درباره ما

آیا مراد از نبیذ آن ماده مسکر است یا شیره؟ آیا آیه ۱۸ سوره فتح بر بخشی از بیعت کنندگان دلالت دارد یا بر همه؟
کد سؤال: ۳۰۱۳۳احکام فقهی »خوردنی ها و نوشیدنی ها
قرآن و کتب آسمانی »شان نزول
عدالت صحابه
تعداد بازدید: ۵۵
آیا مراد از نبیذ آن ماده مسکر است یا شیره؟ آیا آیه ۱۸ سوره فتح بر بخشی از بیعت کنندگان دلالت دارد یا بر همه؟

ظاهراً قبلاً یکی از دوستان شما، در برنامه‌ای که جناب آقای یزدانی بودند، اینها را مطرح کرد. آقای محیی الدین نووی که از استوانه‌های علمی أهل سنت است، وقتی نبیذ را معنی می‌کند، می‌گوید:nو أما النبیذ فهو نجس؛ لأنه شراب، فیه شدة مطربة فکان نجسا کالخمر.nنبیذ نجس است؛ زیرا شراب است و ... .nالمجموع لمحیى الدین النووی، ج ۲، ص ۵۶۳nکتاب المجموع از کتاب‌های مشهور فقهی شافعی‌هاست و مانند المبسوط سرخسی و المغنی إبن قدامه است. این چیزی نیست که شیعه گفته باشد یا شیخ طوسی (ره) و علامه حلی (ره) و علامه مجلسی (ره) گفته باشند.nخود آقای إبن أبی شیبه که استاد آقای بخاری است، در کتاب المصنف که از کتاب‌های معتبر روائی أهل سنت است، در جلد ۶، صفحه ۵۰۲ نقل می‌کند:nبلغنی أن عمر بن الخطاب سائر رجلا فی سفر و کان صائما، فلما أفطر أهوى إلى قربة لعمر معلقة فیها نبیذ قد خضخضها البعیر، فشرب منها فسکر، فضربه عمر الحد، فقال له: إنما شربت من قربتک، فقال له عمر: إنما جلدناک لسکرک.nکسی آمد از آن نبیذ و قِرْبِه‌ای که جناب خلیفه دوم می‌خورد، خورد و مست شد. خلیفه دوم او را حدّ زد به خاطر خوردن نبیذ. آن مرد به عمر گفت: من از نبیذ تو خوردم. عمر گفت: من تو را به خاطر این شلاق زدم که مست شدی.nشما باید جواب این را آماده کنید.nبنده معمولاً این‌گونه مباحث را مطرح نمی‌کنم؛ چون نیازی به مطرح کردن این‌گونه قضایا نمی‌بینم. در این چند سالی که بنده در ماهواره‌ها برنامه داشته‌ام، این موضوع را اصلاً مطرح نکردم. شما که آن روز روی خط آمدید، این موضوع را مطرح کردید و جناب آقای یزدانی هم مجبور شد جواب بدهد. آن شبکه‌هایی که این‌گونه مطالب را مطرح می‌کنند، ما با آنها موافق نیستیم. دیشب هم که در دفتر حضرت آیت ا... العظمی وحید خراسانی بودیم، گفتند که نظر آقا این است:nاین مطالب لازم نیست مطرح شود. شما بیایید فضائل و ویژگی‌های أمیر المؤمنین (علیه السلام) و أدله خلافت أمیر المؤمنین (علیه السلام) را مطرح کنید تا مردم گمشده خودشان را پیدا کنند.nادامه بحث (علاقی):nففی النصوص جواز الإنتباذ و شربه، ولو أیاما مادام حلوا. إلا إذا إشتد و تغیر و سار مسکرا، فإنه یحرم، لأنه صار خمرا و من هذا ما یسمعه عندنا ... .nدر تمامی این نصوصی که ذکر شده و واژه نبیذ ذکر شده، اجازه انتباذ و شرب و خوردن اینها در فقه أهل سنت داده شده است، ولو این‌که چند روزی گذاشته باشد، مادامی که خوردنی باشد. مگر زمانی که تغییر کرده باشد و تبدیل به مسکر شده باشد. در این صورت است که حرام می‌شود، زیرا تبدیل به خمر شده است. این از قبیل چیزهایی که در عصر ماست. این مسائلی که مانند آب انگور و ساندیس و آب آلبالو گرفته می‌شود، مادام که تبدیل به مسکر نشود و تغییر پیدا نکند، در این شرایط جایز است.nاگر بخواهیم دیالوگی باز شود، حواری باز شود، مناظره‌ای باز شود، ارتباطی بین أمت اسلام، دوباره میدانی برای بحث و گفت‌و‌گو باز شود، این احتیاج است که اگر می‌خواهیم شخصیتی را بحث کنیم و نقد یک شخصیتی را بکنیم، بایستی به نفوس آدمیان نفوذ کنیم، به درون انسان‌ها نفوذ کنیم و شخصیت آنها را به صورت کلی ببینیم. یک مورد، قطعاً شخصیت انسان‌ها را به دست نمی‌دهد. من همیشه تکرار می‌کنم حیات عمر را، بر فرض بعد از وفات رسول الله (صلی الله علیه و سلم)، اگر کل حیات ایشان را در نظر بگیریم، اگر واقعاً انسان اعتقاد نداشته باشد، کسی که انگیزه دینی نداشته باشد، در تمامی مراحل زندگی‌اش، در تمامی مناسبات و رفتارهای اجتماعی‌اش بروز و ظهور پیدا می‌کند. ما به صورت روانکاوی شخصیت انسان‌ها را مدّ نظر داشته باشیم.nموقعی که اسرای بدر را آوردند، عمر بن خطاب به حضرت عباس، عموی پیامبر (صلی الله علیه و سلم) می‌فرماید:nای عباس! اسلام بیاور. به خدا قسم! اسلام تو خیلی برای من مهم‌تر و بزرگ‌تر از اسلام خطاب، پدر من است. به خاطر این‌که تو عموی پیامبر (صلی الله علیه و سلم) هستی.nببین چقدر برایش مهم است ایمان عباس! به خاطر این‌که ایشان عموی پیامبر (صلی الله علیه و سلم) است.nمن مناظره را بر این اساس اعتقاد دارم و اصول و عقیده بنده است که در کتب عقائد آمده و می‌فرماید که در چه شرایطی می‌توانیم کسی را تکفیر کنیم؟ می‌فرماید:nمن ردّ حکم الکتاب من غیر شبهة أو تأویل فقد کفر.nاین را برای حاج آقا توضیح نمی‌دهم، برای خودم و امثالی مثل خودم توضیح می‌دهم.nکسی که ردّ حکم قرآن را بکند و این هم بدون شبهه و تاویل باشد، مانند کسانی که منکر خدا و رسولش هستند، یا کسانی که ردّ یک حدیث صحیح می‌کنند، بدون شبهه و تأویل، کافر هستند. اینها تکفیر می‌شوند، نه أمت اسلام که لا إله إلا الله می‌گویند. بعد هم ادامه می‌دهد و می‌فرماید:nمن تأول حکم الکتاب لشبهة عارضة له یبین له صواب لیرجع إلیه و لکن من ردّ حکم الکتاب و السنة تأویلا لشبهة ... فمثل هذا لا یحکم بکفره إلا بعد قیام الحجة الشرعیة علیها التی تدفع عنصر الجهل عنده.nکسی که تأویل کند حکم قرآن را، یعنی ردّ حکم قرآن را بکند بر اساس تأویل، به خاطر شبهه‌ای که بر او عارض شده است، برایش روشن و تبیین می‌شود، به خاطر برگشتن این شخص.nاین مبانی فکری بنده است و بایستی با این نگاه، أمت اسلامی به همدیگر نگاه کنند.nمسائل اختلافی که واقعاً اگر مسئله حب و بغض‌ها سایه بر اذهان ما بکند، حب و بغض‌ها اجازه نمی‌دهند وقایع تاریخی را آن‌چنان که حقیقت تاریخ است، تحلیل بکنیم.nجواب:nاو عباس نبود، بلکه حضرت أبو طالب (علیه السلام) بود.nبنده هم از ادب و متانت شما تشکر می‌کنم. ما هم دوست داریم عزیزان أهل سنتی که مانند جناب‌عالی مؤدب هستند و بوسه بر پیشانی شماها می‌زنیم و از حضور شما و نشستن با شما افتخار می‌کنیم و درب این شبکه جهانی ولایت به سوی أمثال شماها باز است. حضرت‌عالی اگر قبلاً هماهنگی بفرمایید و شماره تلفن‌تان را به اتاق فرمان بدهید تا با شما برنامه و جلسه بگذاریم و مقداری شما صحبت کنید و مقداری هم بنده یا دیگر دوستان ما مانند جناب آقای یزدانی و أبو القاسمی صحبت کنند تا مطالب کنکاش شود و هم دوستان أهل سنت، مطالبی دست‌شان بیایید و هم دوستان شیعه، من کاملاً استقبال می‌کنم از این‌طور بحث‌ها. من تأثیرگذاری یک جلسه گفت‌و‌گوی دوستانه را از هزار جلسه یک‌طرفه بیشتر می‌دانم. اگر شما هم به قم تشریف بیاورید، قدم‌تان روی چشم ماست. اختلافات وجود دارد؛ چه میان فقهاء شیعه و چه میان فقهاء أهل سنت. این اختلافات نباید باعث شود که ما نسبت به همدیگر بدبین باشیم و بدگویی کنیم و ناسزا بگوییم. همان‌طوری که در روایت آمده است:nاختلاف أمتی رحمة.nاین روایت چه راست باشد و چه دروغ، این اختلافاتِ مبنایی هست که موجب می‌شود فقه و اقتصاد ما، مباحث اخلاقی و عقیدتی ما رشد کند و به کمال برسد و بالنده شود. من باز هم از حضرت‌عالی تقاضا می‌کنم که قبلاً هماهنگی بفرمایید و روی خط بیایید و ما برای شما وقت می‌گذاریم.nمن هم با نظر شما موافق هستم و هر شخصیتی را بخواهیم بررسی کنیم، باید تمام نقاط مثبت و منفی او را جدا جدا بررسی و جمع‌بندی کنیم. گلایه ما این است که بعضی از عزیزان أهل سنت نسبت به بعضی از صحابه، فقط نقاط مثبت را نگاه می‌کنند و نقاط منفی و روایاتی که در ذمّ آنها آمده را نگاه نمی‌کنند. بعضی از برادران شیعه ما هم فقط نقاط منفی را نگاه می‌کنند. بنده شخصاً با هر دو روش مخالف هستم. مرحوم علامه امینی (ره) در الغدیر، جلد ۷، ظاهراً صفحه ۱۷۶ نسبت به أبو بکر و عمر می‌گوید که اینها این کارها و این خدمات را کرده‌اند و در کنارش هم کارهای نادرست را از روایات أهل سنت نسبت به أبو بکر و عمر می‌گوید. اگر ما این‌چنین منصفانه برخورد کنیم، قطعاً عزیزان أهل سنت ما هم لذت می‌برند. من کاملاً به این فرمایش حضرت‌عالی موافق هستم.n
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت