درباره ما |
کد سؤال: ۴۰۴۶۲ | عدالت صحابه امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع) و خلفاء امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع) و خلفاء »مشاوره امام علی (ع) و خلفاء امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع) و خلفاء »علت نام گزاری فرزندان امامت و ائمه (علیهم السلام) »حضرت زهرا (س) »فدک قرآن و کتب آسمانی »سایر مصاحف »مصحف امیرمومنان علیهالسلام چند سؤالی | تعداد بازدید: ۸۵ |
با سلام دوست گرامی و طلبه اهل سنت : ۱- فرمودهاید که این آیات «ولا یخافون لومة لائم» «اولئک هم المومنون حقا» و... در مورد همه صحابه است ! این مطلبی است که هیچ یک از علمای اهل سنت و حتی خود صحابه و خلفای شما نیز قبول نداشتهاند ! ا. آیا از خلیفه دوم نقل نمیکنید که گفت «لولا ان یقول الناس زاد عمر فی کتاب الله لکتبت آیة الرجم بیدی»! و...! ب. آیا شما از رسول خدا (ص) نقل نمیکنید که فرمود «در میان اصحاب من دوازده نفر منافق است که وارد بهشت نخواهند شد !» (صحیح مسلم باب صفة المنافقین) ج . آیا شما از رسول خدا (ص) روایت نمیکنید که فرمود «گروهی از اصحاب من بعد از من مرتد میشوند»! و... (صحیح بخاری کتاب الرقاق باب فی الحوض) اگر صحابه خود این آیات را شامل همه صحابه میدانستند ، چرا با یکدیگر به جنگ پرداختند و چرا خلیفه سوم عثمان را کشتند ؟ آیا او را مومن نمیدانستند ؟ ۲- متاسفانه با استناد به یک شعر و اهانت به امیرمومنان علی علیه السلام که در جای جای نهج البلاغه و نیز در کتب اهل سنت ، خود را تنها شخص مستحق خلافت میدانستند و نیز اهانت به شیعیان حضرت میگویید : این عربده بر غصب خلافت ز علی نیست با آل عمر کینه قدیم است عجم را ما نیز در پاسخ به شما با شعر جواب گفته و میگوییم : فرخنده نموده است علی ماه رجب را از اوج ادب ، درس بداده است ادب را سنی ز چه رو ، رو به سوی کعبه نمودی دانی که علی فخر بود خانه رب را ؟ دانی که عمر از چه دهد داد خلافت دانی که ز او چون و چرا ، چیست سبب را می خواست تلافی أُحُد را بنماید بشکسته علی پشت دلیران عرب را تا زنده نماید روشِ آلِ أبو لَهْب (وامرأته حمالة الحطب) کرده است درِ بیتِ علی ، جمع ، حطب را ۳- فرمودهاید «این ها غافل از آنند که توهین به یاران رسول الله(ص) در حقیت توهین به خود رسول است گویا می گویند آنحضرت نتوانست در ظرف ۲۳ سال ، شاگردان خوبی را تربیت کند» این سخن شما در واقع اهانت به خداوند متعال است که میگوید «وقلیل من عبادی الشکور» یا «اکثرهم الکفرون» و... یعنی خداوند این عالم را آفرید که «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» ! خدایی با اینهمه دانایی و توانایی نتوانست بندگانی بیافریند که اکثر انها با اختیار خویش او را عبادت کنند ؟! این سخن شما اهانت به موسی و عیسی و نوح و ... است که خداوند در مورد آنها میفرماید «وما آمن معه الا قلیل» اهانت به همه کسانی است که در راه دین قدم برداشتند زیرا «وما یومن اکثرهم بالله الا وهم مشرکون»! ۴- باز به شیعه اهانت کرده و میگویید «دشمنان اسلام اعم از یهود و نصارا ومجوس و روافض ...» بهتر است نگاهی به اطراف خود انداخته و ببینید که یهود (اسرائیل) و نصارا (امریکا) با چه کسی همپیمان و هم دم و هم پیاله شده و با چه کسی دشمنی دارند ! ۵- فرمودهاید «و با سر پرستی شیخ الاسلام مولانا عبد الحمید(حفظه الله) که چشم و چراغ ملت و نظام در این خطه از ایران می باشد»! جناب مولوی عبد الحمید نه تنها برای مردم ایران ، و نه تنها اهل سنت ایران ، بلکه حتی چشم و چراغ اهل سنت زاهدان نیز نیست ! که اگر بود ، بیش از ۱۵ نماز جمعه در شهر زاهدان توسط اهل سنت ، همزمان با اقامه نماز جمعه توسط او برگزار نمیشد ! ۶- فرمودهاید « اما افسوس که آقای قزوینی مدرس حوزه علمیه قم این همایش را که نماد وحدت است، خلاف دین و شریعت و قران می داند و با سخنان پر از حقد و کینه ی خود مسئولین را وادار می کند که باید جلوی آن گرفته شده و بر خورد شدید شود» آیا جناب دکتر قزوینی چیزی جز سخنان سخنرانان مراسم مطرح کردهاند که شما اینگونه برآشفته شدهاید ؟ آیا منکر این هستید که آقای مولوی گرگیج در سخنان خود چنین مطالبی را گفتهاند ؟ ۷- با اهانت به جناب دکتر قزوینی گفتهاید «مثل این که آقای قزوینی در سفر و در هواپیما بوده وچنان بغض وی بالا گرفته وعقده کرده که قبل از این که سفرش تمام بشود و از هواپیما پیاده شود ، همان جا شروع به پاسخ دادن کرده و پس از اتمام سفر و بدون تجدید نظر به آنچه سرهم کرده ، سخنرانی کرده ودر سایت نیز ثبت کرده لذا موجب فضیحت وی گردیده ، زیرا شخصا به کتب اهل سنت مراجعه نکرده بلکه به مدارک و سندهای(خلاف واقعیت) که قبلاهیئت تحقیق وی سر هم کرده وبه وی تحویل داده اند، اعتماد نموده اما چه کنیم ، جواب دادن در هواپیما بهتر از این نمی شود »! کسی که به مصادر و مدارکی که جناب دکتر قزوینی از کتب اهل سنت ارائه کردهاند مراجعه کند ، از سخن شما لبخندی بر لبانش نقش میبندد که چگونه روز روشن را شب جلوه میدهید ! ۸- فرمودهاید «همچنین می خواهم همه بدانند که آقای قزوینی که تقاضای مناظره دارد ، در مناظره های قبلی که در سطح بین المللی داشته ، چه دسته گلی به آب داده؟»! بهتر است کمی تاریخ را به عقب برگردانیم ! کسانی که با جناب دکتر قزوینی مناظره داشتند ، تا قبل از مناظره بزرگان دار العلوم و مولفین گرانقدر بودند که بعد از مناظره ، یکی از انان متهم به جنون و دیگری بیسوادی شد ! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ! مناظرات جناب دکتر قزوینی در بخش مناظرات این سایت موجود است ، و ظاهرا شما بدون ملاحظه این مناظرات اینگونه سخن گفتهاید ! ۹- فرمودهاید «لازم به ذکر است که آقای مولوی گرگیج با دلائل قوی ومحکم از قران و سنت و نهج البلاغه ثابت نموده که نه تنها حضرت علی با خلفاء هیچ مشکلی نداشته»! در کجای قران امده است که حضرت علی با خلفا مشکلی نداشته است ؟! همین سخن شما نشان میدهد که تنها میخواهید با لحنی خطابی و حماسی ، حق را به جانب خود بدانید ! جدای از اینکه مقصود شما از دلایل قوی از سنت چیست ؟ روایات ضعیفه اهل سنت ؟ یا مصادر معتبری که جناب دکتر قزوینی به انها اشاره کردهاند : صحیح بخاری و صحیح مسلم : امیرمومنان ابوبکر و عمر را دروغگو ، بدکار حیله گر و خیانتکار میداند ؛ از حضور در جایی که عمر باشد بدش میآید ؛ تا بعد از شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها که (به گفته بخاری) حداقل شش ماه بعد از رحلت رسول خدا (ص) بوده است ، با ابوبکر بیعت نمیکند ! و... ۱۰- فرمودهاید « بلکه آنگونه که در نهج البلاغه آمده به صراحت آنها را تأیید و تمجید کرده ومشاور وهمکار وهمیار آنها بوده است» در کجای نهج البلاغه چنین آمده است که حضرت آنها را تایید کردند ؟ خطبه شقشقیه که میفرماید «لقد تقمصها ابن ابی قحافة» یا آنجا که سنت ابوبکر و عمر را سنت آل فرعون معرفی میکند ؟ در مورد آنچه که در کتب اهل سنت به عنوان مشاوره امده است نیز به صورت مفصل در آدرس ذیل پاسخ دادهایم : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۳۵۹۱ ۱۱- فرمودهاید «نه این که به گذشته بر گردیم و یاران رسول الله (ص) را نا سزا گوییم واهل سنت را دشمان اهل بیت بدانیم ، زیرا اینها منافی با وحدت اسلامی می باشد »! آیا تنها ناسزا گفتن به ابوبکر و عمر و عثمان و عائشه بد است ؟ یا ناسزا گفتن به امیرمومنان علی علیه السلام نیز ناپسند است ؟ آیا روایت صحیح مسلم را در مورد دستور معاویه به ناسزاگویی به امیرمومنان ندیدهاید ؟ البته باید بدانید که ناسزا و دشنام با لعن فرق اساسی دارد که در آدرس ذیل به صورت مفصل به آنها پرداختهایم : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=۱&bank=maghalat&id=۱۵۴ ۱۲- فرمودهاید «آقای قزوینی همه سخنان آقای گرگیج را بی اساس وغیر واقعی دانسته وبه گمان خود ثابت کرده که : ۱/ حضرت علی ، خودش خلفاء را غاصب دانسته۲/ حضرت عمر به زور با دختر علی ازدواج کرده ۳/ حضرت ابو بکر حق فاطمه را غصب کرده ۴/حضرت عمر حضرت فاطمه را زده ومنجر به شهادت وی شده است.و۵/ یاران محمد مرتد شده اند» !!! پاسخ این سخن با بررسی جوابهای شما مشخص خواهد شد . ۱۳- فرمودهاید « ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار (سوره هود۱۱۳): به طرف ستمگران مایل نشوید که به شماآتش (جهنم) می رسد. لولا ان ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئا قلیلا اذا لاذقناک ضعف الحیوة و ضعف الممات .(اسراء ۷۵-۷۴). و اگر ما تو را ثابت قدم نمی کردیم، نزدیک بود به آنان، تمایل کنی. آنگاه ما دو برابر مجازات دنیا، و دوبرابر مجازات آخرت را به تو می دادیم. ببینید در آیه سوره هود خداوند به عموم می گوید به طرف ظالمان تمایل نداشته باشید ، اگر علی خلفاء را ظالم و غاصب می دانست هر گز با آنها همکاری نداشت آیا همکاری با ظالمین بر خلاف قران نیست؟ و به این آیات با ترجمه خودتان استدلال کردهاید میل به ظالمان سبب دخول در آتش است و علی نیز به سبب همکاری با ظالمان به نظر شیعه (ابوبکر و عمر و عثمان) میل به آنان کرده و باید به دوزخ وارد شود! این استدلال شما چند اشکال دارد : ا. ترجمه رکون به ظالمان در کتب اهل سنت نیز مخالف آنچیزی است که شما ارائه کردهاید : (ولا ترکنوا إلى الذین ظلموا) لا تداهنوهم ولا ترضوا بأعمالهم الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز (تفسیر الواحدی) ج۱ ص۵۳۵ ، اسم المؤلف: علی بن أحمد الواحدی أبو الحسن ، دار النشر : دار القلم , الدار الشامیة - دمشق , بیروت - ۱۴۱۵ ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : صفوان عدنان داوودی ب. خود علمای اهل سنت گفتهاند که همکاری با ظالمان برای مصالح دینی و مصلحتی که با دین مخالفت نداشته باشد اشکالی ندارد : قال المحققون : الرکون المنهی عنه هو الرضا بما علیه الظلمة من الظلم وتحسین تلک الطریقة وتزیینها عندهم وعند غیرهم ومشارکتهم فی شیء من تلک الأبواب فأما مداخلتهم لدفع ضرر أو اجتلاب منفعة عاجلة فغیر داخل فی الرکون التفسیر الکبیر ج۱۸ ص۵۸ ، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۲۱هـ - ۲۰۰۰م ، الطبعة : الأولى ۱۴- فرمودهاید «آقای قزوینی با وجود این آیات ، چگونه ادعا می کند که علی آنها را غاصب دانسته و سپس با آنها همکاری نیز داشته» ا. آیا شما همکاری را ثابت کردهاید که اینگونه سخن میگویید ؟ ب. همانگونه که قبلا نیز سخنان علمای اهل سنت را آوردیم آیا هرگونه همکاری ممنوع است ؟ ۱۵- فرمودهاید « آیا امروز شما حاضرید با آمریکا که شیطان بزرگ و دشمن ایران می دانید ، کوچکترین همکاری داشته باشید » بهتر است این سوال را از بن باز مفتی سابق عربستان میپرسیدید که چگونه فتوا به جواز همکاری با امریکا و... برای جلب مصلحت دفع صدام از کشور کویت داده است ! ۱۶- فرمودهاید «به قول علامه آیت الله برقعی (رح) کو ابوبکر که از خلافت عزلش کنیم و کو علی که او را بر مسند خلافت بنشانیم .مگر غیر ازاین است که قران گفته شما را با گذشتگان کاری نیست شما مسئول اعمال خود هستید» ا. در کدام کتاب آقای برقعی چنین مطلبی آمده است ؟ کتبی که او نگاشته یا کتبی که امروز به نام او نگاشته میشود ؟ ب. آیا سخن آقای برقعی در مقابل روایات صحیحه اهل سنت و شیعه در مورد دشمنی بین امیرمومنان و خلفا اثری دارد ؟ ۱۷- فرمودهاید «قران گفته فقاتلوا ائمة الکفر ( توبه ۱۲) با پیشوایان کفر بجنگید. اگر علی خلفاء را ظالم وکافر می دانست هیچ وقت بر خلاف قران عمل نمی کرد و مشاور آنها نمی شد» آیا شما روسای منافقین در مدینه را جزو ائمه کفر میدانید یا خیر ؟ اگر میدانید چرا رسول خدا (ص) با آنها نجنگید ؟ و اگر نمیدانید خود پاسخ خود را دادهاید ! ۱۸- فرمودهاید « مگر علی همان نیست که بخاطر یک زن زانیه که حامله بود و عمر می خواست او را سنگسار کند در مقابل عمر می ایستاد و نگذاشت که این حکم اجراء شود ؟» لابد به نظر شما باید میگذاشت که آن زن را سنگسار میکرده و میکشتند ! با اینکه میتوانست از کشتن او جلوگیری کند ! استدلال جالبی بود ! ۱۹- فرمودهاید « به قول شما که غیر از ۳ یا ۴ نفر مسلمان بیشتر نبود»! ا. این نظر شیعه نیست ! بهتر است نظر شیعه را در مورد صحابه در کتب شیعه جستجو کنید ! ب. شبیه همین سخنی که به شیعه نسبت دادهاید در کتب اهل سنت امده است : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=۸۹ ۲۰- فرمودهاید « آیا در تاریخ انبیاء سراغ دارید که انبیا به خاطر مصلحت از نبوت خود دست بکشند ؟ و بگذارند که ظالمان ، امت آنها را به بی راهه ببرند؟؟ امامت که از نظر شما از نبوت بالاتر است»! ظاهرا شما از قران بالکل بیگانهاید ! و ماجرای گوساله سامری و سکوت هارون نبی وصی حضرت موسی را در آن ندیدهاید ! آیا گوساله پرستی به بیراهه روی نیست ؟ ایا هارون سکوت نکرد؟ آیا سامری مردم را به بیراهه نبرد ؟! ۲۱- فرمودهاید «حضرت علی در نهج البلاغه به صراحت خلافت خلفای پیش از خود را ، عین رضایت خدا گفته : بایعنی الذین بایعوا ابابکر و عمر و عثمان علی مابایعوهم علیه... و انما الشوری للمهاجرین والانصار فان اجتمعوا علی رجل و سموه اماما کان لله رضی (نهج البلاغه نامه ۶)»! به مطلبی اشاره کردهاید که پاسخ آن بسیار ساده است ! أ. این سخن حضرت در خطاب به معاویه است ! یعنی معاویه اگر خلافت ابوبکر و عمر را قبول داری ، من نیز به همان طریقه خلیفه شده است ، پس چطور به خود جرات مقابله با من را میدهی ! ب. حضرت فرمودهاند «اجتمعوا علی رجل» ولی در بیعت ابوبکر چنین اجماعی حاصل نشد ! آیا مخالفت سعد بن عباده و گروهی از مهاجر و انصار و امیرمومنان و اهل بیت را در کتب معتبر اهل سنت ندیدهاید ! یعنی در واقع به دلیلی استدلال کردهاید که به هیچ وجه قابل قبول نیست ! ۲۲- فرمودهاید «خواندگان عزیز، (سنی و شیعه ) آقای گرگیج این مطلب را نیز در همایش خوانده بود اما آقای قزوینی از کنارش گذشته وجوابی نداده»! به عکس جناب دکتر قزوینی در سایت خویش چند سال قبل به این شبهه پاسخ دادهاند ولی شما توقع دارید که در یک سخنرانی به همه ریزهکاریهای سخنان آقای گرگیج اشاره شده و به همه نیز پاسخ داده شود ! http://www.valiasr-aj.com/lib/book۱۰۱/۰۴.htm#۱۶ ۲۳- فرمودهاید «آقای قزوینی از صحیح بخاری جمله (ولکنک استبددت علینا بالامر ) را آورده وآن را به( تو درحق ما استبداد کردی) ترجمه نموده واقعا متآسفم برای این آقا که بدون مراجعه به فرهنگ لغت ، هر طور که بخواهد ترجمه میکند ، آن وقت دیگران را متهم می کند که با واژه های عربی آشنا نیست.لذا به وی توصیه می شود به فرهنگ لغت مراجعه کند . و اسْتَبَدَّ فلان بکذا أَی انفرد به؛ وفـی حدیث علـیّ، رضوان الله علـیه: کنا نُرَى أَن لنا فـی هذا الأَمر حقّاً فاسْتَبْدَدتم علـینا؛ یقال: استبَدَّ بالأَمر یستبدُّ به استبداداً إِذا انفرد به دون غیره. واستبدَّ برأْیه: انفرد به. ... هیچ کس استبد را به ظلم و غصب ترجمه نکرده »! شما خود میگویید آقای قزوینی فرمودهاند که استبد به معنی استبداد است !!! آیا استبد چیزی به معنی استبداد و خودرایی معنا میدهد ؟! البته این روایت نیز برای اثبات مقصود کافی است ! « ما خود را برای خلافت احق میدانستیم ولی شما خودرای بودید و نظر ما را در نظر نگرفتید»! در مورد غاصب خلافت بودن و ظالم بودن نیز به این روایت استناد نشده است در صحیح مسلم و ... روایت «فرایتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا» و نیز روایت «ظالما فاجرا» در مصنف ابن ابی شیبة با سندی قویتر از صحیح مسلم و... را ندیدهاید ! ۲۴- فرمودهاید «و سپس همین جمله را آورده وماقبل و ما بعد حدیث رااصلا مد نظر قرار نداده . در آخر همین حدیث حضرت علی با ابوبکر به طور صمیمی حرف می زند و بعد از آن با او بیعت می کند آیا آخرش را هم قبول دارید؟ افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض ) ولا تلبسوا الحق بالباطل و تکتموا الحق و انتم تعلمون (بقره ۴۲).»! آیا روایات اهل سنت قران است که باید به همه آن اعتراف کرد ؟ ما با استناد به قسمت اول روایت ، ثابت کردهایم که حضرت علی (علیه السلام) خود را احق به خلافت میدانسته است ! حال شما میگویید آخر آن را هم ببینید ! این از تناقضات اهل سنت است که باید ان را حل کنند ؛ نه اینکه ما مجبور باشیم صدر و ذیل تمام روایات آنان را قبول کنیم ! ۲۵- فرمودهاید «آقای قزوینی در همان صحیح بخاری که در حق ابو بکر و عمر لفظ (کاذبا آثما غادرا و خائنا ) استعمال شده ، در همان روایت قبل از این الفاظ ،حضرت عباس نیز همین جمله ها را درحق حضرت علی استعمال کرده و گفته ( اقض بینی و بین هذاالکاذب الاثم الغادر و الخائن) آیا برداشت شما از قول عباس این است که ،علی را دروغگو وگنه کار و حیله گر و خائن می دانست ؟ »! بهتر است بدانید این روایت در صحیح بخاری نیست و در صحیح مسلم است و بخاری این روایت را تحریف کرده و با عبارت «کذا وکذا» ذکر میکند و این خود بی خبری شما را از این روایت ثابت میکند ! اما به فرض عباس نیز چنین نظری در مورد حضرت علی داشته باشد ! آیا رسول خدا (ص) عباس را ملاک حق قرار داده است یا علی را ؟ آیا سخنان عباس در غدیر خم به عنوان اولی بالمومنین انتخاب شد یا علی ؟ به عکس این مطلب اشاره به درگیریهای شدید بین صحابه میکند که حتی عباس و علی نیز با یکدیگر درگیری داشتهاند و این خود به ضرر اهل سنت است ! نه به نفع آنها ! البته عدهای از روی جهل یا تجاهل این مطلب را متذکر نمیشوند ! ۲۶- فرمودهاید «آقای قزوینی گفته چون اسم های عمر و عثمان و ابوبکر نام های رایج آن زمان بود ،علی فرزندان خود را به این اسم ها نام گذاری کرد. خوانندگان عزیز شما به قزوینی بگویید که اگر واقعا چنین است ،پس شما اسم یکی از فرزندان یا نوه و غیره را به اسم عمر یا عثمان یا عائشه نام گذاری کنید به این خاطر که اسم فرزند علی ، عمر بوده و نیز از اسمای رائج است و سپس برای وی شناشنامه بگیرید آیا امکان دارد؟ آیا شما منکر این هستید که ابوبکر نام فرزند خویش را در زمان جاهلیت «عبد العزی» گذاشته بود ؟ آیا میگویید ابوبکر به لات و عزی علاقه داشته است ؟ یا چون اسم رایج آن زمان بود چنین اسمی را انتخاب کرد ؟! جدای از اینکه پاسخ مفصل در مورد نامگذاری در آدرس ذیل آمده است : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۴۳۷ ۲۷- فرمودهاید «اهل سنت به هزار بد بختی شناسنامه می گیرند »! آیا واقعا چنین است ؟ وقتی مولوی ... برای چهل و هفتمین فرزند خویش شناسنامه گرفت کسی مانع او نشد ! چگونه چنین ادعای مضحکی میکنید ؟ البته ما این را میدانیم که گروهی از اهل سنت افغانستان ، در استان سیستان سایر استانها با خرید شناسنامه ایرانیان از دنیا رفته ، سوداگری میکنند ! که اندکی تحقیق در این زمینه برای تشخیص هویت امری ضروری است ! آیا شما منکر این مطلب نیز میشوید ! ۲۸- فرمودهاید «آقای قزوینی ادعا کرده که عمر دختر شیر خدا حیدر کرار ، ام کلثوم را به زور گرفته و با او ازدواج کرده و علی چیزی نگفته بلکه دخترش را آرایش کرده و پیش عمر فرستاده و...»! !!! واقعا از خدا حیا نمیکنید ؟ که در ذیل همین مقاله که متن سخنان جناب دکتر قزوینی در آن امده است چنین دروغی را به ایشان میبندید ؟ --- گویا جناب آقای مولوی گرگیچ فراموش کرده این مطلب را. وقتی من میخواهم این را نقل کنم، خدا میداند که بدنم میلرزد: حضرت عمر آمد از علی دخترش را خواستگاری کرد و علی هم دختر ۷ ، ۸ سالهاش را آرایش داد و فرستاد پیش عمر و عمر هم به ساق او دست زد و او را بوسید و گفت برو نزد پدرت بگو ما راضی هستیم و این ازدواج، مبارک است. جالب این است که هم ابن حجر و هم ذهبی نقل میکنند که أم کلثوم گفت: لولا انک أمیر المؤمنین للطمت أنفک. اگر تو خلیفه مسلمین نبودی، بینیات را له میکردم. الإصابة لإبن حجر، ج۸، ص۴۶۵ – سیر اعلام النبلاء للذهبی، ج۳، ص۵۰۱ – تاریخ الإسلام للذهبی، ج۴، ص۱۳۸ – عمدة القاری للعینی، ج۱۴، ص۱۶۸ - المغنی لإبن قدامه، ج۷، ص۴۵۴ - نیل الأوطار للشوکانی، ج۶، ص۲۴۰ - المصنف لعبد الرزاق، ج۶، ص۱۶۳ - المصنف لإبن أبی شیبة الکوفی، ج۳، ص۴۲۲ - الإستیعاب لإبن عبد البر، ج۴، ص۱۹۵۵ – شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج۱۲، ص۱۰۶ – تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج۱۹، ص۴۸۳ - أسد الغابة لإبن الأثیر، ج۵، ص۶۱۴ - الوافی بالوفیات للصفدی، ج۲۴، ص۲۷۲ - إمتاع الأسماع للمقریزی، ج۵، ص۳۶۹ آقای گرگیچ! آیا حاکم اسلامی این است؟ کار به جایی رسیده و آنقدر آش شور شده که بعضی از آشپزهای اهل سنت، دادشان درآمده است. وقتی سبط ابن جوزی این قضیه را نقل میکند، میگوید این علماء ما نفهمیدند که چه نقل کردهاند و میگوید: والله! اگر أم کلثوم، کنیز بود، عمر حق نداشت به او دست بزند و او را ببوسد و با بدنش تماس بگیرد. جالب اینکه میگوید: من تعجب میکنم که چرا جد من در المنتظم و دیگران این ماجرا را نقل کردهاند! آقای گرگیچ! یعنی خلیفه اسلامی همین است که به خاطر رسیدن به هواهای نفسانی، اینچنین کاری را انجام میدهد؟ وقتی حاکم اسلامی اینچنین باشد، از شهروندان چه انتظاری است؟! --- ۲۹- فرمودهاید «من نمی دانم آقای قزوینی چطور جرأت کرده و چنین ادعایی نموده ؟ آیا حضرت علی را این طور معرفی کردن به نفع شیعه است ؟ آیا می توان با این روایات دروغین روی شیعه را سفید کرد ؟» آیا شما میتوانید به چنین دروغهایی و متهم کردن ما به آنها خود را رو سفید کنید ؟ «ومن یکسب خطیئة او اثما ثم یرم به بریئا فقد احتمل بهتانا واثما مبینا»! ۳۰ – فرمودهاید «تلبیس دیگر : آقای قزوینی ادعا کرده که تنها شیعه مسئله غصب فدک را نمی گوید بلکه در کتاب های اهل سنت نیز موجود است وی به عنوان دلیل از دو کتاب اهل سنت ( تاریخ مدینه و الصواعق المحرقه ) عبارتی را ذکر می کند : ان ابابکر انتزع من فاطمةفدک . و … علمای اهل سنت در کتب خویش مسئله غصب فدک را تردید نموده اند و گاهی قول مخالفین را ذکر کرده و سپس آن را تردید نموده اند اما کسانی مثل آقای قزوینی سوء ء استفاده کرده و برای فریب عوام الناس عبارات را سانسور کرده و به نمایش می گذارند اما باید هوشیار باشید و گول چنین افراد را نخورید بلکه به اصل کتاب مراجعه نموده وما قبل و ما بعد آن را در نظر بگیرید . آقای قزوینی فقط جمله ( ان ابابکر انتزع من فاطمة فدک ) را آورده وفکر کرده چون فروش این کتاب در ایران ممنوع است ، اهل سنت نمی توانند به آن دسترسی داشته باشند لذا برای گول زدن خوب است اما این خیال است ومحال و جنون . حالا من کل روایت را ذکر می کنم آن وقت خواهید دانست که گر فرق مراتب نکنی زندیقی . ...... اصل قضیه چنین است که: اخرج ابن ابی شبه ان زیدا هذا الامام الجلیل قیل له ان ابابکر انتزع من فاطمة فدک فقال انه کان رحیما و کان یکره ان یغیر شیئا ترکه رسول الله (ص) فاتته فاطمة رضی الله عنها فقالت له ان رسول الله اعطانی فدک فقال هل بینة فشهد لها علی و ام ایمن فقال لها فبرجل و امرأ ة تستحقیها ثم قال زید والله لو رجع الامر فیها الی لقضیت بقضاء ابی بکر . الصواعق المحرقه جلد ۱ صفحه ۵۳ مکتبة القاهره.به زید ابن علی گفته شد( روافض به او گفتند) که ابوبکر فدک را از فاطمه گرفته ، زید گفت ابوبکر خیلی مهربان بود و خیلی ناپسند می دانست که تغییر دهد آنچه را که رسول الله ترک کرده ... ودر آخر می گوید: بخدا قسم اگر قضیه فدک به من محول می شد مثل ابوبکر فیصله می کردم . ببینید زید بن علی ابوبکر را غاصب نگفته بلکه عمل او را تائید نموده ، ولی آقای قزوینی قضیه را کاملا وارونه ارائه می دهد. سبحانک هذا بهتان عظیم . »! در پاسخ به سخنان شما چند نکته را باید متذکر شویم : ا. آیا زید بن علی طبق روایتی که اهل سنت آن را نقل کردهاند منکر گرفتن فدک از فاطمه زهرا شد یا آن را تایید کرد و گفت گرفتن آن کار درستی بوده است ؟ در واقع شما خود حرف ما را تایید کردید که ابوبکر و عمر فدک را از فاطمه گرفتهاند ! ولی تنها میگویید که زید این کار را صحیح میدانست ! بر فرض که چنین باشد ، آیا نظر او برای ما حجت است ؟! ب. آیا واقعا این کتب را در ایران نمیبینید ؟ چطور در نمایشگاه کتاب تهران ، همه حوزههای اهل سنت نماینده میفرستند تا کتب مربوط به اهل سنت را از آنجا تهیه کنند ! بهتر است به جای خیالبافی کمی حقیقت را بنویسید . ج. تنها این دو مصدر ماجرای غصب فدک را نقل نکردهاند ! بهتر است به آدرس ذیل مراجعه کنید و بسیاری از کتب اهل سنت را در این زمینه ببینید : http://www.valiasr-aj.com/lib/nahno/۰۳.htm#_Toc۲۳۰۲۴۱۲۸۰ http://www.valiasr-aj.com/lib/nahno/۰۶.htm#_Toc۲۳۰۲۴۱۳۰۵ ۳۱- فرمودهاید «آقای قزوینی ادعا کرده که شهادت حضرت فاطمه را از کتب اهل سنت با روایات صحیح در مناظره ای که از شبکه المستقله پخش شده ، ثابت نموده . باید متذکر شوم که ادعای آقای قزوینی برای کسانی که این مناظره را مشاهده نکرده اند شاید باور کردنی باشد اما کسانی که دیده اند هر گز این ادعا را قبول ندارند چون همه دیده اند که قزوینی چگون شکست خورد و لا جواب ماند گرچه او روایات مکذوبه و تلبیسی خویش را بار بار تکرار می کرد اما در مقابل جواب دندان شکن می شنید . آقای قزوینی چرا این قدر زود شکست خود را فراموش کرده ای و باز هم ادعای مناظره داری ؟ مگر غیر از این بود که اهل سنت از شما تقاضا کردند یک روایت صحیح بیاورید ولی شما نمی توانستید دلیل بیاورید پس حالا چطور ادعا دارید که از روایات صحیح ثابت کرده اید ما پاک مانده ایم که : قسم ابوالفضل را قبول کنیم یا دم خروس را » واقعا چنین است ؟ پس چرا وقتی مناظره انجام میشد ، هر روز میگفتید به زودی متن زیر نویس فارسی آن را در اختیار عموم اهل سنت قرار میدهیم ، اما هنوز مشغول زیرنویس کردن مناظره هستید ! چرا در یکی از سایتهای اهل سنت متن مناظره با جناب دکتر قزوینی به صورت کامل و یا فیلم آن موجود نیست ؟ آیا این سخن مشهور را فراموش کردهاید که «آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است» ! اگر سخن شما درست است پس چرا از نشر این مناظره ترس و وحشت دارید ؟ و چرا ما بدون هیچ هراسی این مناظره را به صورت کامل به عربی و فارسی بر روی سایت خویش قرار دادهایم ؟ : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=۱۳۱ http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=۱۲۳ ۳۲- فرمودهاید «آقای قزوینی در مناظره خویش روایات را قطع و بریده کرده و می گفت چنین و چنان است درست مانند همین سخنان خویش که در پاسخ آقای گرگیج گفته ، نمی دانم چرا این آقا همیشه دلائل ابتر خویش را تکرار می کند مثل این که ترک عادت موجب مرض است . وی از الملل والنهل شهرستانی نقل کرده که: ان عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتی القت الجنین من بطنها . جلد ۱ص ۵۷.» باز هم تحریف کلام و سخن جناب دکتر قزوینی ! متن کلام ایشان چنین است : آقای شهرستانی شافعی در الملل و النحل، جلد۱، صفحه۵۷ از نظّام – که مورد تأئید شما است و از او به عنوان فرسان العرب تعبیر میکنید، ـ نقل میکند: إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت الجنین من بطنها. عمر در روز بیعت، آنچنان با لگد به شکم فاطمه زد که جنین در رحم او سقط شد. ۳۳- ببینیم چه چیزی را به جناب دکتر قزوینی اشکال گرفتهاید «بنده به عنوان یک طلبه از شیعه و سنی می خواهم به کتاب الملل و النهل مراجعه کنند و سپس فیصله کنند که حق با کیست ؟ آقای قزوینی طوری حرف می زند و سند می اورد گویا فقط خودش دانای دنیا است و دیگران هیچی سرشان نمی شود . خوانندگان عزیز ، آقای شهرستانی در این کتاب خویش (که از نامش معلوم است)فقط از اهلسنت بحث نمی کند بلکه ملل های مختلف را ذکر کرده و اعتقادات آنها بیان می نماید مثلا وی اعتقادات نظامیه را که گروهی از معتزله می باشند ، ذکر کرده که چنین وچنان عقایدی دارند وی می نویسد که نظامیه معتقدند که امامت با نص صریح از قران ثابت شده ... وی از نظامیه به خشم آمده ومی گوید : وزاد فی الفریة فقال ان عمر ضرب بطن فاطمة .... یعنی وی بر عمر افتراء بسته وچنین گفته که عمر فاطمه را زده .... واقعا که پسته ای بی مغز چون دهان باز کند رسوا شود . آقای قزوینی نظامیه را از اهلسنت دانسته با وجودی که خودش می داند که او سنی نیست اما باز هم به خاطر اثبات مدعای باطل خویش دست به این کف و آن کف می زند غافل از این که : اما الزبد فیذهب جفاء .»! پس در واقع شما اقرار به صحت مدعای جناب دکتر قزوینی کردهاید البته با کمی اشتباه در تعبیر ؛ شهرستانی در کتاب خویش از نظام (و نه از نظامیه) به خشم آمده و میگوید نظام گفته است که «عمر رفث بطن فاطمة» . او نظامیه را هم از اهل سنت نداند اما نظام از علمای اهل سنت است و کلام علمای اهل سنت در مورد او مشخص است ؛ پس : أ. نظام اعتراف کرده است که عمر به فاطمه زهرا علیها السلام جسارت کرده است . ب. نظام جزو علمای اهل سنت است . نتیجه : علمای اهل سنت به ماجرای هجوم اعتراف کردهاند ! آیا این سخن جناب دکتر قزوینی شما را اینچنین براشفته است که به ایشان تهمت و افترا میزنید ؟ ۳۴- فرمودهاید «سخن آقای گرگیج در مورد تقویم ها بود که تا سال ۱۳۷۱ در تقویم ها از شهادت و خط قرمز و تعطیلی خبری نبود از ۷۱ به بعد کاسه داغتر شد و آش ها شور تر و لعن و نفرین بیشتر مگر غیر از این است ؟» ا. این نظر شما اشتباه است ، حتی در برخی تقویم ها در زمان شاه ، نوشته بود «شهادت» و تصویر این تقویمها نیز موجود است . ب. بعد از سال ۷۱ به خاطر اینکه این ماجرا در مجلس نیز به عنوان یک مناسبت ملی تصویب شد ، در همه تقویمها نوشته میشود ! از شما سوال میکنیم آیا مبعث نبوی در زمان شاه جزو تقویم بود ؟ لابد در انقلاب با تصویب جمهوری اسلامی چنین شده است ! یا سایر موارد مشابه ! پس اگر اشکال شما به اصل ماجرای شهادت است که وارد نیست و کتب اهل سنت و اقرار علمای انها ، در این زمینه به خوبی بیانگر شهادت است . و اگر اشکال این است که چرا قبل از سال ۷۱ همه نمینوشتند ، چون مناسبت رسمی کشوری نبود ؛ حال مناسبت رسمی کشوری شده است ! ۳۵- فرمودهاید « مگر قوانین خدا و اعتقادات دینی نیاز به تصویب دارد که هر وقت دل ما بخواهد مراسم دینی جدیدی تصویب کنیم؟» این مطلب بسیار ساده برای شما اینقدر مشکل به نظر میرسد ؟ احکام الهی و اعتقادات نیاز به تصویب ندارد ، اما تعطیلی رسمی شدن نیاز به تصویب دارد ! یعنی واقعا این مطلب اینقدر به نظر شما لاینحل به نظر میرسد ؟ ۳۶- فرمودهاید «آقای قزوینی می گوید : وفات و شهادت مترادف است و سپس چند عبارت عربی ذکر کرده که به شهادت ، وفات اطلاق شده، ... درست است که در عربی اطلاق می شود اما آیا در فارسی نیز استعمال می شود ؟» آری بهتر است به فرهنگ لغت دهخدا مراجعه کنید : «مردن . وفات یافتن . (ناظم الاطباء). رحلت . ارتحال . موت . (یادداشت مرحوم دهخدا). جان سپردن . رخت بستن . رخت بربستن . انقراض .» http://www.mibosearch.com/word.aspx?wName=%D۸%AF%D۸%B۱%DA%AF%D۸%B۰%D۸%B۴%D۸%AA%D۹%۸۶ و همه میدانند وقتی میگوییم فلان شخص به مرگ طبیعی درگذشت ، یا در اثر سانحه رانندگی ، یا در اثر جراحات وارده در تهاجم! هر سه استعمال در لغت و عرف صحیح است . آیا منکر این مطلب بدیهی و ساده میشوید ؟ ۳۷ – فرمودهاید « در قران به وفات ؛ هلاک نیز اطلاق شده : فلما هلک.... .آقای قزوینی آیا می توان گفت : فلان مرجع تقلید به هلاکت رسید و منظور شما وفات باشد به دلیل این که در قران به وفات (هلاک ) اطلاق شده !؟.» پاسخ شما از پاسخ ما به مطالب در شماره ۳۶ مشخص شد ؛ وقتی در لغت عربی و فارسی ، وفات به معنی از دنیا رفتن (به هر نحوی) به کار میرود ، استعمال آن در مورد شهدا صحیح است ؛ اما کلمه «هلک» چون در عرف عربی و فارسی مختلف است و در یکی معنی خوبی ندارد ، نمی توان آن را در فارسی به کار برد . ۳۸- فرمودهاید «آقای قزوینی شما که دیگران را به بی سوادی متهم می کنید که با واژه های عربی آشنائی ندارند اما شما که با واژ های فارسی آشنائی ندارید لذا توصیه می شود به فرهنگ های فارسی مراجعه نمائید »! ما به فرهنگ فارسی نیز مراجعه کردهایم ! اما شما نه به فرهنگ فارسی و نه عربی و نه هیچ فرهنگ دیگری سخن ما را قبول نخواهید کرد ! ۳۹- فرمودهاید «آقای قزوینی شما که بار بار تکرار می کنید که ( توهین به اهل سنت ذنب لا یغفر است ) و می گوئید وحدت یعنی این که شیعه نسبت به اهل سنت فحاشی نکند و بالعکس . آیا لعن ونفرین بر خلفاء توهین و فحاشی نیست ؟ یا این که منظور شما از فحاشی فحش خواهر و مادر است ؟ آیا در زیارت عاشورا که برای حضرت حسین (رض) می خوانید وآن را جزء مراسم دینی می دانید ، بر خلفای رسول لعن نیست ؟ شما اولا خلفای رسول را ظالم دانسته و سپس آنها را لعن می کنید چنانچه در زیارت عاشورا مذکور است : پس صد مرتبه بگو: اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد و آخر تابع له علی ذلک ......... پس می گوئی اللهم خص انت اول ظالم باللعن منی وابدإ به اولا ثم الثانی و الثالث .. .( زیارت عاشورا) آیا منظور شما از اولین ظالم و دومین و سومین ، غیر از ابوبکر و عمر و عثمان است ؟ در کدام دین و مذهب فحاشی و لعن و نفرین عبادت است ؟ ؟؟.»! آیا شما اولین ظالم به آل محمد را لعن نمیکنید ؟ و لعن آنها را جایز نمیدانید ؟ به جای اینکه بگویید شیعه نامی از خلفا نمیبرد و تنها با کنایه (طبق نظر شما) آنها را لعن میکند تا مبادا سبب درگیری شود ، میگویید چرا به اولین ظالم به آل محمد لعن میفرستید ؟ لابد توقع دارید که ما برای اولین ظالم به آل محمد و ... صلوات بفرستیم ! جدای از اینکه لعن یک سنت الهی و نبوی است و در آدرس ذیل به صورت مفصل در مورد آن صحبت کردهایم : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=۱&bank=maghalat&id=۱۵۴ ۴۰- فرمودهاید «آقای قزوینی اعتراف دارد که صحابه پیامبر بعد از او مرتد شدند وی می گوید اهل سنت نیز معتقد به ارتداد صحابه اند وسپس طبق عادت دائمی خویش یک قسمتی از روایتی را نقل کرده که خود ام المومنین عائشه گفته صحابه مرتد شدند . ارتدت العرب قاطبة - لازم به ذکر است که بحث ما در مورد ارتداد صحابه است نه این که اصلا ارتدادی صورت نگرفته چرا که قران اعلان نموده که : من یرتد منکم عن دینه فسوف یات الله بقوم یحبهم و یحبونه ....... (مائده ۵۴). » تنها با مراجعهای به کتب تاریخ و روایات اهل سنت در مییابید که بسیاری از این عرب که به خاطر مخالفت با ابوبکر و عمر به آنها تهمت ارتداد زده شد ، جزو صحابه بودند ! ۴۱- فرمودهاید « اما این مرتدین چه کسانی اند آیا خلفاء و عشره مبشره و دیگر صحابه که سالیان سال در کنا ر آن حضرت بودند نیز مرتد شدند ؟ و آیا اهلسنت مرتدین را هم جزء صحابه می دانند ؟» ا. نظر اهل سنت در این زمینه برای ما مهم نیست ! نظر خدا و رسول خدا (ص) مهم است ! رسول خدا (ص) در صحیح بخاری در کتاب الرقاق باب فی الحوض فرمودهاند «گروهی از اصحاب من مرتد میشوند» و لقب صحابه را برای انان ثابت کردهاند ! حال شما بگویید خیر انها صحابی نیستند ! انها مرتد شدند ! یعنی شما از رسول خدا (ص) بیشتر میفهمید ! ۴۲- فرمودهاید « آقای قزوینی بحث مرتدین و منافقین جدا از بحث صحابه است این مرتدینی که شما نام می برید ، همان کسانی اند که منکر زکات شدند»! خیر چنین نبوده است ! این بهانه واهی ابوبکر برای هجوم به آنان بود ؛ خود خلیفه دوم اقرار دارد که آنها زکات را قبول داشتند اما گفتند به ابوبکر زکات نمیدهیم : أخبرنا عبد الرزاق عن بن جریج وبن عیینة عن عمرو بن دینار عن محمد بن طلحة بن یزید بن رکانة قال قال عمر لأن أکون سألت النبی صلى الله علیه وسلم عن ثلاثة أحب إلی من حمر النعم عن الکلالة وعن الخلیفة بعده وعن قوم قالوا نقر بالزکاة فی أموالنا ولا نؤدیها إلیک أیحل قتالهم أم لا قال وکان أبو بکر یرى القتال مصنف عبد الرزاق ج ۱۰ ص ۳۰۲ ش ۱۹۱۸۵ ، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی الوفاة: ۲۱۱ ، دار النشر : المکتب الإسلامی - بیروت - ۱۴۰۳ ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : حبیب الرحمن الأعظمی سنن سعید بن منصور ج ۲ ص ۳۸۴ ش ۲۹۳۲ ، اسم المؤلف: سعید بن منصور الخراسانی الوفاة: ۲۲۷ ، دار النشر : الدار السلفیة - الهند - ۱۴۰۳هـ -۱۹۸۲م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : حبیب الرحمن الأعظمی ۴۳- فرمودهاید «اهلسنت به کسی صحابه می گوید که : به پیامبر ایمان آورده و با ایمان از دنیا رفته باشد لذا حساب مرتدین از صحابه جداست»! ا. بهتر است برای فهمیدن منظور اهل سنت از صحابه ، و نیز میزان امانت داری شما به سخن بزرگان آنان در صدر اول مراجعهای داشته باشید و نه اینکه سخنی را که بعد از چند قرن مطرح شده است ، به عنوان نظر همه اهل سنت مطرح کنید : بخاری در تعریف صحابه می گوید : وَمَنْ صَحِبَ النبی صلى الله علیه وسلم أو رَآهُ من الْمُسْلِمِینَ فَهُوَ من أَصْحَابِهِ صحیح البخاری ج ۳ ص ۱۳۳۵ کتاب فضائل الصحابة بَاب فَضَائِلِ أَصْحَابِ النبی صلى الله علیه وسلم ورضی الله عنهم هر مسلمانی که با رسول خدا (صلى الله علیه وآله) همراه بوده یا ایشان را دیده است ، از اصحاب حضرت است . احمد بن حنبل نیز میگوید : أصحاب رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلّم کلّ من صحبه شهرا أو یوما أو ساعة أو رآه. أسد الغابة ج ۱ص۱۲، العدّة فی أصول الفقه ، الفراء الحنبلی ج۳ ص ۹۸۸ اصحاب رسول خدا (صلى الله علیه وآله) تمام کسانی هستند که یک ماه یا یک روز یا یک ساعت همراه حضرت بوده و یا ایشان را دیدهاند ! آیا در این تعاریف ، چیزی از ایمان آمده است ؟ ب. آیا به نظر شما کسی جز خدا میداند که چه کسی با ایمان مرده است و چه کسی با ایمان نمرده است ؟ چطور شما ۱۲۴۰۰۰ نفر را از صحابه میدانید با اینکه در مورد با ایمان مردن هیچکدام دلیلی صحیح در دست ندارید ؟! ۴۴- فرمودهاید «آقای قزوینی ، اگر خلفاء مرتد شدند پس آن کسی که با آنها جهاد کرد چه کسی بود ؟ آیا حضرت علی با خلفای ثلاثه جهادی داشته ؟»! ما بسیاری از کسانی را که ابوبکر به بهانه ارتداد با آنان جنگید ، مرتد نمیدانیم ! و شما آنان را مرتد میدانید ! جنگ ابوبکر با مسیلمة و امثال آنها نیز برای حفظ قدرت بود ! چون جانشین خودساخته یک پیامبر در مقابل یک پیامبر خودساخته ، باید مقابله کند ! مثل دو جانشین خودساخته یک پادشاه ! و... البته این نکته مهم است که آیا حضرت علی علیه السلام در یکی از جنگهای خلفا حتی بر ضد این مدعیان نبوت شرکت داشته است یا خیر ؟ که قطعا چنین نبوده است ! ۴۵- فرمودهاید « قران(مائده آیه ۵۴) کسانی را که در برابر مرتدین قیام می کنند چنین توصیف کرده: ۱/ خدا آنها را دوست دارد ( یحبهم ) ۲/ آنها خدا را دوست دارند (یحبونه) ۳/ با مومنین مهربانند( اذلة علی المومنین ) ۴/ در مقابل کفار سر سخت اند( اعزة علی الکافرین) ۵/ جهادشان در راه خدا است ( یجاهدون فی سبیل الله) ۶/ از ملامت ملامت کننده نمی ترسند( لایخافون لومة لائم) تمام این اوصاف در وجود صحابه رسول الله موجود بود که با فرماندهی حضرت ابوبکر صدیق با مدعیان دروغین نبوت و منکرین زکات جنگیدند ومصداق این آیه قرار گرفتند » خیر ! خداوند در قران میفرماید در آینده گروهی خواهند آمد که با مرتدین جنگ میکنند که چنین خصوصیتی دارند و اکنون نیز این گروه موجود نیستند «فسوف یاتی الله بقوم» ! بنا بر این ، این آیه قطعا شامل ابوبکر و ... نخواهد شد ! جدای از اینکه اصلا نفرموده است که هرکسی با مرتدین بجنگد چنین خصوصیتی دارد ! جالبتر اینکه بسیاری (یا همه) این خصوصیتها در مورد خلفای شما صادق نیست : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۱۹۸۴ ۴۶- با استناد به نامه امیرمومنان علی علیه السلام که فرمودهاند «فامسکت یدی حتی رأیت راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام یدعون الی محق دین محمد صلی الله علیه و سلم فخشیت ان لم انصر الاسلام و اهله ان اری فیه ثلما او هدما تکون المصیبة به علی اعظم من فوت ولایتکم التی انما هی متاع ایام قلائل یزول منها ما کان کما یزول السراب او کما یتقشع السحاب فنهضت فی تلک الاحداث حتی زاح الباطل و زهق ، واطمأن الدین و تنهنه (نهج البلاغه نامه ۶۲ صفحه ۱۰۴۸ )» گفتهاید : « این نامه حامل دو پیام است : ۱- حضرت علی خلفاء را مرتد نمی دانست چرا که تاریخ شاهد است که حضرت علی هیچ گاه با آنها جنگ و جهاد نداشته ، بلکه در کنار صحابه و تحت فرماندهی ابوبکر صدیق با مدعیان نبوت و منکرین زکات ، جهاد کرده . ۲- حضرت علی خلافت و امامت را از جانب الله و رسول الله(ص) منصوص نمی دانست وبرای او زیاد مهم نبود زیرا در این نامه ولایت بر مردم را به( هی متاع ایام قلائل یزول منها ما کان کما یزول السراب او کما یتقشع السحاب) ( کالای چند روزی که مانند سرابی زائل می شودومانند ابری که از هم می پاشد )تعبیر می کند .» !!! در کجای نامه امده است که خلفا را یاری کردم ؟ این نامه چند مطلب را میرساند : ا. گروهی از مردم از اسلام بازگشتند و میخواستند دین پیامبر (ص) را نابود کنند . ب. حضرت اسلام و اهل آن را یاری کردند ج . این یاری کردن اسلام ، با ترک خلافت بود . د . با این ترک خلافت ، دین آرام گرفت و ثابت شد ! آیا شما اضافه بر این مطالب ، یاری کردن خلفا و مرتد دانستن مخالفان آنان را نیز در این سخنان میبینید ؟! ۴۷- فرمودهاید «همین قران در دوجا تمام صحابه را بهشتی گفته : ۱/ لا یستوی القعدون من المومنین غیر اولی الضرر والمجهدون فی سبیل الله باموالهم وانفسهم فضل الله المجهدین باموالهم وانفسهم علی القعدین درجة وکلا وعد الله الحسنی (نساء ۹۵) خداوند هر دو گروه (مجاهدین و قاعدین) را وعده بهشت داده.»! ظاهرا شما آیه را نگاه نکردهاید ! در آیه میفرماید دو گروه از موم |