درباره ما

چرا حضرت علی از همسرش دفاع نکرد؟ چرا حضرت علی با خلفاء مقابله نکرد؟ اهل بیت بعد از پیامبر در خفقان بودند؟
کد سؤال: ۴۲۱۲۴چند سؤالی
امامت و ائمه (علیهم السلام) »حضرت زهرا (س) »فدک
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع) و خلفاء
خلفا
تعداد بازدید: ۶۵
چرا حضرت علی از همسرش دفاع نکرد؟ چرا حضرت علی با خلفاء مقابله نکرد؟ اهل بیت بعد از پیامبر در خفقان بودند؟

باسلام
دوست گرامی؛ در مورد این شبهه در مقاله «چرا امیرمؤمنان (علیه السلام) از همسرش دفاع نکرد؟» به تفصیل سخن گفته ایم و رد شما در مورد زن عثمان هم کما تری ست! او هنوز کشته نشده بوده و حکومت دست او بوده ولی مردم بر او یورش آورده و قدرت از او سلب شده لذا در هر دو جا به جهت عدم نیروی لازم برای مقابله، برخوردی نشده است. مورد قتل سمیه و یاسر هم همین گونه است مقابله لفظی با حکومت توسط حضرت امیر علیه السلام هم الی ما شاءالله بوده بحث ما سر مبارزه فیزیکی است.
ما در سدد نفی تمام خدمات خلفا نیستیم بلکه می گوییم غاصب بوده اند ولی در مبارزه با مدعیان نبوت خوب عمل کردند هرچند در مورد مرادین سخن چیز دیگریست.
در مورد مذهب ابن ابی الحدید هم در مقاله: «آیا ابن ابی الحدید ، شیعه بوده است یا سنی معتزلی ؟» بحث شده است.
در مورد دینوری هم در مقاله: «آیا کتاب الامامه و السیاسه برای ابن قتیبه دینوری است ؟» بحث شده است.
در اینجا می خواهیم در مورد سلیم و کتابش به جهت اینکه در مقاله جداگانه ای بحث نکرده ایم به تفصیل بحث می کنیم:
سلیم، شخص معتبری است و اصل کتاب توسط او نوشته شده. أبان بن أبی عیاش ناقل کتاب سلیم بن قیس است، این کتاب توسط نویسنده به أبان و از أبان به عمر بن أذینه تحویل داده شده است. (ر.ک: مقدمه کتاب سلیم بن قیس)
ما در اینجا به توثیق سلیم و کتابش و ابان در نزد علما می پردازیم:
سلیم بن قیس هلالی:
تنها یکی از علمای رجال (ابن غضائری متوفای قرن پنجم) قائل به ضعف سلیم بن قیس شده که وی هم در مورد انتساب کتاب به او سخن‌ها بسیار است، بلکه اصحّ، عدم صحّت انتساب کتاب به این بزرگوار است.
علمایی که سلیم بن قیس را توثیق کرده اند:
۱. برقی متوفّاى سال ۲۷۴ هق می‌نویسد: «من الأولیاء، من أصحاب أمیر المؤمنین‏ علیه السلام» (رجال البرقی، ص ۴.)
۲. کشّی معاصر کلینی متوفّاى ۳۲۹ هق می‌نویسد: « قال الباقر علیه السلام‌:‌‌‌‌ صدق سلیم.» ( رجال الکشّی، ص ۱۰۵ و ۱۶۷)
۳. شیخ مفید متوفّاى ۴۳۶ می‌نویسد: « کان من شرطة الخمیس» (الاختصاص، ص ۳)
۴. شیخ طوسی متوفّاى ۴۶۰ می‌نویسد: «صاحب أمیر المؤمنین علیه السلام» (جال الشیخ ،ص ۹۱ و ص ۶)
۵. علّامة حلّی متوفّاى ۷۲۶ می‌نویسد: «الوجه عندی، الحکم بتعدیل المشار إلیه» (خلاصة الأقوال فی علم الرجال، ص ۸۳ و ص ۱.)
۶. سیّد تفرشی از أعلام قرن ۱۱ می نویسد: «وکان هذا الوجه الحکم بتعدیله.» ( نقد الرجال، ص ۱۵۹ و ص۳)
۷. علّامه وحید بهبهانی متوفّاى ۱۲۰۵می‌نویسد: «یترجّح فی النظر عدالته» (تعلیقة الوحید على منهج المقال، ص۱۷۲.)
۸. شیخ المحقق طه نجف متوفّاى ۱۳۲۳ می‌نویسد: «ثقة» «والحقّ عندی تعدیله» (إتقان المقال، ص ۶۸ وص ۲۲۹۵.)
۹. محقق مامقانی متوفّاى ۱۳۵۱ می‌نویسد: «إنّ الرجل مشکور وإنّ الکتاب صحیح.» (تنقیح المقال، ج ۲، ص ۵۲)
۱۰. سید الأمین متوفّاى ۱۳۷۱ می نویسد: «یکفی فی وثاقته قول البرقی» (أعیان الشیعة، ج ۷ ، ص ۲۹۳.)
۱۱. محقق نمازی متوفّاى ۱۴۰۵ می‌نویسد: «ممدوح، جلیل.» (مستدرکات علم الرجال، ج ۴ ، ص ۱۱۶ رقم۶۴۷۱»
۱۲. مرحوم آیت الله خوئی متوفّاى ۱۴۱۳ می نویسد: «إنّه فی نفسه ثقة جلیل» (معجم رجال الحدیث، ج ۸ ، ص ۲۲۰ رقم۵۳۹۱.)
۱۳. قهبائی در حاشیه آورده ‌است: «عن رجال العقیلی: قال: کان سلیم شیخاً متعبّداً له نور یعلوه» (مجمع الرجال، ج۳ ، ص ۱۵۵)
۱۴. از علّامه حلّی نقل کزده است: «الوجه عندی الحکم بتعدیل المشار إلیه.» (مجمع الرجال، ج۳ ، ص ۱۵۵)
۱۵. از شهید ثانی هم نقل نموده است : «وعن البرقی أیضاً أنّ سلیماً هذا من جملة الأولیاء من أصحاب علیّ علیه السلام‌، وشهد على مثل ذلک النجاشی فی خطبة الکتاب» (مجمع الرجال، ج۳ ، ص ۱۵۵)
اعتبار کتاب سلیم بن قیس:
۱. نجاشی متوفّاى ۴۵۰ هق: «له کتاب» (رجال النجاشی، ص ۴ و ص۸ ؛ معجم رجال الحدیث، ج ۹ ، ص ۲۲۶)
۲. شیخ نعمانی متوفّاى ۳۸۰ هق در کتاب اصول خود آورده است: «کتابه من الأصول (من أکبر کتب الأصول) التی ترجع الشیعة إلیها ویعوّل علیها» (الغیبة، ص۱۰۲)
۳. سیّد بن طاووس متوفّاى ۶۷۳ هق می‌نویسد: «تضمّن الکتاب ما یشهد بشکره وصحّة کتابه.» (التحریر الطاووسی، ۱۳۶و ۱۷۵)
۴. شیخ حرّ عاملی متوفّاى ۱۱۰۱هق می‌نویسد: «والذی وصل إلینا من نسخة سلیم، لیس فیه شی‏ء فاسد» (وسائل الشیعة، ج۳ ، ص ۳۸۶.)
۵. علّامة مجلسی متوفّاى ۱۱۱۱هق می‌نویسد: «الحق أنّ کتاب سلیم من الأصول المعتبرة.» (بحار الأنوار، ج ۱ ص ۳۲)
۶. محقق مامقانی متوفّاى ۱۳۵۱ می‌نویسد: «إنّ الرجل مشکور وإنّ الکتاب صحیح.» (تنقیح المقال، ج ۲ ، ص ۵۲ رقم ۵۱۵۷)
۷. مرحوم آیت الله خوئی متوفّاى ۱۴۱۳هق می نویسد: « وإنّ کتابه من الأصول المعتبرة بل من أکبرها، وإنّ جمیع ما فیه صحیح قد صدر من المعصوم أو ممّن لابدّ من تصدیقه وقبول روایته» (معجم رجال الحدیث، ج ۸ ، ص ۲۲۰ رقم۵۳۹۱.)
۸. محقق تستری متوفّاى ۱۴۱۴هق می‌نویسد: «الحقّ فی کتابه أنّ أصله کان صحیحاً، قد نقل عنه الأجلّة المشایخ.» (قاموس الرجال، ج ۵ ، ص ۲۳۹، رقم۳۳۵۶)
۹. کلمات مرحوم قهبائی در مجمع الرجال: « أبان قرأ کتاب سلیم على علی بن الحسین علیهما السلام قال: صدق سلیم، رحمه اللّه علیه، هذا حدیث نعرفه.» (مجمع الرجال، ج۳ ، ص ۱۵۶)
۱۰. وی از کشّی نقل نموده‌ است: «أبان قال: فقدّر لی بعد موت علیّ بن الحسین‏ علیهما السلام، إنّی حججت فلقیت أبا جعفر محمّد بن علی علیهما السلام فحدّثت بهذا الحدیث کلّه (أی کتاب سلیم) لم أخط منه حرفاً فَاغْرَوْرَقَتْ عیناه ثمّ قال: «صدق سلیم» قد أتى أبی بعد قتل جدّی الحسین علیه السلام‌ وأنا قاعد عنده، فحدّثه بهذا الحدیث بعینه فقال له أبی: «صدّقت» قد حدّثنی [أبی‏] وعمّی الحسن علیه السلام‌ بهذا الحدیث عن أمیر المؤمنین علیه السلام‌ فقالا: لک «صدّقت» قد حدّثک بذلک ونحن شهود ثمّ حدّثناه أنّهما سمعا ذلک من رسول اللّه» (مجمع الرجال، ج۳ ، ص ۱۵۶)
توثیق ابان بن ابی عیاش:
وی متوفاّى ۱۳۸ یا ۱۴۰ ه ق می باشد (اعیان الشیعه ،سید محسن امین، ۱۰۳/۲؛ تقریب التهذیب، ابن حجر، ۳۱/۱ رقم ۱۶۴) گرچه ابن غضائری و به تبع اوشیخ طوسی وبعضی ازمتأخّرین او تضعیف نموده اند لکن نزد جمعی ازرجالییّن ، ثقه و معتمد است.
أ‌) محقّق نوری که از خرّیتین در فنّ رجال است می‌گوید: «والتضعیف موهون کنسبة الوضع بأمور:
الأوّل: ما قاله الشیخ الجلیل أبو عبد اللّه النعمانی فی کتاب الغیبة من أنّه لیس بین جمیع الشیعة ممّن حمل العلم ورواه عن الأئمّة: خلاف فی: أنّ کتاب سلیم، أصل من کتب الأصول التی رواها أهل العلم وحملة حدیث أهل البیت: - إلى أن قال: - وهو من الأصول التی ترجع الشیعة إلیها ویعوّل إلیها. انتهى.و إذا انتهت أسانید الکتاب إلى أبان، فهذا الإجماع یکشف عن وثاقته جدا.
الثانی: اعتماد البرقی والصفّار وثقة الإسلام فی الکافی والنعمانی والصدوق والعیّاشی وغیرهم من المشایخ العظام علیه، کما لایخفى على من راجع جوامعهم.
الثالث: روایة الأجلّة من أصحاب الإجماع وغیرهم عنه، مثل حمّاد بن عیسى، وعثمان بن عیسى، وعمر بن أذینه، وإبراهیم بن عمر الیمانی.
الرابع: إنّ الشیخ عدّه من رجال الصادق(ع)، ولم یضعّفه فیه، ولا فی زین العابدین(ع) »(مستدرک الوسائل طبع قدیم: ۷۷۷/۳.)
تضعیف و نسبت وضعی که به وی داده شده است به دلایلی بی اساس است:
۱. همچنانکه نعمانی در کتاب الغیبه گفته است کتاب سلیم از کتب مرجعی است که شیعه به آن اعتماد می کرده و به آن اعتماد داشته است.
۲. برقی صفار کلینی صدوق عیاشی نعمانی و دیگران در کتب خود به وی اعتماد داشته اند.
۳. اصحاب جلیل القدری از او روایت نقل کرده اند مانند: حمّاد بن عیسى، وعثمان بن عیسى، وعمر بن أذینه، وإبراهیم بن عمر الیمانی.
۴. شیخ طوسی او را تضعیف نکرده است.
ب‌) سیّد محمد علیّ أبطحی شارح رجال نجاشی می‌گوید: «ویظهر ممّن ضعّفه من العامّة أنّه کان من العبّاد، فلعلّ التضعیف من العامّة کان من جهة المذهب.» (تهذیب المقال فی تنقیح کتاب رجال النجاشی،السید محمد على الأبطحی، ج ۱ ص ۱۸۶)
از تضعیفاتی که عامه در مورد او داشته اند ظاهر می شود که از عابدان بوده و چه بسا تضعیفات عامه بخاطر مذهب او بوده است.
ج) در تهذیب المقال در باره او آمده است: «أما تضعیف العامة لأبان فلا یوجب وهنا فیه ، بعد ما کان أبان عامیا ، ثم استبصر ، فقد یضعف مثله بما لا یضعف به سائر الشیعة . وسیما أن أبان هو الذی لجأ إلیه سلیم ، وهو الراوی لکتابه والناشر لحدیثه . وکأن أکثر تضعیفات العامة لأبان عولا على شعبة . فقد أکثر الوقیعة فی أبان ، وتبعه غیره . قال معاذ : قلت لشعبة : أرأیت وقیعتک فی أبان ، تبین لک أو غیر ذلک ؟ فقال : ظن یشبه الیقین . ذکره الذهبی فی میزان الاعتدال ، وذکر حکایات القوم تضعیف شعبة .» (تهذیب المقال فی تنقیح کتاب رجال النجاشی - السید محمد على الأبطحی - ج ۱ ص ۱۸۶)
تضعیف عامه در مورد ابان اشکالی را متوجه ابان نمی کند زیرا وی عامی بوده و شیعه شده و عموماً چنین کسی بیش از دیگر شیعیان مورد تضعیف است. بخصوص که ابان همان کسی است که سلیم به او پناه برده و ابان راوی و ناشر احادیث اوست . گویا اکثر تضعیفات عامه در مورد ابان به سخن شعبه بن حجاج برمی گردد. او بیشترین جرح را از وی کرده است و دیگران از او تبعیت کرده اند .معاذ می گوید: به شعبه گفتم بدگویی تو در مورد ابان آیا برای تو محرز شده یا نه؟ گفت: گمان شبیه به یقین است.
د) رجالی مشهور مامقانی در باره او می‌گوید: «الجزم بضعفه مشکل بعد تسلیم مثل سلیم بن قیس کتابه إلیه وخطابه بابن الأخ، ومن لاحظ حال سلیم، مال إلى کون الرجل متشیّعاً ممدوحاً وأنّ نسبة وضع الکتاب إلیه لا أصل لها ... وبعد إثبات وثاقة سلیم، تثبت وثاقة أبان هذا؛ بتسلیمه الکتاب إلیه»(تنقیح المقال: ۳/۱ رقم ۱۴. )
ه) محقق گرانقدر مرحوم آیت الله موسی زنجانی نیز در کتاب خویش می فرماید : «الأقرب عندی، قبول روایاته؛ تبعاً لجماعة من متأخّری أصحابنا؛ اعتماداً بثقات المحدّثین، کالصفّار وابن بابویه وابن الولید وغیرهم والرواة الذین یروون عنه؛ ولاستقامة أخبار الرجل، وجودة المتن فیها. وأمّا نسبة وضع کتاب سلیم إلیه، یردّه ثبوت الکتاب من طریق آخر لیس هو فیه أوّلاً، ولروایة ابن أبی عمیر، عن عمر بن أذینه، هذا الکتاب ثانیاً» (الجامع فی الرجال ج ۱ ص ۱۱)
قول درست در نظر من قبول کردن روایت ایشان است ، و این کار به تبع نظر متاخرین اصحاب ماست ؛ و به خاطر تکیه بر کلام محدثین مورد اعتماد ما مانند صفار و ابن بابویه و ابن ولید و غیر ایشان و نیز راویانی که از ایشان نقل کرده اند . و نیز به خاطر محکم بودن روایات ایشان و نیکویی متن آن هاست . و اما نسبت دادن جعل کتاب سلیم به ایشان ، این مطلب نیز درست نیست ؛ زیرا وجود کتاب سلیم از طریق دیگری که أبان در آن نیست نیز ثابت شده است ؛ و نیز ابن ابی عمیر از عمر بن أذینة این کتاب را نقل نموده است .
نظر برخی از علمای اهل سنت در مورد ابان:
بخاری در باره او می‌گوید: «أبان بن أبی عیاش هو ابن فیروز أبو إسماعیل البصری عن انس ، کان شعبة سیئ الرأی فیه» (التاریخ الکبیر - البخاری - ج ۱ ص ۴۵۴)
شعبه در مورد او نظر خوبی ندارد.
۱. ابن أبی حاتم رازی در باره وی می‌گوید: «قال أبو حاتم: متروک الحدیث، وکان رجلاً صالحاً؛ لکن بلى بسوء الحفظ» (تهذیب الکمال: ۲۱/۲)
ابوحاتم گوید: مردم خوبی است ولی به بد حافظگی دچار شد احادیثش ترک می شود.
۲. ابن حبّان اگر چه او را از مجروحین شمرده ولی در باره او می‌گوید: «کان من العبّاد الذین سهر اللیل بالقیام ویطوی النهار بالصیام» (المجروحین: ۹۶/۱.)
از عابدانی است که شب را احیا و روز را روزه می گرفت.
۳. ذهبی در باره او می‌گوید: «وقال حمّاد بن زید قال لی سلم العلوی: یا بنىّ! علیک بأبان، فذکرت ذلک لأیّوب السَّختیانی، فقال: مازال نعرفه بالخیر منذ کان ... وقال ابن حبان : کان أبان من العباد الذی یسهر اللیل بالقیام ، ویطوى النهار بالصیام »(میزان الاعتدال، ج۱ ص۱۰و ۱۲)
حماد بن زید گوید: سلم علوی به من گفت: ای فرزندم بر تو باد به ابان آن را برای ایوب نقل کردم گفت: تا بوده ما او را به خوبی می شناختیم.
ابن حبان می گوید: ابان از عابدانی بوده که شب را به عبادت زند نگه می داشته است و روز را روزه می گرفته است.
چند نکته:
۱. تضعیف برخی از علماء عامّة مردود است؛ چون همان گونه که در کلام احمد بن حنبل آمده او اهل هوی و هوس نبوده بلکه طبق شهادت علمای اهل سنت «أنّه کان رجلاً صالحاً» و «لا یتعمّد الکذب» و «کان من العبّاد الذین سهر اللیل بالقیام ویطوی النهار بالصیام»«مازال نعرفه بالخیر منذ کان» ( تهذیب الکمال: ۲۱/۲. - الجرح والتعدیل: ۲۹۶/۲ رقم ۱۰۸۷- المجروحین: ۹۶/۱. - میزان الاعتدال: ۱۰/۱)
۲. سبب جرح باید به خوبی تفسیر و تبیین شده باشد و سخن جارح مادامی که سبب جرح به درستی ذکر نشده مورد قبول واقع نمی‌شود.
نووی گوید: «ولا یقبل الجرح إلّا مفسّرا ، وهو أن یذکر السبب الذی به جرح ، ولأنّ الناس یختلفون فیما یفسق به الإنسان ، ولعلّ من شهد بفسقه شهد على اعتقاده.»( المجموع: ۱۳۶/۲۰ ونحوه فی شرح مسلم: ۱۸۱/۱۰)
جرح فقط در صورتی که تفسیر داده شده باشد مورد قبول است یعنی سبب جرح گفته شده باشد.
ابن قدامه می‌گوید: «ولا یسمع الجرح إلّا مفسّراً ویعتبر فیه اللفظ فیقول: أشهد أنّنی رأیته یشرب الخمر، أو یعامل بالربا، أو یظلم الناس بأخذ أموالهم، أو ضربهم، أو سمعته یقذف، أو یعلم ذلک باستفاضته فی الناس، ولابدّ من ذکر السبب وتعیینه» (المغنی: ۴۲۳/۱۱.)
جرح فقط در صورتی که تفسیر داده شده باشد مورد قبول است مثلا شهادت دهد که شراب می خورد یا معامله ربوی می کرد یا ظلم می کرد...
خطیب بغدادی می‌گوید: «سمعت القاضى أبا الطیّب طاهر بن عبد اللّه بن طاهر الطبری یقول: لا یقبل الجرح إلّا مفسّراً ولیس قول أصحاب الحدیث، فلان ضعیف، وفلان لیس بشی، ممّا یوجب جرحه وردّ خبره، وإنّما کان کذلک، لأنّ الناس اختلفوا فیما یفسّق به، فلابدّ من ذکر سببه لینظر هل هو فسق أم لا؟ قلت: وهذا القول هو الصواب عندنا وإلیه ذهب الأئمّة من حفّاظ الحدیث ونقّاده مثل محمّد بن إسماعیل البخاری، ومسلم بن الحجّاج النیسابوری، وغیرهما.» ( الکفایة فی علم الروایة: ۱۳۵)
۳. علمای اهل سنت در مورد افرادی زیادی الفاظی مانند «سوء الحفظ» «کثیر الوهم» یا «سیّى‏ء الحفظ، ردی‏ء الحفظ»، یا «ردی الحفظ، کثیر الوهم، فاحش الخطا، یروی الشی على التوهّم ، ویحدّث على الحسبان، فکثر المناکیر فی روایته» یا «سیّئ الحفظ، واهی الحدیث، مضطرب الحدیث» و... دارند وحال آن که می‌بینیم این گونه افراد را توثیق می‌کنند و به روایاتش عمل می‌کنند، واز این گونه روات در أسانید صحاح بسیارند مانند: مرزوق بن أبى الهذیل، عاصم بن بهدلة أحد السبعة القرّاء، عبد الرحمان بن أبی لیلى و...(التاریخ الکبیر: ۴۵۴/۱ رقم ۱۴۵۵) ثانیاً شعبة که ابان را تضعیف کرده خودش اهل خطا بوده است. ابن حجر در باره او می‌گوید: «فقد قال الدارقطنی فی العلل: کان شعبة یخطئ فی أسماء الرجال کثیراً، لتشاغله بحفظ المتون» (تهذیب التهذیب: ۳۰۲/۴)
شعبه در اسم رجال بخاطر کثرت مشاغلش خطا می کرده.
ابن معین هم می گوید: « سمعت یحیى یقول: شعبة یخطئ فی حدیث کره الشکال فی الخیل ... وشعبة یخطئ أیضاً فی حدیث حجر المدری، یقول: القندلی أو المندلی... وشعبة یخطئ أیضاً فی حدیث عمرو بن دینار، عن أبی الثور، یقول عن عمرو بن دینار عن أبی السوار.» (تاریخ ابن معین ، للدوری: ۲۶۲/۲.)
ابن معین چندین مورد می آورد که شعبه اشتباه می کرده
احمد در مسندش و آجری و مزی و...چنین مواردی دارند. ( مسند أحمد: ۴۵۷/۲، تهذیب التهذیب: ۷۳/۶، عون المعبود للعظیم آبادی: ۲۰۹/۱۳؛ سؤالات الآجری لأبی داود : ۳۸۱/۱، تهذیب الکمال: ۲۸/۱۶؛تصحیفات المحدثین للعسکری: ۳۴. تاریخ مدینة دمشق: ۲۸۳/۴۶ و تهذیب الکمال: ۸/ ۱۳۷؛ تحفة الأحوذی: ۶۳/۲.)
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
(۱)
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت