درباره ما

باسلام.ایاعمردرماجرای صلح حدیبیه باپیامبرمخالفت کرد.خواهشمندم داستان رابه طورمفصل شرح دهید
کد سؤال: ۲۳۳۰۵تاریخ و سیره »صلح حدیبیه
تعداد بازدید: ۱۱۵
باسلام.ایاعمردرماجرای صلح حدیبیه باپیامبرمخالفت کرد.خواهشمندم داستان رابه طورمفصل شرح دهید

باسلام

دوست گرامی

اعتراض عمردر حدیبیة به پیامبر (ص) چنین آمده است
بخاری این داستان را این چنین نقل می کند:
عن أَبی وَائِل، قَالَ کُنَّا بِصِفِّینَ فَقَامَ سَهْلُ بْنُ حُنَیْف فَقَالَ: أَیُّهَا النَّاسُ اتَّهِمُوا أَنْفُسَکُمْ فَإِنَّا کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یَوْمَ الْحُدَیْبِیَةِ، وَلَوْ نَرَى قِتَالاً لَقَاتَلْنَا، فَجَاءَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ وَهُمْ عَلَى الْبَاطِلِ فَقَالَ: بَلَى. فَقَالَ أَلَیْسَ قَتْلاَنَا فِی الْجَنَّةِ وَقَتْلاَهُمْ فِی النَّارِ قَالَ: بَلَى . قَالَ فَعَلَى مَا نُعْطِی الدَّنِیَّةَ فِی دِینِنَا أَنَرْجِعُ وَلَمَّا یَحْکُمِ اللَّهُ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ فَقَالَ: ابْنَ الْخَطَّابِ، إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ، وَلَنْ یُضَیِّعَنِی اللَّهُ أَبَدًا.
فَانْطَلَقَ عُمَرُ إِلَى أَبِی بَکْر فَقَالَ لَهُ مِثْلَ مَا قَالَ لِلنَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم فَقَالَ إِنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ، وَلَنْ یُضَیِّعَهُ اللَّهُ أَبَدًا. فَنَزَلَتْ سُورَةُ الْفَتْحِ، فَقَرَأَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم عَلَى عُمَرَ إِلَى آخِرِهَا. فَقَالَ عُمَرُ یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَوَفَتْحٌ هُوَ قَالَ: نَعَمْ.
صحیح البخاری، ج ۴، ص ۷۰، ح ۳۱۸۲، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۷۵ ح ۴۵۲۵.
از أبی وائل نقل شده است که ما در صفین بودیم که سهل بن حنیف برخواست و گفت : ای مردم ! مواظب خودتان باشید ، ما در حدیبیه با رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بودیم ، اگر جنگی پیش می‌آمد ،‌ می‌جنگیدیم ،‌‌ عمر بن خطاب نزد پیامبر آمد و گفت : ای رسول خدا ! مگر نه این است که ما بر حقیم و آنان بر باطل ؟ فرمود : آری ، چنین است . گفت : مگر نه این است که کشته‌های ما بهشتی هستند و کشته‌های آنان جهنمی ؟ فرمود : آری چنین است ،‌ گفت : پس چرا باید با ذلّت بازگردیم ، و نباید خدا بین ما و آنان حکم نماید ؟ رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود : ای پسر خطاب ! من فرستاده خدا هستم‌، پس خداوند هیچ‌گاه مرا خوار و کوچک نمی کند .عمر ،‌ نزد ابوبکر رفت و آن چه ره به پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) گفته بود ، به ابوبکر هم گفت . ابوبکر گفت : او فرستاده خدا است و خداوند هیچ گاه او را کوچک و خوار نمی‌کند ، سپس سوره فتح نازل شد . رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) آن را از اول تا آخرش بر عمر خواند ،‌ عمر گفت : آیا آن چه پیش آمد ، پیروزی است ، فرمود : آری
ذهبی در تاریخ الإسلام ، داستان را این‌گونه نقل می کند :
... فقال عمر : والله ما شککت منذ أسلمت إلا یومئذ ، فأتیت النبی صلى الله علیه وسلم فقلت : یا رسول الله ، ألست نبی الله قال : بلى قلت : ألسنا على الحق وعدونا على الباطل قال : بلى قلت : فلم نعطی الدنیة فی دیننا إذا قال : إنی رسول الله ولست أعصیه وهو ناصری . قلت : أولست کنت تحدثنا أنا سنأتی البیت فنطوف حقا قال : بلى ، أفأخبرتک أنک تأتیه العام قلت : لا . قال : فإنک آتیه ومطوف به ...
تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۲ ، ص ۳۷۱ – ۳۷۲ و المصنف ، عبد الرزاق الصنعانی ، ج ۵ ، ص ۳۳۹ – ۳۴۰ و المعجم الکبیر ، الطبرانی ، ج ۲۰ ، ص ۱۴ و تفسیر الثعلبی ، الثعلبی ، ج ۹ ، ص ۶۰ و الدر المنثور ، جلال الدین السیوطی ، ج ۶ ، ص ۷۷ و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج ۵۷ ، ص ۲۲۹ و ... .
عمر گفت : قسم به خدا ! از زمانی که اسلام آورده‌ام ، جز امروز ( در نبوت رسول خدا ) شک نکرده‌ام . سپس پیش پیامبر آمد و گفت : ای رسول خدا ! مگر شما پیامبر خدا نیستی ؟ !!! . پیامبر فرمود : بلی هستم . عمر گفت : مگر ما بر حق و دشمنان ما بر باطل نیستند ؟ پیامبر فرمود : بلی چنین است . عمر گفت : پس چرا ذلت و حقارت در دینمان نشان‌ دهیم ؟ پیامبر فرمود : من پیامبر خدا هستم و هرگز از دستورات او سرپیچی نخواهم کرد و او یاور من است . عمر گفت : مگر شما نگفتی که وارد خانه کعبه شده و طواف خواهیم کرد ؟ پیامبر فرمود : آیا من گفتم که همین امسال این کار را خواهیم کرد ؟ عمر گفت : نه ، پیامبر فرمود : تو وارد مکه می‌شوی و طواف خواهی کرد .

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت