درباره ما

آیا حرکت حضرت علی در فریب عمرو بن عبدود و قطع پای او ناجوان مردی است؟ تفاوت خدعه و غدر چیست؟ آیا دروغ گفتن در جنگ جایز است؟
کد سؤال: ۲۴۲۹۷چند سؤالی
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع)
عمومی
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه »امامت عامه مفاهیم و کلیات »عصمت
تعداد بازدید: ۵۴۵
آیا حرکت حضرت علی در فریب عمرو بن عبدود و قطع پای او ناجوان مردی است؟ تفاوت خدعه و غدر چیست؟ آیا دروغ گفتن در جنگ جایز است؟

با سلام و احترام

دو نکته در پاسخ به سوالی که مطرح فرمودید بیان خواهد شد، امیدواریم که برایتان مفید باشد، اولین نکته این است که رشادت های امیرالمومنین علیه السلام آنچنان درخشان و خیره کننده است، که مقام ایشان را بصورت کاملا متمایز از بقیه صحابه نمایان میکند و هیچ کس در مقابل ایشان به عنوان رقیب مطرح نمیشود تا آنجاکه برخی به عنوان خاسر و شکست خورده و ترسو قلمداد میشوند، لذا عده ای برای اینکه این فاصله را کم کنند و به نحوی، آبرویی برای افراد مورد حمایت خود مهیا کنند، سعی در کمرنگ کردن شجاعتهای امیرالمومنین و مخدوش کردن برخی از رشادت های ایشان دارند، به نمونه هایی از حرکت این افراد که در برابر شجاعت امیرالمومنین علیه السلام مورد مقایسه قرار گرفته است، اشاره میشود:

هبیره پیرامون رشادت بینظیر ایشان در نبرد با عمربن عبدود اینگونه روایت کرده است که احمد بن حنبل این مطلب را درکتابش با سند صحیح ذکر کرده است:

۱۷۱۹ حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا وَکِیعٌ عن شَرِیکٍ عن أبی إِسْحَاقَ عن هُبَیْرَةَ خَطَبَنَا الْحَسَنُ بن عَلِیٍّ رضی الله عنه فقال لقد فارقکم رَجُلٌ بِالأَمْسِ لم یَسْبِقْهُ الأَوَّلُونَ بِعَلْمٍ وَلاَ یُدْرِکُهُ الآخِرُونَ کان رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یَبْعَثُهُ بِالرَّایَةِ جِبْرِیلُ عن یَمِینِهِ وَمِیکَائِیلُ عن شِمَالِهِ لاَ یَنْصَرِفُ حتی یُفْتَحَ له .

از هبیره نقل شده است که حسن بن علی علیهم السلام خطبه خواند و فرمود: شما دیشب مردی را از دست دادید که گذشتگان از او پیشی نگرفتند و آیندگان نیز به او نخواهند رسید. رسول خدا صلی الله علیه وآله پرچم را به دست او داد ؛ در حالی که جبرئیل از طرف راست و میکائل از طرف چپ آن حضرت را همراهی می کردند، او باز نمی گشت؛ مگر این که فتح و پیروزی نصیبش می شد.

مسند أحمد بن حنبل ج ۲ ص ۳۴۴

از سویی دیگر در مورد فرار افرادی مثل عمر و ابابکر با سند صحیح مطالب مهمی بیان شده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَحْبُوبِیُّ بِمَرْوَ، ثنا سَعِیدُ بْنُ مَسْعُودٍ، ثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی، ثنا نُعَیْمُ بْنُ حَکِیمٍ، عَنْ أَبِی مُوسَی الْحَنَفِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: " سَارَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ إِلَی خَیْبَرَ، فَلَمَّا أَتَاهَا بَعَثَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهُ، وَبَعَثَ مَعَهُ النَّاسَ إِلَی مَدِینَتِهِمْ أَوْ قَصْرِهِمْ، فَقَاتَلُوهُمْ فَلَمْ یَلْبَثُوا أَنْ هَزَمُوا عُمَرَ وَأَصْحَابَهُ، فَجَاءُوا یُجَبِّنُونَهُ وَیُجَبِّنُهُمْ، فَسَارَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ " الْحَدِیثُ.

هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ

حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ أَحْمَدُ بْنُ سَلْمَانَ الْفَقِیهُ بِبَغْدَادَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ، ثنا الْقَاسِمُ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ، ثنا یَحْیَی بْنُ یَعْلَی، ثنا مَعْقِلُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِی الزُّبَیْرِ، عَنْ جَابِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ دَفَعَ الرَّایَةَ یَوْمَ خَیْبَرَ إِلَی عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَانْطَلَقَ، فَرَجَعَ یُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَیُجَبِّنُونُهُ.

هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحٌ عَلَی شَرْطِ مُسْلِمٍ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ.

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله به خبیر رفت، هنگامی که به آن جا رسید، عمر را به همراه مردم به سوی شهر و یا قصر اهل خبیر فرستاد ، عمر جنگید؛ اما طولی نکشید که عمر و همراهانش شکست خوردند . وقتی برگشتند، مردم عمر را به ترسیدن متهم می کردند و عمر آن ها را متهم می کرد.سند این روایت صحیح است؛ اما بخاری و مسلم نقل نکرده اند .

از جابر بن عبد الله نقل شده است که در روز خبیر ، رسول خدا صلی الله علیه وآله پرچم را به دست عمر داد، پس عمر رفت و برگشت؛ در حالی که یارانش او را متهم به ترس می کردند و او یارانش را .این روایت صحیح است و شرایط صحیح مسلم را دارد ؛ اما او نقل نکرده است.

المستدرک علی الصحیحین ج ۳ ص ۴۰

ما و شما و هر ناظری دیگر با دیدن این صحنه و شنیدن رشادت های امیرالمومنین در این میدان و میدانهای دیگر و از سوی دیگر فرار این دو نفر و اثراتی که برای سپاه اسلام مانند نا امید کردن و...آفریدند، حق را به امیرالمومنین علیه السلام میدهیم؛ با این تفاصیل، انگیزه کافی برای کمرنگ کردن رشادت امیرالمومنین و زیرسوال بردن آن وجود دارد، زیرا عدم این عمل، بمنزله اعترافی به شایستگی امیرالمومنین علیه السلام و اذعان به بی لیاقتی برخی دیگر میباشد؛ از موارد مطرح شده در برخی از کتابهای عامه و شیوع آن در برخی شبکه های مجازی، مطرح کردن گزینه ناجوانمردی امیرالمومنین در این نبرد است که ایشان با این حرکت، موفق به شکست پهلوان کفارشده است که در راستای همان نیت مغرضانه ای است که بیان شد؛ این مطلب از افرادی مثل ابن قدامه روایت شده است و او بعد از اینکه خدعه را در جنگ جایز اعلام میکند به داستانی از نبرد به یادماندنی امیرالمومنین علیه السلام اشاره میکند:

وتجوز الخدعة فی الحرب للمبارز وغیره لأن النبی صلى الله علیه وسلم قال الحرب خدعة وهو حدیث حسن صحیح وروی أن عمرو بن عبد ود بارز علیا کرم الله وجهه فلما أقبل علیه قال ما برزت لأقاتل اثنین فالتفت عمرو فوثب علیه فضربه فقال عمرو خدعتنی فقال علی الحرب خدعة

المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی ، ج ۹ ص ۱۷۷ اسم المؤلف: عبد الله بن أحمد بن قدامة المقدسی أبو محمد الوفاة: ۶۲۰ ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - ۱۴۰۵ ، الطبعة : الأولى

در جنگ، خدعه برای مبارز و غیرآن جایز است، زیرا که پیامبر صلی الله علیه (و آله) وسلم فرمودند جنگ خدعه(تاکتیک و فریب دشمن)است، این حدیث حسن است، روایت شده است که عمربن عبدود با امیرالمومنین علیه السلام مبارزه کرد، زمانی شد که امیرالمومنین علیه السلام گفت: مگر قرار نبود که تنها برای مبارزه بیایی چرا دو نفر را با خود آوردی، تا عمر بن عبدود به سوی پشت سرش بازگشت(تا آن دو نفر را ببیند و توجه او از علی منصرف شد و ایشان از فرصت استفاده کرد)، علی به سوی او یورش برد وبه او ضربه ای زد، در این هنگام عمر بن عبدود به علی علیه السلام گفت از خدعه استفاده کردی(وگرنه نمیتوانستی من را شکست دهی)، امیرالمومنین فرمود: جنگ خدعه است.

چند نکته ای در مورد این روایت که ابن قدامه نقل کرده است عجیب بنظر میرسد، اولین نکته این است که عمر بن عبدود پهلوان بسیار کارآزموده و زیرک بوده است و فوت و فن نبرد و مبارزه تن به تن را به خوبی میدانسته است، بسیار عجیب و غریب مینماید که در گرماگرم نبرد، از مبارز روبروی خود غافل شود و پشت سرخود را نگاه کند، از نکات دیگر که باعث تعجب میشود این است که خندق بسیار عمیق بوده است و رد شدن از آن و رسیدن به عمر بن عبدود برای کمک رسانی، بسیار مشکل بوده است و قطعا عبور از این خندق چیزی نبود که عمر بن عبدود آن را متوجه نشود و نیاز باشد که علی علیه السلام به او تذکر دهد، از نکات دیگر این است که نبرد در آن زمان، برای خودش روش و رسم و رسومی داشته است اینطور نبوده است که هرکس بدون هماهنگی و آن هم در منطقه ای که نزدیک به سپاه اسلام بوده است و برای آنان خطر حمله ور شدن به آنها باشد، اقدام کند، نکته دیگر این است که عمر بن عبدود خود را حداقل در مقام ادعا، بسیار بزرگ تر از علی علیه السلام میدانست و بزحمت حاضر به نبرد با امام شد، چطور این ادعا که دو نفر برای کمک به او حاضر شده اند، قابل پذیرش است؟!، این حرکت بیشتر از اینکه کمکی برایش باشد، تنقیص و ضعف و تحقیر برای عمر بن عبدود به شمار میرفت، نکته دیگری که وجود دارد این است اگر این حرکت ناجوانمردی بود، چه درهنگام مبارزه و چه بعد از آن، باید انعکاس و نمود پیدا میکرد ولی اینگونه نبوده و چه بسا عکس این ادعا ثابت شده است؛ زمانیکه خواهر عَمر بن عَبدود برای وداع با برادرش به بالین او آمد، به کرامت امیرالمومنین اعتراف کرد:

ولما قُتل عمرو جاءت أخته فقالت : مَن قتَله ؟ فقیل : علی بن أبی طالب ، فقالت : کٌفء کریم ثم انصرفت وهی تقول : البسیط :

لو کان قاتلُ عمرو غیرَ قاتلهِ . . . لکنت أبکی علیه آخرَ الأبدِ

زهر الأداب وثمر الألباب ج ۱ ص ۵۵، أبی إسحاق إبراهیم بن علی الحصری القیروانی الوفاة: ۴۵۳هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - ۱۴۱۷ هـ - ۱۹۹۷م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : أ.د یوسف على طویل

زمانی که عمر بن عبدود کشته شد، خواهرش به بالین او آمد، پرسید چه کسی او را کشت؟ گفتند علی بن ابیطالب، گفت انسان کریم او را کشته است و سپس این شعر را به زبان راند: اگر قاتل عمرو کسی غیر علی بود، تا ابدالدهر برایش گریه میکردم.

طبیعی است اگر ناجوانمردی و نامردی از امام علی علیه السلام سرزده بود، چنین کلامی از خواهر او که بالاخره از عرب می باشد و تعصب ویژه به خانواده و قبیله خود دارند، صادر نمیشد و در آن شرائط ناراحت کننده، عبارت دیگری به زبان میراند و زبان به مدح قاتل برادرش نمیگشود.

نکاتی پیرامون خدعه و غدر

در نگاهی کلی، خدعه به معنای فریب است، در زندگی روزمره حرکت مطلوبی تلقی نشده و از آن به نیکی یاد نمیشود؛ این لغت در ادبیات جنگ و نبرد با مفهومی نسبتا متفاوت با مصادیق آن در موارد دیگر به کار میرود، اگر چه در جنگ هم فریب به کارمیرود، ولی عمدتا از آن تعبیر به استراتژی و تاکتیک میشود که فرماندهان با نوع آرایش لشگر خود، سعی در فریب دشمنان در تعداد نیروی خود و زمان حمله و...دارند تا بتوانند ضربه کاراتری به دشمن خود وارد کنند و این کاملا حرکت مشروع و معقولی است، اگرچه در برخی از منابع گاهی خدعه با معنایی مترادف با غدر هم ذکر شده است و معصومین از به کار بردن آن ممانعت داشته اند که با دقت مشخص میشود که مقصود همان کاربرد ناجوانمردانه و پیمان شکنی مدنظر بوده است

الْخِدَاعُ‏: إنزال الغیر عمّا هو بصدده بأمر یبدیه على خلاف ما یخفیه‏

یعنى وارد کردن دیگرى به کارى غیر از آنچه او در صدد آن بوده و کارى را با فریب و نیرنگ بر خلاف آنچه که پوشیده داشته آشکار کند

فِی الْحَدِیثِ‏: «بَیْنَ یَدَیِ السَّاعَةِ سِنُونَ‏ خَدَّاعَةٌ»

أی: محتالة لتلوّنها بالجدب مرّة، و بالخصب مرّة.یعنى: در آستانه قیامت سالهائى فریبنده است که سالى با خشکى و سالى با فراوانى جلوه مى‏کند

مفردات ألفاظ القرآن ۲۷۶

نمونه خدعه توسط پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر به هنگام فتح مکه قبل از فتح آن خارج از مکه و در بیابانهای نزدیک به آن به لشکریان دستور روشن کردن آتش دادند تا تعداد شعله های آتش مشرکان را فریب دهد و آنان را بترساند و زمینه ورود بدون خونریزی و مقاومت از سوی اهالی مکه فراهم شود

ونزل مرّ الظَّهران عشاء ، فأمر أصحابه فأوقدوا عشرة آلاف نارا ، ولم یبلغ قریشا مسیره وهم مغتمون لما یخافون من غزوة إیاهم ، فبعثوا أبا سفیان یتحسس الأخبار

المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک ج۳، ص۳۲۶

زمانی که سپاه به هنگام شب به مر الظهران رسید در آنجا اتراق کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله به لشگریان فرمان داد که ده هزار آتش در بیابان روشن کنند، اهل مکه دچار سردرگمی شده بودند و غمگین بودند بخاطر اینکه لشکر اسلام با آنان بجنگد، پس ابوسفیان را برای کسب خبر روانه کردند.

فبعثوا أبا سفیان ابن حرب یتحسب الأخبار وقالوا : إن لقیت محمداً فخذ لنا منه أماناً

غزوات الرسول و سرایاه، ابن سعد، ص۱۳۵

این فریفتن و استفاده از این تاکتیک نتیجه داد، تا اینکه مشرکان اباسفیان را برای بررسی اردوگاه اسلام روانه کردند و گفتند اگر محمد را دیدی برای ما امان نامه بگیر

این حرکت، حرکتی کاملا مشروع و معقول است و در ادبیات جنگ کاربرد زیاد دارد و به عنوان تاکتیک و استراتژی تلقی میشود و نمونه های فراوان دارد که به فراخور جنگ از آن استفاده میشود، به عنوان نمونه در نبرد تن به تن ممکن است شخصی دست راست خود را بالابرد و آمادگی دشمن را تحریک کرده و از ناحیه و صورت و جهت دیگری به او حمله کند و موفق شود که این توفیق به همان جهت استفاده از این تاکتیک است.

نمونه غدر توسط توسط معاویه

بعد از بیان معنا و مصداق خدعه، ابتدا به مفهوم غدر اشاره شده و سپس به نمونه بارز از غدر یا همان مفهوم مذموم این مبحث اشاره میشود:

غَدَرَ غَدْراً أی: نقض العهد و نحوه. و یقال: غُدَرُ أی یا غَدَّارُ، و للمرأة غَدَّارٌ أی یا غَدَّارَة،

کتاب العین ، ج‏۴ ۳۹۰

داخل واژه غدر، مفاهیمی مثل پیمان شکنی و ناجوانمردی و...وجود دارد اشاره میشود، معاویه وقتی جنگ صفین را وارونه یافت به پیشنهاد عمر بن عاص دستور داد لشکریانش قرآنها را بر نیزه کردند و مقابل لشکر امیرالمومنین علیه السلام آوردند تا افراد سست عنصر و بی بصیرت سپاه، از نبرد با معاویه منصرف شوند که همین گونه هم شد:

ادبیات و موضع تشیع پیرامون «غدر»

در روایت های مختلف در منابع معتبر شیعه به مذمت غدر و پیمان شکنی تصریح شده است و اهل بیت علیهم السلام همواره خود را از آن بری دانسته اند:

علی بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن علی بن أسباط ، عن عمه یعقوب بن سالم عن أبی الحسن العبدی ، عن سعد بن طریف ، عن الأصبغ بن نباتة قال : قال أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) ذات یوم وهو یخطب على المنبر بالکوفة : یا أیها الناس لولا کراهیة الغدر کنت من أدهى الناس ، ألا إن لکل غدرة فجرة ولکل فجرة کفرة ألا وإن الغدر والفجور والخیانة فی النار

الکافی - الشیخ الکلینی - ج ۲ ص ۳۳۸

اصبغ بن نباته میگوید روزی بر منبر امیرالمومنین علیه السلام فرمود ای مردم اگر پَستی پیمان شکنی و غَدر نبود، من از همه در این عمل استادتر بودم، بدانید هرغدر بازی، فاجر و هر فاجری کافر است، بدانید که غدر و فجور و خیانت سبب رفتن در جهنم است

عدم جواز عهد شکنی به هر بهانه

فقال أبو عبد الله ( علیه السلام ) : لا ینبغی للمسلمین أن یغدروا ولا یأمروا بالغدر ولا یقاتلوا مع الذین غدروا ولکنهم یقاتلون المشرکین حیث وجدوهم ولا یجوز علیهم ما عاهد علیه الکفار

الکافی - الشیخ الکلینی - ج ۲ ص ۳۳۷

امام صادق علیه السلام فرمودند مسلمانان نباید از غدر استفاده کنند و شایسته نیست امر به پیمان شکنی داشته باشند، با کسانی که با آنان میجنگند از غدر استفاده نکنند، ولی هر جا که مشرکین را دیدند با آنان مبارزه کنند ولی جایز نیست اگر با آنان پیمان بستند، با دسته دیگر از کفار علیه آنان هم پیمان شوند(غدر کنند و پیمان شکنی کنند).

استفاده از قرینه برای تشخیص حقیقت خدعه و غدر

با توجه به مشخص شدن ماهیت و درونه «غدر» و «خدعه»، مذمت و منقبت این عمل و رفتار در سیره اسلامی مشخص شد و نمونه های هرکدام در سیره اسلام و کفر معرفی شد، گاهی اتفاق افتاده است که این واژه ها به جای دیگری استفاده شده است که قرینه حال و مقام و ساختار لغت های بکاررفته، مفهوم را براحتی مشخص میکند، نمونه این کاربرد مشترک، کلام امیرالمومنین علیه السلام است که ماهیت عمل معاویه در به نیزه کردن قرآن را بیان میفرماید و آن را خیانت کاری معرفی کرده اند، اگرچه از لغت خدعه در کلام خود استفاده فرموده اند:

أمیر المؤمنین علیه السّلام عند رفعهم المصاحف اتّقوا اللّه و امضوا على حقّکم فان القوم لیسوا بأصحاب دین و لا قرآن و أنا أعرف بهم منکم قد صحبتهم اطفالا و رجالا فکانوا شرّ أطفال و شرّ رجال انّهم و اللّه ما رفعوا المصاحف لیعملوا بها و انّما رفعوها خدیعة و دهاء و مکیدة

منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى) / ج‏۱۶ / ۱۵ / «الجواب عن الشبهة الأولى» ..... ص : ۱۴

وقتی قران ها را برنیزه کردند، امیرالمومنین علیه السلام فرمودند تقوای الهی پیشه کنید و بر حق استوار بمانید، این اشخاص(کسانی که قرآن بر نیزه کرده اند)، اصحاب دین و قران نیستند و من آنها را از شما بهتر میشناسم و با همه آنان هم نشین بوده ام که بدترین انسانها هستند، بخدا قسم قرآن را بالا نبردند مگر برای خدعه(خیانت و پیمان شکنی) و کید و..

مقابله با مظاهر واقعی غدر

در خلال درگیریهای امام امیرالمومنین علیه السلام، به ایشان پیشنهاد نصب معاویه و سپس خلع او از قدرت شد، که حضرت اینگونه پاسخ دادند

فقلت یا أمیر المؤمنین " ع " انک رجل شجاع اما سمعت رسول الله یقول الحرب خدعة فقال بلى فقلت انى والله لأصدرن بهم بعد ورود ولأترکنهم ینظرون فی أدبار الأمور ولا یدرون ما وجهها فی غیر نقض ! علیک ولا إثم فقال " ع " یا بن عباس لست من هناتک ولا هنات معاویة فی شئ

الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعة - السید علی خان المدنی الشیرازی - ص ۱۰۸

امیرالمومنین علیه السلام بعد از رد پیشنهاد ابن عباس که از آن بوی غدر به مشام میرسید، فرمودند جنس من از شما و معاویه نیست که این عمل را انجام دهم

در واقع حضرت با بیان خود نشان دادند من هم میدانم درجنگ میتوان خدعه کرد، ولی این حرکت اگر چه نامش توسط شما خدعه گذاشته شده است، ولی حرکتی مثل همان حرکت معاویه و از جنس غدر است و حضرت بیان کردند شواهد و قرینه نشان میدهد این عمل در صورت انجام، خدعه نیست بلکه همان غدر است که نامش عوض شده است.

موفق باشیدگروه پاسخ به شبهات موسسه حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف





* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت