درباره ما

چرا پیامبر تدابیری نچید تا حکومت حضرت علی غصب نشود؟ چرا حضرت علی و بنی هاشم برای دفاع از حکومت الهی خود قیام نکرد؟ چرا ابوذر، عمار، سلمان و امثال ایشان از حق امام خود دفاع نکردند؟ چطور امیرالمؤمنین ابوبکر را اولی به حکومت می‌داند؟ چرا امیرالمؤمنین پشت سر خلفاء نماز می‌خواند؟ چرا پیامبر بیان ولایت امیرالمؤمنین را به تأخیر انداخت؟ آیات مشورت چگونه با نصب جانشین جمع می‌شود؟ چرا امیرالمؤمنین بیعت مهاجر و انصار را برای تعیین جانشین تأیید می‌کند؟ چرا امیرالمؤمنین به انتصاب خود برای جانشینی احتجاج نمی‌کند؟ چرا حضرت علی با خلفاء همکاری دارد؟
کد سؤال: ۴۱۶۷۷امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع) و خلفاء »مشاوره امام علی (ع) و خلفاء
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع) و خلفاء »اقتدای حضرت به خلفا در نماز جماعت و جنگ ها
چند سؤالی
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه »امامت عامه در قرآن »آیه ابلاغ
نهج البلاغه
تعداد بازدید: ۶۱
چرا پیامبر تدابیری نچید تا حکومت حضرت علی غصب نشود؟ چرا حضرت علی و بنی هاشم برای دفاع از حکومت الهی خود قیام نکرد؟ چرا ابوذر، عمار، سلمان و امثال ایشان از حق امام خود دفاع نکردند؟ چطور امیرالمؤمنین ابوبکر را اولی به حکومت می‌داند؟ چرا امیرالمؤمنین پشت سر خلفاء نماز می‌خواند؟ چرا پیامبر بیان ولایت امیرالمؤمنین را به تأخیر انداخت؟ آیات مشورت چگونه با نصب جانشین جمع می‌شود؟ چرا امیرالمؤمنین بیعت مهاجر و انصار را برای تعیین جانشین تأیید می‌کند؟ چرا امیرالمؤمنین به انتصاب خود برای جانشینی احتجاج نمی‌کند؟ چرا حضرت علی با خلفاء همکاری دارد؟

با سلام
دوست گرامی
پاسخ را به صورت ترتیب می آوریم:
ا- اولا تمام کارهای پیامبر صلی الله علیه و آله طبق دستور خدا و طبق وحی است ان هو إلا وحی یوحی برنامه غدیر نیز به فرمان خدا بوده است لذا اگر چنین اشکالی شود باید نعوذا بالله اول باید به خدا اشکال گرفت ثانیا: طبق برنامه خدا قرار بود انبیاء حاکم در زمین بشوند و مردم همه هدایت بشوند آیا این اتفاق افتاد! آیا می شود گفت خدا برنامه ریزی دقیق نکرده است
۲- امامت امر الهی است و به دست مردم نیست اما نکته ای که باید در اینجا به آن دقت کرد این است که امامت الهی با خلافت ظاهری بر مردم فرق دارد ؛امامت امری الهی است که خلافت ظاهری بر مردم یکی از شئون آن است لذا اگر مردم حتی خلافت ظاهری امام را نپذیرفتند، این دلیل امام نبودن امام نیست مردم چه بخواهند یا نخواهند امام از طرف خدا امام است لذا اگر مردم امام را به عنوان خلیفه ظاهری قبول نکنند و با او بیعت نکنند در این صورت خلافت و حکومت ظاهری امام دیگر نیست نه امامت منصوص از طرف خدا
مگر پیامبر (ص) خلیفه الهی نبود پس چرا در مکه کاری نکرد و شمشیر بر دست نگرفت تا کفار را یک تنه نابود کند و خود حاکم بشود مگر نمی توانست چرا این کار را نکرد!! مگر شجاعت ایشان از شجاعت حضرت علی بیشتر نیست!!! اگر حضرت علی علیه السلام نجنگید طبق سیره و گفتار پیامبر (ص) بود
اتفاقا از آنجا که پیامبر صلی الله علیه و آله می دانست که حق حکومت و خلافت ظاهری به حضرت علی(ع) نمی رسد لذا حضرت علی علیه السلام را امر به صبر کرد و حضرت نیز طبق دستور پیامبر (ص)عمل کرد. احمد بن حنبل روایتی را در این خصوص چنین نقل می کند: حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی محمد بن أبی بَکْرٍ المقدمی ثنا فُضَیْلُ بن سُلَیْمَانَ یَعْنِى النمیری ثنا محمد بن أبی یحیى عن إِیَاسِ بن عَمْرٍو الأسلمی عن علی بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه قال قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم إنه سَیَکُونُ بعدی اخْتِلاَفٌ أو أَمْرٍ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ السِّلْمَ فَافْعَلْ . مسند أحمد بن حنبل ج ۱ ص ۹۰
هیثمی در خصوص سند این روایت گوید: رواه عبدالله ورجاله ثقات . مجمع الزوائد ج ۷ ص ۲۳۴
حال اگر حضرت صبر نمی کرد شما اشکال نمی کردید که چرا حضرت علی (ع) از فرمان پیامبر (ص) و سیره ایشان سرپیچی کرد؟!!!
۳- کسی که این اشکال را کرده است اگر از منابع خود آگاه بود چنین حرفی نمی زد امام علی علیه السلام نه تنها در زمان خلفا بلکه در زمان خود پیامبر (ص) نیز حقانیت و امام بودن خود را برای مردم بیان کرده و ثابت کرده است
وعن ابن عباس أن علیا کان یقول فی حیاة رسول الله صلى الله علیه وسلم إن الله عز وجل یقول ) أفإن مات أو قتل انقلبتم على أعقابکم ( والله لا ننقلب على أعقابنا بعد إذ هدانا الله تعالى والله لئن مات أو قتل لأقاتلن على ما قاتل علیه حتى أموت والله إنی لأخوه وولیه وابن عمه ووارثه فمن أحق به منی رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح
مجمع الزوائد ج ۹ ص ۱۳۴
حال مردم قبول نکردن حضرت آیا به اجبار می تواند آنها را وادار به قبول خلافت بکند؟!!! خدا خواسته است مردم معصیت نکنند اما مردم گوش نمی دهند آیا می شود گفت مردم در کار خدا خلل ایجاد کردند؟! ارداه خدا بر این بود که پیامبر اسلام در مکه نیز حکومت داشته باشد اما نشد آیا در اراده خدا مشکلی ایجاد شد؟!
۴ - چطور می گویید امثال سلمان و ابوذر اعتراض نکردند نه تنها آنها بلکه بیش از ۳۰ تن از صحابه و قبایل فراوان با ابوبکر بیعت نکرده و اعتراض کردند
تخلّف عن بیعة أبی بکر قوم من المهاجرین والأنصار ، ومالوا مع علی بن أبی طالب ، منهم : العباس بن عبد المطلب ، والفضل بن العباس ، والزبیر بن العوام بن العاص ، وخالد بن سعید ، والمقداد بن عمرو ، وسلمان الفارسی ، وأبو ذر الغفاری ، وعمار بن یاسر ، والبراء بن عازب،وأبی بن کعب .
تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص ۱۲۴، ناشر: دار صادر – بیروت.
۵- اما اینکه گفته شده است امام علی (ع) خلافت ابوبکر را اولی می دانستند هرگز چنین نبوده است؛ زیرا حضرت علی علیه السلام ابوبکر و عمر را دروغگو و گنه‏کار ونیرنگ‏باز مى‏ دانست ؛ « فلمّا توفّی رسول اللّه - صلى اللّه علیه وسلّم - قال أبو بکر : أنا ولیّ رسول اللّه ، فجئتما . . . فرأیتماه کاذباً آثماً غادراً خائناً . . . ثمّ‏توفّی أبوبکر فقلت : أنا ولیّ رسول‏اللَّه - صلى اللّه علیه وسلّم - وولیّ أبی بکر ، فرأیتمانی کاذباً آثماً غادراً خائناً » صحیح مسلم ، ج ۵ ، ص ۱۵۲ ، کتاب الجهاد ، باب ۱۵ ، حکم الفئ حدیث ۴۹ . .
در این صورت چگونه امکان دارد حضرت خلافت آنها را قبول کرده و بپسندد آیا این حرف که امام علی آنها را لایق خلافت می دانست، توهین به حضرت علی علیه السام نیست که ایشان را متهم به حمایت از خائن و دروغگو، و گنکار بکنند!!
اگر واقعا حضرت علی علیه السلام سیره شیخین را می پسندید، چرا در روز شورای ششه نفره وقتی سه بار به حضرت پشنهاد دادند که بر طبق سنت ابوبکر و عمر رفتار کند تا با او بیعت کنند ، حضرت با قاطعیت تمام رد نموده و اعلام کرد معیار و ملاک حکومت من فقط کتاب خدا و سنّت پیامبر است و با وجود این دو ، نیازى به ضمیمه کردن سیره دیگرى نیست.
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۵۱۴۶
۶- اولا: حضرت نماز خود را پشت سر ابوبکر فرادا می‌خواند هر چند به ظاهر اقتدا بود
ثُمَّ قَامَ وَ تَهَیَّأَ لِلصَّلَاةِ، وَ حَضَرَ الْمَسْجِدَ، وَ صَلَّى‏ لِنَفْسِهِ خَلْفَ أَبِی بَکْرٍ، وَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِیدِ بِجَنْبِهِ‏ وَ مَعَهُ السَّیْفُ، فَلَمَّا جَلَسَ أَبُو بَکْرٍ لِلتَّشَهُّدِ نَدِمَ عَلَى مَا قَالَ وَ خَافَ الْفِتْنَةَ، وَ عَرَفَ شِدَّةَ عَلِیٍّ وَ بَأْسَهُ، فَلَمْ یَزَلْ مُتَفَکِّراً لَا یَجْسُرُ أَنْ یُسَلِّمَ، حَتَّى ظَنَّ النَّاسُ أَنَّهُ سَه
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، ۱۱۱جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق. بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏۲۹ ؛ ص۱۳۳
ثانیا: البته به این نکته نیز باید توجه داشت که اهل سنت نماز خواندن پشت سر فاسق را جایز می‌دانند یعنی حضرت علی علیه السلام که شیخین را اثما کاذبا می‌دانست باز نمازش پشت سر آنها ایرادی ندارد همچنانکه پسر عمر پشت سر حجاج فاسق نماز خواند و اهل سنت به این جریان بر اشکال نداشتن اقتدا به آنها استدلال می‌کنند
همچنانکه شافعی این نماز را کافی دانسته اسنت
إِنَّمَا صَحَّتْ لِمَا رَوَاهُ الشَّیْخَانِ أَنَّ ابْنَ عُمَرَ کان یُصَلِّی خَلْفَ الْحَجَّاجِ قال الشَّافِعِیُّ وَکَفَى بِهِ فَاسِقًا
أسنى المطالب فی شرح روض الطالب ج ۱ ص ۲۱۹
با این وجود کسی که این اشکال را کرده است از مبانی فقهی خود نیز غافل است!!
۷ - قبلا نیز گفتیم که رسالت پیامبر (ص) الهی بود و در مکه نیز جایگاه ویژه ای داشت و حتی به او محمد امین می گفتند پس چرا قیام نکرد و مردم از او حمایت نکردند و قریش را نابود نکردند مهمترین علت سکوت ( عدم قیام) حضرت علی علیه السلام که در منابع اهل سنت و شیعه به آن اشاره شده است، بخاطر عدم اختلاف در اسلام و عدم برگشت مردم به کفر بود
بلاذری در این خصوص می نویسد:
مخافة الفرقة؛ لقرب عهد الناس بالکفر والجاهلیة، حضرت علی علیه السلام فرمود:بخاطر ترس از تفرقه بین مردم بود که نزدیک به عهد جاهلیت و کفر بودند
أنساب الأشراف ج ۱ ص ۳۱۹
۸- آیه ابلاغ در غدیر نازل شده است
أخرج ابن أبی حاتم وابن مردویه وابن عساکر عن أبی سعید الخدری قال: نزلت هذه الآیة: «یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک» علی رسول الله صلی الله علیه وسلم یوم غدیر خم فی علی بن أبی طالب.
آیه «یا ایها الرسول بلغ ...» در غدیر خم بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم و در شأن [حضرت] علی بن ابی طالب [علیهما السلام ] نازل شده است.
الدر المنثور، ج ۲، ص ۲۹۸ ـ عمده القاری، عینی، ج ۱۸، ص ۲۰۶ ـ أسباب نزول الآیات، واحدی نیشابوری، ص ۱۳۵ ـ شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج ۱، ص ۲۵۰ ـ فتح القدیر، شوکانی، ج ۲، ص ۶۰ ـ تفسیر آلوسی، ج ۶، ص ۱۹۳.
در ضمن پیامبر (ص) مامور است هر جا که خدا فرمان بدهد انجام میدهد
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۴۹۴۹
۹-استدلال به آیه امرهم شوری بینهم و آیه دیگر با مبانی کسانی که چنین اشکال می کنند که باید امامت شورایی باشد تعارض دارد؛ زیرا در کتب مهم و مورد اعتماد اهل سنت روایاتی نقل شده است که خلافت را امر الهی می داند نه شواریی. خوب است به این روایت توجه کنید تا بطلان استدلال به آیه شوری را ببیند:
عن ابن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما قال قَدِمَ مُسَیْلِمَةُ الْکَذَّابُ على عَهْدِ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فَجَعَلَ یقول: إن جَعَلَ لی مُحَمَّدٌ الْأَمْرَ من بَعْدِهِ تَبِعْتُهُ وَقَدِمَهَا فی بَشَرٍ کَثِیرٍ من قَوْمِهِ. فَأَقْبَلَ إلیه رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَمَعَهُ ثَابِتُ بن قَیْسِ بن شَمَّاسٍ وفی یَدِ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قِطْعَةُ جَرِیدٍ حتى وَقَفَ على مُسَیْلِمَةَ فی أَصْحَابِهِ فقال: لو سَأَلْتَنِی هذه الْقِطْعَةَ ما أَعْطَیْتُکَهَا وَلَنْ تَعْدُوَ أَمْرَ اللَّهِ فِیکَ وَلَئِنْ أَدْبَرْتَ لیَعْقِرَنَّکَ الله وَإِنِّی لَأَرَاکَ الذی أُرِیتُ فِیکَ ما رأیت
ابن عَبَّاسٍ رضى الله عنهما گفت: مُسَیْلِمَه ْکَذَّاب در زمان رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم مى‌گفت: اگر محمد امارت بعد از خودش را براى من قرار دهد از او پیروى مى‌کنم، او با افراد فراوان از قبیله‌اش به سمت آن حضرت آمد و رسول خدا صلى الله علیه وسلم به همراه ثابت بن قیس به او رو کرد و در حالى که در دستشان تکه چوبى بود به نزد او رفت و در مقابلش ایستاد و فرمود: اگر این تکه چوب را از من بخواهى، به تو نخواهم داد وَ هرگز امر الله را در خود نخواهى دید و اگر پشت کنى (و اسلام نیاوری) قطعا خداوند تو را خوار خواهد کرد و من عاقبت تو را شوم مى‌بینم.
صحیح البخاری - کتاب المناقب - باب علاماة النبوة فی الإسلام - ح ۳۳۷۴
طبق این روایت صحیح خلافت بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله امر الهی است نه به انتخاب مردم والا نباید پیامبر چنین استدلال می کرد
همچنین اگر آیه ی وَأَمْرُهُمْ شُورَى? بَیْنَهُمْ دلالت بکند که تعیین خلیفه باید به وسیله ی شوری باشد ، خلافت عمر نا مشروع می شود زیرا تنها با نص ابوبکر خلیفه شد. قیل لعمر: ألا تستخلف؟ قال: إن أستخلف فقد أستخلف من هو خیر منی أبو بکر و إن أترک فقد ترک من هو خیر منی رسول الله صلی الله علیه و سلم
به عمر گفته شد: آیا نمی‌خواهی خلیفه معین کنی؟ گفت:اگر خلیفه معین کنم،أبو بکر که بهتر از من بود نیز خلیفه معین کرده بود و اگر خلیفه معین نکنم،رسول الله (ص) که بهتر از من بود نیز خلیفه معین نکرده بود.
صحیح البخاری - کتاب الأحکام - باب الإستخلاف - ح ۶۷۰۵
و نیز خلافت عثمان نا مشروع می شود زیرا او هم با نص عمر ولی با ظاهر سازی به خلافت رسید:و نیز خلافت خود ابوبکر نامشروع می شود زیرا در به خلافت رسیدن او خبری از شوری و اجماع نبود
بنابراین آیه شوری دلالت بر امر خلافت ندارد بلکه مراد آیه مشورت درباره اموری در بین خود مردم است نه خلافت
لذا دیگر جای بحث این نمی ماند که بیاییم اجماع و شورا را در باره خلافت مطرح کنیم اصلا مردم در مقابل خداوند چه کاره هستند که بیایند، خلیفه تعیین کنند؛ چون خلافت الهی است و به دست مردم نیست و تنها مردم وظیفه دارند که با این خلیفه بیعت کرده و گوش به فرمان او باشند همچنانکه مردم جمع شدند و با حضرت علی علیه السلام که خلیفه خدا بود، بیعت کردند نه اینکه حضرت را انتخاب کرده باشند
۱۰- در مورد کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نامه ششم نهج البلاغه که فرمودند:« إِنَّهُ بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَایَعُوهُم ...»‏، مخاطب حضرت علی علیه السلام در این کلام، معاویة بن ابی سفیان است، کسی که به نظریه نصّ اعتقادی ندارد، ولی سیره خلفای قبل از امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در ظاهر قبول دارد، بخاطر همیمن حضرت علیه السلام از باب این که با دشمن در مقام بحث و مناظره، گاهی به اعتقادهای خودش استدلال می شود، با معاویه از همین راه استفاده می کند و در حقیقت می فرماید: اگر تو معتقد به بیعت هستی و می گویی که بیعت به حکومت مشروعیت می دهد، مگر من کسی نیستم که مردم با من بیعت کردند...؟ بنابراین در این کلام تاییدی برای خلافت خلفای گذشته دیده نمی شود؛ زیرا در نظر شیعه امامت و جانشینی پیامبر صلی الله علیه واله باید با نص الهی باشد و انتخاب خلیفه به دست مردم نیست. در حقیقت این مناظره حضرت با معاویه شبیه همان مناظره ابراهیم با بت پرستان است . شیوه ای که حضرت ابراهیم(ع) در برخورد با مخاطبان خود انتخاب کرد، استفاده از باورهای نادرست آنان و تنظیم استدلال خویش با مبنا قرار دادن همان باورها بود، زیرا طرف مقابل، خود و تمام جهان آفرینش را آفرید? بت ها می دانست. بت هایی که توان دفاع از خود را نداشته و با ضربات ابراهیم(ع) درهم شکسته شدند! امیر المؤمنین(ع) نیز در نامه ای به معاویه، باورهای نادرست معاویه را مبنای استدلال خویش قرار داده و حرف او را باطل کرد
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۶۳۴۵
۱۱- بارها حضرت علی علیه السلام به منصوب بودن خلافت خود و جریان غدیر احتجاج کرده است
. احمد بن حنبل در مسندش می نویسد :
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِی أَبِی حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ قَالَ سَمِعْتُ سَعِیدَ بْنَ وَهْبٍ قَالَ نَشَدَ عَلِیٌّ النَّاسَ فَقَامَ خَمْسَةٌ أَوْ سِتَّةٌ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ -صلی الله علیه وسلم- فَشَهِدُوا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ -صلی الله علیه وسلم- قَالَ « مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ » .
مسند احمد ، ج ۵ ، ص ۳۶۶ ، ح ۲۳۸۰۸ .
سعید بن وهب گوید : حضرت علی علیه السّلام در رحبه ، حاضران را سوگند داد که هر کس در روز غدیر خم سخنی در حق من از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شنیده است از جا برخیزد . در این هنگام پنج تن و یا شش تن برخاستند و گواهی دادند که آنان در آن روز از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در محل غدیر شنیدند، خطاب به مردم فرمود:
هر کس من مولای او هستم ، این علی نیز مولای اوست
هیثمی بعد از نقل روایت می گوید :
رواه أحمد ورجاله رجال الصحیح .
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۴۹۵۱
مگر غیر این است که خلیفه باید دارای لیاقت و شایستگی هایی باشد تا به عنوان خلیفه از طرف خدا انتخاب بشود لذا حضرت خطبه نهج البلاغه ملاک برای حاکم بودن را بیان کرده است در حالی که خلفای اهل سنت هیچ کدام از آنها را نداشتند
أیها الناس! إن أحق الناس بهذا الأمر أقواهم علیه و أعلمهم بأمر الله فیه.
ای مردم! سزاوارترین اشخاص به خلافت، کسی است که در تحقّق حکومت نیرومندتر و در آگاهی از فرمان خدا داناتراست
حضرت علی علیه السلام می فرمود:أنا أحق بهذا الأمر منکم . الامامة والسیاسة الدینوری ج ۱ ص ۲۹
اما ابوبکر خود را شایسته خلافت نمی‌دانست
۱۲- همکاری امام علی علیه السلام و همکاری شیعیان علی ـ علیه السلام ـ با دستگاه خلافت بالاخص در دوره خلافت عمر بخاطر قبول مشروعیت خلافت عمر نبود بلکه به خاطر این بود که عمر در کارها بیش از حدّ اشتباه می کرد و از حضرت علی نظر مشورتی می خواست و حضرت نیز چون مصلحت اسلام را اولی و مهم تر از مسائل شخصی و از دست رفتن حق خود می دید لذا نشر صحیح اسلام ناب و جلوگیری از خطرات احتمالی در انحراف اسلام، به یاران و اصحاب خود اجازه می داد در امور به طور مستقیم شرکت کنند . چنان که وقتی که سلمان فارسی خواست از سوی عمر به حکومت مدائن گماشته شود، وی پذیرش چنین مسئوولیتی را منوط به اجازه حضرت علی علیه السلام نمود .با وجود این که امام خلیفه نیست ولی یاران آن حضرت از وی دستور می گیرند. و این که امام قبول می کند هدفی جز سربلندی اسلام و پیشرفت آن ندارد.
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۵۱۴۸
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت