آیا ازدواج ام کلثوم و عمر صحت دارد؟ چند شب پیش یک نفر به شبکه کلمه زنگ زد و گفت:nمیگویند این أم کلثوم که با عمر ازدواج کرد، دختر أبو بکر بوده است.nاینها شروع کردند به خندیدن و مسخره کردن. دوستان عزیزی که تماس میگیرند، تلاش کنند که وقتی با شبکههای وهابی تماس میگیرند، مستند حرف بزنند. ما بارها گفتهایم و در سایتمان هم قرار دادهایم. بیایید سایت ما را مطالعه کنید و از آنجا یک روایت را با بررسی سندی مطالعه کنید و حتی به اندازه نیم دقیقه صحبت کنید، ولی مستند حرف بزنید. گرچه حتی اگر چند نفر عوام هم روی خط اینها بیایند، اینها به چالش میافتند. من بعضی وقتها میبینم که اینها واقعاً برایشان سخت است و فقط از ترسشان گریه نمیکنند.nآقای نووی (متوفای ۶۷۶ هجری) که از استوانههای علمی أهل سنت است، در کتاب تهذیب الأسماء و اللغات، جلد ۲، صفحه ۶۳۰ میگوید:nاین أم کلثومی که همسر عمر بن خطاب بود، دختر أبو بکر بود.nاین مطلب در کتابهای شما آمده است، نه در کتابهای شیعه. به ما هم ربطی ندارد و «مال خوب یا بد، بیخ ریش صاحبش است». در این مورد به ما جواب بدهید.nاین آقایان که میگویند أم کلثوم دختر حضرت علی (علیه السلام) بوده، بله، عرب به دخترخوانده هم دختر میگوید. همانطور که دختران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که زینب و أم کلثوم و رقیه بودند، بعضی از بزرگان ما میگویند که خواهرزاده حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) بودند و چون در خانه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بزرگ شده بودند، مردم میگفتند که دختران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هستند. گرچه خودم شخصاً مخالف این نظریه هستم و برادر بزرگوار و ارزشمند ما جناب آقای سید جعفر مرتضی (ره) که از مفاخر شیعه است، نظرش این بود که اینها خواهرزادههای حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) بودند. این دختر أبو بکر هم در خانه حضرت علی (علیه السلام) بزرگ شده بود و مردم هم میگفتند که دختر حضرت علی (علیه السلام) است. این آقایان بیایند یک روایت ضعیف از کتابهای شیعه به ما نشان بدهند که أم کلثوم دختر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) است. یکی از این محققین ما میگفت: «ما هر چقدر گشتیم تا یک روایت پیدا کنیم که گفته باشد أم کلثوم دختر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) است، پیدا نکردیم». حضرت علی (علیه السلام) از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، دختری به نام أم کلثوم نداشت. (علیه السلام) همسران دیگری هم داشت، ولی بحث این است که آیا این أم کلثوم، دختر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) بوده یا نبود؟ خیلی از بزرگان أهل سنت مانند صالحی شامی (متوفای ۹۴۲ هجری) در سبل الهدی و الرشاد، جلد ۱۱، صفحه ۲۸۸ صراحت دارد که «حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) فقط ۴ فرزند داشت: حسن و حسین و محسن و زینب». در ادامه هم میگوید: «أم کلثوم لقب زینب بود». ایشان از بزرگان شماست که میگوید حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) دختری به نام أم کلثوم نداشت. البته از بزرگان شیعه هم بعضی از شخصیتهای برجسته مانند حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره) در شرح إحقاق الحق، جلد ۳۰، صفحه ۱۷۲ هم همین نظریه را دارد. گرچه در اینجا هم نظر بنده مخالف با این نظریه است.n۳. ما نیازی به سند دادن نداریم، آن آقایان باید سند إرائه بدهند. چند شب پیش یک نفر زنگ زد و گفت: «نهج البلاغه سند ندارد». این آقا هم گفت: «علامه محمد باقر محمودی ۱۰ جلد کتاب نوشته در اسانید نهج البلاغه». آقای دشتی هم در اسانید نهج البلاغه کتاب نوشته است و تقریباً چند کتاب ۴ حلدی و ۱۲ جلدی دارم که در مورد اسانید نهج البلاغه است و سند خطبههای أمیر المؤمنین (علیه السلام) را آوردهاند.n۴. درباره خلافت أبو بکر و عمر صحبت کردیم و باز هم إن شاء الله حرف برای زدن داریم. در رابطه با عثمان هم إن شاء الله مفصل صحبت خواهیم کرد به حول و قوه إلهی و تلاش میکنیم و مؤدب حرف بزنیم و فحش ندیهم و إهانت نکنیم و نقل مطلب از منابع شیعه نداشته باشیم و فقط از منابع أهل سنت نقل کنیم. بعضی از مواردی که نیاز است از صحیحین باشد، خود این کتابها را میآوریم و نمایش میدهیم.n۵. بله، ما این روایاتی که در فضائل أبو بکر و عمر است را ردّ میکنیم. نه تنها إبن حبان، بلکه خود إبن جوزی هم میگوید اینها جعلی و ساختگی است و آقای إبن نفتویه که از علماء بزرگ أهل سنت است، میگوید: «تمام این فضائلی که برای أبو بکر و عمر و عثمان درست کردهاند، در زمان بنی أمیه بوده است». اگر یکی از این روایات درست بود، آنها در سقیفه بنی ساعده به آن إستناد میکردند. اینکه آوردهاند «پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به معراج رفت و دید در گوشه عرش نام أبو بکر و عمر و عثمان نوشته است» و دیگر روایات، همهاش ساخته و پرداخته زمان بنی أمیه است. ما اگر این روایات را نقل میکنیم، میگوییم اگر روایاتی در رابطه با غلوّ در کتابهای ما هست، همچنین روایاتی در کتابهای شما هم هست. اگر إبن حبان در آنجا آنها را تضعیف میکند، علامه مجلسی (ره) و دیگران هم اینها را ردّ میکنند. چطور وقتی شما از کتابهای شیعه نقل میکنید، به عنوان یک أمر قطعی و مسلّم نقل میکنید، ولی اگر ما از کتابهای شما نقل میکنیم، فوری میروید به سراغ نظر إبن حبان در المجروحین و دیگران. ما هم میدانیم که آنها تضعیف کردهاند، ولی ما به عنوان اینکه مشت نمونه خروار است، اینها را از أحادیث جعلی خودشان میآوریم.n |