درباره ما

اگر حدیث قرطاس به دستور خداوند بود، چرا پیامبر بعدا آن را ننوشتند؟ چرا از آن جمعیتی که در غدیر بودند برای شهادت به امامت امیرالمؤمنین نیامدند؟ چرا زمانی که حضرت علی خلافت را به دست داشتند، امام حسن را به عنوان امام بعد از خودشان معرفی نکردند؟ اگر خلافت دستور خداوند بود ، چرا حضرت علی این مسأله را بعد از عثمان به زور پذیرفتند؟
کد سؤال: ۳۰۶۸۰چند سؤالی
نبوت »حضرت محمد (ص) »حدیث قرطاس
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امامت خاصه در روایات »حدیث غدیر
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »حسنین علیهما السلام »امام حسن (ع)
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع)
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه »امامت عامه مفاهیم و کلیات »فرق امامت با حکومت و خلافت
تعداد بازدید: ۴۵
اگر حدیث قرطاس به دستور خداوند بود، چرا پیامبر بعدا آن را ننوشتند؟ چرا از آن جمعیتی که در غدیر بودند برای شهادت به امامت امیرالمؤمنین نیامدند؟ چرا زمانی که حضرت علی خلافت را به دست داشتند، امام حسن را به عنوان امام بعد از خودشان معرفی نکردند؟ اگر خلافت دستور خداوند بود ، چرا حضرت علی این مسأله را بعد از عثمان به زور پذیرفتند؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی :nدر مورد سؤال اول ایشان ، در مورد حدیث قرطاس هم در منابع اهل سنت و هم در منابع شیعه ، روایات زیادی وجود دارد . ما هم در این زمینه ، کلیپ هایی آماده کردیم که گفتند : ابن عباس ده ساله بوده که حدیث قرطاس را نقل کرد . عمر به کسانی که باعث سر و صدا شدند ، اعتراض کرده . امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هم با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مخالفت کردند .nاین ها بدترین جسارت ها را نسبت به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) داشتند . بنده این مطالب را به صورت مفصل بیان می کنم که هم در روایات شیعه و هم در روایات اهل سنت است که عباس ، عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، بعد از رفتن همه خدمت نبی گرامی (صلی الله علیه و آله) عرض کرد : یا رسول الله ! حال که این ها رفته اند ، بنویسید . حضرت فرمودند :nبعد ما قال ؟nبعد از این که مرا متهم به هذیان گویی کردند ، نوشتن من فایده ای ندارد . بعد ها می گویند : پیامبر (صلی الله علیه و آله) این سخنان را در حالت هذیان گفته است .nاما این که چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) که حکومت اسلامی در دستانشان بود به راحتی از نوشتن نامه دست کشیدند ، صحیح بخاری روشن می کند :nپیامبر (صلی الله علیه و آله) در حال بیماری است . با این حالت می گوید : برای من کاغذ و قلمی بیاورید . عمر می گوید :nقالوا : انه لیهجرnگفتند : ایشان هذیان می گوید . n عُتْبَةَ عن بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما قال لَمَّا حُضِرَ رسول اللَّهِ (ص) وفی الْبَیْتِ رِجَالٌ فقال النبی (ص) هَلُمُّوا أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَا تضلون بَعْدَهُ فقال بَعْضُهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قد غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَکُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَیْتِ وَاخْتَصَمُوا فَمِنْهُمْ من یقول قَرِّبُوا یَکْتُبُ لَکُمْ کِتَابًا لَا تضلون بَعْدَهُ وَمِنْهُمْ من یقول غیر ذلک فلما أَکْثَرُوا اللَّغْوَ وَالِاخْتِلَافَ قال رسول اللَّهِ (ص) قُومُوا قال عُبَیْدُ اللَّهِ فَکَانَ یقول بن عَبَّاسٍ إِنَّ الرَّزِیَّةَ کُلَّ الرَّزِیَّةِ ما حَالَ بین رسول اللَّهِ (ص) وَبَیْنَ أَنْ یَکْتُبَ لهم ذلک الْکِتَابَ لِاخْتِلَافِهِمْ وَلَغَطِهِمْnعده ای در خانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) جمع شده بودند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفتند : قلم و کاغذی بیاورید تا بنویسم که عمر گفت : بیماری بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) غلبه کرده و نعوذ بالله هذیان می گوید . قرآن برای ما کفایت می کند . در خانه بین افرادی که آن جا حضور داشتند ، اختلاف ایجاد شد . عده ای گفتند : همان تعبیر عمر را تکرار کردند . عده ای دیگر گفتند : کاغذ بیاورید تا پیامبر (صلی الله علیه و آله) بنویسد و شروع به سر و صدا کردند .nاین جا دیگر بحث ، بحث اختلاف داخلی است . پیامبر (صلی الله علیه و آله) حتی در مورد عبد الله بن ابی که جنایت کرده بود ، عمر گفت : اجازه بده من گردنش را بزنم . پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند :nالناس یقولون ان محمد یقتل اصحابهnمردم می گویند : پیامبر (صلی الله علیه و آله) اصحاب خود را می کشد .nاین عبارت شاید در ۵۰ جای کتاب های اهل سنت نقل شده است . پیامبر (صلی الله علیه و آله) حتی نسبت به منافقین دستور به در گیری داخلی ندادند و خواستند این حکومت نوپای اسلامی حفظ شود .nاما همین که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند :nاز خانه من بیرون بروید .nصحیح بخاری ، ج ۱ ، ح ۱۶۱۲nاین عبارت خود کفایت نمی کند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این جا ناراحت و اذیت شد . در مورد سؤال دوم که چرا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) نسبت به امام حسن (علیه السلام) وصیت نکردند ، این مطالب از دروغ های باور نکردنی است که این شبکه ها آن را بیان می کنند . ابن کثیر دمشقی سلفی که وهابی ها برای او بسیار ارزش قائلند ، در کتاب البدایه و النهایه ، جلد ۶ ، صفحه ۲۴۹ می گوید :n ثم بعدهم الحسن بن علی کما وقع لأن علیا أوصى إلیه وبایعه ...nبعد از علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، حسن بن علی (علیهم السلام) خلیفه است . برای این که علی بن ابیطالب (علیه السلام ) وصیت کرد که مردم با امام حسن (علیه السلام) که خلیفه بعد از ایشان است ، بیعت کنند . n ابن کثیر ، البدایه و النهایه ، ج ۶ ، ص ۲۴۹nابن اعثم ، الفتوح ، ج ۴ ، ص ۲۸۸nابوالفرج اصفهانی ، الاغانی ، ج ۱۲ ،ص ۳۸۰nدر این جا ، آن چه برای ما مهم است ، سخن ابن کثیر دمشقی است . در صورتی که این آقایان بدون هیچ دلیلی می گویند : امام حسن (علیه السلام) فرموده : لا آمرکم ولا انهاکمnمجری وهابی می گوید : مدرک آن کجاست ؟ می گوید : در کامپیوتر جستجو کن ، پیدا می شود . که پیدا نمی کند .nبرادر من ! شما که پاسخ می دهید ، آدرس را دقیق بیان کنید . همان کاری که ما انجام می دهیم .nدر مورد سؤال سوم ، که آن ۱۱۰ نفر که در غدیر بودند ، چرا در مدینه شهادت ندادند ؟nما در این خصوص به صورت مفصل در دو جلسه قبل مطالبی را بیان کردیم . این گونه نبود ؛ چون انصار یا بعضی از انصار گفتند : لانبایع الا علیا ، ما غیر از علی بن ابیطالب (علیه السلام) با کس دیگری بیعت نمی کنیم . n این کاملا واضح و روشن بود . یا مخالفینی که با ابوبکر بیعت نکردند و این ها یک نفر دو نفر نبودند ، این ها افراد زیادی بودند که ما این مباحث را به صورت مفصل در جلسات قبل بیان کردیم . nفَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ على أبی بَکْرٍ فی ذلک فَهَجَرَتْهُ فلم تُکَلِّمْهُ حتى تُوُفِّیَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ النبی (ص) سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّى علیها وکان لِعَلِیٍّ من الناس وَجْهٌ حَیَاةَ فَاطِمَةَ فلما تُوُفِّیَتْ اسْتَنْکَرَ عَلِیٌّ وُجُوهَ الناس فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أبی بَکْرٍ وَمُبَایَعَتَهُ ولم یَکُنْ یُبَایِعُ تِلْکَ الْأَشْهُرَnعایشه می گوید : فاطمه (سلام الله علیها ) شش ماه بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) زنده بودند . و علی بن ابیطالب (علیه السلام ) در این شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد .nصحیح بخاری ، ج ۵ ، ص ۸۲ ، ح ۴۲۴۰nفقال رجل للزهری : فلم یبایعه علی ستة اشهر ؟ قال : لا ، ولا احد من بنی هاشم .n مردی به زهری گفت : علی بن ابیطالب (علیه السلام) در این شش ماه بیعت نکردند ؟ گفت نه ، تنها علی بن ابیطالب (علیه السلام) بیعت نکرد ؛ بلکه احدی از بنی هاشم هم بیعت نکردند .n مصنف عبد الرزاق ، ج ۵ ، ص ۴۷۲nابن اثیر جزری ، در اسد الغابه می گوید :nوتخلف عن بیعته : عَلِیُّ ، وبنو هاشم ، والزُّبَیْر بن العَوَّام ، وخالد بن سعید بن العاص ، وسَعْدُ بن عُبَادة الأنصاری . ثم إن الجمیع بایعوا بعد موت فاطمةَ بنتِ رسول الله صلى الله علیه وسلّم إلا سَعْدَ بن عُبَادة فإنه لم یبایع أحداً إلى أن مات . وکانت بیعتهم بعد ستة أشهر على القول الصحیح ، وقابل غیر ذلک .nابن اثیر جزری ، اسد الغابه ، ج ۳ ، ص ۲۲۲nقال ابن اثیر وتخلف ... وطلحة عن البیعة .n ابن اثیر می گوید :طلحه از بیعت خود داری و تخلف کرد .nابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج ۲ ، ص ۳۲۵nوتأخر ... وابان بن سعید عن بیعة ابی بکر . تخلف ... کالعباس والمقداد ...nابان بن سعید ، عباس و مقداد هم از بیعت با ابوبکر تخلف کردند .nابن اثیر ، اسد الغابه ، ج ۲ ، ص ۸۲nوتأخر خالد وابان عن بیعة ابی بکر . خالد بن سعید من السابقین الاولین .nخالد و ابان از بیعت با ابوبکر خودداری کردند .nابن اثیر ، اسد الغابه ، ج ۲ ، ص ۴۵۹nوتخلف سعد بن عبادة عن بیعة ابی بکر .nسعد بن عباده هم تا آخر عمر از بیعت با ابوبکر خود داری کرد .nتهذیب الکمال ، ج ۱۰ ،ص ۲۸۱nاین روایات کفایت نمی کند که این آقا می گویند : کسی مخالفت نکرد . ابن اثیر جزری می گوید :nفقالت الانصار او بعض الانصار : لانبایع الا علیا .nکل انصار یا عده ای از آن ها گفتند : ما غیر از علی بن ابیطالب (علیه السلام) با کسی بیعت نمی کنیم .nابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج ۲ ، ص ۳۴۵nتاریخ طبری ، ج ۲ ، ص ۴۴۳nابن تیمیه حرانی می گوید :n کان اکثر بنی عبد مناف من بنی أمیة و بنی هاشم و غیرهم لهم میل قوی إلى علی بن أبی طالب یختارون ولایتهnاکثر فرزندان عبد مناف از بنی امیه و بنی هاشم و غیر از آن ها میل شدیدی به علی بن ابیطالب (علیه السلام) داشتند و ولایت او را انتخاب کردند .nابن تیمیه ، منهاج السنه ، ج ۷ ، ص ۴۹nمن نمی دانم این آقایان می خواهند چه کنند ؟nزبیر بن بکار می گوید :n وکان عامة المهاجرین وجل الأنصار لا یشکون أن علیاً هو صاحب الأمر بعد رسول الله (ص)nعموم مهاجرین و اکثر انصار ، شک نداشتند که خلافت بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای علی بن ابیطالب (علیه السلام) است .nابن بکار ، موفقیات ، ص ۵۸۰nاین آقایان در روز روشن ، انکار خورشید می کنند ، می خواهند این قافله را به کجا ببرند ؟nدر مورد سؤال چهارمی که این برادر عزیز کردند ، این سؤال را پاسخ داده ایم و باز هم خواهیم داد . امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در ۲۵ سال حکومتی که این آقایان داشتند ، هر طور که می خواستند ، عمل می کردند ، مخصوصا در زمان عثمان که بدعت های زیادی در دین رسوخ کرد و تصرفات نادرست و حیف و میل بیت المال صورت می گرفت ، به جایی رسید که طلحه و زبیر در خانه آن حضرت با ایشان بیعت کردند تا از حضرت باج بگیرند . امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) فرمودند : من از شما بیعت نمی گیرم مگر در مسجد . حضرت به مجلس آمد و فرمودند : اگر می خواهید با شرایطی که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کردید ، با من هم بیعت کنید : nدعونی ولا التمسوا غیریnسراغ دیگران بروید و من این خلافت را که شما به من تحمیل می کنید ، نمی خواهم . nشما در آینده شاهد یک سری انحرافات و اعوجاجات و مارقین و قاسطین و ناکثین می شوید .nپیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) همه این ها را به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) خبر داده بود .n
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت