درباره ما

چرا حضرت علی از پیامبر در رابطه با عاقبت به خیری خود سؤال می‌کند؟
کد سؤال: ۲۳۴۱۴امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه »امامت عامه مفاهیم و کلیات »عصمت
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه »امامت عامه مفاهیم و کلیات »جایگاه علمی امامان علیه‌السلام
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع)
تعداد بازدید: ۱۰۰
چرا حضرت علی از پیامبر در رابطه با عاقبت به خیری خود سؤال می‌کند؟

با سلام

دوست گرامی

روایتی که ذکر فرمودید در منابع مهم عامه هم موجود است، اگر چه در برخی آنها فقره دوم روایت را بیان کرده است که در مورد سوال مولی الموحدین امیرالمومنین علیه السلام از نبی مکرم صلی الله علیه و آله در مورد اندوه و گریه ایشان می باشد که پاسخ ایشان را همراه داشته است، که به عنوان نمونه می توان به مجمع الزوائد اشاره کرد:

قلت یا رسول الله ما یبکیک قال ضغائن فی صدور أقوام لا یبدونها لک إلا من بعدی قال قلت یا رسول الله فی سلامة من دینی قال فی سلامة من دینک رواه أبو یعلى والبزار وفیه الفضل بن عمیرة وثقه ابن حبان وضعفه غیره وبقیة رجاله ثقات

مجمع الزوائد ج ۹ ص ۱۱۸ مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی الوفاة: ۸۰۷ ، دار النشر : دار الریان للتراث/‏دار الکتاب العربی - القاهرة , بیروت - ۱۴۰۷

فقال : یا أبا الحسن ، أفضل الأعمال فی هذا الشهر الورع عن محارم الله عز وجل ، ثم بکى ، فقلت : یا رسول الله ، ما یبکیک ؟ فقال : یا علی ، أبکی لما یستحل منک فی هذا الشهر ، کأنی بک وأنت تصلی لربک ، وقد انبعث أشقى الأولین والآخرین ، شقیق عاقر ناقة ثمود ، فضربک ضربة على قرنک فخضب منها لحیتک . قال أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) : فقلت : یا رسول الله ، وذلک فی سلامة من دینی ؟ فقال : فی سلامة من دینک . ثم قال ( صلى الله علیه وآله ) : یا علی ، من قتلک فقد قتلنی ، ومن أبغضک فقد أبغضنی

امالی صدوق ص۵۵

رسول اکرم صلی الله علیه و آله به امیرالمومنین علیه السلام می فرماید پرهیزگاری در این ماه بهترین عمل می باشد، سپس پیامبر صلی الله علیه و آله گریستند و امیرالمومنین علیه السلام از علت اندوه ایشان سوال فرمود و پیامبر صلی الله علیه و آله به جریان شهادت امیرالمومنین علیه السلام توسط اشقی الاشقیاء اشاره فرموده وبعد امام علی علیه السلام فرمود آیا با ایمان محفوظ از دنیا میروم، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:بله

اما درمورد اینکه فرمودید که امام به حفظ ایمان خود علم نداشته و گرنه سوال معنایی نداشت، سوال دیگری ایجاد می کند و آن اینکه نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله که به حفظ ایمان و دین خود اطمینان داشت با چه منطق و چه تصوری هر روزه در نماز «اهدناالصراط المستقیم» را می خواند؟ یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله که علم به عدم گمراهی خود و عدم حفظ ایمان خود ندارد، چگونه پیامبری میکند؟ چگونه این پیامبر من عند الله و هدایتگر است؟ چگونه این پیامبر معصوم، گمراه میشود که مجبور است هر روز برای دفع مشکل، این آیه را بخواند؟ آیا گفتار خداوند درمورد پیامبر صلی الله علیه و آله که در حق نبی فرمود «ما ینطق عن الهوی» فقط برای زمان نزول آیه بوده است؟ از این بالاتر: مگر این قدر پیامبر از خود و آینده خود بی خبر بوده و این قدر به خود اطمینان نداشته و این قدر به وضعیت ایمان خود نا مطمئن بوده است که مجبور بوده روزانه ۷۰ مرتبه یا بیشتر استغفار کند!!!!!!؟؟؟؟؟ تکلیف علم غیب پیامبر صلی الله علیه و آله چه میشود؟ این مطلب به صورت روشن در بخاری بیان شده است:

والله إنی لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَأَتُوبُ إلیه فی الْیَوْمِ أَکْثَرَ من سَبْعِینَ مَرَّةً

صحیح البخاری ج ۵ ص ۲۳۲۴ الجامع الصحیح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: ۲۵۶ ، دار النشر : دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷ ، الطبعة : الثالثة ، تحقیق : د. مصطفى دیب البغا

صحابه و عشره مبشره و وحشت عمر و ابابکر از عذاب

در برخی از منابع اهل سنت وارد شده است که همه صحابه بهشتی هستند:

وقال أبو محمد بن حزم : الصحابة کلهم من أهل الجنة قطعا

الإصابة فی تمییز الصحابة ج ۱ ص ۱۱ الإصابة فی تمییز الصحابة ، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: ۸۵۲ ، دار النشر : دار الجیل - بیروت - ۱۴۱۲ - ۱۹۹۲ ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : علی محمد البجاوی

اعتقاد اهل سنت به بهشتی بودن عمر و ابابکر با توجه به آیه ۱۰۰سوره توبه

اهل سنت بر این عقیده هستند افرادی مثل خلیفه اول و دوم خودشان، همیشه بهشتی بوده و در بهشت جاودانه خواهند شد

وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَالَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم . التوبة / ۱۰۰.

پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و افرادی که به نیکی از آن ها پیروی کردند، خداوند از آن ها خشنود گشت، و آن ها (نیز) از او خشنود شدند و باغ هایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است جاودانه در آن خواهند ماند و این است پیروزی بزرگ!.

خداوند در این آیه از پیشی گیرندگان مهاجر و انصار که خلیفه اول و دوم نیز به طور قطع جزء آن ها هستند، رضایت دائمی خود را اعلام و به آن ها وعده بهشت داده است

عشره مبشره و تضمین بهشت

در حدیثی که در منابع اهل سنت وارد شده است و جایگاه ویژه نزد اهل سنت دارد، آمده است که ۱۰نفر هستند که بهشتی شدن آنها تضمین شده است

أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال عَشَرَةٌ فی الْجَنَّةِ أبو بَکْرٍ فی الْجَنَّةِ وَعُمَرُ فی الْجَنَّةِ وَعُثْمَانُ وَعَلِیٌّ وَالزُّبَیْرُ وَطَلْحَةُ وَعَبْدُ الرحمن وأبو عُبَیْدَةَ وَسَعْدُ بن أبی وَقَّاصٍ

الجامع الصحیح سنن الترمذی ، سنن الترمذی ج ۵ ص ۶۴۸: محمد بن عیسى أبو عیسى الترمذی السلمی الوفاة: ۲۷۹ ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت - - ، تحقیق : أحمد محمد شاکر وآخرون

سوالی که در این میان پیش می آید این است که مگر اهل سنت نگفتند همه صحابه بهشتی هستند، مگر در آیه ۱۰۰سوره توبه نیامده است که عمر و ابی بکر از سابقون الاولون هستند و همیشه بهشتی، پس دلیلی که دوباره بیان میکند این دو همواره بهشتی هستند و تضمین میکند چه نقشی دارد؟؟؟؟؟!!!!!اگر اینها قطعا بهشتی هستند، نقش روایت عشره مبشره در این میان چیست؟ چطور خلیفه مسلمین که امر هدایت مردم را به عهده میگیرد، هنوز خودش هم تکلیف خود را نمیداند؟

عمر و ابابکر بهشتی و عدم اطمینان از عاقبت به خیری و رهایی از عذاب

محمد بن اسماعیل بخاری به نقل از عمر بن خطاب می نویسد:

عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ... قَالَ [عمر] وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ لِی طِلاَعَ الأَرْضِ ذَهَبًا لاَفْتَدَیْتُ بِهِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ قَبْلَ أَنْ أَرَاهُ.

عمر گفت: اگر برای من زمین پر از طلا شود، پیش از دیدن عذاب الهی آن را برای نجات خویش خرج می کردم.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۴، ص ۲۰۱، ح۳۶۹۲، کتاب فضائل الصحابة، ب ۶، باب مَنَاقِبُ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷ هـ - ۱۹۸۷م.

بنابراین یا باید قائل به جهنمی بودن عمر بن خطاب باشیم، یا این روش بیان با توجه به نکات و ظرائف و مقاصدی که مد نظر عمر بن خطاب بوده است باید بررسی شود، با این فهم ظاهری که عمر را جهنمی معرفی میکند تفاوت دارد.

ابن حجر عسقلانی در توضیح این روایت می نویسد:

وانما قال ذلک لغلبة الخوف الذی وقع له فی ذلک الوقت من خشیة التقصیر فیما یجب علیه من حقوق الرعیة أو من الفتنة بمدحهم.

این سخن را عمر به خاطر کوتاهی ها در بر آوردن حقوق مردم و هنگامی که ترس بر او غلبه کرده بود گفته است.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۷، ص ۴۳، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

اگر واقعاً آن چه که اهل سنت ادعا می کنند صحت داشت، چه نیازی بود که خلیفه دوم ترس تمام وجودش را فرابگیرد و برای خلاصی از عذاب خداوند، فدیه بدهد؟آیا ممکن است عامل دیگری هم غیر از دلیل ظاهری برای ترس و عدم اطمینان به عاقبت به خیری وجود داشته باشد؟

جلال الدین سیوطی به نقل از عمر بن خطاب می نویسد:

عن عمرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: لَوْ نَادَی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّکُمْ دَاخِلُونَ الْجَنَّةَ کُلُّکُمْ أَجْمَعُونَ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِدَاً لَخِفْتُ أَنْ أَکُونَ أَنَا هُوَ، وَلَوْ نَادَی مُنَادٍ: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّکُمْ دَاخِلُونَ النَّارَ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِدَاً لَرَجَوْتُ أَنْ أَکُونَ أَنَا هُوَ ) ( حل ).

اگر فریادگری از آسمان فریاد زند: ای مردم همه شما بهشتی هستید جز یک نفر، می ترسم آن یک نفر من باشم، و اگر فریاد کننده ای فریاد زند و بگوید: همه شما جهنمی هستید جز یک نفر، امیدوارم آن یک نفر من باشم..

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج ۱۳، ص ۳۱۸، ح ۱۲۴۰؛

الأصبهانی، أبو نعیم أحمد بن عبد الله (متوفای۴۳۰هـ)، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج ۱، ص ۵۳، ناشر: دار الکتاب العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، ۱۴۰۵هـ؛

إبن رجب الحنبلی (متوفای۷۹۵ هـ)، التخویف من النار والتعریف بحال دار البوار، ج ۱، ص ۱۵، ناشر: مکتبة دار البیان - دمشق، الطبعة: الأولی، ۱۳۹۹هـ؛

الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای۹۷۵هـ)، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج ۱۲، ص ۲۷۷، ح ۳۵۹۱۶، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۹هـ - ۱۹۹۸م.

این نشان می دهد که خلیفه دوم استنباطی که عالمان اهل سنت از آیه «السابقون الأولون» دارند ، قبول نداشته و به بهشتی بودن خود اطمینان نداشته است، با این حال خلیفه مسلمین و مسند هدایت مردم را بر عهده گرفته است یا اینکه علی رغم اعتقاد به بهشتی بودن خودش، بازهم واهمه داشته و به دلائل دیگری دوست داشته بازهم کاری انجام دهد که بهشتی بودن او تضمین شود.

علی بن جعد در مسندش، الربعی در وصایا العلما، ابونعیم در حلیة الأولیاء، بغوی در شرح السنة و... می نویسند:

عن ابن عمر: کان رأس عمر علی فخذی فی مرضه الذی مات فیه، فقال لی: ضع رأسی، قال: فوضعته علی الأرض، فقال: ویلی وویل أمی إن لم یرحمنی ربی.

فرزند عمر می گوید: سر پدرم در وقت بیماری اش که در همان بیماری از دنیا رفت، روی زانویم بود، گفت: سرم را روی زمین بگذار، سپس گفت: وای بر من و بر مادرم، اگر خدا بر من رحم نکند.

الجوهری البغدادی، علی بن الجعد بن عبید أبو الحسن (متوفای۲۳۰هـ) مسند ابن الجعد، ج ۱، ص ۱۳۶، : تحقیق: عامر أحمد حیدر، ناشر: مؤسسة نادر - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۰هـ - ۱۹۹۰م؛

الربعی، أبو سلیمان محمد بن عبد الله بن أحمد بن زبر (متوفای۳۷۹هـ)، وصایا العلماء عند حضور الموت، ج ۱، ص ۳۷ ـ ۳۸، تحقیق: صلاح محمد الخیمی والشیخ عبد القادر الأرناؤوط، ناشر: دار ابن کثیر - دمشق - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۶هـ - ۱۹۸۶م؛

الأصبهانی، أبو نعیم أحمد بن عبد الله (متوفای۴۳۰هـ)، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج ۱، ص ۵۲، ناشر: دار الکتاب العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، ۱۴۰۵هـ؛

البغوی، الحسین بن مسعود (متوفای۵۱۶هـ)، شرح السنة، ج ۱۴، ص ۳۷۳، تحقیق: شعیب الأرناؤوط - محمد زهیر الشاویش، ناشر: المکتب الإسلامی - دمشق _ بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۴۰۳هـ - ۱۹۸۳م.

الزمخشری، أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفای۵۳۸هـ) ربیع الأبرار، ج ۱، ص ۱۱۶.

چرا علی رغم وعده به بهشتی بودن (که در آیه ۱۰۰سوره توبه و عشره مبشره که اهل سنت ادعا کرده اند)، ترس از مرحوم نبودن و اهل نجات نداشتن برای عمر و ابابکر وجود داشته است؟!آیا تصورمی کرده است وعده خدا تخلف پذیربوده است؟ آیا دلائلی غیر از این برای واهمه و دغدغه وجود دارد؟

هناد بن سری متوفای۲۴۳ هـ که از راویان بخاری، مسلم و بقیه صحاح سته اهل سنت است، در کتاب الزهد به نقل از ضحاک می نویسد:

عن الضحاک قال مر أبو بکر بطیر واقع علی شجرة فقال طوبی لک یا طیر تقع علی الشجر وتأکل الثمر ثم تطیر ولیس علیک حساب ولا عذاب یالیتنی کنت مثلک والله لوددت أن الله خلقنی شجرة إلی جانب الطریق فمر بی بعیر فأخذنی فأدخلنی فاه فلاکنی ثم ازدردنی ثم أخرجنی بعرا ولم أک بشرا.

قال وقال عمر یا لیتنی کنت کبش أهلی سمنونی ما بدا لهم حتی إذا کنت أسمن ما أکون زارهم بعض ما یحبون فجعلوا بعضی شواء وبعضی قدیدا ثم أکلونی فأخرجونی عذرة ولم أک بشرا قال وقال أبو الدرادء یا لیتنی کنت شجرة تعضد ولم أک بشرا.

ابو بکر از جایی می گذشت، پرنده ای را دید که بر شاخه درختی نشسته است، گفت: خوشا به حالت، بر شاخه درخت می نشینی، از میوه درخت می خوری، پرواز می کنی و هیچ حساب و کتابی نداری، ای کاش من هم مثل تو بودم، به خدا سوگند، دوست داشتم خدا مرا بسان درختی بر کناره راه می آفرید تا شتری از کنار من می گذشت و مرا در دهانش می گرفت و می جوید و می بلعید سپس به صورت پشگل از شکمش خارج می کرد؛ ولی انسان نبودم!

عمر نیز گفته است: ای کاش قوچ خاندانم بودم تا در حد توانشان چاقم می کردند و بعضی از بدنم را کباب و بعضی را خشک می کردند و می خوردند، سپس به صورت عذره دفع می کردند و انسان آفریده نمی شدم.

ابو الدرداء می گوید: ای کاش همانند درختی بودم که قطع می شود و بشر آفریده نمی شدم.

الکوفی، هناد بن السری (متوفای۲۴۳هـ)، الزهد، ج ۱، ص ۲۵۸، ح ۴۴۹، باب من قال لیتنی لم أخلق، تحقیق: عبد الرحمن عبد الجبار الفریوائی، ناشر: دار الخلفاء للکتاب الإسلامی - الکویت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۶هـ؛

الأصبهانی، أبو نعیم أحمد بن عبد الله (متوفای۴۳۰هـ)، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج ۱، ص ۵۲، ناشر: دار الکتاب العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، ۱۴۰۵هـ؛

البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بکر (متوفای۴۵۸هـ) شعب الإیمان، ج ۱، ص ۴۸۵، ح ۷۸۷، تحقیق: محمد السعید بسیونی زغلول، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۰هـ؛

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج ۱۳، ص ۳۱۷.

همچنین محمد بن سعد به نقل از عبد الله بن عامر بن ربیعه می نویسد :

أخبرنا یزید بن هارون ووهب بن جریر وکثیر بن هشام قال أخبرنا شعبة عن عاصم بن عبید الله بن عاصم عن عبد الله بن عامر بن ربیعة قال رَأَیْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَخَذَ تِبْنَةً مِنَ الأَرْضِ فَقَالَ: یَا لَیْتَنِی کُنْتُ هذِهِ التبْنَةَ لَیْتَنِی لَمْ أُخْلَقْ لَیْتَنِی لَمْ أَکُ شَیْئَاً لَیْتَ أُمی لَمْ تَلِدْنِی لَیْتَنِی کُنْتُ نَسْیَاً مَنْسِیَّاً.

عبد الله بن عامر بن ربیعه می گوید: عمر پر کاهی از زمین بر داشت و گفت: ای کاش من این پر کاه بودم، ای کاش به دنیا نمی آمدم، ای کاش هیچ نبودم، ای کاش مادرم مرا نمی زائید، ای کاش فراموش شده بودم.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای۲۳۰هـ)، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۳۶۰، ناشر: دار صادر - بیروت؛

إبن أبی شیبة الکوفی، أبو بکر عبد الله بن محمد (متوفای۲۳۵ هـ)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج ۷، ص ۹۸، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۹هـ؛

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ) أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۴۴۰؛

بنابراین بعد از ادعای اثبات بهشتی بودن و تضمین بودن هدایت افرادی چون عمر و ابابکر، بر طبق استدلال و ادعای سوال کننده، معنایی برای این روایت هایی که از ابابکر و عمر پیرامون خوف از عاقبت و عذاب شده وجود ندارد، چطور میشود فردی جزء ۱۰نفر افرادی باشد که خدا وعده قطعی بهشت را به آنها داده است ، از سویی آرزو کند ای کاش مادر او را نزاییده بود، یا مانند قوچ خانه اش او را ذبح می کردند و میخوردند وبه صورت عذره دفع شود؛ نهایت سوال امیرالمومنین حفظ ایمان بود، ولی مشاهده می شود که خلیفه اهل سنت، آرزوی دفع به صورت عذره میکند و اینها فاصله زمین تا آسمان دارد، بنابراین جا دارد قبل از اینکه از شیعیان بخواهید که جواب این شبهه که درمورد امیرالمومنین شده است را پاسخ دهند، فکری به حال گفتار خلفای اهل سنت و رفتار آنها داشته باشید.

دلیل سوال امیرالمومنین از پیامبر و سوال از حفظ ایمان

با توجه به پاسخ های نقضی که بیان شد، پاسخ های حَلّی هم برای این رفتار امیرالمومنین علیه السلام وجود دارد:

الف:اخبار به با ایمان از دنیا رفتن ایشان

با توجه به اینکه بیماردلان همواره دنبال منتسب کردن و متصف کردن اهل بیت عصمت وطهارت صلوات الله علیهم اجمعین به تهمت ها ونواقص مختلف بودند، اولین گزینه ای که می توانست مورد سوء استفاده آنها قرار گیرد، اتهام بدون ایمان از دنیا رفتن امیرالمومنین علیه السلام بود که پیامبر صلی الله علیه و آله با شهادت خود به ایمان علی علیه السلام این بهانه را از آنها گرفتند و امکان بُروز کینه های قدیمی را حتی الامکان از آنها سلب کنند؛ این مطلب و این نقشه چیزی است که در ادامه همان نکته ای که اشاره فرمودید در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است:

قلت یا رسول الله ما یبکیک قال ضغائن فی صدور أقوام لا یبدونها لک إلا من بعدی

مجمع الزوائد ج ۹ ص ۱۱۸ مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی الوفاة: ۸۰۷ ، دار النشر : دار الریان للتراث/‏دار الکتاب العربی - القاهرة , بیروت - ۱۴۰۷

علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید چه چیزی گریه شما را باعث شده است که ایشان فرمود کینه هایی که در سینه مردمی است که این کینه ها را برای تو آشکار نمی کنند مگر بعد از من

ب: بیان اهمیت عاقبت به خیری و سخت بودن مسیر و عدم تضمین مسیر

این سوال و این پاسخ نبی اکرم صلی الله علیه و آله اشاره به این مطلب است که مسیر، مسیر پر خطری است و هر زمان جدا شدن ایمان و عدم عاقبت به خیری همه را تهدید می کند، امیرالمومنین علیه السلام در این صحنه، به مثابه معلمی برای انسانها عمل می کند، یعنی زمانی که کسی با مقام و منزلت امیرالمومنین علیه السلام که افضل صحابه است، نگرانی از آن دارد، بقیه جایگاه خود را دارند و باید همواره این دغدغه را داشته باشند و بدانند که عاقبت به خیری بسیار مهم و خطر گمراهی و از دست رفتن ایمان همواره هر شخص، حتی بزرگ ترین افراد را هم تهدید می کند ، همان طور که خدا پیامبر را اشرف و اکمل موجودات را بیان میکند و احتمال جدایی ایمان از او و عدم عاقبت به خیری را درصورت عدم اجرای فرمان الهی در مورد او منتفی نمیداند،

وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرین . الزمر / ۶۵.

به تو و همه پیامبران پیشین وحی شده که اگر مشرک شوی، تمام اعمالت تباه می شود و از زیانکاران خواهی بود

ج: حکمتهای متعدد برای سوال

بسیار اتفاق می افتد که سوال نشانه ندانستن و عدم آگاهی از پاسخ نمی باشد، بلکه فلسفه و حکمتی در خود این درخواست و پرسیدن هست، که خود آن مصلحت و اهمیت ویژه دارد، این مطلب شواهد قرآنی و نمونه های متعدد دارد به طور مثال:

ما تلک بیمینک یا موسی ، قطعا خداوند میدانست چه چیزی در دست نبی خودش قرار دارد ولی برای تقریر و تعظیم واقعه ای که بعد اتفاق خواهد افتاد، این سوال را انجام داد، همان طور که بسیاری از مفسرین به این مطلب تصریح کرده اند:

الاستفهام للتقریر، سئل (ع) عما فی یده الیمنى و کانت عصاه، لیسمیها و یذکر أوصافها فیتبین أنها جماد لا حیاة له حتى یأخذ تبدیلها حیة تسعى مکانه فی نفسه (ع‏)

المیزان فى تفسیر القرآن، ج‏۱۴ ص ۱۴۳

این استفهام برای تقریر و اثبات است، از چیزی که در دست راست او بود سوال شد که عصای او بود که او نامش را برد و اوصافش را بیان کرد که روشن شد که عصا جمادی است که حیات حیوانی ندارد تا وقتی که تبدیل به مار شد و حیات یافت، مکان و عظمت و جایگاه عمل الهی بهتر مشخص شود.

در روایت شریف که ذکر فرمودید هم همین مطلب است؛ امیرالمومنین علیه السلام کسی است که در منابع عامه و خاصه بیان شده است که همواره با حق است و حق با اوست یا اینکه او و پیروان او فائز و رستگار هستند، علی رغم وضوح و روشن بودن این مطلب، بازهم سوال از ایمان و سرنوشت اخروی میشود که نشان میدهد سوال مفهوم و فلسفه و هدفی فراتر از دانستن ظاهری مطلب دارد، زیرا همه مقام و منزلت او را میدانند، مگر منافق و شقی که در صدد انکار و دشمنی او باشد، به این غرض و هدف هم همان طور که در فقره قبلی اشاره شد، در این فقره اشاره شده است و پیامبر صلی الله علیه و آله مقام و مرتبه ای بسیار فراتر از بقاء ایمان را برای امیرالمومنین شهادت میدهد، بلکه ارتقاء ایمان در حد فوق تصور، همراهی و همنشینی بسیار بالاتر از آنچه بتوان بیان کرد و در یک کلمه پیامبر صلی الله علیه و آله بیان می کند که امیرالمومنین نفس پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد

ثم قال ( صلى الله علیه وآله ) : یا علی ، من قتلک فقد قتلنی ، ومن أبغضک فقد أبغضنی ، ومن سبک فقد سبنی ، لأنک منی کنفسی ، روحک من روحی ، وطینتک من طینتی ، إن الله تبارک وتعالى خلقنی وإیاک ، واصطفانی وإیاک ، فاختارنی للنبوة ، واختارک للإمامة ، فمن أنکر إمامتک فقد أنکر نبوتی .الامالی للصدوق، ص۱۵۵

د: نگرش و بینش متفاوت معصومین به ایمان و بندگی نسبت به سایر مردم

عمده افراد گناهان را در موارد نهی شده از سوی شارع، واجبات را در آنچه خدا امر کرده است منحصر میداند و معمولا این را به عنوان شاخص بندگی و مطیع بودن تلقی می شود، امام معصوم با بینش و شناختی که از خداوند و ذات بی مثال او دارد، هر عمل و تلاش خود را در جهت رسیدن به رضای الهی را ناچیز میداند و همواره حتی با بیشترین تلاش که در مسیر بندگی انجام میدهد، بازهم عمل خود را کوچک و ایمان خود را ناقص میداند، این گونه می پندارد که کالای ناقابل او ارزش ذاتی بی مثال چون خدا را ندارد و مرتب احساس قصور دربندگی و گناه را در کلام خود بیان میکند و همواره کوچک ترین توجهی به غیر ذات او را گناه و هر لذتی غیر از لذت نزدیکی و هر انسی غیر از موانست غیر خدایی را گناه میداند و مستلزم توبه و استغفار و ضعف در ایمان معرفی میکند، همان طور که امام زین العابدین علیه السلام نیز به این فطرت پاک و عمل و بینش معصومانه اشاره دارند:

أنت المسبح فی کل مکان ، والمعبود فی کل زمان ، والموجود فی کل أوان والمدعو بکل لسان ، والمعظم فی کل جنان وأستغفرک من کل لذة بغیر ذکرک ، ومن کل راحة بغیر أنسک ومن کل سرور بغیر قربک ، ومن کل شغل بغیر طاعتک .

الصحیفه السجادیه ،ص ۴۱۹

تو تسبیح شده در هر زمان هستی و عبادت شده در هر زمان و موجود در هر زمان و خوانده شده به هر زبان هستی و هردلی به بزرگی یادش کند و من از هرلذتی که به غیر تو باشد و از هر راحتی که با اُنس و نزدیکی که غیر انس تو بوده و از هر شادی که به سببی به غیر از قرب تو حاصل شده باشد و به هر مشغولیتی که غیز از عبادت تو باشد، استغفار می کنم .

این عبارت به خوبی بیان میکند که انس با خدا و ایمان و علاقه به ساحت قدس ربوبی و سرسپردگی در حد اعلاء آن در امام معصوم علیه السلام نمود دارد و کمترین نقصانی که در این رهگذر برای امام حاصل شود آن را به عنوان اشتباه، گناه، قصور در وظیفه و نقصان در ایمان تلقی کرده است و در صدد جبران و استغفار می باشد، این مفهومی است که برای افراد عادی مصداق ندارد و مراتب بسیار پایین تر از آن را

گناه تلقی نکرده و به هیچ عنوان استغفار و توبه را برای خود لازم نمی داند.

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت