درباره ما

حدیث ائمه اثنا عشر در کتاب کمال الدین و عیون اخبار الرضا سند صحیح دارد؟ جابر در زمان وفات امام باقر زنده بوده است که در این حدیث آمده است؟ ممکن است که جابر ان قدر به حضرت فاطمه نزدیک شود که بتواند لوح را در دست حضرت فاطمه بخواند؟ چرا در این حدیث اسامی مادران ائمه غالبا اشتباه است؟ چرا امام کاظم امام بعد از خود را نمی‌شناخت؟ چرا امام صادق ابتدا را به امامت معرّفی کرد؟ چرا امام هادی ابتدا محمّد را امام معرّفی کرد؟ چرا بسیاری از اصحاب ائمه امام بعد را نمی‌شناختند؟
کد سؤال: ۲۲۴۷۳امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »ائمه اثنی عشر (علیهم السلام)
چند سؤالی
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام صادق (ع)
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام کاظم (ع)
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام هادی (ع)
عمومی »بررسی روایات
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه »امامت عامه در سنت و عقل »حدیث خلفایی اثناعشر
تعداد بازدید: ۱۵۴
حدیث ائمه اثنا عشر در کتاب کمال الدین و عیون اخبار الرضا سند صحیح دارد؟ جابر در زمان وفات امام باقر زنده بوده است که در این حدیث آمده است؟ ممکن است که جابر ان قدر به حضرت فاطمه نزدیک شود که بتواند لوح را در دست حضرت فاطمه بخواند؟ چرا در این حدیث اسامی مادران ائمه غالبا اشتباه است؟ چرا امام کاظم امام بعد از خود را نمی‌شناخت؟ چرا امام صادق ابتدا را به امامت معرّفی کرد؟ چرا امام هادی ابتدا محمّد را امام معرّفی کرد؟ چرا بسیاری از اصحاب ائمه امام بعد را نمی‌شناختند؟

با سلام
دوست گرامی
مهمترین حدیثی که در معرفی ائمه‌ی اثنی عشر در کتب شیعه آمده است حدیث مشهور به حدیث لوح جابر است، این حدیث به چند عبارت و چند طریق آمده که ما همگی را از نظر خوانندگان می‌گذرانیم:
الف – در کتاب اکمال الدین([۱]) صدوق و نیز در کتاب عیون اخبار الرضا این حدیث با این سند آمده:
«حدثنا محمد بن إبراهیم بن إسحق الطالقانی قال: حدثنا الحسن بن إسمعیل قال: حدثنا أبو عمرو سعید بن محمد بن نصر القطان قال: حدثنا عبید الله بن محمد السلمی قال: حدثنا محمد بن عبدالرحمن قال: حدثنا محمد بن سعید قال: حدثنا العباس أبی عمرو عن صدقه بن أبی موسى عن أبی نصرة قال: لما احتضر أبو جعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام عند الوفاة دعا بابنه الصادق فعهد إلیه عهداً فقال له أخوه زید بن علی: لو امتثلت فی بمثال الحسن والحسین علیهم السلام لرجوت أن لا تکون أتیت منکرا فقال: یا أبا الحسین إن الإمانات لیست بالمثال ولا العهود بالرسوم وإنما هی أمور سابقة عن حجج الله تبارک وتعالى ثم دعا بجابر بن عبدالله فقال له: یا جابر حدثنا بما عاینت فی الصحیفة فقال له جابر: نعم یا أبا جعفر، دخلت على مولاتی فاطمة ک لاهنّیها بمولود الحسن علیه السلام فإذا هی بصحیفة بیدها من درة بیضاء فقلت: یا سیدة النسوان ما هذا الصحیفة التی أراها معک؟ قالت: فیها أسماء الأئمة من ولدی. فقلت لها: ناولینی لأنظر فیها. قالت: یا جابر لولا النهی، لکنت أفعل لکنه نهی أن یمسها إلاًّ نبی أو وصی أو أهل بیت نبی ولکنه مأذون لک أن تنظر إلى باطنها من ظاهرها. قال جابر: فقرأت فإذا فیها أبوالقاسم محمد بن عبدالله المصطفی أمّه آمنة بنت وهب، أبوالحسن علی بن أبی طالب المرتضى أمه فاطمة بنت أسد بن هاشم من عبد مناف، أبو محمد الحسن بن علی البر، أبو عبدالله الحسین بن علی التقی أمّهما فاطمة بنت محمد، أبو محمد علی بن الحسین العدل أمه شهربانویة بنت یزدجرد بن شاهنشاه، أبو جعفر محمد بن علی الباقر أمه أم عبدالله بنت الحسن بن علی بن أبی طالب، أبو عبدالله جعفر بن محمد الصادق أمه أم فروة بنت القاسم بن محمد بن أبی ‌بکر، أبو إبراهیم موسى بن جعفر الثقة أمه جاریة اسمها حمیدة، أبو الحسن علی بن موسی الرضا أمه جاریة اسمها نجمة، أبو جعفر محمد بن علی الزکی أمه جاریة اسمها خیزران، أبو الحسن علی بن محمد الأمین أمه جاریة اسمها سوسن، أبو محمد الحسن بن علی الرفیق أمه جاریة اسمها سمانة وتکنى بأم الحسن، أبوالقاسم محمد بن الحسن هو حجة الله على خلقه القائم أمه جاریة اسمها نرجس، صلوات الله علیهم أجمعین».

مضمون حدیث این است که چون حضرت باقر علیه السلام محتضر شد در هنگام فوت خود پسرش حضرت صادق را خواست و عهد امامت را به او سپرد برادرش زید بن علی بن الحسین به او گفت: اگر همان گونه که امام حسن؛ امامت را به برادرش حسین علیه السلام بن علی واگذار کرد تو نیز چنین می‌کردی گمان می‌‌کنم کار بدی نکرده بودی (یعنی زید می‌خواست که امامت را حضرت باقر به او واگذارد) حضرت باقر به او فرمود: ای ابو الحسین امانات چون بخشش مال و اموال نیست که هر کس به هر که بخواهد بدهد و عهود الهی چون رسوم نیست که هر کس هر چه خواهد بکند اینها اموری است با سابقه از طرف حجت‌‌های خدا آنگاه برای اقناع واسکات زید، جابر بن عبدالله را خواست و فرمود: ای جابر آنچه را در صحیفه به چشم خود دیده‌ای برای ما بیان کن، جابر عرض کرد آری ای ابو جعفر من وارد شدم بر بانوی بزرگوار خود فاطمه ‘ تا او را به ولادت حسن تهنیت و مبارکباد گویم ناگاه صحیفه‌ای در دست آن حضرت دیدم از درّ سفید، گفتم: ای بی ‌بی زنان جهان، این صحیفه که با شما می‌‌بینم چیست؟ فرمود در آن اسماء امامان از فرزندان من است، عرض کردم آن را به من بدهید تا ببینم، فرمود: ای جابر اگر نهی نبود این کار را می‌‌کردم لیکن نهی شده است از اینکه کسی آن را به دست بگیرد مگر کسی که پیغمبر یا وصی پیغمبر یا از خاندان پیغمبر باشد، لیکن تو مأذونی که از روی آن ببینی که در آن چیست، جابر گفت: من آن را خواندم که نوشته بود: محمد مصطفی که مادرش آمنه است و همچنین نام دوازده امام با نام مادران آن را ... الخ([۲]).
پاسخ اجمالی:
پرسشگر محترم تنها روایتی را مورد تمسک قرار داد که بنا به گفته¬ی خودش راویانش ناشناخته¬اند و پاره¬ای سؤالات به دنبال دارد. در حالی که جستجوگری در میراث حدیثی امامیه، نشان می دهد حدیث لوح با سندهای گوناگون و متنهای متنوع دیگری هم در این میراث گرانقدر بازتاب دارد. کثرت این اَسناد، موجب اطمینان به صدور آن است. محتوای آنها هم از هر گونه ایرادی به دور است.
گفتنی است امکان بروز برخی نقلهای نامعتبر یا مشکوک در پاره¬ای از آموزه¬ها¬ی دینی کاملا طبیعی به نظر می رسد اما باید توجه داشت که چنین چیزی نباید به انکار یا تردید در اصل آن آموزه بینجامد. به همین دلیل، اگرروایت شیخ صدوق مبتلا به پاره¬ای از اشکلات بوده باشد و نتوانستیم آن را بپذیریم، نباید سایر روایات عاری از اشکالات را کنار گذاشته و نتیجتاً اصل مطلب را در بوته نقد قرار داد.
گفتنی است شیخ صدوق حدیث لوح را با سندهای متعدد و متنهای مختلف در کتابهایش نقل نمود. از جمله¬ی آنها، همان است که در پرسش بالا بدان اشاره شد. به نظر ما، برخی ایرادات، که در پاسخ تفصیلی بدان خواهیم پرداخت، متوجه این روایت از شیخ صدوق می شود اما بقیه گزارش¬های او از حدیث لوح همانند گزارش محدثانی چون کلینی، شیخ مفید و شیخ طوسی، عاری از اشکال و قابل پذیرش است.
بر پایه آنچه گذشت، حدیث لوح همچنان از اعتبار و اتقان کافی برخوردار است و یکی از مهمترین روایات در معرفی امامان دوازده¬گانه به شمار می رود.
پاسخ تفصیلی
پیش از پاسخ تفصیلی، تذکر چند نکته لازم است:
نکته یکم: بسیاری از نقلهای حدیث لوح توسط ابوالجارود از امام باقر علیه السلام به ثبت رسید. ابوالجارود وثاقتش ثابت نیست. اما تعداد فراوانی از نقلهای حدیث لوح توسط افراد مورد وثوق مانند جابر جعفی و ابوبصیر از امام باقر و صادق علیهما السلام است.
نکته دوم: حدیث لوح به گونه¬ها مختلف نقل شده است. اما به لحاظ محتوی و مضمون یکی است. مثلا مطابق برخی از این گزارش¬ها، جابر بن عبد الله انصاری به طور مستقیم و بدون درخواست امام باقر علیه السلام، حدیث را نقل می کند. و مطابق برخی گزارش¬ها، وی به خواست امام باقر علیه السلام ماجرا را شرح می دهد و ...
همانگونه که ملاحظه می کنید اینگونه اختلافها به سبب تعدد و تکرار یک حدیث در مواضع گوناگون است.
نکته سوم: برخی اشکالات که در پرسش فوق آمده، صرفاً متوجه روایت فوق از شیخ صدوق است و برخی اشکالات عمومی است یعنی به اصل حدیث، اعم از گزارش شیخ صدوق وغیر آن، وارد است.
در ادامه نمونه¬هایی از نقلهای حدیث لوح را ارائه می کنیم و پس از آن پاسخ هر یک از ایرادات چندگانه تقدیم می گردد:
۱: أَخْبَرَنِی أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ‏ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ع وَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ‏ فِیهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِیَاءِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ اسْماً آخِرُهُمْ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ أَرْبَعَةٌ مِنْهُمْ عَلِی‏.
البغدادی، الشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان، العکبری ، (متوفای ۴۱۳هـ)، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج ۲ ص ۳۴۶، تحقیق : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان، سال چاپ : ۱۴۱۴ - ۱۹۹۳ م

۲: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ‏ بْنُ مُوسَى الرُّویَانِیُّ أَبُو تُرَابٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ عَنْ‏ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زَیْدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ‏ عَنْ جَدِّهِ‏ أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ جَمَعَ وُلْدَهُ وَ فِیهِمْ عَمُّهُمْ زَیْدُ بْنُ عَلِیٍّ ع ثُمَّ أَخْرَجَ إِلَیْهِمْ کِتَاباً بِخَطِّ عَلِیٍّ ع وَ إِمْلَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص مَکْتُوبٌ فِیهِ هَذَا کِتَابٌ‏ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ‏ حَدِیثُ اللَّوْحِ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِی یَقُولُ فِیهِ‏ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ‏ ثُمَّ قَالَ فِی آخِرِهِ قَالَ عَبْدُ الْعَظِیمِ الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِمُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ وَ خُرُوجِهِ وَ قَدْ سَمِعَ أَبَاهُ ع یَقُولُ هَذَا وَ یَحْکِیهِ ثُمَّ قَالَ‏ هَذَا سِرُّ اللَّهِ وَ دِینُهُ وَ دِینُ مَلَائِکَتِهِ فَصُنْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ.
القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج ۲ ص ۵۱، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م

۳: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِیفٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَبِی لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ- إِنَّ لِی إِلَیْکَ حَاجَةً فَمَتَى یَخِفُّ عَلَیْکَ أَنْ أَخْلُوَ بِکَ فَأَسْأَلَکَ عَنْهَا فَقَالَ لَهُ جَابِرٌ أَیَّ الْأَوْقَاتِ أَحْبَبْتَهُ فَخَلَا بِهِ فِی بَعْضِ الْأَیَّامِ فَقَالَ لَهُ یَا جَابِرُ أَخْبِرْنِی‏ عَنِ اللَّوْحِ الَّذِی رَأَیْتَهُ فِی یَدِ أُمِّی فَاطِمَةَ ع بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَا أَخْبَرَتْکَ بِهِ أُمِّی أَنَّهُ فِی ذَلِکَ اللَّوْحِ مَکْتُوبٌ فَقَالَ جَابِرٌ أَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّی دَخَلْتُ عَلَى أُمِّکَ فَاطِمَةَ ع فِی حَیَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَهَنَّیْتُهَا بِوِلَادَةِ الْحُسَیْنِ وَ رَأَیْتُ فِی یَدَیْهَا لَوْحاً أَخْضَرَ ظَنَنْتُ أَنَّهُ مِنْ زُمُرُّدٍ وَ رَأَیْتُ فِیهِ کِتَاباً أَبْیَضَ شِبْهَ لَوْنِ الشَّمْسِ فَقُلْتُ لَهَا بِأَبِی وَ أُمِّی یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص مَا هَذَا اللَّوْحُ فَقَالَتْ هَذَا لَوْحٌ أَهْدَاهُ اللَّهُ إِلَى رَسُولِهِ ص فِیهِ اسْمُ أَبِی وَ اسْمُ بَعْلِی وَ اسْمُ ابْنَیَّ وَ اسْمُ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِی وَ أَعْطَانِیهِ أَبِی لِیُبَشِّرَنِی بِذَلِکَ قَالَ جَابِرٌ فَأَعْطَتْنِیهِ أُمُّکَ فَاطِمَةُ ع فَقَرَأْتُهُ وَ اسْتَنْسَخْتُهُ فَقَالَ لَهُ أَبِی فَهَلْ لَکَ یَا جَابِرُ أَنْ تَعْرِضَهُ عَلَیَّ قَالَ نَعَمْ فَمَشَى مَعَهُ أَبِی إِلَى مَنْزِلِ جَابِرٍ فَأَخْرَجَ صَحِیفَةً مِنْ رَقٍ‏ فَقَالَ یَا جَابِرُ انْظُرْ فِی کِتَابِکَ لِأَقْرَأَ أَنَا عَلَیْکَ فَنَظَرَ جَابِرٌ فِی نُسْخَةٍ فَقَرَأَهُ أَبِی فَمَا خَالَفَ حَرْفٌ حَرْفاً فَقَالَ جَابِرٌ فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّی هَکَذَا رَأَیْتُهُ فِی اللَّوْحِ مَکْتُوباً بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* هَذَا کِتَابٌ‏ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ*- لِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ نُورِهِ وَ سَفِیرِهِ وَ حِجَابِهِ وَ دَلِیلِهِ‏ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ‏ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِینَ عَظِّمْ یَا مُحَمَّدُ أَسْمَائِی وَ اشْکُرْ نَعْمَائِی وَ لَا تَجْحَدْ آلَائِی إِنِّی‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا قَاصِمُ الْجَبَّارِینَ وَ مُدِیلُ الْمَظْلُومِینَ وَ دَیَّانُ الدِّینِ إِنِّی‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَمَنْ رَجَا غَیْرَ فَضْلِی أَوْ خَافَ غَیْرَ عَدْلِی عَذَّبْتُهُ‏ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ‏ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ‏ فَإِیَّایَ فَاعْبُدْ وَ عَلَیَّ فَتَوَکَّلْ إِنِّی لَمْ أَبْعَثْ نَبِیّاً فَأُکْمِلَتْ أَیَّامُهُ وَ انْقَضَتْ مُدَّتُهُ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ وَصِیّاً وَ إِنِّی فَضَّلْتُکَ عَلَى الْأَنْبِیَاءِ وَ فَضَّلْتُ وَصِیَّکَ عَلَى الْأَوْصِیَاءِ وَ أَکْرَمْتُکَ بِشِبْلَیْکَ‏ وَ سِبْطَیْکَ حَسَنٍ وَ حُسَیْنٍ فَجَعَلْتُ حَسَناً مَعْدِنَ عِلْمِی- بَعْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ أَبِیهِ وَ جَعَلْتُ حُسَیْناً خَازِنَ وَحْیِی وَ أَکْرَمْتُهُ بِالشَّهَادَةِ وَ خَتَمْتُ لَهُ بِالسَّعَادَةِ فَهُوَ أَفْضَلُ مَنِ اسْتُشْهِدَ وَ أَرْفَعُ الشُّهَدَاءِ دَرَجَةً جَعَلْتُ کَلِمَتِیَ التَّامَّةَ مَعَهُ وَ حُجَّتِیَ الْبَالِغَةَ عِنْدَهُ بِعِتْرَتِهِ أُثِیبُ وَ أُعَاقِبُ أَوَّلُهُمْ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ وَ زَیْنُ أَوْلِیَائِیَ الْمَاضِینَ‏ وَ ابْنُهُ شِبْهُ جَدِّهِ الْمَحْمُودِ مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ عِلْمِی وَ الْمَعْدِنُ لِحِکْمَتِی سَیَهْلِکُ الْمُرْتَابُونَ فِی جَعْفَرٍ الرَّادُّ عَلَیْهِ کَالرَّادِّ عَلَیَّ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأُکْرِمَنَّ مَثْوَى جَعْفَرٍ وَ لَأَسُرَّنَّهُ فِی أَشْیَاعِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ أُتِیحَتْ‏ بَعْدَهُ مُوسَى فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ حِنْدِسٌ- لِأَنَّ خَیْطَ فَرْضِی لَا یَنْقَطِعُ وَ حُجَّتِی لَا تَخْفَى وَ أَنَّ أَوْلِیَائِی یُسْقَوْنَ بِالْکَأْسِ الْأَوْفَى مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ مَنْ غَیَّرَ آیَةً مِنْ کِتَابِی فَقَدِ افْتَرَى عَلَیَّ وَیْلٌ لِلْمُفْتَرِینَ الْجَاحِدِینَ عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ مُوسَى عَبْدِی وَ حَبِیبِی وَ خِیَرَتِی فِی عَلِیٍّ وَلِیِّی وَ نَاصِرِی وَ مَنْ أَضَعُ عَلَیْهِ أَعْبَاءَ النُّبُوَّةِ وَ أَمْتَحِنُهُ بِالاضْطِلَاعِ بِهَا یَقْتُلُهُ عِفْرِیتٌ مُسْتَکْبِرٌ یُدْفَنُ فِی الْمَدِینَةِ الَّتِی بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ‏- إِلَى جَنْبِ شَرِّ خَلْقِی حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَسُرَّنَّهُ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ وَ خَلِیفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَارِثِ عِلْمِهِ فَهُوَ مَعْدِنُ عِلْمِی وَ مَوْضِعُ سِرِّی وَ حُجَّتِی عَلَى خَلْقِی لَا یُؤْمِنُ عَبْدٌ بِهِ إِلَّا جَعَلْتُ الْجَنَّةَ مَثْوَاهُ وَ شَفَّعْتُهُ فِی سَبْعِینَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ کُلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا النَّارَ وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِیٍّ وَلِیِّی وَ نَاصِرِی وَ الشَّاهِدِ فِی خَلْقِی وَ أَمِینِی عَلَى وَحْیِی أُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِیَ إِلَى سَبِیلِی وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِیَ الْحَسَنَ وَ أُکْمِلُ ذَلِکَ بِابْنِهِ م‏ح‏م‏د رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ عَلَیْهِ کَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِیسَى وَ صَبْرُ أَیُّوبَ فَیُذَلُّ أَوْلِیَائِی فِی زَمَانِهِ وَ تُتَهَادَى رُءُوسُهُمْ کَمَا تُتَهَادَى رُءُوسُ التُّرْکِ وَ الدَّیْلَمِ فَیُقْتَلُونَ وَ یُحْرَقُونَ وَ یَکُونُونَ خَائِفِینَ مَرْعُوبِینَ وَجِلِینَ تُصْبَغُ الْأَرْضُ بِدِمَائِهِمْ وَ یَفْشُو الْوَیْلُ وَ الرَّنَّةُ فِی نِسَائِهِمْ أُولَئِکَ أَوْلِیَائِی حَقّاً بِهِمْ أَدْفَعُ کُلَّ فِتْنَةٍ عَمْیَاءَ حِنْدِسٍ وَ بِهِمْ أَکْشِفُ الزَّلَازِلَ وَ أَدْفَعُ الْآصَارَ وَ الْأَغْلَالَ‏ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ‏ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ‏ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ‏:" قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَالِمٍ قَالَ أَبُو بَصِیرٍ لَوْ لَمْ تَسْمَعْ فِی دَهْرِکَ إِلَّا هَذَا الْحَدِیثَ لَکَفَاکَ فَصُنْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۱ ص ۵۲۷ الی ۵۲۸، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،۱۳۶۲ هـ.ش.


اشکال اول:
هیچ یک از روات این حدیث [حدیث شیخ صدوق] از سعید بن محمد بن نصر القطان تا ابو نصره نامی در کتب رجال ندارند و معلوم نیست صدوق این راویان را از کجا آورده و از که گرفته، و این روایت را از کجا کشف کرده است؟!! اما در حاشیه‌ی کتاب اکمال الدین نوشته شده ابو بصره و اگر ابو بصره باشد محمد بن قیس اسدی است که شهید ثانی او را در کتاب الدرایه ضعیف شمرده و فرموده است: «کلما کان فیه محمد بن قیس عن أبی جعفر فهو مردود»! هر روایتی که از محمد بن قیس از ابی جعفر باشد مردود است! اما یقینا او محمد بن قیس نیست و اگر او باشد از قول او چنین دروغی بافته‌اند و نیز در حاشیه‌ی همین کتاب گفته است اگر ابو بصره باشد اسم او حُمیل (به ضم حاء) و به هر حال مجهول است.
پاسخ:
راویان حدیث لوح تنها این افراد نیستند. بررسی¬ها نشان می دهد این حدیث توسط افراد فراوان دیگر هم نقل شده است. اصولاً تعدد طُرُق و کثرت اَسناد یک حدیث موجب اطمینان به صدور آن از امام معصوم علیه السلام می شود حتی اگر برخی از راویان آن در کتابهای رجال¬ افرادی ناشناخته باشند. [برای دستیابی به تعدد طُرُق و اَسناد این حدیث می توانید عباراتی مانند: حَدِیثُ اللَّوْحِ، أَخْبِرْنِی‏ عَنِ اللَّوْحِ، فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ ، فَعَدَدْتُهَا فَإِذَا هِیَ اثْنَا عَشَرَ، را در منابع حدیثی امامیه جستجو کنید.]
اشکال دوم:
اصلا خود حدیث به قدری رسوا است که ما هیچ گونه احتیاجی به صحت و سقم حدیث از جهت رجال آن نداریم، و حاشیه نویس هم هر چه نوشته، بی‌پایه و اساس است. اگر متن حدیث درست بود، سندش هر چه باشد گو باش. اینک به متن حدیث توجه می‌‌کنیم:
بررسی متن و مضمون حدیث - ابو بصره یا ابو بصر که هر که باشد مجهول و بی‌‌نام و نشان است گفته است: «لما احتضر أبو جعفر محمد بن علی الباقر عند الوفاة» (احتضار و وفات حضرت امام محمد باقر بر طبق تمام تواریخ از سال ۱۱۴ تا سال ۱۱۸ است)([۳]) و فاصله‌ی بین وفات حضرت باقر علیه السلام و جابر بن عبدالله حد متوسط چهل سال است و کمتر نیست. کسی به حدیث‌ساز کذّاب نگفته هنگامی که حضرت ابو جعفر محمد باقر محتضر بود، جابر کجا بود که تو از قول او حدیث لوح را آوردی و اثبات امامت اثنی عشر با نام و نشان پدر و مادر کردی؟ جابر که چهل سال قبل از احتضار حضرت باقر از دنیا رفته چگونه آمد و زید بن علی را به امامت حضرت صادق قانع کرد؟!
پاسخ:
در خیلی از روایات دیگر این عبارت در روایات نقل نشده است لذا اگر اشکالی در متن این روایت باشد دلیل بر بطلان روایات دیگر لوح نمی‌شود

اشکال سوم:

اینک برویم سراغ زید، شیخ طوسی در رجال خود (ص ۱۹۵) فرموده: «قتل سنة إحدى وعشرین ومائة وله اثنتان وأربعون سنة»: او سال ۱۲۱ و در سن ۴۲ سالگی کشته شد در این صورت آن جناب در سال ۷۹ یا ۸۰ متولد شده زیرا در سال ۱۲۱ شهید شده در حالی که چهل و دو ساله بوده در تهذیب تاریخ ابن عساکر ج ۶ (ص ۱۸) زید بن علی بن الحسین در سال ۷۸ یعنی چهار سال یا حد اقل یک سال بعد از فوت جابر متولد شده، و سید علی خان شوشتری در شرح صحیفه‌ی سجادیه تولد او را در سال ۷۵ آورده است یعنی یک سال بعد از فوت جابر، پس زید بن علی بن الحسین در کجا بوده که جابر در سال ۱۱۴ یا سال ۱۱۷ در حالی که خود در سال ۷۴ فوت کرده برای اقناع و اسکات او آمده است؟!
به فرموده‌ی شهید ثانی رسواترین حدیث آن است که تاریخ، آن را رسوا کند. اما چیزی که به راستی مایه‌ی شگفتی است این که همین حدیث رسوا را بسیاری از علمای شیعه در اثبات امامت و نص بر ائمه‌ی اثنی عشر آورده‌اند و متأسفانه متعرض و متذکر این عیب بزرگ نشده و تعصب و یا حب تقلید، مانع ابراز حق گردیده است! و صدوق در کتاب اکمال الدین عیبی که بر این حدیث گرفته است آن است که نوشته: «قال مصنف هذا الکتاب جاء هذا الحدیث هکذا بتسمیة القائم والذی أذهب إلیه ما روی فی النهی عن تسمیة القائم»: عیب این حدیث آن است که نام حضرت قائم محمد بن الحسن آمده و من عقیده‌ام این است که از بردن نام حضرت قائم نهی شده است!
واقعا عجیب نیست که بنا به مثل مشهور ایشان تار موی را می‌بیند اما منار و کوه را نمی‌‌بیند؟!
پاسخ:
برای اثبات امامت، شیعه آنقدر روایات دارد که در حد تواتر است لذا چنین اشکالاتی لطمه‌ای به اصل مسئله امامت نمی‌زند
اشکال چهارم:

البته معایب این روایت بسیار است اما چون به لحاظ تاریخی بسیار رسوا بود، آن را بر عیوب دیگر مقدم داشتیم و اینک برخی از عیوب فراوان آن را نیز ذکر می‌کنیم:
اولا: در این حدیث جابر گفته من برای تهنیت و مبارک باد تولد حسن، خدمت حضرت فاطمه رفتم اما در آن زمان مرسوم نبوده که مسلمانان برای تهنیت مولودی به خانه‌ی مادر فرزند بروند.
پاسخ:
مستشکل ادعا می کند صرفاً ادعا می کند چنین چیزی در آن زمان نبوده است و حتی یک دلیل بر اثبات مدعایش اقامه نکرد حال آنکه در این روایت با سندهای فراوان، سخن از تهنیت به میان آمد. همین می تواند شاهدی بر بودن این مسأله در آن روزگار و بطلان ادعای مستشکل باشد.
اشکال پنجم:
ثانیا: بر فرض آنکه چنین رسم بوده جوانی چون جابر بن عبدالله که در آن موقع سنش از ۱۶ یا ۱۷ سال تجاوز نمی‌کرد و چون در سنه‌ی سوم هجرت حضرت حسن متولد شد جابر هنوز ازدواج نکرده و اعزب بود زیرا جابر پس از فوت پدرش عبدالله بن حزام که در جنگ اُحد در سال سوم هجرت شهید شد یعنی همان سال تولد امام حسن با زنی بیوه ازدواج کرده و نمی‌توانست تنها به خانه‌ی فاطمه‌ی زهرا برود و متن روایت می‌‌رساند که او تنها بوده و کسی در این وقت با او نبوده است.
پاسخ:
رفتن به خانه حضرت علی و فاطمه علیهما السلام برای برآورده شدن حاجت یا هر امر دیگر، چه محذوری دارد مخصوصاً که در همین روایات دلیل رفتن را بیان نمود و آن برای تهنیت به مناسبت تولد امام حسن علیه السلام بود. از سویی دیگر، در این روایات از بودن یا نبودن امام علی علیه السلام سخنی به میان نیامد چه بسا آن حضرت هم در این ماجرا حضور داشت.
اشکال ششم:
ثالثا: لازمه‌ی دیدن و خواندن چنین لوحی که در دست حضرت فاطمه بوده، آن است که او از خیلی نزدیک آن لوح را دیده و خوانده باشد و چنین اتفاقی جدا بعید است که حضرت زهرا ‘ که می‌‌فرمود بهتر است هیچ مردی زن نامحرم و هیچ زنی مرد نامحرم را نبیند اجازه دهد که جابر آنقدر به او نزدیک شود که بتواند آن لوح را در دست آن حضرت بخواند.
پاسخ:
با دقت در متن روایات در می یابیم چنین لازمه¬ای نادرست است زیرا در دسته¬ای از این روایات آمده که جابر خدمت حضرت فاطمه علیها السلام رسید، در برابرش لوحى بود که نامهاى اوصیاء در آن بود و او اسامی آنان را شمرد [دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ ع وَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ فِیهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ ...] و در دسته دیگر از همین روایت به طور روشن می گوید که حضرت فاطمه علیها السلام آن لوح را به جابر داد [قَالَ جَابِرٌ فَأَعْطَتْنِیهِ أُمُّکَ فَاطِمَةُ فَقَرَأْتُهُ] با توجه به دسته دوم، در می یابیم که جابر لوح را از ایشان گرفت و آن را خواند. بنابراین اینکه پرسشگر محترم گفته است " لازمه‌ی دیدن و خواندن چنین لوحی که در دست حضرت فاطمه بوده آن است که او از خیلی نزدیک آن لوح را دیده و خوانده باشد " نادرست است.
در منابع اهل سنت وارد شده است که
نزلت علی عائشة.
هم هست! هر اشکالی که نسبت به حدیث عایشه است به حضرت زهرا هم است. اینها خیلی بی‌حیا هستند ولی باید بگوییم
الحمدلله الذی جعل أعدائنا من الجهلاء و الحمقاء.
این آقایان فرق بین «نزل» با «دخل» را تشخیص نمی‌دهند! شما حداقل مفردات راغب را ببینید
نزل فی مکان کذا حط رحله فیه. فلانی نزل.
المفردات فی غریب القرآن، ص۴۸۸
فلانی منزل کرد یعنی در آنجا رحل اقامت انداخت. اگر بنا باشد شما دخل را ملاک قرار دهید، پس
فانطلق عمر حتی دخل علی أبی‌بکر.
مسند احمد ج ۱ ص ۶
آنجا چه معنا می‌کنید؟! آنجا هم به همین معنا است؟! مسور بن مخرمه می‌گوید
دخل علی عمر بن الخطاب
موطأ مالک ج ۱ ص ۳۹
ابوموسی دخل علی عمر.
المغنی ج ۱۰ ص ۶۱۷
ابوعبدالله مولی شداد بن فلان دخل علی عائشة.
صحیح مسلم ج ۱ ص ۱۴۷
ابوسلمه دخل علی عائشة. یحیی بن عبد الله دخل علی عائشة.
سنن ابن ماجه ج ۱ ص ۳۳
و همچنین
اسود بن یزید دخل علی عائشة.
سنن ابی‌داود ج ۳ ص ۳۰۶
اشکال هفتم:
رابعا: در این حدیث اسماء مادران ائمه را غالبا اشتباه گفته مثلا در لوحی که از همین جابر در کتاب اثبات الوصیه آمده نام مادر حضرت علی بن الحسین جهان شاه است و در اینجا شهربانو است و نام مادر حضرت امام رضا تکتم و در این جا نجمه است و همچنین اسماء دیگران!
پاسخ:
این چیزی چیز جدیدی نیست چون در آن زمان مردم دارای اسامی گوناگون بودند همچنانکه خلفای اهل سنت چند اسم داشتند

اشکال هشتم:
خامسا: حضرت فاطمه ‘ در این حدیث فرموده: در این لوح نام امامان از فرزندان من است و در عین حال نام پیغمبر و علی نیز در آن است و آن حضرت مادر آنان نیست!
پاسخ:
پیشتر گفتیم روایت مورد استناد پرسشگر، مورد قبول ما هم نیست بنا بر این اشکالاتی که بر آن بار است، طبیعتاً قابل قبول نمی باشد علاوه بر آنکه در تعدادی از نقلهای این روایت، اسامی امامان یازده¬گانه در کنار نام پیامبر و علی علیهما السلام هر کدام جداگانه وجود دارد [فِیهِ اسْمُ أَبِی وَ اسْمُ بَعْلِی وَ اسْمُ ابْنَیَّ وَ أَسْمَاءُ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِی] در ضمن این از باب تغلیب است که اشکال ندارد
اشکال نهم:
اگر این حدیث صحیح است، پس چرا شیخ کلینی در حدیث چهاردم باب «الاشارة والنّص علی أبی الحسن الرّضا» می‌‌گوید حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نمی‌دانست پس از وی کدام یک از فرزندانش امام می‌شود و خود راغب بود که پسرش «قاسم» امام شود و چون پیامبر صلی الله علیه و سلم و علی علیه السلام را در خواب دید با اشتیاق تمام پرسید: «أرنیه أیهم هو»؟ او را به من بنما که کدام یک از ایشان او (امام) است؟ و با اینکه حضرت علی علیه السلام به امام رضا اشاره کرد، با این حال امام کاظم آرام نشده و از پیامبر پرسید : «قد جمعتهم لی – بأبی وأمی - فایهم هو؟ پدر و مادرم به قربانت، شما همه فرزندانم را گفتید، بفرمایید کدامیک از ایشان امام است؟
مگر حضرت کاظم علیه السلام لوح را ندیده و نام ائمه را نخوانده بود؟ دیگر آنکه چرا امام صادق علیه السلام ابتداء فرزندش اسماعیل و پس از مرگ وی، موسی علیه السلام را به امامت معرّفی کرد و چرا امام هادی حـضرت علی النقی ؛، ابتداء محمّد را امام معرّفی کرد و پس از وفات او، حسن علیه السلام را به امامت نصب کرد. مگر این دو امام بزرگوار از مطالب لوح بی ‌خبر بودند؟
پاسخ:
روایت مربوط به داستان امام کاظم علیه السلام از نظر سندی قابل قبول نیست زیرا برخی راویان این روایت ضعیف و برخی مجهولند. علامه مجلسی درباره سند روایت می گوید: ضعیف على المشهور. [مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏۳، ص: ۳۴۷]
پرسشگر محترم روایت مربوط به جریان امام صادق و امام هادی علیهما السلام را نیاورد تا صحت وسقم آن معلوم شود.
از سویی دیگر؛
احادیثی از این دست که از عدم علم ائمه علیهم السلام به امامان بعدی حکایت دارد، با سایر احادیث معتبر در تعارض¬اند. از جمله¬ی آن، همین حدیث لوح است. پیشتر گفتیم حدیث لوح با توجه به تعدد طُرُقی که دارد معتبر است. بنا براین در جای خود می تواند در مقابل روایتی باشد که از عدم علم ائمه علیهم السلام به امامان بعدی حکایت دارد.
مرحوم کلینی روایت دیگری می آورد که در آن اسامی امامان علیهم السلام بیان گردیده است. سند روایت از نظر قواعد دانش رجال معتبر و قابل قبول است. علامه مجلسی هم می گوید: الحدیث الأول‏: صحیح‏ [مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏۶، ص: ۲۰۳].
متن رایت این است:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع قَالَ: أَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع ومَعَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع وهُوَ مُتَّکِئٌ عَلَی یَدِ سَلْمَانَ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَجَلَسَ إِذْ أَقْبَلَ رَجُلٌ حَسَنُ الْهَیْئَةِ واللِّبَاسِ فَسَلَّمَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ- فَرَدَّ عَلَیْهِ السَّلَامَ فَجَلَسَ ثُمَّ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَسْأَلُکَ عَنْ ثَلَاثِ مَسَائِلَ إِنْ أَخْبَرْتَنِی بِهِنَّ عَلِمْتُ أَنَّ الْقَوْمَ رَکِبُوا مِنْ أَمْرِکَ مَا قُضِیَ عَلَیْهِمْ وأَنْ لَیْسُوا بِمَأْمُونِینَ فِی دُنْیَاهُمْ وآخِرَتِهِمْ وإِنْ تَکُنِ الْأُخْرَی عَلِمْتُ أَنَّکَ وهُمْ شَرَعٌ سَوَاءٌ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع سَلْنِی عَمَّا بَدَا لَکَ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنِ الرَّجُلِ إِذَا نَامَ أَیْنَ تَذْهَبُ رُوحُهُ وعَنِ الرَّجُلِ کَیْفَ یَذْکُرُ ویَنْسَی وعَنِ الرَّجُلِ کَیْفَ یُشْبِهُ وَلَدُهُ الْأَعْمَامَ والْأَخْوَالَ فَالْتَفَتَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَی الْحَسَنِ فَقَالَ: یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَجِبْهُ قَالَ فَأَجَابَهُ الْحَسَنُ ع فَقَالَ الرَّجُلُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ولَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِهَا وأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ولَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِذَلِکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَصِیُّ رَسُولِ اللَّهِ ص والْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ وأَشَارَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِهَا وأَشْهَدُ أَنَّکَ وَصِیُّهُ والْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ وأَشَارَ إِلَی الْحَسَنِ ع وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ وَصِیُّ أَخِیهِ والْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ بَعْدَهُ وَ أَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ الْحُسَیْنِ بَعْدَهُ
وَ أَشْهَدُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ أَشْهَدُ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ بِأَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ مُحَمَّدٍ وَ أَشْهَدُ عَلَی مُوسَی أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ أَشْهَدُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی وَ أَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ بِأَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ أَشْهَدُ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ بِأَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَشْهَدُ عَلَی رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ لَا یُکَنَّی ولَا یُسَمَّی حَتَّی یَظْهَرَ أَمْرُهُ فَیَمْلَأَهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً والسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ورَحْمَةُ اللَّهِ وبَرَکَاتُهُ. ثُمَّ قَامَ فَمَضَی فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ اتْبَعْهُ فَانْظُرْ أَیْنَ یَقْصِدُ فَخَرَجَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع فَقَالَ مَا کَانَ إِلَّا أَنْ وَضَعَ رِجْلَهُ خَارِجاً مِنَ الْمَسْجِدِ فَمَا دَرَیْتُ أَیْنَ أَخَذَ مِنْ أَرْضِ اللَّهِ فَرَجَعْتُ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَأَعْلَمْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَ تَعْرِفُهُ قُلْتُ اللَّهُ ورَسُولُهُ وأَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَعْلَمُ قَالَ هُوَ الْخَضِرُ ع.
امام محمد تقی علیه السلام فرمود: امیر المؤمنین همراه حسن بن علی علیهما السلام می آمد و به دست سلمان تکیه کرده بود تا وارد مسجد الحرام شد و بنشست، مردی خوش قیافه و خوش لباس پیش آمد و به امیر المؤمنین علیه السلام سلام کرد، حضرت جواب داد و او نشست آنگاه عرضکرد: یا امیر المؤمنین سه مسأله از شما می پرسم، اگر جواب گفتی، میدانم که آن مردم (که بعد از پیغمبر حکومت را متصرف شدند) در باره تو مرتکب عملی شدند که خود را محکوم ساختند و در امر دنیا و آخرت خویش آسوده و در امان نیستند و اگر جواب نگفتی میدانم تو هم با آنها برابری. امیر المؤمنین علیه السلام به او فرمود: هر چه خواهی از من بپرس، او گفت: بمن بگو:
۱. وقتی انسان میخوابد روحش کجا می رود؟،
۲. و چگونه می شود که انسان گاهی به یاد می آورد و گاهی فراموش میکند؟.
۳. و چگونه می شود که بچه انسان مانند عموها و دائیهایش می شود؟
امیر المؤمنین علیه السلام رو به امام حسن علیه السلام کرد و فرمود: ای ابا محمد! جوابش را بگو، امام حسن علیه السلام جوابش را فرمود، آن مرد گفت: گواهی دهم که کسی جز خداوند شایسته پرستش نیست و همواره به آن گواهی می دهم. و گواهی می دهم که محمد رسول خداست و همواره بدان گواهی دهم. و گواهی می دهم که تو وصی رسول خدا هستی و به حجت او قیام کرده ئی- اشاره بامیر المؤمنین کرد- و همواره بدان گواهی دهم. و گواهی می دهم که تو وصی او و قائم بحجت او هستی- اشاره به امام حسن کرد. و گواهی می دهم که حسین بن علی وصی برادرش و قائم بحجتش بعد از او است. و گواهی می دهم که علی بن الحسین پس از حسین قائم به امر امامت اوست. و گواهی می دهم که محمد علی قائم به امر امامت علی بن الحسین است. و گواهی می دهم که جعفر بن محمد قائم به امر امامت محمد است. و گواهی می دهم که موسی (بن جعفر) قائم به امر امامت جعفر بن محمد است. و گواهی می دهم که علی بن موسی قائم به امر امامت موسی بن جعفر است. و گواهی می دهم که محمد بن علی قائم به امر امامت علی بن موسی است. و گواهی می دهم که علی بن محمد قائم به امر امامت محمد بن علی است. و گواهی می دهم که حسن بن علی قائم به امر امامت علی بن محمد است. و گواهی دهم که مردی از فرزندان حسن است که نباید به کنیه و نام خوانده شود، تا امرش ظاهر شود و زمین را از عدالت پرکند چنان که از ستم پر شده باشد. و سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد، ای امیر المؤمنین!، سپس برخاست و برفت. امیر المؤمنین فرمود: ای ابا محمد! دنبالش برو ببین کجا می رود؟ حسن بن علیهما السلام بیرون آمد و فرمود: همین که پایش را از مسجد بیرون گذاشت نفهمیدم کدام جانب از زمین خدا را گرفت و برفت، سپس خدمت امیر المؤمنین علیه السلام بازگشتم و به او خبر دادم. فرمود: ای ابا محمد! او را می شناسی؟ گفتم: خدا و پیغمبرش و امیر المؤمنین داناترند، فرمود: او خضر علیه السلام است.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۱ ص ۵۲۵، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،۱۳۶۲ هـ.ش.
اگر در روایت آمده امام نمی‌دانسته همیشه این نوع چیزیها به معنای دانستن نیست در آیات قرآن گاهی اوقات خداوند از انبیاء می‌پرسد که در وَ ما تِلْکَ بِیَمینِکَ یا مُوسى‏ آیا می‌شود گفت خدا از یمین حضرت موسی خبر نداشت؟!!


اشکال دهم:
نگارنده به هنگام مطالعه «کافی» اصحاب ائمه از زمان امام حسین علیه السلام تا امام رضا علیه السلام را که امام بعدی را نمی‌شناخته‌اند، شمارش کردم، تعدادشان به صد و چهار تن بالغ شد و اگر اصحاب ائمه بعدی نیز محاسبه شود، معلوم نیست چه عددی خواهد شد، امّا اگر حدیث لوح یا نظایر آن حقیقت داشت، لاأقل ائمه آن را از اصحاب و پیروان خویش پنهان نمی‌کردند و طبعا نیازی نبود که آنان بپرسند امام بعدی کیست؟ در واقع اگر سخن مدّعیان که می‌گویند پیامبر دوازده امام را تعیین فرمود، راست می‌‌بود، لااقل اصحاب و نزدیکان ائمّه، دوازدهم امام را می‌شناختند! (برقعی)
پاسخ:
با مراجعه به نقلهای گوناگون حدیث لوح در می یابیم که همه این نقلها توسط اصحاب ائمه علیهم السلام بوده است. این خود نشان می دهد عده¬ای از اصحاب از این موضوع خبر داشتند.
مسأله مهم دیگر که نباید آن را نادیده گرفت، فضای اختناق و تقیه است. ائمه علیهم السلام پاره¬ای از مسائل را جُز به اصحاب خاص، به کسی دیگر نمی توانستند بگویند.
به این روایت توجه کنید:
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیى‏، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ‏ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ، عَنْ سَیْفٍ التَّمَّارِ، قَالَ: کُنَّا مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ جَمَاعَةً مِنَ الشِّیعَةِ فِی الْحِجْرِ، فَقَالَ: «عَلَیْنَا عَیْنٌ؟» فَالْتَفَتْنَا یَمْنَةً وَ یَسْرَةً، فَلَمْ نَرَ أَحَداً، فَقُلْنَا: لَیْسَ عَلَیْنَا عَیْنٌ، فَقَالَ: «وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ وَ رَبِّ الْبَنِیَّةِ- ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- لَوْ کُنْتُ بَیْنَ مُوسى‏ وَ الْخَضِرِ لَأَخْبَرْتُهُمَا أَنِّی أَعْلَمُ مِنْهُمَا، وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَیْسَ فِی أَیْدِیهِمَا؛ لِأَنَّ مُوسى‏ وَ الْخَضِرَ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ أُعْطِیَا عِلْمَ مَا کَانَ، وَ لَمْ یُعْطَیَا عِلْمَ مَا یَکُونُ‏ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ حَتّى‏ تَقُومَ السَّاعَةُ، وَ قَدْ وَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وِرَاثَة.
سیف تمار گوید: با جماعتى از شیعیان در حجر اسماعیل خدمت امام صادق علیه السلام بودیم، حضرت فرمود: آیا جاسوسى مراقب ماست؟ ما براست و چپ نگاه کردیم و کسی را ندیدیم، عرض کردیم، جاسوسى نیست، حضرت سه مرتبه فرمود: به پروردگار این کعبه، اگر من با موسى و خضر مى ‏بودم به آنها خبر مى‏دادم که من از آنها داناترم و چیزى را که نزد آنها نبود، به آنها گزارش مى‏دادم زیرا به موسى و خضر علیهما السلام علم آنچه گذشته و واقع شده، عطا شده بود، ولى علم آنچه تا روز قیامت واقع مى‏شود، عطا نشده بود، لیکن ما از راه وراثت آن علم را از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بدست آورده‏ایم.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۱ ص ۲۶۱، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،۱۳۶۲ هـ.ش.
همانطور که ملاحظه می کنید امام علیه السلام خود از شرّ جاسوسها در امان نمی بیند به همین دلیل آزادانه نمی تواند همه حقائق را مطرح کند.
جالب آنکه فضای اختناق در لوح هم مشهود است. در برخی نقلهای این روایت آمده است:
عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: یَا إِسْحَاقُ أَ لَا أُبَشِّرُکَ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ وَجَدْنَا صَحِیفَةً بِإِمْلَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ خَطِّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فِیهَا بسم الله الرحمن الرحیم‏ هَذَا کِتَابٌ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ‏ وَ ذَکَرَ حَدِیثَ اللَّوْحِ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فِی آخِرِهِ ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ ع یَا إِسْحَاقُ هَذَا دِینُ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّسُلِ فَصُنْهُ عَنْ غَیْرِ أَهْلِهِ یَصُنْکَ اللَّهُ وَ یُصْلِحْ بَالَکَ
اسحاق بن عمّار گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: اى اسحاق آیا به تو بشارت بدهم؟ گفتم: اى فرزند رسول خدا! فداىت شوم، آرى، فرمود: صحیفه‏اى یافتیم که به املاى رسول خدا و خطّ امیر المؤمنین علیه السّلام است و در آن نوشته است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ هذا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ‏ العزیز الحکیم .... و حدیث لوح را ذکر فرمود. سپس امام صادق علیه السّلام فرمود: یا اسحاق این دین ملائکه و رسولان است آن را از غیر اهلش صیانت کن تا خداوند تو را صیانت کند و کار تو را اصلاح کند.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمة، ص ۳۱۲، ناشر:‌ اسلامیة ـ تهران‏، الطبعة الثانیة‏، ۱۳۹۵ هـ.
در نقل دیگری چنین آمده است:
قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَالِمٍ قَالَ أَبُو بَصِیرٍ لَوْ لَمْ تَسْمَعْ فِی دَهْرِکَ إِلَّا هَذَا الْحَدِیثَ لَکَفَاکَ فَصُنْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ.
عبد الرحمن بن سالم گوید: ابو بصیر گفت: اگر در دوران عمرت جز این حدیث [لوح] نشنیده باشى، تو را کفایت کند، پس آن را بجُز از اهلش پنهان دار.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۱ ص ۵۲۷ الی ۵۲۸، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،۱۳۶۲ هـ.ش.
البته پاسخها تفصیل نیز دارد اگر لازم بود برایتان ارسال می‌کنیم
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت