درباره ما

ضمن عرض سلام و خسته نباشید و تشکر بی پایان از زحماتتان در مورد دعای عهد سوال داشتم: در بخشی از دعا آمده \"اللهم بلغ مولانا...\" یعنی ما خدا را داریم مخاطب قرار می دهیم (خدایا برسان به مولای ما...) ولی کمی بعدتر آمده \"...صلوات زنة عرش الله و مداد کلماته ...\" (هم وزن عرش خدا و شمار کلمات و سخنان او)، انگار که داریم راجع به یک خدای دیگر صحبت می کنیم... چرا وقتی در ابتدای جمله خدا را با ضمیر \"تو\" خطاب می کنیم، در ادامه هم نمی گوییم مثلا زنة عرشک و مداد کلماتک؟ با تشکر فراوان و آرزوی قبولی طاعات و عباداتتان التماس دعا
کد سؤال: ۲۲۶۵۷عقاید شیعه و پاسخ به شبهات آن »ادعیه و زیارتنامه ها
تعداد بازدید: ۴۲
ضمن عرض سلام و خسته نباشید و تشکر بی پایان از زحماتتان در مورد دعای عهد سوال داشتم: در بخشی از دعا آمده \"اللهم بلغ مولانا...\" یعنی ما خدا را داریم مخاطب قرار می دهیم (خدایا برسان به مولای ما...) ولی کمی بعدتر آمده \"...صلوات زنة عرش الله و مداد کلماته ...\" (هم وزن عرش خدا و شمار کلمات و سخنان او)، انگار که داریم راجع به یک خدای دیگر صحبت می کنیم... چرا وقتی در ابتدای جمله خدا را با ضمیر \"تو\" خطاب می کنیم، در ادامه هم نمی گوییم مثلا زنة عرشک و مداد کلماتک؟ با تشکر فراوان و آرزوی قبولی طاعات و عباداتتان التماس دعا

اسلام

دوست گرامی

این نوع صحبت که ابتدا کسی را مخاطب قرار بدهی بعد با او به صورت غایب حرف بزنی و یا برعکس به آن در ادبیات عرب و علم معانی و بیان، التفات گویند

التفات در لغت به معنی توجّه کردن و رو کردن از یک طرف به طرف دیگر و دراصطلاح علم معانی، عبارت از تغییر کلام از تکلم یا خطاب یا غیبت به یکدیگر، به عبارت دیگر کلام اقتضای یکی از تکلم وغیاب و خطاب را دارد و متکلم غیر آن را می‎آورد
التفات، از زیباییهای کلام است، چون اگر کلام یکنواخت باشد، باعث خستگی شنونده خواهد شد؛ امّا اگر از یک شیوه به شیوة دیگر تغییر داده شود، در شنونده نشاط ایجاد می‎کند و کلام، حالت جدیدی پیدا خواهد کرد که «لکل جدید لذّه» و این فایده عمومی التفات است.

به عبارت دیگر نکته بلاغی در التفات این است که توالی کلام بر یک نوع ضمیر ، باعث خستگی مخاطب می گردد . و با التفات می توان خستگی را از مخاطب برداشت و توجه بیشتر او را به کلام جلب کرد
در قرآن موارد این چنینی فراوان وجود دارد

مانند «مالک یوم الدین ایّاک نعبد» از غیبت (مالک یوم الدین) که اسم ظاهر است و در حکم غایب، به «ایّاک» که مخاطب است التفات شده و مقتضای ظاهر این بود که بگوید: «ایاه». که این را التفات از غیب به خطاب گویند

یا آیه «حتی اذا کنتم فی الفلک و جرین بهم»(یونس:۲۲) از مخاطب (کنتم) به مغایب (بهم) التفات شده است و مقتضای ظاهر این بود که بگوید «بکم»

در این آیه از خطاب به غیب رفته است
(و) مثال الالتفات من الخطاب (الى الغیبة) قوله تعالى (حَتَّى إِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ) و القیاس بکم (و) مثال الالتفات (من الغیبة الى التکلم) قوله تعالى (اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ) و مقتضى الظاهر فساقه اى ساق اللّه ذلک السحاب و اجراه الى بلد میت

مختصر المعانی (تفتازانی)، ص: ۷۹‏
دعای عهد نیز در این خصوص مانند همین آیه هست که ابتداء به صورت خطاب بعد به غیبت منتقل شد
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات



* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت