درباره ما

چرا حضرت علی از حق خود دفاع نکرد؟
کد سؤال: ۴۱۲۰۵امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع) و خلفاء
تعداد بازدید: ۱۰۸
چرا حضرت علی از حق خود دفاع نکرد؟

باسلام
دوست گرامی
اگر در منابع خودتان نگاهی می کردید به آن مسئله مهمی که شما اشاره کردید نیز حضرت علی علیه السلام معترض جریان غدیر شده و در این خصوص برای خلافت خود به روایت غدیر احتجاج کرده است
داستان مناشده حضرت علی علیه السلام از این قرار است که : ایشان در اماکن مختلف اعم از جنگ جمل و یا مسجد کوفه و یا رحبه و یا شوری ۶ نفره انتخاب عثمان (!!)، همه مردم و شنوندگان را به خدا قسم دادند که آیا از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم شنیده اند که فرمودند : ای مردم ! آیا من از نفس مومنان بر خودشان اولی نیستم ؟ و مردم در غدیر پاسخ دادند : آری .
پس پیامبر فرمودند : هر کس که من مولا و اولی به تصرف بر او هستم ، پس علی (علیه السلام) هم مولا و اولی به تصرف بر او میباشد.
بعد از این قسم امیرالمومنین علیه السلام گروهی از صحابه برخاستند ، که در روایات تعداد آنها به چند ده نفر تعبیر شده است ، و شهادت دادند که این سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را شنیده اند .
در این میان برخی از کسانی که در مجلس بودند برنخاستند و وقتی امیرالمومنین علیه السلام از آنها به صورت استفهامی سوال کرد که آیا شما این سخن را نشنیده اید ؟ بهانه آوردند که ما پیر شده ایم ! و یا از بیخ و بن منکر این سخن شدند و لذا امیرالمومنین علیه السلام آنها را نفرین کرده و از قضا ، همانجا نفرین بر آنها عارض شد .
اعتبار این جریان در کتب اهل تسنن زیاد است
روایتی را احمد بن حنبل چنین نقل کرده است:
حدثنا عبد الله قال حدثنی أبی نا محمد بن جعفر نا شعبة عن أبی إسحاق قال سمعت سعید بن وهب قال نشد على الناس فقام خمسة أو ستة من أصحاب النبی صلی الله علیه وسلم فشهدوا ان رسول الله صلی الله علیه وسلم قال من کنت مولاه فعلی مولاه
فضائل الصحابة ، ج ۲ ص ۵۹۸ ، أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی الوفاة: ۲۴۱ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - ۱۴۰۳ - ۱۹۸۳ ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. وصی الله محمد عباس
ابن کثیر گوید:
وهذا اسناد جید
البدایة والنهایة ، ج ۵ ص ۲۱۰ إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء الوفاة: ۷۷۴ ، دار النشر : مکتبة المعارف - بیروت
جهت اطلاع بیشتر به این آدرس رجوع کنید
اما اینکه می خواهید طوری نشان بدهید که حضرت علی علیه السلام خلافت خلفاء را قبول داشت و اعتراضی نکرد، باید بگوییم
واگر واقعا حضرت علی علیه السلام خلافت ابوبکر را قبول داشت چرا ابوبکر و عمر را دروغگو و گنه‏کار ونیرنگ‏باز مى‏ دانست ؛ « فلمّا توفّی رسول اللّه - صلى اللّه علیه وسلّم - قال أبو بکر : أنا ولیّ رسول اللّه ، فجئتما . . . فرأیتماه کاذباً آثماً غادراً خائناً . . . ثمّ‏توفّی أبوبکر فقلت : أنا ولیّ رسول‏اللَّه - صلى اللّه علیه وسلّم - وولیّ أبی بکر ، فرأیتمانی کاذباً آثماً غادراً خائناً » صحیح مسلم ، ج ۵ ، ص ۱۵۲ ، کتاب الجهاد ، باب ۱۵ ، حکم الفئ حدیث ۴۹ . .
در این صورت چگونه امکان دارد حضرت خلافت آنها را قبول کرده و بپسندد
حضرت شدیداً از کارهای آنان انتفاد کرده اند و اصل خلافت آنها را زیر سؤال برده اند؟!!
اگر واقعا حضرت علی علیه السلام سیره شیخین را می پسندید، چرا در روز شورای ششه نفره وقتی سه بار به حضرت پشنهاد دادند که بر طبق سنت ابوبکر و عمر رفتار کند تا با او بیعت کنند ، حضرت با قاطعیت تمام رد نموده و اعلام کرد معیار و ملاک حکومت من فقط کتاب خدا و سنّت پیامبر است و با وجود این دو ، نیازى به ضمیمه کردن سیره دیگرى نیست.
اگر خلافت ابوبکر را قبول داشت چرا حضرت امیر (علیه السلام) خلافت خلفا را مبتنى بر اساس دموکراسى نمى‏داند ؛ بلکه صراحت دارد که حکومت را به استبداد قبضه کردند ؛ همان طورى که در خطاب به به ابوبکر فرمود :
ولکنّک استبددت علینا بالأمر وکنّا نرى لقرابتنا من رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم نصیباً حتّى فاضت عینا أبى بکر .
تو در حق من استبداد کردى و بخاطر جایگاه من با رسول اکرم‏۶، خلافت حق مسلم من بود، که قطرات اشک ابوبکر با شنیدن این سخن على ۷ سرازیر گشت.
صحیح البخارى: ۸۲/۵، کتاب المغازی، با غزوة خیبر، مسلم، ج ۵، ص ۱۵۴، (چاپ جدید: ص ۷۲۹ ح ۱۷۵۸)، کتاب الجهاد، باب قول النبی (ص) لانورَث ما ترکناه صدقة .
اما اینکه چرا در برخی موارد به خلفاء مشورت می داد بهتر است به این آدرس رجوع کنید
در ضمن شما که ما را متهم به خونریزی و جنگ حرف می زنید و ما را متهم به مباح دانستن خون دیگران می کنید چرا در این خصوص یک مورد ذکر نمی کنید تا همه ببینند؟!!
بهتر است شما ابتدا از جنایات خلفای خود پاسخ بدهید بعد دیگران را متهم کنید
ابن اثیر در الکامل فى التاریخ مى‌نویسد:
ذکر فتح الأنبار ثم سار خالد على تعبیته إلى الأنبار، وأنما سمی الأنبار لأن أهراء الطعام کانت بها أنابیر، وعلى مقدمته الأقرع بن حابس. فلما بلغها أطاف بها، وأنشب القتال، وکان قلیل الصبر عنه وتقدم إلى رماله أن یقصدوا عیونهم فرموا رشقا واحدا، ثم تابعوا فأصابوا ألف عین، فسمیت تلک الوقعة ذات العیون.
وقتى که شهر انبار فتح شد، خالد مأمور سر و سامان دادن به آن شهر شد (این شهر از آن جهت انبار نامیده مى‌شد که محل ذخیره مواد غذائى بود ) . پیشاپیش لشکریان وى شخصى بود به نام اقرع بن جابس که مجرد رسیدن به شهر، اطراف آن را محاصره کرد و آتش جنگ را شعله‌ور ساخت. او مردى کم صبر بود، تیر اندازان را جلوى لشکر گذاشت و دستور داد تا چشم‌هاى مردم را هدف بگیرند و خود او نیز اولین تیر را رها کرد و لشکریان به دنبال او، چشم‌هاى مردم را هدف قرار دادند که به هزار چشم اصابت؛ از این رو، این نبرد «ذات العیون » نام گرفت.
الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ) الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۵، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۵هـ
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت