درباره ما

آیا حدیث غدیر متواتر است؟ آیا روایت صحیحی داریم که دلالت بر امامت کند؟
کد سؤال: ۴۱۶۹۷امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امامت خاصه در روایات »حدیث غدیر
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امامت خاصه در روایات
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه »امامت عامه در سنت و عقل
تعداد بازدید: ۴۷
آیا حدیث غدیر متواتر است؟ آیا روایت صحیحی داریم که دلالت بر امامت کند؟

باسلام
دوست گرامی
لازم به یاد آوری است که شیعه و سنی در خصوص روایت متواتر معتقدند روایت وقتی متواتر شد دیگر لزومی به بررسی سند نیست اما شما این اصل را نادیده گرفته و حرف خودتان را میخواهید بر سخنان بزرگان که از امثال ما و شما به رجال تسلط داشتند تحمیل کنید اما با همه این حرفها اینها را نادیده گرفته و روایت معتبر در خصوص غدیر و امامت ائمه علیهم السلام را برای شما نقل می کنیم تا ببینم آیا واقعا شما به دنبال حقیقت هستید!!
مرحوم شیخ کلینى در کتاب «کافی»، روایت ثقلین را از طریق ابو بصیر از امام صادق با شش سند نقل کرده‌است که ابو بصیر گفت:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ أَبِی سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏ فَقَالَ نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ یُسَمِّ عَلِیّاً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ ع فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَتْ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ یُسَمِّ اللَّهُ‏
لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى‏ کَانَ‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ ص هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَیْهِ الزَّکَاةُ وَ لَمْ یُسَمِّ لَهُمْ مِنْ کُلِّ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ یَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ‏ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏ وَ نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی عَلِیٍّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ قَالَ ص أُوصِیکُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَیْتِی فَإِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا یُفَرِّقَ بَیْنَهُمَا حَتَّى یُورِدَهُمَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِی ذَلِکَ وَ قَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ وَ قَالَ إِنَّهُمْ لَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَنْ یُدْخِلُوکُمْ فِی بَابِ ضَلَالَةٍ فَلَوْ سَکَتَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمْ یُبَیِّنْ مَنْ أَهْلُ بَیْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَانٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِی کِتَابِهِ تَصْدِیقاً لِنَبِیِّهِ ص- إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ‏ أَهْلَ الْبَیْتِ‏ وَ یُطَهِّرَکُمْ‏ تَطْهِیراً فَکَانَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ فَاطِمَةُ ع فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص تَحْتَ الْکِسَاءِ فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ أَهْلًا وَ ثَقَلًا وَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ ثَقَلِی فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِکَ فَقَالَ إِنَّکِ إِلَى خَیْرٍ وَ لَکِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِی وَ ثِقْلِی فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص کَانَ عَلِیٌّ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ لِکَثْرَةِ مَا بَلَّغَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ إِقَامَتِهِ لِلنَّاسِ وَ أَخْذِهِ بِیَدِهِ فَلَمَّا مَضَى عَلِیٌّ لَمْ یَکُنْ یَسْتَطِیعُ عَلِیٌّ وَ لَمْ یَکُنْ لِیَفْعَلَ أَنْ یُدْخِلَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ لَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِیٍّ وَ لَا وَاحِداً مِنْ وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِینَا کَمَا أَنْزَلَ فِیکَ فَأَمَرَ بِطَاعَتِنَا کَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِکَ وَ بَلَّغَ فِینَا رَسُولُ اللَّهِ ص کَمَا بَلَّغَ فِیکَ وَ أَذْهَبَ عَنَّا الرِّجْسَ کَمَا أَذْهَبَهُ عَنْکَ فَلَمَّا مَضَى عَلِیٌّ ع کَانَ الْحَسَنُ ع أَوْلَى بِهَا لِکِبَرِهِ فَلَمَّا تُوُفِّیَ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یُدْخِلَ وُلْدَهُ وَ لَمْ یَکُنْ لِیَفْعَلَ ذَلِکَ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ‏ فَیَجْعَلَهَا فِی وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحُسَیْنُ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِی کَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ أَبِیکَ وَ بَلَّغَ فِیَّ رَسُولُ اللَّهِ ص کَمَا بَلَّغَ فِیکَ وَ فِی أَبِیکَ وَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّی الرِّجْسَ کَمَا أَذْهَبَ عَنْکَ وَ عَنْ أَبِیکَ فَلَمَّا صَارَتْ إِلَى الْحُسَیْنِ ع لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنْ‏
أَهْلِ بَیْتِهِ یَسْتَطِیعُ أَنْ یَدَّعِیَ عَلَیْهِ کَمَا کَانَ هُوَ یَدَّعِی عَلَى أَخِیهِ وَ عَلَى أَبِیهِ لَوْ أَرَادَا أَنْ یَصْرِفَا الْأَمْرَ عَنْهُ وَ لَمْ یَکُونَا لِیَفْعَلَا ثُمَّ صَارَتْ حِینَ أَفْضَتْ إِلَى الْحُسَیْنِ ع فَجَرَى تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ- وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ‏ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ قَالَ الرِّجْسُ هُوَ الشَّکُّ وَ اللَّهِ لَا نَشُکُّ فِی رَبِّنَا أَبَداً.
الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏۱ ص۲۸۶
ابى بصیر گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم از قول خدا عز و جل (۵۹ سوره نساء): «از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولى الامر خودتان اطاعت کنید»؟ فرمود: در باره على بن ابى طالب و حسن و حسین (ع) نازل شده، من به او گفتم: به راستى مردم مى گویند:
چرا او نام على و خاندانش را در کتاب خدا عز و جل نبرده؟ گوید: فرمود: در پاسخ آنها بگوئید که: براى پیغمبر آیه نماز نازل شد و خدا در آن نام نبرد سه رکعت و چهار رکعت را تا اینکه رسول خدا (ص) آن را شرح داد و آیه زکاة نازل شد خدا نام نبرد که باید از چهل درهم یک درهم داد تا رسول خدا (ص) بود که آن را شرح داد و آیه حج نازل شد و نفرمود به مردم که هفت دور طواف کنید تا آنکه رسول خدا (ص) بود که آن را شرح کرد براى مردم و نازل شد أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ و در باره على و حسن و حسین (ع) نازل شد و رسول خدا (ص) در باره على (ع) فرمود هر که را من مولا و آقایم على (ع) مولا و آقا است، و فرمود:
من به شما وصیت مى‏کنم در باره کتاب خدا و خاندانم زیرا من از خدا عز و جل در خواسته‏ام که میان آنها جدائى نیفکند تا آنها را بر سر حوض به من رساند، خدا این خواست مرا داد، و فرمود: چیزى به آنها نیاموزید که آنها از شما أعلم هستند، و فرمود:
خاندان من شما را از هیچ در هدایت بیرون نکنند و هرگز شما را به باب گمراهى وارد نکنند.
اگر پیغمبر خاموش مى‏نشست و آن را در خاندان خود شرح نمى‏کرد، آل فلان و آل فلان ادعاى آن را مى‏کردند، ولى خدا در کتاب باز هم شرح آن را براى تصدیق پیغمبرش بیان کرد و نازل نمود (۳۳ سوره احزاب): «همانا خدا مى‏خواهد پلیدى را از شما خاندان‏
به خصوص ببرد و شما را پاک کند» على بود و حسن و حسین و فاطمه (ع) که پیغمبر (ص) آنها را زیر عبا گرد آورد، در خانه ام سلمه، و سپس فرمود: بار خدایا هر پیغمبرى خاندان و بنه‏اى دارد و اینها خاندان و بنه منند، ام سلمه گفت: آیا من از خاندان تو نیستم؟
فرمود: تو رو به خوبى دارى ولى اینان خاندان و بنه منند.
چون رسول خدا (ص) وفات کرد، على (ع) اولى‏ و أحقّ از همه مردم بود براى پیشوائى مردم، براى تبلیغات بسیارى که رسول خدا (ص) نسبت به او کرده بود و او را برابر مردم بپا داشته بود و دست او را در دست داشت و چون على (ع) در گذشت، نمى توانست و اقدام نمى‏کرد که محمد بن على یا عباس بن على یا یکى از پسرانش را وارد امر امامت کند، زیرا در این صورت حسن و حسین (ع) مى‏گفتند: خدا در باره ما حکم نازل کرده چنانچه در باره تو نازل کرده و به اطاعت ما دستور داده چنانچه به اطاعت تو دستور داده و در باره ما تبلیغ کرده رسول خدا (ص) مثل این که در باره تو تبلیغ کرده و پلیدى را از ما برده است چنانچه از تو برده است.
چون على (ع) در گذشت، حسن (ع) اولى‏ بود به خاطر این که بزرگتر بود و چون او وفات مى‏کرد، نمى‏توانست از اولاد خود وارد امر امامت کند و اقدام به آن هم نمى‏کرد با این که خدا مى فرماید: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ و اگر آن را براى اولادش مقرر مى‏کرد، امام حسین (ع) مى‏گفت: خدا به‏ اطاعت من فرمان داده چنانچه به اطاعت تو فرمان داده و اطاعت پدرت و رسول خدا در باره من هم تبلیغ کرده مثل آن که در باره تو و پدرت تبلیغ کرده و خدا پلیدى را از من برده مثل این که از تو و پدرت برده است، و چون امامت به حسین (ع) رسید هیچ کدام از خاندان و خویشانش نمى‏توانستند بر او ادّعائى بیاورند چنانچه او مى‏توانست طرح دعوى نسبت به برادر و پدر کند، در صورتى که مى‏خواستند امر امامت را از او بگیرند و به دیگرى منتقل کنند با این که این کار را نمى‏کردند و چون خلافت به حسین (ع) رسید، این آیه اجراء گردید که: أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ و امامت پس از حسین به على بن الحسین (ع) رسید و بعد از على بن الحسین به محمد بن على (ع)، فرمود: مقصود از رجس و پلیدى که از ما برده‏اند، شک است و به خدا ما هرگز در پروردگار خود شک نداریم (مقام توحیدِ خالص همین است).
این روایت، یکی از بهترین و گویا ترین روایات در باره امامت است؛ هم از نظر سندی و هم از نظر دلالی و مطالب ذیل را می‌توان از آن ثابت کرد:
این روایت در مجموع شش سند دارد که شیخ کلینی دو سند در اول روایت و چهار سند دیگر در آخر آن آورده است.
علامه مجلسی این روایت را صحیح می‌داند؛ و در تأیید آن گفت
صحیح بسندیه
مرآة العقول، ج‏۳، ص۲۱۳.
همانطورى‌که مشاهده مى‌شود روایت فوق از ابو بصیر با شش سند معتبر نقل شده است. براى اثبات صحت این روایت و نیز به جهت رعایت اختصار، در این قسمت سند اول و ششم را از نظر رجالى بررسى مى‌کنیم:
علی بن ابراهیم بن هاشم:
نجاشی در باره او می‌گوید: «علی بن ابراهیم قمی، در نقل حدیث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحیحی دارد».
القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب.
رجال النجاشی، ص۲۶۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۲، ص۲۱۲، رقم: ۷۸۳۰
محمد بن عیسی بن عبید بن یقطین:
نجاشی می‌گوید که او از بزرگان شیعه وگرانقدر بود. مورد اعتماد است و شخصیت برجسته‌ای داشت. و روایات زیادی از وی نقل شده است. تألیفات خوبی نیز دارد:
أبو جعفر: جلیل فی أصحابنا، ثقة، عین، کثیر الروایة، حسن التصانیف.
رجال النجاشی، ص۳۳۳.
ابو بصیر اسدی:
او یکی از اصحاب اجماع است که علمای شیعه اتفاق دارند اگر روایتی با سند صحیح به او منتهی شود، صحیح است. نجاشی در باره او می‌نویسد:
«یحیی بن قاسم، أبو بصیر أسدی یا به عبارت دیگر أبو محمد: مورد اعتماد و بزرگ قوم و دارای قدر منزلت بوده است».
یحیى بن القاسم، أبو بصیر الأسدی، وقیل أبو محمد: ثقة، وجیه.
رجال النجاشی، ص۴۴۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۲۱، ص۷۹، رقم: ۱۳۵۹۹.
محمد بن یحیی العطار:
نجاشی می¬گوید: او بزرگ شیعیان در زمان خود، شخصیت برجسته آنان بود و مورد اعتماد و اطمینان است. از وی احادیث بسیاری نقل شده است:
شیخ أصحابنا فی زمانه، ثقة، عین، کثیر الحدیث...
رجال النجاشی، ص۳۵۳؛‌ معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص۳۳، رقم: ۱۲۰۱۰
احمد بن محمد بن عیسی الأشعری:
وی از بزرگان قم و دارای منزلتی عظیم در میان آنان بود. شیخ طوسی می‌گوید:
شیخ قم، ووجیهها، وفقیهها.
الفهرست، ص۶۸؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۸۷، رقم: ۹۰۲؛
الحسین بن سعید بن حماد:
او از راویان و نویسندگان اهواز و از افراد مورد اعتماد بوده است. شیخ طوسی در باره او می‌نویسد:
صاحب المصنفات الأهوازی، ثقة
رجال الطوسی، ص۳۵۵؛ معجم رجال الحدیث، ج۶، ص۲۶۵ ـ ۲۶۶، رقم: ۳۴۲۴.
النضر بن سوید الصیرفی
نجاشی می¬گوید: وی کوفی و مورد اعتماد است و احادیث وی سندهای صحیح دارند:
کوفی، ثقة، صحیح الحدیث
رجال النجاشی، ص۴۲۷.
یحیی بن عمران الحلبی:
نجاشی می¬گوید: بسیار مورد اعتماد و اطمینان بوده و احادیثش صحیح است.
ثقة ثقة، صحیح الحدیث
رجال النجاشی، ص۴۴۴؛ معجم رجال الحدیث،‌ ج۲۱، ص۷۷، رقم: ۱۳۵۹۳.
عمران بن علی الحلبی:
نجاشی در شرح حال أحمد بن عمر بن أبی شعبة الحلبی تمام خاندان آل أبی شعبه و از جمله عمران بن علی را توثیق کرده است:
وکانوا ثقات.
رجال النجاشی، ص۹۸؛ معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۱۸۹.
اگر به دنبال روایات دیگر در خصوص ولایت ائمه علیهم السلام هستند به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت