درباره ما

بیچارهاشمادرخواب هستیداین عمربودکه عدل رابرقرارکردنه علی وامثالش مااگرامروزپشت منابع لااله الاالله ایستاده ایم مدیون احسانات حضرت عمرهستیم بایدسم اسب عمرراببوسیم من افتخارمی کنم یکی ازسربازان عمردراین مرزوبوم هستم
کد سؤال: ۴۰۰۳۶امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع) »اسلام امام علی (,)
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع) و خلفاء
خلفا »عمر
تعداد بازدید: ۵۲
بیچارهاشمادرخواب هستیداین عمربودکه عدل رابرقرارکردنه علی وامثالش مااگرامروزپشت منابع لااله الاالله ایستاده ایم مدیون احسانات حضرت عمرهستیم بایدسم اسب عمرراببوسیم من افتخارمی کنم یکی ازسربازان عمردراین مرزوبوم هستم

با سلام
دوست گرامی
اگر منظورتان از مرزو بوم ایران است خوب است بدانید، اسلام در مرحله اول توسط شخص پیامبر صلی الله علیه وآله به ایران آمد
پیامبر اکرم(ص) چند سال پس از هجرت، نامه ‏هایی به سران کشورهای جهان - از جمله خسرو پرویز، پادشاه ایران - نوشتند و پیامبری خود را اعلام و آنان را به دین اسلام دعوت کردند/ خسرو پرویز تنها کسی بود که به نامه حضرت اهانت کرد و آن را پاره کرد،
قالوا وبعث رسول الله (ص) عبد الله بن حذافة السهمی وهو أحد الستة إلى کسرى یدعوه إلى الإسلام وکتب معه کتاباقال عبد الله فدفعت إلیه کتاب رسول الله (ص) فقریء علیه ثم أخذه فمزقه فلما بلغ ذلک رسول الله (ص)قال اللهم مزق ملکه وکتب کسرى إلى باذان عامله على الیمن أن ابعث من عندک رجلین جلدین إلى هذا الرجل الذی بالحجاز فلیأتیانی بخبره فبعث باذان قهرمانه ورجلا آخر وکتب معهما کتابا فقدما المدینة فدفعا کتاب باذان إلى النبی (ص) فتبسم رسول الله (ص) ودعاهما إلى الإسلام وفرائصهما ترعد وقال ارجعا عنی یومکما هذا حتى تأتیانی الغد فأخبرکما بما أرید فجاءاه من الغد فقال لهما أبلغا صاحبکما أن ربی قد قتل ربه کسرى فی هذه اللیلة لسبع ساعات مضت منها وهی لیلة الثلاثاء لعشر لیال مضین من جمادى الأولى سنة سبع وأن الله تبارک وتعالى سلط علیه ابنه شیرویه فقتله فرجعا إلى باذان بذلک فأسلم هو والأبناء الذین بالیمن
گویند، رسول خدا (ص)، عبد الله بن حذاقة سهمى را هم که یکى دیگر از آن شش نفر بود با نامه‏ اى پیش خسرو فرستاد و او را به اسلام دعوت فرمود. عبد الله مى‏گوید: نامه پیامبر را دادم و همینکه آن را برایش خواندند، نامه را گرفت و پاره پاره ساخت. و چون این خبر به رسول خدا رسید، گفت: پروردگارا پادشاهى او را برانداز. خسرو نامه‏یى به باذان فرماندار خود در یمن نوشت و گفت دو مرد چابک را به حجاز فرستاد تا خبرى از این مرد براى من بیاورند. باذان فرمانده لشکر خود و مرد دیگرى را با نامه ‏اى به مدینه فرستاد آن دو آمدند و نامه باذان را به پیامبر (ص) دادند. رسول خدا تبسم کرد و آن دو را در حالى که مى‏ لرزیدند به اسلام دعوت کرد و فرمود: بروید فردا پیش من بیایید تا آنچه باید به شما بگویم. فردا که آمدند، پیامبر فرمود: به سالار خود بگویید که پروردگار من خدایگان او را دیشب هفت ساعت از شب گذشته از میان برد و کشت. و آن شب، شب سه شنبه هشتم جمادى الاولى سال هفتم هجرت بود. پیامبر (ص) اضافه فرمود که خداى تعالى پسر خسرو شیرویه را بر او چیره گردانید و او خسرو را کشت. آن دو پیش باذان برگشتند و باذان و تمام ایرانیانى که در یمن بودند، مسلمان شدند.
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفاى۲۳۰هـ)، الطبقات الکبرى،ج ۱ ص۲۵۹ -۲۶۰ ناشر: دار صادر - بیروت.
نکته ای که باید دقت کرد اینکه عده زیادى از ایرانیان در یمن زندگى مى‏ کردند و حکومت یمن یک حکومت صددرصد دست نشانده ایرانى بود. همچنین در زمان حیات پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله، در اثر تبلیغات اسلامى عده زیادى از مردم بحرین- که در آن روز محل سکونت ایرانیان مجوس و غیرمجوس بود- به آیین مسلمانى درآمدند، و حتى حاکم آنجا که از طرف پادشاه ایران تعیین شده بود مسلمان شد. علی هذا اولین اسلام گروهىِ ایرانیان در یمن و بحرین بوده است.
اما اینکه درباره عدالت عمر سخن گفتید خوب است بدانید تاریخ ۲۵ ساله حکومت خلفاى سه گانه، کشتارهایى در کشورهاى همسایه انجام شده است که در طول تاریخ بشریت سابقه نداشته است.آیا مسی می شود اسم این را عدالت گذاشت؟
آیا این از عدالت عمر است که خواهر خود را بخاطر اسلام آوردن کتک می زد؟! شمس الدین ذهبى در تاریخ الإسلام، محمد بن سعد در الطبقات الکبرى و... نقل کرده‌اند که پس از اطلاع عمر بن خطاب از اسلام آوردن داماد و خواهرش، به خانه آن‌ها آمد و شوهر خواهرش را مورد ضرب و شتم قرار داد، خواهرش براى دفاع از شوهرش مداخله کرد، عمر چنان با مشت به صورت او کوبید که خون از تمام صورتش جارى شد.
فمشى عمر فأتاهما وعندهما خباب فلما سمع بحس عمر توارى فی البیت فدخل فقال: ما هذه الهینمة؟ وکانوا یقرءون طه قالا: ما عدا حدیثا تحدثناه بیننا قال: فلعلکما قد صبأتما؟ فقال له ختنه: یا عمر إن کان الحق فی غیر دینک؟ فوثب علیه فوطئه وطئا شدیدا فجاءت أخته لتدفعه عن زوجها فنفحها نفحة بیده فدمی وجهها.
عمر نزد آن دو (خواهر و همسر خواهرش) رفت؛ خباب نیز آنجا بود و هنگامی که احساس کرد عمر به آن جا مى‌آید، در خانه پنهان شد؛ عمر گفت: این سر و صداها چیست؟ ـ آنان سوره طه را تلاوت مى‌کردند ـ پاسخ دادند: چیزى جز سخنانى که به هم مى‌گفتیم نبود؛ عمر گفت: شاید شما از دین بیرون رفته‌اید؟
شوهر خواهرش پاسخ داد: اى عمر؛ اگر حق در غیر دین تو باشد چه خواهى کرد؟عمر به او حمله کرد و او را لگد کوب نمود، خواهرش آمد تا از شوهرش دفاع کند؛ اما عمر با دست بر صورت او کوبید که صورتش خونین شد.
النمیری البصری، أبو زید عمر بن شبة (متوفای۲۶۲هـ)، تاریخ المدینة المنورة، ج ۱، ص ۳۴۸، تحقیق علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۷هـ-۱۹۹۶م؛البلاذری، أحمد بن یحیى بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۳۸۶؛
المقدسی الحنبلی، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفای۶۴۳هـ)، الأحادیث المختارة، ج ۷، ص ۱۴۱، تحقیق عبد الملک بن عبد الله بن دهیش، ناشر: مکتبة النهضة الحدیثة - مکة المکرمة، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۰هـ؛
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج ۱، ص ۱۷۴، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م؛
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج ۱۷، ص ۲۵۹، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث - السعودیة، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۹هـ .
ابن کثیر دمشقى نیز این گونه نقل مى‌کند:
فقامت إلیه أخته فاطمة بنت الخطاب لتکفه عن زوجها فضربها فشجها.
فاطمه دختر خطاب آمد تا از شوهرش دفاع کند، عمر آن چنان او را زد که سرش شکست!!!.
القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای۷۷۴هـ)، البدایة والنهایة، ج ۳، ص ۸۰، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت