درباره ما

آیا ادیان گذشته نسخ شده‌اند یا احکام آن‌ها موقت بوده است؟ آیا منشور کورش درست است؟ چرا پیامبر کنیزان ارسالی از سوی پادشاه مصر را پذیرفت؟
کد سؤال: ۴۰۳۹۸احکام فقهی »معاملات »خرید و فروش انسان (غلام ، عبد و کنیز )
عمومی
نبوت
چند سؤالی
تعداد بازدید: ۳۱
آیا ادیان گذشته نسخ شده‌اند یا احکام آن‌ها موقت بوده است؟ آیا منشور کورش درست است؟ چرا پیامبر کنیزان ارسالی از سوی پادشاه مصر را پذیرفت؟

با سلام
دوست گرامی
نسخ ادیان با آمدن دین جدید، مساله قطعیی است. و نسخ به معنی عدم قبول پیامبر قبلی نمی باشد، بلکه تمام انبیا(ع) محترم و از مقام رفیعی برخوردار هستند؛ اما وقتی خداوند، پیامبر جدیدی می فر ستد، که خود پیامبر قبلی هم به نبوت او بشارت داده و از پیروان خود خواسته است تا از او تبعیت کنند چه توجیهی برای پیروانش برای بقاء بر دین قبلی می باشد؟ در این مورد فرقی بین یهود و مسیح و زردشت نیست.
جمله «لا اکراه فی الدین» می گوید: در انتخاب دین هیچ اکراهی نیست. نه اینکه وقتی دین انتخاب کردی و آن دین با آمدن پیامبر جدید غیر قابل عمل شد دوباره بر ماندن بر آن دین پافشاری کنی و به پیامبر جدید ایمان نیاوری. درست است که اجباری برای افراد در انتخاب اسلام نیست ولی رستگاری تنها در گرو پذیرش این دین است و بس. ما نمی توانیم افراد را مجبور کنیم که شما حتماً باید مسلمان شوید چون قرآن می فرماید: «قد تبین ارشد من الغی» راه از بیراهه پیداست و خود فرد در قیامت باید جوابگوی انتخاب خود باشد.
مسائل جنگ هم درست است که بدست فرمانده آن است ولی این جریان در زمان رسول الله (ص) نبوده بلکه در زمان عمر بوده و او را غاصب می دانیم لذا نه عمل او و نه فرمانده ای که برای جنگ نهاده را قبول نداریم بناحق بر مسند خلافت نشسته و به ناحق حکم کرده.
هدیه دادن کنیز در آن زمان رایج بوده ولی رسول الله با او ازدواج کرده و از او صاحب فرزند شدند و بین او و دیگر زنان فرق نگذاشتند و با او رفتار انسانی داشتند نه اینکه به چشم یک کالا به او نگاه کنند. برده داری از زمان قبل از اسلام در جامعه رایج بوده ولی اسلام طبق یک برنامه حساب شده آن را از جامعه حذف کرده است.
آیت الله مکارم شیراز ی می فرمایند: «هر نوع برده‏ دارى در عصر و زمان ما اشکال شرعى دارد.»(استفتائات جدید، ج‏۱، ص: ۵۲۶)
در پایان نظر شما را به سخنان آیت الله مکارم شیرازی در برنامه اسلام برای نفی برده داری جلب می کنم:
« در مورد اینکه چرا انسانى مملوک انسان دیگرى باشد؟ و آزادى را که بزرگ‏ترین عطیه الهى است، از دست دهد؟! در یک جمله کوتاه، باید گفت: اسلام طرح و برنامه دقیق و زمان‏بندى شده‏ ای براى آزادى بردگان دارد، که بالمال همه آنها تدریجاً آزاد مى ‏شوند، بى ‏آنکه این آزادى، عکس العمل نامطلوبى در جامعه به وجود آورد.
ولى، پیش از آنکه به توضیح این طرح دقیق اسلامى بپردازیم، ذکر چند نکته را مقدمتاً لازم مى ‏دانیم:
۱- اسلام هرگز ابداع‏ کننده بردگى نبوده است‏:
بلکه در حالى ظهور کرد که مسأله بردگى سراسر جهان را گرفته بود، و با تار و پود جوامع بشرى آمیخته بود، حتى بعد از اسلام نیز، در تمام جوامع، مسأله بردگى ادامه یافت، تا حدود یکصدسال قبل که «نهضت آزادى بردگان» شروع شد؛ چرا که به خاطر دگرگون شدن نظام زندگى بشر، مسأله بردگان به شکل قدیمى دیگر قابل قبول نبود.
الغاى بردگى، نخست از اروپا شروع شد، سپس در سایر کشورها از جمله آمریکا و آسیا، گسترش یافت.
در «انگلستان» تا سال ۱۸۴۰ میلادى، و در «فرانسه» تا سال ۱۸۴۸، و در «هلند» تا سال ۱۸۶۳، و در «آمریکا» تا سال ۱۸۶۵ بردگى ادامه داشت، و سپس کنگره «بروکسل» ضمن اعلامیه ‏اى، تصمیم به الغاى بردگى در سراسر جهان گرفت، و این در سال ۱۸۹۰ بود (حدود یک قرن قبل).
۲- تغییر شکل بردگى در دنیاى امروز
درست است که غربى ‏ها به اصطلاح پیش‏قدم در الغاى بردگى بودند، اما وقتى دقیقاً مسأله را بررسى مى ‏کنیم مى ‏بینیم بردگى نه تنها ریشه ‏کن نشد، بلکه به صورت خطرناک‏تر و وحشتناک‏ ترى یعنى در شکل استعمار ملت‏ها، و بردگى مستعمرات آشکار گشت، به طورى که هر قدر بردگى فردى، رو به ضعف مى ‏گذاشت، بردگى دسته‏ جمعى و استعمار، قوى ‏تر و نیرومندتر مى ‏شد،امپراطورى «انگلستان» که پیش‏قدم در الغاى بردگى بود، پیش‏قدم در امر استعمار نیز محسوب مى ‏شود!.
جنایاتى که استعمارگران غربى در طول مدت استعمار خود، انجام دادند نه تنها کمتر از جنایات دوران بردگى نبود، بلکه از شدت و گسترش بیشترى برخوردار بود.
حتى، بعد از آزاد شدن مستعمرات، باز بردگى ملت‏ها ادامه یافت؛ چرا که این آزادى، آزادى به اصطلاح سیاسى بود، ولى استعمار اقتصادى و فرهنگى هنوز در بسیارى از مستعمرات آزاد شده و غیر آن، حکم‏فرما است.
مخصوصاً کشورهاى کمونیستى که براى مسأله الغاى بردگى، بیش از همه سینه چاک مى ‏کنند، خود گرفتار یک نوع برده‏ دارى شرم‏ آور عمومى هستند، و مردمى که در این کشورها زندگى مى ‏کنند مانند بردگان کمترین اختیارى از خود ندارند، و همه چیز آنها را گردانندگان «حزب کمونیست» تعیین مى ‏کنند، و اگر کسى اظهار نظر مخالفى کند، یا به اردوگاه‏هاى کار اجبارى فرستاده مى‏ شود، یا در سیاه‏چال زندان مى ‏افتد، و یا اگر از دانشمندان باشد، به عنوان «بیمار روانى»! روانه تیمارستان‏ها مى ‏گردد.
خلاصه این که: بردگى تابع اسم نیست، آنچه زشت و ناپسند است مفهوم و محتواى بردگى است، و مى ‏دانیم این مفهوم و محتوا در کشورهاى استعمار زده و در ممالک کمونیستى، به بدترین اشکال پیاده مى ‏شود.
نتیجه این که: الغاى بردگى در جهان امروز، صورى بوده و در حقیقت تنها یک تغییر شکل است!.
۳- سرنوشت دردناک بردگان در گذشته‏
بردگان در طول تاریخ، سرنوشت بسیار دردناکى داشته‏ اند، به عنوان نمونه، بردگان «اسپارت‏ها» را که به اصطلاح قومى متمدن بودند در نظر مى‏ گیریم، به قول نویسنده «روح القوانین»: غلامان اسپارتى، به قدرى بدبخت بودند که تنها غلام یک نفر نبودند، بلکه غلام تمام جامعه، محسوب مى ‏شدند، و هر کس بدون ترس از قانون، مى ‏توانست هر قدر بخواهد غلام خود یا دیگرى را آزار و شکنجه دهد، و در حقیقت زندگانى آنها از حیوانات نیز بدتر بود.
از زمانى که بردگان را از کشورهاى عقب‏ افتاده، صید مى ‏کردند تا هنگامى که در بازارهاى فروش، عرضه مى ‏شد، بسیارى از آنها مى ‏مردند، و باقیمانده وسیله ‏اى بودند، براى بهره‏گیرى برده‏ فروشان طمّاع، و اندک غذائى که به آنها مى ‏دادند براى زنده ماندن و کار کردن بود، و به هنگام پیرى و بیمارى ‏هاى صعب، آنها را به حال خود، رها مى ‏کردند، تا به شکل دردناکى جان دهند!
لذا، نام بردگى در طول تاریخ با انبوهى از جنایات هولناک همراه است.
با روشن شدن این چند نکته به صورت فشرده، به طرح اسلام در زمینه آزادى تدریجى بردگان بازمى ‏گردیم.
۴- طرح اسلام براى آزادى بردگان‏
آنچه غالباً مورد توجه قرار نمى ‏گیرد، این است که اگر نظام غلطى در بافت جامعه‏ اى وارد شود، ریشه ‏کن کردن آن احتیاج به زمان دارد، و هر حرکت حساب نشده، نتیجه معکوسى خواهد داشت، درست همانند انسانى که به یک بیمارى خطرناک، مبتلا شده و بیماریش کاملًا پیشرفت نموده است، و یا شخص معتادى که دهها سال، به اعتیاد زشت خو گرفته، در این گونه موارد حتماً باید از «برنامه‏ هاى زمان بندى شده»، استفاده کرد.
صریح‏تر بگوئیم: اگر اسلام، طبق یک فرمان عمومى دستور مى ‏داد، همه بردگان موجود را آزاد کنند، چه بسا، بیشتر آنها تلف مى ‏شدند؛ زیرا گاه نیمى از جامعه ‏اى را بردگان تشکیل مى‏ دادند، آنها نه کسب و کار مستقلى داشتند، و نه خانه و لانه و وسیله ‏اى براى ادامه زندگى.
اگر در یک روز و یک ساعت معین، همه آزاد مى ‏شدند، یک جمعیت عظیم بى ‏کار ظاهر مى ‏گشت که هم زندگى خودش با خطر مواجه بود، و هم ممکن بود نظم جامعه را مختل کند، و به هنگامى که محرومیت به او فشار مى ‏آورد، به همه جا حمله ‏ور شود و درگیرى و خونریزى به راه افتد.
اینجا است که باید تدریجا آزاد شوند، و جذب جامعه گردند، نه جان خودشان به خطر بیفتد، و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند، و اسلام درست این برنامه حساب شده را تعقیب کرد.
این برنامه، مواد زیادى دارد که رئوس مسائل آن، به طور فشرده و فهرست‏ وار در اینجا مطرح مى ‏شود، و شرح آن نیاز به کتاب مستقلى دارد:
ماده اول- بستن سرچشمه‏ هاى بردگى‏
بردگى در طول تاریخ، اسباب فراوانى داشته، نه تنها اسیران جنگى و بدهکارانى که قدرت بر پرداخت بدهى خود نداشتند به صورت برده درمى ‏آمدند، که زور و غلبه، نیز مجوز برده گرفتن و برده‏ دارى بود، کشورهاى زورمند نفرات خود را با انواع سلاح‏ها به ممالک عقب افتاده آفریقائى و مانند آن، مى ‏فرستادند، و گروه، گروه از آنها را گرفته، اسیر کرده و با کشتى ‏ها به بازارهاى ممالک آسیا و اروپا مى ‏بردند.
اسلام، جلو تمام این مسائل را گرفت، تنها در یک مورد اجازه برده‏ گیرى داد، و آن در مورد اسیران جنگى بود، و تازه آن نیز جنبه الزامى نداشت، بلکه اجازه مى ‏داد طبق مصالح، اسیران را بى ‏قید و شرط یا پس از پرداخت «فدیه»، آزاد کنند.
در آن روز، زندان‏هائى نبود که بتوان اسیران جنگى را تا روشن شدن وضعشان، در زندان نگهداشت، و راهى جز تقسیم کردن آنها در میان خانواده‏ ها و نگهدارى، به صورت برده وجود نداشت.
بدیهى است، هنگامى که چنین شرائطى تغییر یابد، هیچ دلیلى ندارد که امام مسلمین حکم بردگى را درباره اسیران بپذیرد، مى ‏تواند آنها را از طریق «منّ» و «فداء» آزاد سازد؛ زیرا اسلام، پیشواى مسلمین را در این امر، مخیر ساخته تا با در نظر گرفتن مصالح، اقدام کند، و به این ترتیب، تقریباً سرچشمه‏ هاى بردگى جدید، در اسلام بسته شده است.
ماده دوم- گشودن دریچه آزادى‏
اسلام برنامه وسیعى براى آزاد شدن بردگان، تنظیم کرده است که اگر مسلمانان به آن عمل مى ‏کردند در مدتى نه چندان زیاد، همه بردگان تدریجاً آزاد و جذب جامعه اسلامى مى ‏شدند.
رئوس این برنامه چنین است:
الف- یکى از مصارف هشتگانه زکات در اسلام، خریدن بردگان و آزاد کردن آنها است(توبه، آیه ۶۰.) و به این ترتیب یک بودجه دائمى و مستمر، براى این امر، در بیت المال اسلامى در نظر گرفته شده که تا آزادى کامل بردگان، ادامه خواهد داشت.
ب- براى تکمیل این منظور، مقرراتى در اسلام وضع شده که بردگان طبق قراردادى که با مالک خود مى‏بندند، بتوانند از دست‏رنج خود آزاد شوند (در فقه‏ اسلامى فصلى در این زمینه تحت عنوان «مکاتبه» آمده است).
ج- آزاد کردن بردگان، یکى از مهم‏ترین عبادات و اعمال خیر در اسلام است، و پیشوایان اسلام در این مسأله، پیش‏قدم بودند، تا آنجا که در حالات على علیه السلام نوشته‏ اند: اعْتَقَ الْفَ مَمْلُوکٍ مِنْ کَدِّ یَدِهِ: «هزار برده را از دست‏رنج خود آزاد کرد»! (« بحار الانوار»، جلد ۴۱، صفحه ۴۳.)
د- پیشوایان اسلام، بردگان را به کمترین بهانه‏ اى آزاد مى ‏کردند تا سرمشقى براى دیگران باشد، تا آنجا که یکى از بردگان امام باقر علیه السلام کار نیکى انجام داد امام علیه السلام فرمود: فَاذْهَبْ فَأَنْتَ حُرٌّ فَإِنِّی أَکْرَهُ أَنْ أَسْتَخْدِمَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ: «برو، تو آزادى که من خوش ندارم مردى از اهل بهشت را به خدمت خود درآورم». (« وسائل الشیعه»، جلد ۱۶، صفحه ۳۸.)
در حالات امام سجاد على بن الحسین علیه السلام آمده است: «خدمتکارش، آب بر سر حضرت مى ‏ریخت، ظرف آب افتاد و حضرت را مجروح کرد، امام علیه السلام سر را بلند کرد، خدمتکار گفت: «وَ الْکاظِمِیْنَ الْغَیْظَ»، حضرت فرمود: «خشمم را فرو بردم»، عرض کرد: «وَ الْعافِیْنَ عَنِ النَّاسِ»، فرمود: «خدا تو را ببخشد»، عرض کرد: «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِیْنِ»، فرمود: «برو براى خدا آزادى». (تفسیر« نور الثقلین»، جلد ۱، صفحه ۳۹۰.)
ه-- در بعضى از روایات اسلامى آمده است: بردگان بعد از هفت سال، خود به خود، آزاد مى ‏شوند، چنان که از امام صادق علیه السلام مى‏ خوانیم: مَنْ کَانَ مُؤْمِناً فَقَدْ عُتِقَ بَعْدَ سَبْعِ سِنِینَ أَعْتَقَهُ صَاحِبُهُ أَمْ لَمْ یُعْتِقْهُ وَ لَا یَحِلُّ خِدْمَةُ مَنْ کَانَ مُؤْمِناً بَعْدَ سَبْعِ سِنِینَ: «کسى که ایمان داشته باشد، بعد از هفت سال آزاد مى ‏شود، صاحبش بخواهد یا نخواهد، و به خدمت گرفتن کسى که ایمان داشته باشد بعد از هفت سال حلال نیست». (« وسائل الشیعه»، جلد ۱۶، صفحه ۳۶.)
در همین باب، حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله نقل شده که: وَ مَا زَالَ جَبْرَئِیلُ یُوصِینِی بِالْمَمْلُوکِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُضْرَبُ لَهُ أَجَلًا یُعْتَقُ فِیهِ: «پیوسته جبرئیل سفارش بردگان را به من مى‏ کرد، تا آنجا که گمان کردم به زودى، ضرب الاجلى براى آنها مى ‏شود، که به هنگام رسیدن آن آزاد شوند». (« وسائل الشیعه»، جلد ۱۶، صفحه ۶۰.)
و-- کسى که سهم خود را از برده مشترکى آزاد کند، موظف است بقیه را نیز بخرد و آزاد کند. (« شرایع»، کتاب العتق.)
و هر گاه، بخشى از برده ‏اى را که خود مالک تمام آن است آزاد کند، این آزادى سرایت کرده و خود به خود همه، آزاد خواهد شد!
ز- هر گاه کسى پدر یا مادر و یا اجداد و یا فرزندان یا محارم خود را مالک شود، فوراً آزاد مى ‏شوند.
ح-
هر گاه مالک از کنیز خود، صاحب فرزندى شود فروختن آن کنیز، جائز نیست و باید بعداً از سهم ارث فرزندش آزاد شود.
این امر وسیله آزادى بسیارى از بردگان مى ‏شد؛ زیرا بسیارى از کنیزان به منزله همسر صاحب خود، بودند و از آنها فرزند داشتند.
ط- کفاره بسیارى از تخلفات در اسلام آزاد کردن بردگان قرار داده شده، (کفاره قتل خطا- کفاره ترک عمدى روزه- و کفاره قسم را به عنوان نمونه در اینجا مى ‏توان نام برد).
ى- پاره‏اى از مجازاتهاى سخت است که اگر صاحب برده نسبت به برده ‏اش‏ انجام دهد خود به خود آزاد مى ‏شود. (« وسائل الشیعه»، جلد ۱۶، صفحه ۲۶.)
ماده سوم- احیاى شخصیت بردگان‏
در دوران برزخى که بردگان مسیر خود را طبق برنامه حساب شده اسلام به سوى آزادى مى ‏پیمایند، اسلام براى احیاى حقوق آنها اقدامات وسیعى کرده است، و شخصیت انسانى آنان را احیاء نموده، تا آنجا که از نظر شخصیت انسانى، هیچ تفاوتى میان بردگان و افراد آزاد، نمى ‏گذارد و معیار ارزش را همان تقوا قرار مى ‏دهد، لذا به بردگان، اجازه مى ‏دهد پست‏هاى مهم اجتماعى را عهده‏ دار شوند، حتى بردگان مى ‏توانند مقام مهم قضاوت را عهده‏ دار شوند.(« شرایع»، کتاب القضاء.)
در عصر پیامبر صلى الله علیه و آله نیز، مقامات برجسته‏ اى، از فرماندهى لشکر گرفته تا پست‏ هاى حساس دیگر به بردگان یا بردگان آزاد شده سپرده شد.
بسیارى از یاران بزرگ پیامبر صلى الله علیه و آله، بردگان و یا بردگان آزاد شده بودند، و در حقیقت بسیارى از آنها، به صورت معاون براى بزرگان اسلام انجام وظیفه مى ‏کردند.
سلمان و بلال و عمار یاسر و قنبر، را در این گروه مى ‏توان نام برد، بعد از «غزوه بنى المصطلق»، پیامبر صلى الله علیه و آله با یکى از کنیزان آزاد شده این قبیله، ازدواج کرد و همین امر بهانه آزادى تمام اسراى قبیله شد.
ماده چهارم- رفتار انسانى با بردگان‏
در اسلام دستورات زیادى درباره رفق و مدارا با بردگان، وارد شده تا آنجا که آنها را در زندگى صاحبان خود، شریک و سهیم کرده است.
پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله مى ‏فرمود: «کسى که برادرش زیر دست او است باید، از آنچه مى ‏خورد به او بخوراند و از آنچه مى ‏پوشد، به او بپوشاند، و زیادتر از توانائى به او تکلیف نکند».(« بحار الانوار»، جلد ۷۴، صفحه ۱۴۱( حدیث ۱۱).)
حضرت على علیه السلام به غلام خود «قنبر» مى ‏فرمود: «من از خداى خود شرم دارم که لباسى بهتر از لباس تو بپوشم؛ زیرا رسول خدا صلى الله علیه و آله مى ‏فرمود: از آنچه خودتان مى ‏پوشید بر آنها بپوشانید و از غذائى که خود مى ‏خورید به آنها بدهید». (« بحار الانوار»، جلد ۷۴، صفحه ۱۴۴( حدیث ۱۹).)
امام صادق علیه السلام مى ‏فرماید: «هنگامى که پدرم به غلامى دستور انجام کارى مى ‏داد، ملاحظه مى ‏کرد، اگر کار سنگینى بود بسم اللَّه مى ‏گفت، و خودش وارد عمل مى ‏شد، و به آنها کمک مى ‏کرد». (« بحار الانوار»، جلد ۷۴، صفحه ۱۴۴( حدیث ۱۹).)
خوشرفتارى اسلام نسبت به بردگان در این دوران انتقالى، به اندازه ‏اى است که حتى بیگانگان از اسلام، نیز روى آن تأکید و تمجید کرده ‏اند.
«جرجى زیدان» در «تاریخ تمدن» خود چنین مى ‏گوید:
«اسلام نسبت به بردگان فوق العاده مهربان است پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله درباره بردگان سفارش بسیار نموده، از آن جمله مى ‏فرماید: «کارى که برده تاب آن را ندارد به او واگذار نکنید، و از هر چه خودتان مى ‏خورید به او بدهید».
در جاى دیگر مى‏ فرماید: «به بندگان خود کنیز و غلام نگوئید، بلکه آنها را «پسرم» و «دخترم» خطاب کنید»!
قرآن نیز درباره بردگان سفارش جالبى کرده، مى ‏گوید: «خدا را بپرستید، براى او شریک مگیرید، با پدر و مادر و خویشان و یتیمان و بینوایان همسایگان نزدیک و دور و دوستان، و آوارگان، و بردگان، جز نیکوکارى رفتارى نداشته باشید، خداوند از خودپسندى بیزار است».(« تاریخ تمدن»، جلد ۴، صفحه ۵۴.)
ماده پنجم- بدترین کار انسان‏ فروشى است!
اصولًا در اسلام، خرید و فروش بردگان، یکى از منفورترین معاملات است تا آنجا که در حدیثى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله آمده است: شَرُّ النَّاسِ مَنْ باعَ النَّاسَ!: «بدترین مردم کسى است که انسان‏ها را بفروشد»! (« مستدرک»، جلد ۱۳، صفحه ۹۵، کتاب تجارت، باب ۱۹( باب کراهة الصرف و بیع الاکفان و ...)، حدیث ۱.)
همین تعبیر کافى است که نظر نهائى اسلام را در مورد بردگان روشن سازد، و نشان دهد، جهت‏ گیرى برنامه‏ هاى اسلامى به کدام سو است.
و از این جالب‏تر این که: یکى از گناهان نابخشودنى در اسلام سلب آزادى و حریت از انسان‏ها و تبدیل آنها به یک متاع است، چنان که در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام آمده است: انَّ اللَّهَ غافِرُ کُلِّ ذَنْبٍ الَّا ما جَحَدَ مَهْراً، اوِ اغْتَصَبَ اجِیْراً اجْرَهُ، اوْ باعَ رَجُلًا حُرّاً: «خداوند هر گناهى را مى ‏بخشد جز (سه گناه):
کسى که مهر همسرش را انکار کند، یا حق کارگرى را غصب نماید، و یا انسان آزادى را بفروشد»! (« بحار الانوار»، جلد ۱۰۳، صفحه ۱۶۸( حدیث ۱۱).)
طبق این حدیث، غصب حقوق زنان، و حق کارگران، و سلب آزادى از انسان‏ها، سه گناه نابخشودنى است.
همان گونه که در بالا آوردیم: اسلام تنها در یک مورد اجازه برده‏ گیرى مى‏ دهد، و آن در مورد اسیران جنگى است، آن هم هرگز جنبه الزامى ندارد، در حالى که در عصر ظهور اسلام، و قرن‏ها بعد از آن، برده‏ گیرى از طریق زور و حمله به کشورهاى سیاه‏پوستان، و دستگیر کردن انسان‏هاى آزاد، و تبدیل آنها به بردگان، بسیار زیاد بود، و گاهى در مقیاس‏هاى وحشتناک روى آن معامله مى ‏شد، به طورى که در اواخر قرن ۱۸ میلادى دولت «انگلستان» هر سال دویست هزار برده را معامله مى ‏کرد، و هر سال، یک‏صد هزار نفر را از «آفریقا» گرفته و به صورت برده به «آمریکا» مى ‏بردند. (« المیزان»، جلد ۶، صفحه ۳۶۸.)
کوتاه سخن این که: کسانى که به برنامه اسلام، در مورد بردگان خرده‏ گیرى مى ‏کنند، از دور سخنى شنیده‏ اند، و از اصول این برنامه و جهت‏گیرى آن- که همان «آزادى تدریجى و بدون ضایعات بردگان» است- اطلاع دقیقى ندارند، و یا تحت تأثیر افراد مغرضى قرار گرفته ‏اند، که به گمان خود این را نقطه ضعف مهمى براى اسلام شمرده، و روى آن تبلیغات دامنه‏دارى به راه انداخته ‏اند.»
(تفسیر نمونه، ج‏۲۱، ص: ۴۳۱ الی ۴۴۲)
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
(۱)
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت