درباره ما

آیا سید مرتضی نسیان را بر پیامبر جایز می‌دانسته است؟ آیا بیشتر شیعیان در زمان امامان به عصمت اعتقاد نداشتند؟ کعبین در آیه وضو به چه معنا است؟ آیا هشام بن حکم قایل به جسمانیت خدا و مورد لعن امام بود؟ آیا شیخ طوسی قایل به نسخ تلاوت آیه رجم بوده است؟ آیا طبق منابع شیعه آیه رجم در قرآن بوده است؟ آیا امیرالمؤمنین در نهج البلاغه منکر توسل است؟ آیا سید مرتضی به شیخ صدوق، شیخ کذوب گفته است؟ آیا علمای شیعه مثل شیخ بهایی از مرگ صدوق خوشحال شده‌اند؟ آیا سوره فتح عصمت پیامبر را زیر سوال نمی‌برد؟
کد سؤال: ۲۱۶۶۷چند سؤالی
نبوت »عصمت انبیا
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه »امامت عامه مفاهیم و کلیات »عصمت
احکام فقهی »نماز »وضو »مسح پا
قرآن و کتب آسمانی »تحریف قرآن
نهج البلاغه
عمومی »بررسی روایات
عقاید شیعه و پاسخ به شبهات آن »توسل
تعداد بازدید: ۱۵۷
آیا سید مرتضی نسیان را بر پیامبر جایز می‌دانسته است؟ آیا بیشتر شیعیان در زمان امامان به عصمت اعتقاد نداشتند؟ کعبین در آیه وضو به چه معنا است؟ آیا هشام بن حکم قایل به جسمانیت خدا و مورد لعن امام بود؟ آیا شیخ طوسی قایل به نسخ تلاوت آیه رجم بوده است؟ آیا طبق منابع شیعه آیه رجم در قرآن بوده است؟ آیا امیرالمؤمنین در نهج البلاغه منکر توسل است؟ آیا سید مرتضی به شیخ صدوق، شیخ کذوب گفته است؟ آیا علمای شیعه مثل شیخ بهایی از مرگ صدوق خوشحال شده‌اند؟ آیا سوره فتح عصمت پیامبر را زیر سوال نمی‌برد؟

با سلام دوست عزیز

۱.کلام آیت الله صافی:ظاهر کلام منقول از تنزیه الانبیاء سید مرتضی ص ۸۴ چنین است:

إن حملناها على النسیان فی الحقیقة کان الوجه فیها أن النبی ع إنما لا یجوز علیه النسیان فیما یؤدیه عن الله تعالى أو فی شرعه أو فی أمر یقتضی التنفیر عنه فأما فیما هو خارج عما ذکرناه فلا مانع من النسیان أ لا ترى أنه إذا نسی أو سها فی مأکله أو مشربه على وجه لا یستمر و لا یتصل فننسب إلى أنه مغفل فإن ذلک غیر ممتنع‏.

باید توجه داشت که عصمت ائمه وپیامبران علیهم السلام به معنای اجتناب از گناهان عمدی وسهوی اعتقاد علمای امامیه است ولی نسبت به عصمت از خطاها در امور روزمره (مراد از این مورد، آن دسته از کارهایی است که به خودی خود، هیچ ربطی به دین ندارد و حکم الزامی یا غیر الزامی ندارد. در این مورد اشتباهات ایشان در زندگی روزمره، اگر به اندازه‌ای نباشد که موجب بی‌اعتمادی مردم گردد، بعضی قائل به جواز شده اند) اختلاف نظر وجود دارد.

اما نسبت به حجیت سنت پیامبر، اما در امور شرعی که کاملا عصمت وجود دارد ونسبت به امورعرفی وعادی نیز تا مقداری که به حجیت امام وپیامبر علیهما السلام خللی وارد نشود، سهو را جائز می شمارد.در عبارت سید مرتضی دقت کنید به این مساله اشاره شده است.

۲.کلام شهید ثانی:اولا در عبارت شهید ثانی آمده است که این عدم اعتقاد به عصمت در میان عوام شیعه به خاطر خفاء این مقام از آن ها بوده است:

"فان کثیرا منهم ما کانوا یعتقدون عصمتهم لخفائها علیهم‏"

یا ممکن است اساسا این مساله به آن ها نرسیده باشد چرا که در عصر حاضر ما مجموع روایات را که شیخ صدوق وشیخ مفید و...نقل کرده اند را همه را به همراه روایات دیگر از محدثین می بینیم واین امر طبیعی است به خلاف آن زمان که یک نفر یک روایت می شنید که معلوم نبود که آیا بقیه ی شیعیان آن را شنیده اند یا نه.

وثانیا:ما اعتقادمان را از معصوم میگیریم نه غیر معصوم و ما در کتب روائی، روایات صحیح السند بر عصمت ائمه علیهم السلام داریم لذا جای هیچ گونه تردید نیست.

معانی الاخبار،شیخ صدوق،ص:۱۳۳: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ قَالَ: مَا سَمِعْتُ وَ لَا اسْتَفَدْتُ مِنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ فِی طُولِ صُحْبَتِی لَهُ شَیْئاً أَحْسَنَ مِنْ هَذَا الْکَلَامِ فِی صِفَةِ عِصْمَةِ الْإِمَامِ‏.فَإِنِّی سَأَلْتُهُ یَوْماً عَنِ الْإِمَامِ:أَ هُوَ مَعْصُومٌ فَقَالَ:نَعَم‏.

ثالثا:این کلام را شهید ثانی نقل می کند لیک خود معتقد است که عصمت ائمه علیهم السلام به عقل ونقل ثابت است:

فهل یعتبر فی تحقق الایمان أم یکفی اعتقاد إمامتهم و وجوب طاعتهم فی الجملة؟ فیه الوجهان السابقان فی النبوة. و یمکن ترجیح الاول، بأن الذی دل على ثبوت إمامتهم دل على جمیع ما ذکرناه خصوصا العصمة، لثبوتها بالعقل و النقل‏

۳.صدر این سوال با ذیل آن تفاوت دارد،چرا که کعبین به هر معنا باشد حکم به مسح یا شستن پا ارتباطی به این(معنای کعبین ) ندارد بلکه ارتباط به اغسلوا یا وامسحوا دارد.

اما نسبت به کعبین سه معنا وجود دارد:

الف)استخوان برآمده روی پا.

ب) مفصل بین ساق پا و قدم پا که استخوان ساق بر روی آن قرار می‌گیرد.

ج) استخوان (قوزک) بر آمده در دو طرف طرف مفصل پا

که برخی از علمای شیعه معنای اول وبرخی دیگر معنای دوم را اختیار کرده اند.

اما نسبت به حکم مسح یا شستن پا شیعه معتقد است باید در وضو پا را مسح کرد که شیعیان به جز آیه وضو به روایات معتبره درباره وضو و جزئیات آن نیز استناد می‌کنند.

در قرآن کریم آیه چنین است:

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیدِیکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَین(مائده ۶)

واژه ارجل در سیاق امسحوا آمده است ولیک در اعراب ارجل دو قرائت شده است، فتح و جر

که فتح قرائت مشهور است.

حال اختلاف شده است که ارجلکم عطف به چیست؟ شیعه معتقد است عطف به رؤسکم است که محل رؤوس به جهت مفعول بودن برای فعل امسحوا منصوب است وارجل عطف به رؤوسکم است لذا معنای آیه چنین است که مسح کنید بعض از سرتان را و پایتان را.

اهل سنت معتقدند که ارجل عطف به وجوهکم است که مفعول اغسلوا است لذا باید پاها را نیز شست ولی این ازنگاه شیعه مردود است چرا که وقتی جمله قبل کامل می شود "اغسلوا وجوهکم وایدیکم" عطف کلمه ای از جمله ای به جمله قبل که هر دو جمله از هم منفک وکامل هستند، تازمانی که در خود جمله محملی برای عطف وجود دارد (مانند رؤوسکم) عطف به جمله ی قبل قبیح وغیر فصیح است.

۴.روایاتی از کتاب التوحید کافی در بیان صفات خداوند نقل شده است که راوی اعتقاد هشام بن حکم به تجسیم را حکایت می کند وامام این اعتقاد را رد می کند.(کافی ۱/۱۰۴)

هشام بن حکم دوره های مختلف علمی را تجربه کرده است لذاست که عده ای او جزء پیروان جهم بن صفوان وعده ای او را شاگرد ابوشاکر دیصانی میدانستند که البته این مطلب محل مناقشه است وبرخی معتقدند که اعتقاد به تجسیم از سوی هشام مربوط به ماقبل از زمان تشیع وی است.

اما روایاتی که در تایید وی امده است مختصرا به شرح ذیل است:

نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ‏ وَ لِسَانِهِ وَ یَدِه‏(کافی ۱/۱۷۲)

مِثْلُکَ‏ فَلْیُکَلِّمِ‏ النَّاس‏(۱/۱۷۳)

فَذَکَرْتُ قَوْلَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ یَقُولُ لِی یَا هِشَامُ لَا تَزَالُ مُؤَیَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِکَ‏ فَعَلِمْتُ أَنِّی لَا أُخْذَل‏(الفصول المختارة ص۴۹)

۵.قاطبه علمای شیعه آیه رجم را در قرآن قبول نداشتند ویک مذهب با قول یک عالم اثبات نمی شود.

۶. بعضی از روایات که در آنها این بیان آمده است، ناظر به قرآنی است که در زمان پیمبر هر کدام اصحاب جمع کرده بودند (که همراه با تفسیر وتوضیح و تبیین بوده است)ودر زمان عثمان قرآن بدون آن تفاسیر جمع آوری شد.

اینکه اصحاب هر کدام دارای قرآنی جدا به همراه تفسیر وتبیین آیات بوده اند، ادعای بدون دلیل نیست:

.ابن مردویه ، عن ابن مسعود ، قال : کنّا نقرأ على عهد رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) ( یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ - إنّ علیّاً مولى المؤمنین - وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ) .

مناقب علی بن أبی طالب ( ع ) وما نزل من القرآن فی علی ( ع ) - أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی - ص ۲۳۹

واین مساله غیر از تحریف قرآن است واگر چنانچه اهل سنت به این ادله ی واهی تمسک کنند، روایات فراوانی در کتب اهل سنت وجود دارد که بدون شک نظریه ی تحریف در قرآن را ثابت می کند که احمد الطیب رئیس الازهر مصر به استناد همین روایات قائل به تحریف قرآن شده است.

اعتقاد عایشه به تحریف قرآن

عنْ عَائِشَةَ قَالَتْ لَقَدْ نَزَلَتْ آیَةُ الرَّجْمِ وَرَضَاعَةُ الْکَبِیرِ عَشْرًا وَلَقَدْ کَانَ فِی صَحِیفَةٍ تَحْتَ سَرِیرِی فَلَمَّا مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَتَشَاغَلْنَا بِمَوْتِهِ دَخَلَ دَاجِنٌ فَأَکَلَهَا.

عایشه می گوید: آیه سنگسار و آیه شیردادن به بزرگسال زیر تخت من بود ولی زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وفات یافت و ما مشغول شدیم ، بزغاله ای آمد و آن را خورد!!

سنن ابن ماجه ج۶ص۷۲

- اعتقاد عایشه به حذف آیه «عشر رضعات» و «خمس رضعات» از قرآن

صحیح مسلم از عایشه صراحت دارد که:

قالت کان فی ما أنزل من القرآن عشر رضعات معلومات یحرمن ثم نسخن بخمس معلومات فتوفی رسول الله (صلی الله علیه و سلم) و هن فیما یقرأ من القرآن.

عایشه می گوید : چنین آیه ای در قرآن داشتیم که اگر یک فرزندی ده مرتبه شیر از یک خانمی بمکد و بخورد، این باعث محرمیت می شود؛ بعد این آیه نسخ شد و آیه دیگری آمد که اگر پنج بار یک طفل نوزاد، از هر خانمی شیر بخورد، این طفل، فرزند رضاعی او می شود؛ و روزی که رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) از دنیا رفت، این آیه را مردم قرائت می کردند و در قرآن بود.

صحیح مسلم،ج۴،ص۱۶۷، ح۳۴۸۷، کتاب الرضاع، ‌باب تحریم بخمس رضعات

ودر قرآن فعلی نه ۱۰ رضاع ونه ۵ رضاع داریم.

و...روایات دیگر. در واقع باید گفت که خاری که در چشم دیگران است می بینند ولی درخت بزرگی که در چشم خودشان است را نمیبینند.

۷. اولا: در خود نهج البلاغه امیر المومنین علیه السلام به رسول اکرم بعد از وفات ایشان متوسل می شوند و می فرمایند:

۲۳۵ وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ ع قَالَهُ وَ هُوَ یَلِی غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَجْهِیزَه‏

بأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِک‏

پدر و مادرم به فداى تو باد، ما را از نزد پروردگارت بیاد آورده در خاطر خویش نگاه‏دار (ما را فراموش نکرده‏)

این کلام صراحتا توسل امیر المومنین علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه وآله را حکایت می کند.

اما نسبت به عباراتی که پرسشگر بیان کرده است:

دقت کنید که چه مردگانی را دارد توصیف می کند آیا مومن هستند یا کافر؟؟

الف) اتَّعِظُوا فِیهَا بِالَّذِینَ قَالُوا- مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ فَلَا یُدْعَوْنَ رُکْبَاناً وَ أُنْزِلُوا ۲۲۸ الْأَجْدَاثَ فَلَا یُدْعَوْنَ ضِیفَاناً وَ جُعِلَ لَهُمْ مِنَ الصَّفِیحِ أَجْنَانٌ وَ مِنَ التُّرَابِ أَکْفَانٌ وَ مِنَ الرُّفَاتِ جِیرَانٌ فَهُمْ جِیرَةٌ لَا یُجِیبُونَ‏ دَاعِیاً وَ لَا یَمْنَعُونَ ضَیْماً وَ لَا یُبَالُونَ مَنْدَبَةً

ب)

و من خطبة له ع یعظ فیها و یزهد فی الدنیا

ِ أَ مَا رَأَیْتُمُ الَّذِینَ یَأْمُلُونَ بَعِیداً وَ یَبْنُونَ مَشِیداً وَ یَجْمَعُونَ کَثِیراً کَیْفَ أَصْبَحَتْ بُیُوتُهُمْ قُبُوراً وَ مَا جَمَعُوا بُوراً وَ صَارَتْ أَمْوَالُهُمْ لِلْوَارِثِینَ وَ أَزْوَاجُهُمْ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَا فِی‏ حَسَنَةٍ یَزِیدُونَ‏ وَ لَا مِنْ سَیِّئَةٍ یَسْتَعْتِبُون‏

علی علیه السلام کسانی را توصیف می کند که به هنگام دل به دنیا وآرزوی ها بعید دنیا بسته است.

وعبارت سوم این چنین است:

وَ لَمْ یَجْعَلْ [بَیْنَهُ وَ بَیْنَکَ‏] بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ مَنْ یَحْجُبُکَ عَنْهُ وَ لَمْ یُلْجِئْکَ إِلَى مَنْ یَشْفَعُ لَکَ إِلَیْه‏

و بین خودش و تو کسى را حاجب قرار نداده و تو را مجبور به توسل به واسطه ننموده‏

آیا در این عبارت واژه ای دال بر نفی توسل آمده است؟!مفاد این عبارت چنین است که:خداوند مانعی بین خودش نگذاشته که این را شیعه معتقد است وآن را قبول دارد چرا که ما توسل را جائز می دانیم نه واجب چرا که شما میتوانی مستقیما از خدا طلب کنی آنچنان که در قرآن وروایات آمده است.اما نسبت به عبارت دوم دقت شود که کسی را مجبور به توسل نکرده که مفاد این عبارت یعنی توسل جائز است نه واجب.

۸.انتساب کذب به شیخ صدوق از طرف سید مرتضی در کتاب خصائص الفاطمیّة کجوری ۲/۲۴۵آمده است ولی سید نعمت الله جزائری در الانوار النعمانیة۴/۲۸ کلام شیخ بهائی وسید مرتضی را نقل می کند اما به هیچ وجه انتساب کذب به شیخ صدوق نیامده است بلکه این اختلاف در مساله ی سهو النبی است که آیا پیامبر مرتکب سهو شده یا نه؟ برخی در مقام نقد علمی شیخ صدوق را نقد کرده اند (والبته برخی نقد تندکرده اند)ولی نسبت کذب نداده اند.

۹.

اولا:مقام عصمت مستند به آیاتی از قرآن کریم ثابت شده است از جمله:

وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏*إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى‏( النجم : ۳-۴)

لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا(احزاب ۲۱)

رسول گرامی اسلام هم در کلام(چرا که کلامش مطابق آیه چیزی جز وحی نبود وخطاء در وحی معنا ندارد) وهم در فعل معصوم از گناه واشتباه بوده است وبه همین علت بود که اسوة حسنة قرار گرفته است لذا آیاتی که مخالف این مقام است باید تأویل شودیا اینکه مراد از آیه ۲ سوره فتح چیز دیگری است واین همانند این است که وقتی اثبات کردیم خداوند لیس کمثله شئ و همچنین به لحاظ عقلی اثبات کردیم که خداوند جسم نیست باید آیاتی را که نسبت دست وپا و..به خدا داده اند را حمل به خلاف ظاهر کرد.

ثانیا: باید در آیه دقت نمود چرا که چگونه است که فتح مسلمین سبب غفران گناه رسول اکرم صلی الله علیه وآله است بین آیه اول ودوم که فتح سبب غفران ذنوب رسول اکرم صلی الله علیه وآله است ارتباطی دیده نمی شود.بنابراین معنای ذنب و غفران باید متفاوت باشد تا آیه درست تفسیر شود.معنای ذنب یعنی امری که دنباله وعواقب ناگوار دارد و غفران هم در حقیقت معنای پوشش است.رسول اکرم صلی الله علیه وآله از ابتداء که با بت پرستی مبارزه نمود و در مقابل شرک وکفر قد علم نمود وبعد از هجرت به مدینه در مقابل مشرکین ایستاد وغزوه های متعدد انجام داد، از نگاه مشرکین این امر گناه وپیامد های ناگواری را برای پیامبر در پی داشت که بعد از فتح مکه وشکسته شدن قدرت وشوکت مشرکین وتسلط پیامبر خداوند این ذنب وپیامدهایی که ممکن بود از طرف مشرکین اتفاق بیفتد پوشش داد و عواقب ناگوار از رسول اکرم صلی الله علیه وآله مرتفع گردید.بنابراین فتح سبب برای مغفرت پیامبر بود.( یعنى سبب پوشیده شدن و مرتفع شدن آثار و عواقب سوئى که از ناحیه مشرکین بر عمل پیامبر اکرم قبل و بعد از هجرت، مترتب مى‏شد).

موفق باشید گروه پاسخ به شبهات

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت