درباره ما

آیا پیامبر سواد داشت؟ آیا ائمه آگاه به تمامی زبان‌ها هستند؟
کد سؤال: ۴۰۴۹۹نبوت »حضرت محمد (ص)
امامت و ائمه (علیهم السلام) »فضائل اهل بیت (ع)
تعداد بازدید: ۵۵
آیا پیامبر سواد داشت؟ آیا ائمه آگاه به تمامی زبان‌ها هستند؟

با سلام

دوست گرامی

در خصوص مطلب اولتان که گفتید پیامبر (ص) سواد نداشت در پاسخ به این سوال باید گفت که پیامبر اسلام دارای علم الهی بوده است و قطعاً هم خواندن می‌دانستند و هم نوشتن و حتی در طول عمر شریف‌شان بارها اتفاق افتاده است که ایشان هم خوانده‌اند و هم نوشته‌اند . این مطلب هم از کتاب‌های شیعه و هم از کتاب‌های اهل سنت قابل اثبات است .

جهت اطلاع بیشتر به این آدرس رجوع کنید


اما در خصوص این مطلب که گفتید در هیچ جایی ندیدم که امامان به جز زبان عربی و یا فارسی سخن گفته باشند، ندانستن و ندیدن دلیل بر نبودن آن چیز نیست لذا باید در این جور مواقع اول تحقیق کرد بعد با قاطعیت حکم کرد نه اینکه زود قضاوت کرد و دیگران متهم به خروج از اعتدال کرد

پیامبران و ائمه اطهار چون دارای علم الهی هستند و به منبع اصلی علم که خداوند باشد متصل بوده و علوم خود را مستقیم از ایشان دریافت می‌کنند، لذا آگاهی آنها از زبانهای مختلف چیزی بعدی نیست نه تنها روایات فراوان داریم که ائمه به زبانهای گوناگون آگاهی داشتند بلکه در تاریخ نیز ثبت شده است آنها با زبانهای مختلف صحبت کرده اند

به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می کنیم:

۱-أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْحَسَنَ ع قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ مَدِینَتَیْنِ إِحْدَاهُمَا بِالْمَشْرِقِ وَ الْأُخْرَى بِالْمَغْرِبِ عَلَیْهِمَا سُورٌ مِنْ حَدِیدٍ وَ عَلَى کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَلْفُ أَلْفِ مِصْرَاعٍ وَ فِیهَا سَبْعُونَ‏ أَلْفَ‏ أَلْفِ‏ لُغَةٍ یَتَکَلَّمُ کُلُّ لُغَةٍ بِخِلَافِ لُغَةِ صَاحِبِهَا وَ أَنَا أَعْرِفُ جَمِیعَ اللُّغَاتِ وَ مَا فِیهِمَا وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ مَا عَلَیْهِمَا حُجَّةٌ غَیْرِی وَ غَیْرُ الْحُسَیْنِ أَخِی.

امام حسن(ع) فرمود: خدا دو شهر دارد که یکى در مشرق و دیگرى در مغرب است، گرد آنها دیوارى از آهن است و هر یک از آنها یک میلیون در دارد و در آنجا هفتاد میلیون لغت است، تکلم هر یک بنابر لغتى بر خلاف لغت دیگر است و من همه آن لغات و آنچه در آن دو شهر و میان آنهاست میدانم و بر آنها حجتى جز من و برادرم حسین نیست

کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، ، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، ۱۴۰۷ ق. ج‏۱ ؛ ص۴۶۲

۲-أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ بِمَ یُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ فَقَالَ بِخِصَالٍ أَمَّا أَوَّلُهَا فَإِنَّهُ بِشَیْ‏ءٍ قَدْ تَقَدَّمَ مِنْ أَبِیهِ فِیهِ بِإِشَارَةٍ إِلَیْهِ‏ «۳» لِتَکُونَ عَلَیْهِمْ حُجَّةً وَ یُسْأَلُ فَیُجِیبُ وَ إِنْ سُکِتَ عَنْهُ ابْتَدَأَ وَ یُخْبِرُ بِمَا فِی غَدٍ وَ یُکَلِّمُ النَّاسَ بِکُلِّ لِسَانٍ ثُمَّ قَالَ لِی یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أُعْطِیکَ عَلَامَةً قَبْلَ أَنْ تَقُومَ فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ دَخَلَ عَلَیْنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ فَکَلَّمَهُ الْخُرَاسَانِیُّ بِالْعَرَبِیَّةِ فَأَجَابَهُ أَبُو الْحَسَنِ ع بِالْفَارِسِیَّةِ فَقَالَ لَهُ الْخُرَاسَانِیُّ وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا مَنَعَنِی أَنْ أُکَلِّمَکَ بِالْخُرَاسَانِیَّةِ غَیْرُ أَنِّی ظَنَنْتُ أَنَّکَ لَا تُحْسِنُهَا فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ إِذَا کُنْتُ لَا أُحْسِنُ أُجِیبُکَ فَمَا فَضْلِی عَلَیْکَ ثُمَّ قَالَ لِی یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ الْإِمَامَ لَا یَخْفَى عَلَیْهِ کَلَامُ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَ لَا طَیْرٍ وَ لَا بَهِیمَةٍ وَ لَا شَیْ‏ءٍ فِیهِ الرُّوحُ فَمَنْ لَمْ یَکُنْ هَذِهِ الْخِصَالُ فِیهِ فَلَیْسَ هُوَ بِإِمَامٍ.

أبوبصیر گوید: به امام موسی کاظم(ع) گفتم: قربانت، امام به چه نشانه‌ای شناخته می‌شود؟ امام کاظم(ع) در پاسخ فرمود: «به چند خصلت: ۱. با چیزى که از پدر درباره او [مانند نصّ بر او و سپردن علم امامت به او] اشاره دارد تا دلیل امامت باشد. ۲. هر چه از او پرسند جواب گوید و اگر در برابر او خاموش نشینند او خود آغاز سخن کند. ۳. می‌تواند از آینده خبر دهد. ۴. با مردم جهان به هر زبانى می‌تواند سخن کند و اهل هر زبانى می‌تواند با او بدون مترجم گفتگو کند. سپس فرمود: اى ابا محمد! من پیش از این‌که تو از جاى خود برخیزى، یک نشانه‌اى به تو می‌نمایم. دیرى نگذشت که مردى از اهل خراسان وارد مجلس شد و آن خراسانى به زبان عربى با آن حضرت سخن گفت ولى امام به فارسى جوابش را داد، آن خراسانى گفت: قربانت، به خدا مانع من از این‌که به زبان فارسى با شما سخن گویم این بود که شما زبان فارسى را خوب ندانید. فرمود: سبحان اللَّه! اگر من نتوانم جواب تو را بگویم، چه فضیلتى بر تو دارم؟ سپس به من فرمود: اى ابا محمد! به راستى سخن هیچ‌کس بر امام نهان نیست و نه گفتار پرنده و جانداران و نه هیچ زنده‌اى که روح دارد، هر که این خصال را ندارد امام نیست.الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏۱ ؛ ص۲۸۵

۳- ابن مسعود نقل می کند که به همراه حضرت علی در کنار حضرت علی در مسجد رسول الله نشسته بودیم. شخصی صدا می زد که کسی هست از او علمی بیاموزم. به او گفتم آیا شنیده ای که پیامبرفرمود من شهر علم هستم و علی در آن شهر است. گفت بله شنیده ام. گفتم: پس کجا می روی؟ این علی بن ابی طالب است. مرد برگشت و در مقابل حضرت علی قرار گرفت. حضرت از وی پرسید کجایی هستی؟ گفت اصفهانی هستم. حضرت ۵ حکمت به وی آموخت و آن مرد ادامه داد که بیشتر به من بیاموز. حضرت به لهجه اصفهانی فرمود: « اروت این وس» یعنی برای امروزت این مقدار بس است. مَا رُوِیَ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ کُنْتُ قَاعِداً عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذْ نَادَى رَجُلٌ مَنْ یَدُلُّنِی عَلَى مَنْ آخُذُ مِنْهُ عِلْماً وَ مَرَّ فَقُلْتُ لَهُ یَا هَذَا هَلْ سَمِعْتَ قَوْلَ النَّبِیِّ ص أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَقَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ أَیْنَ تَذْهَبُ وَ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَانْصَرَفَ الرَّجُلُ وَ جَثَى بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ ع لَهُ مِنْ أَیِّ بِلَادِ اللَّهِ أَنْتَ قَالَ مِنْ أَصْفَهَانَ قَالَ لَهُ اکْتُبْ أَمْلَى عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع أَنَّ أَهْلَ أَصْفَهَانَ لَا یَکُونُ فِیهِمْ خَمْسُ خِصَالٍ السَّخَاوَةُ وَ الشَّجَاعَةُ وَ الْأَمَانَةُ وَ الْغَیْرَةُ وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ‏ قَالَ زِدْنِی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ بِاللِّسَانِ الْأَصْفَهَانِیِّ اروت این وس یَعْنِی الْیَوْمَ حَسْبُکَ هَذَا .الخرائج و الجرائح ، راوندی، قم: موسسه امام مهدی، ۱۴۰۹، ج‏۲،ص:۵۴۷؛ بحارالانوار، مجلسی، تهران: اسلامیه، مکرر، ج ۴۱، ص ۳۰۱.

۴- امام رضا (ع)در مناظره با هریک از چهره های علمی مذاهب گوناگون با زبان خود آنها به گفتگو می پرداخت ،اباصلت هروی می گوید : کان الرضا(ع)یکلم الناس بلغاتهم وکان والله افصح الناس واعلمهم بکل لسان ولغة،امام با مردم به زبان خود آنها سخن میگفت وبه خدا سوگند که او فصیح ترین مردم وداناترین آنان به زبان ها وفرهنگ ها بود.اباصلت خطاب به حضرت گفت:ای فرزند رسول خدا من از اشراف واحاطه شما به زبانهای گوناگون در شگفتم!! فقال یا اباصلت انا حجةالله علی خلقه وما کان الله لیتخذ حجة علی قوم وهو لا یعرف لغاتهم ،او مابلغک قول امیر المومنین(ع) اوتینا فصل الخطاب،فهل فصل الخطاب الا معرفة اللغات؟.

امام رضا(ع) فرمود :ای اباصلت من حجت خدا بر مردم هستم چگونه میشود که خداوند حجت ودلیل وراهنمایی برای مردم بگمارد ولی او زبان آنان را درک نکند؟!مکر سخن امیر مومنان را در نیافته ای که فرمود به ما فصل الخطاب عطا شده است وآن موهبتی جز شناخت زبانها نیست.(‏

عیون أخبار الرضا علیه السلام ؛ ج‏۲ ؛ ص۲۲۸

امامان نه تنها زبان ملل مختلف را می دانستند حتی زبان حیوانات را می فهمیدند.

در ضمن به نکته باید توجه داشت که همان ادله‌ای که ضرورت وجود امام را واجب کرده همان ادله ضرورت علم امام را ثابت خواهد کرد؛ چرا که افراد جامعه برای رسیدن به سعادت و هدایت و رفع نیازهای مادی و معنوی خویش محتاج رهبر و پیشوا می‌باشند؛ و ضروری است که این امام، نسبت به افراد دیگر جامعه خویش، اعلم و آگاه‌تر به همه امور ومسائل و نیاز‌های دینی و دنیوی مردم باشد؛ تا آنها را به صراط حق رهنمون و از خطا و انحراف برحذر دارد. بنابراین از آنجا که امامت برای امت، امری لازم و اجتناب ناپذیراست ، لذا ضروری است که آن امام، دارای علم سرشار و جوشیده ازچشمه علم الهی باشد و نسبت به تمام اموری که مربوط به سعادت ومصالح دین و دنیای مردم است، اعلم و آگاه‌تر از همه باشد.

وقتی که خدا مسؤولیت رهبری جامعه را بر عهده امام می گذارد باید امکانات لازم را نیز به او بدهد از این رو، خداوند آنان را از علم لازم براى به عهده گرفتن مسؤولیت امامت بهره‏ مند مى‏ گرداند. پس علمی که مردم عادی دارند و باید برای آن تلاش کنند با آنچه که امام معصوم دارد فرق دارد علم ائمه از طرف خداست و آن هم بخاطر مسئولیتی که دارند به آنها داده شده است

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت