درباره ما |
کد سؤال: ۲۳۵۲۳ | امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع) »فرزندان »حضرت زینب (س) نبوت »حضرت محمد (ص) | تعداد بازدید: ۱۴۹ |
باسلام دوست گرامی در مورد سوال اولتون، نظر اقای غفاری محقق کتاب من لایحضر الفقیه را نقل می کنیم که در ذیل همین داستان در کتاب مذکور بیان شده:
شرح: «این خبر از نظر سند ضعیف است زیرا حمّاد بن عیسى در تمام کتب موجوده بلا واسطه از حریز نقل مىکند، و حریز خود شیخ اجازه اوست، و در این حدیث مع الواسطه از وى نقل کرده است، دیگر اینکه حریز از اصحاب امام صادق و موسى بن جعفر علیهما السّلام است و گویند از امام صادق بیش از دو حدیث نقل نکرده و امام باقر علیه السّلام را درک نکرده است و در این حدیث بلا واسطه از امام باقر علیه السّلام روایت کرده لذا سند عیب دارد و باصطلاح مضطرب است و ظاهرا باید حماد بن عیسى از حریز از شخصى که از امام نقل کرده باشد و تحریف شده و بنا بر این حدیث مرسل است، این از نظر سند. و امّا از نظر متن عبد اللَّه را پسر آخر شمرده و حال آنکه حمزة بن عبد المطلب با رسول خدا هم سنّ است و او یا عباس بن عبد المطلب کوچکترین فرزند عبد المطلب است چنان که کتب انساب عرب ذکر کردهاند و البتّه پارهاى بیش از ده پسر گفتهاند و تا سیزده تن نام بردهاند. ولى این قول مورّخین قرون بعد است نه از علماى انساب عرب. و از گفتههاشان پیداست که رجما بالغیب و پریشان سخن گفتهاند نه از روى اطّلاع زیرا غالبا نوشتهاند که عبد اللَّه کوچکترین فرزند بود با اینکه قائلند که نذر این بود که چون خداوند به عبد المطّلب ده پسر دهد یکى یا آخرین را قربانى کند و آخرین بهر صورت یا حمزه و یا عبّاس است، و این قبیل سخنها افسانه است نه مطلب قابل اعتماد. بارى آنچه در این باره یعنى در باره ذبح عبد اللَّه و داستان او گفته شده اگر دقیق بررسى شود مشخص مىشود که از قصّههائى است که داستانسرایان سنّى منش پرداختهاند و جملگى از کسانى هستند که عبد المطلب را مشرک مىدانند چون این کار یعنى نذر نمودن به قربان کردن فرزند بنا به صریح آیات قرآنى منحصر به مشرکین بوده است و از موّحدین کسى را این چنین نذرى نیست. و حضرت ابراهیم علیه السّلام نیز نذر نکرد بلکه چنان که صریح آیات است از طرف خداوند به انجام این کار مأمور گشت و قرآن خود در مقام تشنیع و توبیخ مشرکین مىفرماید: کَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَکاؤُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ- الى قوله- فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ و این چنین در نظر بسیارى از مشرکان عمل قربانى فرزند را رؤساى بتکدهها نیکو نشان دادند تا آنان را از دینشان به راه غلط ببرند- تا آنکه فرمود: آنها را در همان ضلالتشان واگذار و با آنچه از این خرافات مىبافند رها کن. جالب اینکه در ذیل این آیه مفسّران غیر شیعه جملگى گفتهاند که آیه در شأن عبد المطّلب است و تنها او را مصداق واقعى و اوّلیّه آیه دانستهاند، و ساده لوحان نیز بدون تأمّل پذیرفتهاند در حالى که عبد المطّلب از حنفا است یعنى از کسانى است که در زمان خود تنها موحّد بوده، چنان که در حدیث صحیح کافى از زرارة بن اعین از امام صادق علیه السّلام است که فرمود: «یحشر عبد المطّلب یوم القیامة امّة وحده، علیه سیماء الأنبیاء و هیبة الملوک» عبد المطلب در روز قیامت خود تنها وارد محشر خواهد شد در حالى که داراى قیافه انبیاء و هیبت پادشاهان است. یعنى هنگامى که مردم فوج فوج و صف بندى شده به محشر احضار مىشوند او خود به تنهائى با آن متانت و بزرگوارى و هیبت وارد مىشود چرا که در زمان خود به توحید و دین حقّ در میان قریش و طایفه و اهل دیار خویش منفرد بود و همکیش نداشت. یا احادیث دیگرى در این باره که در باب تاریخ مولد النّبى کتاب کافى ذکر شده است، و نیز عبد المطلب داراى سنّتهاى بسیارى است که همه را اسلام امضاء کرده و مورّخین ذکر کردهاند از قبیل تحریم شرب خمر و حرمت زنا و معیّن کردن صد تازیانه حدّ براى آن، و بریدن دست سارق، و تبعید زنان عشرتکدهدار، و نهى و جلوگیرى از زنده بگور کردن دختران، و حرمت نکاح زنانى که با انسان محرمند، و نهى از بام خانه وارد شدن، و جلوگیرى از عریان طواف کردن کعبه، و لزوم وفاء به نذر، و حرمت ماههاى چهارگانه داشتن، و خصم را در صورت سر باز زدن از حقّ به مباهله خواندن، و تعیین دیه کامل به یک صد شتر و و و ... که اینها دلالت بر فکر روشن و عظمت روح و بزرگى و کرامت نفس و اندیشمندى او مىکند، و از این رو رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بدو مباهات مىکرد و با کمال سر بلندى در مقابل دشمن مىفرمود: أنا النّبى لا کذب أنا ابن عبد المطّلب
و مردى با این شخصیت ممتاز و عقل سرشار که با ابرهه چنان رفتارى کرد که او را به حیرت انداخت و جان خود و همه مردم شهر را از آسیب در امان داشت و در آن موقعیّت حسّاس که دل همه سیاستمداران را به وحشت مىانداخت با کمال قدرت نفس از کنار آن گذشت و تا نابودى دشمن چیزى از دست نداد! چگونه چنین نذرى مىکند و قتل کودک معصومى را موجب تقرّب به خدا مىداند و بسیار کودکانه است که فکر کنیم کار نادرست و مخالف فطرتى اگر براى رضاى خدا انجام شود درست است و صواب، و امّا اگر براى بتها باشد آن وقت شرّ و فساد است، قرآن این عمل را از سنّتهاى مشرکان مىشمرد و عبد المطّلب نه مشرک بود و نه تابع مشرکین، و نذر کشتن فرزند و قطع رحم کاملا احمقانه است چه براى خدا و چه براى بت و او به حقیقت از امثال این گونه تهمتها مبرّا است. و بنظر مىرسد که وى نذر کرده بود که چنانچه خداوند به او ده فرزند نرینه عنایت فرماید براى هر کدام بمرور زمان ده شتر عقیقه و قربانى کند و این عمل را پس از فرزند آخرى یا قبل از او انجام داد، و افرادى با غرضورزى آن را داستانى بدین صورت درآورده، ترویج کردند و ساده لوحان بدون تأمّل پذیرفتند و نقل کردند و رفته رفته در کتب حدیث داخل شد و مورد استفاده مفسّرین اهل سنّت که آباء پیغمبر را مشرک مىدانند قرار گرفت چنانچه از زمخشرى تا سیّد قطب همه در ذیل آیه شریفه: وَ کَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ- تا آخر مصداق حقیقى و اوّلیه آن را عبد المطّلب مىشمرند. و در یکى دو روایت که صدوق در خصال نقل کرده آمده است که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: «أنا ابن الذّبیحین» یعنى من فرزند دو ذبیح هستم، این روایات را که در ضمن سند آن عبد اللَّه بن داهر احمرى است و وى را ضعیف گفتهاند و دیگر ابن بطّه است که استاد صدوق- علیه الرّحمه- احادیثش را ردّ کرده و گفته است وى در نقل مسانید مخلّط است، و أبو قتاده و وکیع جرّاح که هر دو سنّى مشربند و توثیق هم نشدهاند- نمىتوان پذیرفت خصوصا اگر بر خلاف اصول مذهب باشد، و در یک حدیث در همان کتاب آمده که مراد از ذبیحین اسماعیل و اسحاق است چه اسحاق پس از قضیّه اسماعیل تمنّا مىکرد و غبطه مىخورد و مىگفت: کاش این امتحان براى من هم پیش مىآمد تا من نیز مانند برادرم درجاتى نزد خداوند کسب مىکردم، خداوند به همین تمنّاى وى ارج نهاد و به فرشتگان فرمان داد او را در آسمان ذبیح بخوانید، و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله به اعتبار اینکه عمّ را «أب» خوانند فرمود: من فرزند دو ذبیح هستم، ذبیح آسمان و ذبیح زمین هر چند که هیچ کدام در واقع ذبح نشدهاند. و البتّه قصّه ذبح عبد اللَّه را بزرگان شیعه هم مانند ابن شهر آشوب نقل کردهاند ولى باید دانست که ابن شهر آشوب تضمین صحّت اخبار آن کتاب را نکرده جز اینکه در مقدّمه فرموده است من در این کتاب اخبارى را نقل مىکنم که در کتب هر دو فرقه سنّى و شیعه موجود است، و این بدان معنى نیست که آنچه در آن ذکر شده صحیح باشد، و با مراجعه مختصرى به آن کتاب مطلب روشن مىشود چون در آغاز گوید: عبد المطّلب مىپنداشت که قربانى کردن فرزند بهترین راه تقرّب بخداوند است. و نحن نجلّ ساحة عبد المطّلب عن ذلک، بالجملة اگر ما فرض کنیم هنگام قرعهکشى و قربانى حمزه یا عبّاس سه ساله بودهاند باید عبد اللَّه را داراى زن و فرزند بدانیم چون نوشتهاند عبّاس دو سال قبل از میلاد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله به دنیا آمد و حمزه برادر رضاعى آن حضرت بود، و بسیار از حق دور رفتهایم اگر بپنداریم عبد المطّلب پسر همسر و فرزنددار خود را بتصوّرى واهى بقربانگاه کشیده باشدترجمه کتاب من لایحضره الفقیه اقای غفاری ج۴ص۱۱۱ سوال دوم: در این مورد، دقت شود که این قضیه با توجه به اینکه به طور کلی در کتب نقل شده است خدشه ی بر بانوی کرامت حضرت صدیقه ی یغری زینب سلام الله علیها وار نمی کند وصرفا بیان مظلومیت آن حضرت را می کند، چه آن که در نقل ها نیز آمده که بر سر حضرت پیامبر صلوات الله علیه شکمبه ها می ریختند و به ایشان سنگ می زدند و به شکل های مختلفی آن حضرت را مسخره می کردند که به تفصیل در تاریخ نقل شدهبه عبارت دیگر این ماجرا صرفا خباثت باطنی طرف مقابل را نشان می دهد و مظلومیت عظیم اهل بیت علیهم السلام و درد ورنج های که به خاطر اسلام کشیده ند را حکایت می کند گروه پاسخ به شبهات موفق باشید |