درباره ما

درباره هرمزان، شاهزاده ایرانی که مسلمان شده بود و به دست عبید ‌الله ‌بن‌ عمر به ناحق کشته شد توضیح دهید؟ آیا متعه نسخ شده است؟
کد سؤال: ۳۰۸۱۹عمومی »اسلام ایرانیان
احکام فقهی »ازدواج
چند سؤالی
تعداد بازدید: ۴۰
درباره هرمزان، شاهزاده ایرانی که مسلمان شده بود و به دست عبید ‌الله ‌بن‌ عمر به ناحق کشته شد توضیح دهید؟ آیا متعه نسخ شده است؟

استاد حسینی قزوینی:nدر رابطه با قضیه آن شاهزاده ایرانی به تعبیر ایشان هرمزان، ظاهرا یکی از فرماندهان فارس بود که بدست امیرالمومنین مسلمان شد و در مدینه و وقتی که عمر ترور شد و پسر عمر‌بن‌الخطاب عبید الله آمد و شمشیر بدست گرفت و تصور کرد که هرمزان و جفینه و همچنین دختر ابو لولو، دختر کوچک ۳ یا ۴ ساله را با شمشیر اینها را قطعه قطعه کرد. در بعضی از عبارتها دارد که اصلا فضای مدینه، فضای تاریک و ظلمانی شد. آقایان مراجعه کنند کتاب الاصابه ابن حجر عسقلانی ج ۶ ص ۴۴۹، ج ۵ ص ۴۳، مصنف عبدالرزاق صنعانی ج ۵ ص۴۸۰، بعد از اینکه عثمان آمد روی کار همه آمدند از عثمان خواستند که باید عبیدالله پسر عمر باید قصاص بشود زیرا این ۳ نفر را بدون گناه کشته است.nفرض اگر ابو لولو آمده عمر را کشته است دختر کوچک ۳ یا ۴ ساله چه کار داشته؟ یا هرمزان چه ارتباطی داشته؟ جفینه چه ارتباطی داشته؟ خلاصه عثمان گفت نه! اینها عزادار هستند دیروز پدرشان کشته شده است امروز هم بچه‌شان را من بکشم؟!ولی هیچ کسی هم نیامد در برابر عثمان قیام کند و جنگ جملی را راه بیاندازند. بعد امیرالمومنین سلام‌الله‌علیه به عثمان فرمود:nفأری أن تقتلهnباید این را شما بکشید.nولی نکشت و خود حضرت امیر آمد در برابر عبیدالله گفتnیا عدو الله! قتلت رجلا مسلما و صبیة طفلا و امرأة لا ذنب لها. قتلنی الله إن لم أقتلک.nای دشمن خدا! یک زن بی‌گناه، یک بچه کوچک، و یک مرد مسلمانی را کشته‌ای.nخدا من را بکشد اگر تو را نکشم.nخلاصه وقتی فهمید که مسئله جدی است از مدینه فرار کرد تا در جنگ جمل همین عبید‌الله در لشکر عائشه بود و به دست امیرالمومنین کشته شد.nمجری:nآیه متعه را هم گفتند.nاستاد حسینی قزوینی:nاین آقایان کارشناسهای شبکه‌های وهابی که ادعای کارشناسی دارند، من احساس می‌کنم دارند آبروریزی می‌کنند، یعنی این وضعی که این آقایان دارند حیف از این پولی که خرج می‌کنند . این آقا می‌گوید ما یک آیه در قرآن درباره متعه نداریم! شیعه‌ها درست کرده‌اند! این را آخوندهای صفوی درست کرده‌اند! این آیه ۲۴ سوره نساء است که امام قرطبی از آن تعبیر می‌کند می‌گوید:nفَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً و قال الجمهور أن المراد نکاح المتعهnمی‌گوید جمهور اهل‌سنت گفته‌اند مراد متعه‌ای است که در صدر اسلام بوده.nآقایان مراجعه کنند تفسیر امام قرطبی ج ۵ ص ۱۲۰ ، فتح القدیر آقای شوکانی ج ۱ ص ۴۴۹، نمی‌دانم اصلا این کتابها را می‌خوانند یا نه؟! تفسیر طبری را ببینند ج ۵ ص ۱۹، تفسیر در المنثور ج ۲ ص ۱۴۰، و دهها تفسیر دیگر آورده‌اند که مراد از این آیه عبارت از نکاح متعه بوده است. زمان صدر اسلام متعه یعنی فحشا -به نظر اینها- به دست پیغمبر اکرم انجام شده است. خدا هم دستور فحشا داده است نستجیر بالله! جابربن‌عبد الله هم متوفی ۷۸ و به نظر برخی ۷۳ هجری است و می‌گوید:nکنا نستمتع بالقبضة من التمر و الدقیق الأیام علی عهد رسول‌الله و أبی‌بکر حتی نهی عنه عمر فی شأن عمرو بن حریث.nما زنان را صیغه می‌کردیم با یک مشت خرما و آرد زمان پیغمبر زمان ابوبکر تا اینکه عمر آمد و نهی کرد.nنمی‌گوید عمر آمد گفت پیغمبر نهی کرده بوده، اگر واقعا پیغمبر فرموده در جنگ خیبرnمتعه حرام إلی یوم القیامه.nآیا جابر نشنید؟ و می‌گوید:nکنّاnما صحابهnاین قضایا زمان خلیفه اول و ۸ - ۹ سال در زمان خلافت خلیفه دوم استمرار داشته است. آیا در این مدت طولانی به گوششان نرسیده بود؟! و اضافه عبارتی که از عمر‌بن‌الخطاب شما نقل می‌کنید ایشان صراحتا می‌گوید:nمتعتان فی زمن رسول الله و أنا أحرمهما.nنمی‌گوید که پیغمبراکرم این را حرام کرده بوده و به گوش مردم نرسیده بوده، مردم حالا من به شما می‌گویم تا به شما برسد، یعنی پیغمبر اکرم آهسته نجوا کرده بوده به آقای عمر که متعه حرام است هیچ کس نشنود این را! این دیگر مخصوص حضرتعالی است! عمر هم زمان پیغمبر نگفته است، زمان ابوبکر نگفته است، ۸ - ۹ سال از خلافتش هم نگفته و منتظر بوده عمرو بن حریث بیاید چنین کاری کند بیاید بالای منبر بگوید پیغمبر به من زیر گوشی گفته است که متعه حرام است! سرخسی می‌گوید:nو قد صح عن عمر رضی‌الله‌عنه نهی الناس عن المتعه.nنهی کرد عمر.nنگفت پیغمبر حرام کرده است.nفقال متعتان کانتا علی عهد رسول الله و أنا انهی الناسnو دو تا متعه زمان پیغمبر ثابت بوده‌است. من عمر نهی می‌کنم .nنمی‌گوید پیغمبر حرام کرده است. مبسوط سرخسی ج ۴، مغنی بن قدامه را بینند ج ۷ ص ۵۷۱ ، بدایة المجتهد آقای ابن رشد اندلسی ج۱ ص ۳۴۶، و دهها کتاب دیگر این قضیه را نقل کرده‌اند.n
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت