درباره ما |
کد سؤال: ۳۰۰۸۹ | ادیان و مذاهب »وهابیت »نقد کتب اهل سنت احکام فقهی »نماز تراویح امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع) و خلفاء عقاید شیعه و پاسخ به شبهات آن »عزاداری ادیان و مذاهب »وهابیت »بنیانگزاران وهابیت | تعداد بازدید: ۸۱ |
اینکه جناب آقای ملازاده سؤالاتی را طرح کردند، ایشان در شبکه خودشان که چقدر نسبت به ائمه (علیهم السلام)، مخصوصاً به ساحت مقدس آقا ولی عصر (ارواحنا فداء) که عقیده مسلّم و قطعی میلیونها شیعه در جهان است، هر روز اهانت و جسارت میکند؛ از کوزه همان برون تراود که در اوست. ما بنا نداریم ایشان روی خط بیایند، به هیچ وجه. از جناب آقای نقوی هم تقاضا دارم تماس ایشان را حتی اگر مؤدب هم باشد، قطع کنند. بینندگان عزیز ما تحمل شنیدن صدای ایشان را ندارند. همانطور که بعد از ایشان هم تعدادی از افراد آمدند و اعتراض کردند.nاما جواب سؤالات ایشان؛n۱. در مورد خطبه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) که گفتند سندش صحیح نیست، ما حدود ۸ یا ۹ سند داریم که تمام این سندها صحیح هستند. إن شاء ا... اگر بنا شد درباره خطبه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) صحبت بکنیم، مفصل در این زمینه اسناد را ارائه خواهیم داد. بینندگان عزیز هم میتوانند مراجعه کنند به کتاب ظلامات فاطمة (سلام الله علیها) که یکی از دوستان و محققین مؤسسه ما به نام دکتر دوخی نوشته است و ایشان اسناد متعددی آورده و بنده خودم هم کم و بیش نظارت بر این کتاب داشتهام و سند خطبه فاطمه زهراء (سلام الله علیها) را از کتب رجالی أهل سنت اثبات کردندn۲. اما در رابطه با تقطیع روایت توسط وهابیها که ایشان گفتند؛ عزیز من! این را شما شنیدهاید که انسان آنچه را که به نفع خودش هست، استدلال میکند و آنچه به ضرر خودش هست، استدلال نمیکند. این در جایی است که ۲ روایت مستقل باشد، نه در یک روایت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایتی را مطرح میکند و صدر روایت با ذیل روایت با هم پیوستگی دارد و نمیشود صدر روایت را انسان استناد کند و ذیل روایت را رها کند و یا ذیل روایت را استناد کند و صدر را رها کند. مگر اینکه ذیل و صدر روایت، دو تا موضوع مستقلی باشد و این مسئلهای است اتفاقی میان تمام شیعه و سنی.n nعلماء بزرگ أهل سنت، بدعت بودن نماز تراویح را تأیید میکنندn۳. اینکه ایشان در رابطه با بدعت عمر گفت: «این بدعت لغوی است»؛ شما ببینید جناب آقای عینی (از استوانههای علمی أهل سنت) میگوید:nو إنما دعاها بدعة، لأن رسول الله صلی الله علیه و سلم لم یسنها لهم و لا کانت فی زمن أبی بکر رضی الله تعالی عنه.nعلت اینکه جناب عمر این را بدعت گفت این است که جناب پیامبر (صلی الله علیه و سلم) نماز تراویح را پیامبر سنت قرار نداد و در زمان أبو بکر هم نماز تراویح نبود.nعمدة القاری للعینی، ج۱۱، ص۱۲۶nآقای قسطلانی (از شارحین صحیح بخاری) میگوید:nسماها عمر بدعة، لأن رسول الله لم یسنها لهم و لا کانت فی زمن الصدیق.nعمر، نماز تراویح را بدعت نامید؛ زیرا رسول الله آن را نخواند و سنت قرار نداد و در زمان أبو بکر هم همچنین نمازی نبود.nإرشاد الساری شرح صحیح البخاری للقسطلانی، ج۴، ص۶۵۷nإبن قدامه مقدسی که از علمای بزرگ حنبلی است و وهابیها کاملاً ایشان را قبول دارند، در کتاب المغنی، جلد ۱، صفحه ۷۹۸ میگوید:nو نسبت التراویح إلی عمر بن الخطاب رضی الله عنه، لأنه جمع الناس علی أبی ابن کعب، فکان یصلیها بهم.nنماز تراویح به عمر بن خطاب نسبت داده شده است؛ زیرا او بود که مردم را وادار کرد بر خواندن نماز تراویح به جماعت به امامت أبی بن کعب.nجالب اینکه آقای آقای عینی میگوید:nأن عمر رضی الله تعالى عنه کان لا یواظب الصلاة معهم و کأنه یرى أن الصلاة فی بیته أفضل.nعمر به همراه مردم نماز تراویج را به جماعت نمیخواند و معتقد بود در منزل خواندن أفضل است.nعمدة القاری شرح صحیح البخاری للعینی، ج۱۱، ص۱۲۶nجالب این است که عبد الله بن عمر، آقازاده خلیفه: «کان لا یقوم خلف الإمام فی رمضان : پشت سر هیچ کس نماز تراویح نمیخواند».nالمصنف لعبد الرزاق الصنعانی، ج۴، ص۲۶۴nمن از عزیزان أهل سنت عذر میخواهم، من مجبورم این روایت را بخوانم:nسأل رجل إبن عمر: أقوم خلف الإمام فی شهر رمضان؟ فقال: تنصت کأنک حمار!nمردی آمد از عبد الله بن عمر سؤال کرد: آیا من پشت سر امام جماعت نماز تروایح بخوانم؟ گفت: میخواهی نماز تروایح بخوانی و مثل یک الاغ ساکت بایستی؟nالمصنف لإبن أبی شیبة الکوفی، ج۲، ص۲۸۸ ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعانی، ج۴، ص۲۶۴ ـ السنن الکبرى للبیهقی، ج۲، ص۴۹۴nیعنی میخواهی پشت سر امام جماعت نماز تراویح بخوانی و ساکت باشی و حمد و سوره نخوانی؟!nخب اینها کاملاً مشخص و روشن و واضح است. حتی خیلی از بزرگان أهل سنت گفتند: «اینکه آمدند بدعت را به بدعت حسنه و سیئه تقسیم کردند، مسخره است و بازی کردن با مقدسات هست».n۴. اما اینکه ایشان در رابطه با قضیه آقای طبری که ایشان گفتند آدم مورد اعتمادی نیست و آقای إبن تیمیه چنین چیزی نگفته؛ براداران أهل سنت و شیعیان هم دقت کنند، آقای إبن خلکان (از استوانههای علمی أهل سنت) وقتی به آقای طبری میرسد، میگوید:nکان إماما فی فنون کثیرة منها التفسیر و الحدیث و الفقه و التاریخ ... و تاریخه أصح التواریخ و أثبتها.nامام و پیشوای أهل سنت در فنون مختلف است؛ از جمله در علم تفسیر و حدیث و فقه و تاریخ و ... تاریخ طبری از صحیحترین تاریخها و متقنترین تاریخهاست.nوفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلکان، ج۴، ص۱۹۱nآقای ذهبی میگوید:nکان ثقة، صادقا، حافظا، رأسا فی التفسیر، إماما فی الفقه و الإجماع و الإختلاف، علامة فی التاریخ ... .nمورد وثوق، راستگو و حافظ بود و از کسانی بود که در علم تفسیر بنیانگزار بود و در فقه و إجکاع و اختلاف، پیشوا بود و در تاریخ علامه بود ... .nسیر أعلام النبلاء للذهبی، ج۱۴، ص۲۷۰ ـ تاریخ بغداد للخطیب البغدادی، ج۲، ص۱۶۱n nآقای إبن تیمیه، آقای طبری و کتاب تفسیرش را تعریف و تمجید میکندnآقای ملازاده در رابطه با سخن آقای إبن تیمیه درباره آقای طبری، مراجعه بفرمایید به کتاب منهاج السنه (به قول آقای سقّاف: منهاج البدعة)، جلد ۲، صفحه ۱۲۷ میگوید:nو محمد بن جریر طبری و محمد بن نصر المروزی و غیر هؤلاء إلی إجتهادهم و إعتبارهم، مثل أن یعلموا سنة النبی صلی الله علیه و سلم الثابتة عنه و یجتهدوا ... فإن الواحد من هؤلاء أعلم بدین الله و رسوله من العسکریینn... اینها آگاه به دین خدا و رسول بودند. اینها از امام عسکری و امام هادی از نظر آگاهی به دین خدا و رسول خدا بالاتر بودند.nهمچنین إبن تیمیه در منهاج السنة، جلد ۷، صفحه ۱۳ رد رابطه با تفسیر طبری صراحت دارد و میگوید:nأهل العلم الکبار، أهل التفسیر، مثل: الطبری ... أمثالهم لم یذکروا الموضوعات.nدر مفسیرینی مانند طبری و .... ، روایت دروغ و جعلی نقل نمیکنند.nهمچنین در منهاج السنة، جلد ۷، صفحه ۱۷۸ ایشان از تفسیر إبن جریر طبری و إبن أبی حاتم میگوید:nالذین لهم فی الإسلام لسان صدق و تفاسیرهم متضمنة للمنقولات التی یعتمد علیها فی التفسیرnاینها جزء اکابری هستند که در اسلام، زبان گویایی داشتند و تفاسیرشان از تفاسیر قابل اعتماد است.n nکتاب الإمامة و السیاسة، متعلق به آقای إبن قتیبه دینوری استn۵. در رابطه با کتاب آقای إبن قنیبه دینوری که شما میفرمایید این کتاب الإمامة و السیاسة را شیعهها ساختند؛ ظاهراً جنابعالی یا ضعف علمی دارید و یا خودتان را به تجاهل میزنید. آقای إبن عربی مالکی ناصبی (متوفای ۵۴۳ هجری) در کتاب العواصم من القواصم، صفحه ۲۴۸ از این کتاب نقل میکند و میگوید این کتاب برای إبن قتیبه است.nآقای یوسف بن محمد آندلسی مالکی (متوفای ۶۰۴ هجری) در کتاب الألف و الباء فی المحاضرات، صفحه ۴۷۸ از این کتاب نقل میکند.nآقای تقی الدین فارسی، (متوفای ۸۳۲ هجری) در عقد الثمین فی تاریخ البلد الامین، جلد ۶، صفحه ۷۲ از این کتاب نقل میکند.nآقای عمر بن فهد مکی (متوفای ۸۸۵ هجری) در کتاب إتحاف الوری بأخبار أم القری، در حوادث نود و سه از این کتاب نقل میکند.nإبن حجر هیثمی مکی (متوفای ۹۷۴ هجری) در کتاب تطهیر الجنان، صفحه ۷۲ از این کتاب نقل میکند.nإبن خلدون در تاریخش، جلد ۲، صفحه ۱۶۶ میگوید این کتاب برای آقای إبن قتیبه است.nآقای سعید مجلی در کتاب دائرة المعارف قرن بیستم میگوید این کتاب برای آقای إبن قتیبه است.n عمر رضا کحاله در معجم المؤلفین میگوید این کتاب برای آقای إبن قتیبه است.nآقای الیاس سرکیس در کتاب معجم المطبوعات العربیة میگوید این کتاب برای آقای إبن قتیبه است.nآقای جرجی زیدان در کتاب تاریخ آداب اللغة العربیة میگوید این کتاب برای آقای إبن قتیبه است.nدر کتابخانههای پاریس هم نسخه خطی این کتاب موجود است.nمن نمیدانم با توجه به این، باز هم جا دارد بگوییم الإمامة و السیاسة برای إبن قتیبه نیست؟ و بگوییم این کتاب را شیعهها ساختند؟ بله، خیلی از مسائل هست که آقایان وقتی میآیند میبینند مطالب حقی در آنجا گفته شده، میبینند هیچ راهی ندارند جز اینکه بگویند شیعه ساخته است.nحتی اخیراً دیدم یکی از این علماء گفته در کتاب صحیح بخاری که حدیث حوض آمده و در آنجا گفته «أکثر صحابه أهل جهنم هستند»، اینها را هم شیعهها در صحیح بخاری و صحیح مسلم وارد کردند.n |