درباره ما

با سلام امیدوارم که از این همه زیبایی که ایجاد کردید خسته نباشید من که لذت بردم و خستگیم در رفت خداوند روح مرحوم آقاسی را قرین رحمت نماید از شما خواهش میکنم که شعر حضرت زهرا دلش از یاس بود * قطره های اشکش از الماس بود را برای من بفرستید چون شدیدا به آن احتیاج دارم و از نظر روحی به من آرامش میدهد و برای تولد زهرا (ص ) به آن احتیاج مبرم دارم با تشکر فراوان خداوند قرین رحمتش فرماید این مرد بزرگ را و او آمرزیده است انشاله
کد سؤال: ۴۲۱۳۱احکام فقهی »متفرقه
تعداد بازدید: ۴۵
با سلام امیدوارم که از این همه زیبایی که ایجاد کردید خسته نباشید من که لذت بردم و خستگیم در رفت خداوند روح مرحوم آقاسی را قرین رحمت نماید از شما خواهش میکنم که شعر حضرت زهرا دلش از یاس بود * قطره های اشکش از الماس بود را برای من بفرستید چون شدیدا به آن احتیاج دارم و از نظر روحی به من آرامش میدهد و برای تولد زهرا (ص ) به آن احتیاج مبرم دارم با تشکر فراوان خداوند قرین رحمتش فرماید این مرد بزرگ را و او آمرزیده است انشاله

خواهر گرامی ! این شعر از مرحوم آقاسی نیست ؛ بلکه از احمد عزیزی است .

-----------------------------------------------------------------------
عشق من! پاییزآمد مثل پار*****باز هم، ما باز ماندیم از بهار
احتراق لاله را دیدیم ما*****گل دمید و خون نجوشیدیم ما
باید از فقدان گل، خونجوش بود*****در فراق یاس، مشکی پوش بود
یاس بوی مهربانی می دهد *****عطر دوران جوانی می دهد
یاس ها یادآور پروانه اند*****یاس ها پیغمبران خانه اند
یاس ما را رو به پاکی می برد*****رو به عشقی اشتراکی می برد
یاس در هر جا نوید آشتی ست*****یاس دامان سپید آشتی ست
در شبان ما که شد خورشید؟ یاس*****بر لبان ما که می خندید؟ یاس
یاس یک شب را گل ایوان ماست*****یاس تنها یک سحر مهمان ماست
بعد روی صبح، پرپر می شود*****راهی شبهای دیگر می شود
یاس مثل عطر پاک نیّـت است*****یاس استنشاق معصومیّـت است
یاس را آیینه ها رو کرده اند*****یاس را پیغمبران بو کرده اند
یاس بوی حوض کوثر می دهد *****عطر اخلاق پیمبر می دهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود *****دانه های اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه*****می چکانید اشک حیدر را به چاه
عشق محزون علی یاس است و بس*****چشم او یک چشمه الماس است و بس
اشک می ریزد علی مانند رود*****بر تن زهرا: گل یاس کبود
گریه آری گریه چون ابر چمن*****بر کبود یاس و سرخ نسترن
گریه کن حیدر! که مقصد مشکل است*****این جدایی از محمد مشکل است
گریه کن زیرا که دُخت آفتاب*****بی خبر باید بخوابد در تراب
این دل یاس است و روح یاسمین*****این امانت را امین باش ای زمین

گریه کن زیرا که کوثر خشک شد*****زمزم از این ابر ابتر خشک شد
نیمه شب دزدانه باید در مغاک*****ریخت بر روی گل خورشید، خاک
یاس خوشبوی محمد داغ دید*****صد فدک زخم از گل این باغ دید
مدفن این ناله غیر از چاه نیست*****جز تو کس از قبر او آگاه نیست
گریه بر فرق عدالت کن که فاق*****می شود از زهر شمشیر نفاق
گریه بر طشت حسن کن تا سحر*****که ُپر است از لخته ی خون جگر
گریه کن چون ابر بارانی به چاه*****بر حسین تشنه لب در قتلگاه
خاندانت را به غارت می برند*****دخترانت را اسارت می برند
گریه بر بی دستی احساس کن!*****گریه بر طفلان بی عباس کن!
باز کن حیدر! تو شطِّ اشک را*****تا نگیرد با خجالت مشک را
گریه کن بر آن یتیمانی که شام*****با تو می خوردند در اشک مدام
گریه کن چون گریه ی ابر بهار*****گریه کن بر روی گل های مزار
مثل نوزادان که مادر مرده اند*****مثل طفلانی که آتش خورده اند
گریه کن در زیر تابوت روان*****گریه کن بر نسترنهای جوان
گریه کن زیرا که گلها دیده اند*****یاس های مهربان کوچیده اند
گریه کن زیرا که شبنم فانی است*****هر گلی در معرض ویرانی است
ما سر خود را اسیری می بریم*****ما جوانی را به پیری می بریم
زیر گورستانی از برگ رزان*****من بهاری مرده دارم ای خزان
زخم آن گل در تن من چاک شد*****آن بهار مرده در من خاک شد
ای بهار گریه بار ناامید*****ای گل مأیوس من! یاس سپید
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت