلک » و « ویدخل عابسا ویخرج عابسا » با کفاف زندگی کردن است ؟ اگر عمر همان طوری بود که شما گفته‌اید ، چرا عایشه حاضر نشد دختر ابوبکر را به وی بدهد ؟ چرا بد اخلاق بودن و تند خو بودن عمر را بهانه کرد ؟ چرا ام أبان حاضر نشد که با عمر ازدواج کند ؟

× گفته‌اید : " از جوانی مرد میدان بود "
- کدام میدان ؟ آیا تا به حال شنیده‌اید که عمر بن الخطاب پشه‌ای را از دوش نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم پرانده باشد ؟ آیا تا به حال شنیده‌اید که عمر در میدان جنگ یک نفر کافر را کشته باشد ؟ تا آن‌جایی که ما مطالعه کرده‌ایم ، به اعتراف خود علمای اهل سنت ، عمر در اکثر جنگ‌ها فرار می‌کرد ؛ از جمله در جنگ احد ، جنگ حنین ، جنگ خیبر و ... تا جایی که به وی لقب « فرّار غیر کرار» دادند . که اگر لازم شد ، مدارک همه آن‌ها را از کتاب‌های اهل سنت برای شما نقل خواهم کرد . اگر می‌توانید حتی یک روایت از کتاب‌های اهل سنت در باره شجاعت و جنگاوری‌های عمر در میدان جنگ برای بنده پیدا کنید ؟ ما منتظریم .

× گفته‌اید " ببینید یکفرد مسلمان عادی ازعمر چطور حساب میخواهد "
- بلی ، ما نیز این مطلب را قبول داریم که عمر بر خلاف آیه قرآن که می‌فرماید : " مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم‏ " ، «أشداء علی المؤمنین و رحماء مع الکفار» وقتی در میدان جنگ با کفار حاضر می‌شد ، از ترس کشته شدن فرار می‌کرد (همانند جنگ احد و حنین) ؛ اما وقتی در برابر زنان ، پیر مردان و مسلمانان عادی قرار می‌گرفت ، چنان خشن و شجاع می‌شد که انگار مثل او شجاع در روی زمین وجود ندارد . او آن قدر بر مؤمنین سخت می‌گرفت که حتی زنان مؤمنه نیز از ترس عمر خود را خیس و یا سقط جنین می‌کردند :
عن إبراهیم قال : طاف عمر بن الخطاب فی صفوف النساء ، فوجد ریحا طیبة من رأس امرأة ، فقال : لو أعلم أیتکن هی لفعلت ولفعلت ، لتطیب إحداکن لزوجها ... قال : فبلغنی أن المرأة [ التی ] کانت تطیبت بالت فی ثیابها من الفرق .
المصنف ، عبد الرزاق الصنعانی ، ج ۴ ، ص ۳۷۳ – ۳۷۴، ح۸۱۱۷ .
عمر در میان صفوف زنان حرکت می‌کرد ، بوی خوشی از سر یکی از زنان استشمام کرد ، گفت : اگر بدانم که بوی خوش از سر کدامیک از شما است ، فلان و فلان می‌کنم . شما باید بوی خوش را برای همسرانتان استفاده کنید ... راوی می‌گوید : به من خبر دادند زنی که بوی خوش استفاده کرده بود ، از ترس عمر شلوارش را خیس کرده بود .
واستدعى عمر امرأة لیسألها عن أمر وکانت حاملا ، فلشدة هیبته ألقت ما فی بطنها ... .
عمر ، زن حامله‌ای را خواست تا از وی در باره مسأله‌ای سؤال کند ، آن زن از ترس هیبت عمر فرزندش را سقط کرد ... .
شرح نهج البلاغة ، ابن أبی الحدید ، ج ۱ ، ص ۱۷۴
اما وقتی در برابر کفار قرار می‌گیرد ، فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد : فخر رازی از بزرگترین علمای تاریخ اهل سنت در باره فرار عمر و عثمان در جنگ احد می‌نویسد :
ومن المنهزمین عمر ، الا أنه لم یکن فی أوائل المنهزمین ولم یبعد ، بل ثبت على الجبل إلى أن صعد النبی صلى الله علیه وسلم ...
تفسیر الرازی ، الرازی ، ج ۹ ، ص ۵۰ .
از فرار کنندگان (در جنگ احد) عمر بود ؛ ولی او از نخستین فرار کنندگان نبود و زیاد دور نرفته بود ؛ بلکه بر بالای کوه ثابت ماند تا پیامبر به آن‌جا آمد . برای این که مطلب طولانی نشود ، به همین یک روایت اکتفا می‌کنیم . انشاء الله اگر ارتباط با شما همچنان ادامه داشت ، بیش از این برایتان خواهیم نوشت .
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت