درباره ما

لطفا عصمت پیامبر، توسل و توکل و مهدویت و بحث صحابه را توضیح دهید.
کد سؤال: ۲۱۶۶۱نبوت »حضرت محمد (ص)
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه »امامت عامه مفاهیم و کلیات »عصمت
عقاید شیعه و پاسخ به شبهات آن »توسل
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام زمان و مهدویت
عدالت صحابه
چند سؤالی
تعداد بازدید: ۷۱
لطفا عصمت پیامبر، توسل و توکل و مهدویت و بحث صحابه را توضیح دهید.

با سلام

دوست گرامی

سؤال و برگه مورد نظر شما دریافت شد، آیات را بررسی کرده و پاسخ را خدمت ارسال خواهیم کرد، چون سؤالات زیاد است باید مدتی صبر کنید.

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات



با سلام
دوست گرامی

پس از تحقیق پاسخهای نسبتا کامل با آدرسهای مقالات سایت، به سؤالات شما خدمت ارسال می‌گردد.


پاسخ اجمالی
در این ورقه ، شماره هایی از آیات قرآن در باره چند موضوع، ذکر شده است:
۱. معرفی قرآن کریم و این که قرآن راه مستقیم است؛
۲. معرفی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم؛
۳. وظیفه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآ‌له وسلم؛
۴. استعانت فقط از خدا،
۵. توکل فقط به خدا؛
۶. صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم؛
۷. و با عنوان «تفکر و تدبر در این آیات» در باره خمس، مهدویت، اهل بیت و برخی موضوعات دیگر، آیات را ذکر کرده است.
بررسی همه آیات از حوصله این نوشتار خارج است و هر کسی که به قرآن کریم و تفاسیر شیعه و اهل سنت آشنایی داشته باشد، می‌توانند تفسیر صحیح آیات را به دست آوردند. از این جهت نیاز به بررسی همه ‌آیات نیست.
اما تنها چند بحث مشکل را همانند: آیات عدم عصمت پیامبر، توسل و توکل، مهدویت، صحابه، در این جا مطرح می‌کنیم و پاسخ آن را برای شما می‌نویسیم:
پاسخ تفصیلی
بحث اول: نقد و بررسی آیات معرفی پیامبر اسلام ((صلی الله علیه وآله))
دو نکته:
قبل از بررسی آیات، دو نکته را در مورد پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله متذکر می‌شویم:
نکته اول: آیاتی را که در موضوع معرفی قرآن ذکر کرده، همه مسلمانان به آن معتقد هستند و هیچ جای شک و شبهه‌ای در آن وجود ندارد.
اما آیاتی را که در موضوع معرفی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله آورده، از روی غرض و عناد، آیات متشابه (و محتاج به توضیح و تفسیر) هستند ، نه ‌آیات صریح و روشن که شخصیت آسمانی ایشان را بیان کند؛ از این جا روشن است که نویسنده این ورقه، دشمنی صریح با پیامبر اسلام و قرآن کریم دارد و مصداق آیات «فىِ قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ (آل عمران/۷) ، فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً (بقره/۱۰) نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ (نساء/۱۵۰) » می‌باشد.
قرآن کتاب هدایت است ؛ اما این‌گونه افراد دریچه هدایت را به سوی خود بسته و خود در گرداب ظلمت و عناد و دشمنی با اهل بیت گرفتار شده اند.
نکته دوم: از نظر شیعه، پیامبران الهی از بدو تولد تا آخر عمر از هر گونه خطا، اشتباه، گناهان کبیره و صغیره معصوم بوده اند؛ اما وهابیت ، آنان را تنها در امور تبلیغ دین و قرآن معصوم می‌دانند. اما این که قبل از نبوت معصوم بوده یانه، اهل سنت ایشان را معصوم نمی‌دانند و برخی آنها گفته اند که آنان معصوم از گناهان صغیره نیستند.
از این جهت علمای آنها آیاتی را که در این ورقه هم برخی آنها آمده، نمی‌توانند حل کنند لذا می‌گویند مراد از گناهانی‌که خداوند برایشان بخشیده، همان گناهان قبل از رسالت است و یا گفته اند مراد گناهان صغیره است.
الف: آیات عدم عصمت پیامبر (صلی الله علیه و‌آله)
آیه اول:
إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا لِّیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ (فتح/۱ و۲)
در ظاهر، این آیه می‌رساند که خداوند گناهان گذشته و آینده رسول خدا صلی الله علیه وآ‌له را با فتح مکه بخشیده است.
در باره این مطلب که مراد از گناهان گذشته و آینده چیست و مغفرت این‌گناهان برای پیامبر خدا چگونه قابل توجیه است، وجوه و توجیهات زیادی را ذکر کرده اند که با سیاق آیه و جریان فتحی که در آن آمده سازگاری ندارد.
بهترین وجه را علامه طباطبایی بیان کرده است:
ایشان می‌فرماید: «ذنب» در لغت به معنای عملی است‌که آثار شوم و تبعات بدی دارد و «مغفرت» هم عبارت است از پرده افکندن بر روی هر چیز. با توجه به این معنا، دعوت رسول خدا به سوی برنامه های خدای یگانه، مبارزه او با بت پرستی و کفر قبل از هجرت و بعد از آن، وجنگهای او با مشرکان و کافران و کشته شدن آنان به دست پیروان اسلام همه مصداق «ذنب» و گناه نابخشودنی پیامبر از نظر مشرکان و کفار بود که آثار شوم و عواقب بدی داشت به این معنا که اگر کفار و مشرکان قدرت داشتند هرگز او را نمی‌بخشیدند تا انتقام خودشان را بگیرند؛ اما خداوند با فتح مکه و یا فتح حدیبیه که منتهى به فتح مکه شد، شوکت و نیروى قریش را گرفت، و در نتیجه گناهانى را که رسول خدا در نظر مشرکان داشت، پوشانید، و آن حضرت را از شر قریش ایمنى داد.
پس مراد از «ذنب»، همان دعوت رسول خدا است که آثار شوم و عواقب بدی را از سوی مشرکان به دنبال داشت و این آثار از نظر لغت ذنب است که آن حضرت مستحق عقوبت مشرکان بود. این معناى گناهان گذشته رسول خدا است.
و اما گناهان آینده‏اش عبارت است از خونهایى که بعد از هجرت از صنادید قریش ریخت، و مغفرت خدا نسبت به گناهان آن جناب عبارت است از پوشاندن آنها، و ابطال عقوبت‏هایى که به دنبال دارد، و آن به این بود که شوکت و بنیه قریش را از آنان گرفت. مؤید این معنا جمله" وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ ... وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزِیزاً" است.
المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۸، ص: ۲۵۴،
با عنایت به توجیه فوق، ارتباط بین فتح مکه و آمرزش گناهان کاملاً‌حفظ می‌شود ولی اگر مقصود از «ذنب» همان گناه شرعى و نافرمانى الهى باشد، راه آمرزیده شدن این گناهان، استغفار و توبه است نه یک فتح نظامى و پیروزى ظاهرى.
آیه دوم:
فَاصْبرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ (غافر/۵۵)
«پس (اى پیامبر!) صبر و شکیبایى پیشه کن که وعده خدا حقّ است، و براى گناهت استغفار کن، ...»
ظاهر این آیه نیز می رساند که رسول خدا صلی الله علیه وآله گناهی داشته که خداوند دستور به استغفار داده است. در حالی‌که مراد این نیست ؛ بلکه علمای شیعه و اهل سنت ذیل آیه گفته اند: خطاب در این آیه، هرچند به پیامبر است اما در حقیقت امت اسلام را یاد می‌دهد که شما از گناهانتان استغفار کنید.
مرحوم طبرسی می‌گوید:
الخطاب له ، والمراد به الأمة ، وإنما خوطب بذلک لتستن أمته بسنته .
«خطاب در ‌آیه برای پیامبر است، اما مقصود امت است، دلیل این‌که ایشان مخاطب قرار داده شده این است تا امت به سنت ایشان اقتدا کنند.»
تفسیر مجمع البیان - الشیخ الطبرسی - ج ۹ ص ۱۷۱
علامه طباطبایی وجه دیگری بیان کرده و آن این که دستور استغفار از کارهایی است که گناه نیست ولی نسبت به پیامبر گناه محسوب می‌شود:
وقوله : «واستغفر لذنبک» أمر له بالاستغفار لما یعد بالنسبة إلیه ذنبا وإن لم یکن ذنبا بمعنى المخالفة للامر المولوی لمکان عصمته صلى الله علیه وآله وسلم .
«در این جمله به رسول خدا دستور داده شده، تا نسبت به اموری که برای ایشان گناه محسوب می‌شود استغفار کند هرچند گناه به معنای مخالفت امر مولوی نیست؛ چرا که آن حضرت معصوم است.»
تفسیر المیزان - السید الطباطبائی - ج ۱۷ ص ۳۴۱
مفسران اهل سنت نیز همین سخنان را گفته اند.
سمعانی می‌گوید:
قوله : تعالى : (فاصبر إن وعد الله حق واستغفر لذنبک) تمسک من جوز الصغائر على الأنبیاء بهذه الآیة ، فأمرهم بالاستغفار عن الصغائر . ومن لم یجوز الصغائر على الأنبیاء [ قال ] : إنه أمر بالاستغفار تعبدا ؛ لینال بذلک رضا الله تعالى ، ویقتدی به من یأتی بعده .
«طبق این آیه، کسانی‌که ارتکاب گناهان صغیره را برای انبیاء جایز می‌دانند تمسک کرده اند. و کسانی‌که ارتکاب گناهان صغیره بری آنان جایز نمی‌دانند، گفته اند که خداوند به صورت تعبدی به ایشان دستور استغفار داده است تا به رضای خداوند دست یابد و دیگران به ایشان اقتدا کنند.»
تفسیر السمعانی - السمعانی - ج ۵ ص ۲۶
بغوی نیز می‌نویسد:
( واستغفر لذنبک ) هذا تعبد من الله لیزیده به درجة ولیصیر سنة لمن بعده.
«این دستور تعدبی از جانب خداوند است تا به واسطه آن درجات پیامبر اضافه شود و برای بعد از آن حضرت سنت شود.»
تفسیر البغوی - البغوی - ج ۴ ص ۱۰۱
نسفی یکی دیگر از علمای اهل سنت، تصریح می‌کند که گناه انبیاء جز ترک افضل چیز دیگر نیست:
وفی شرح التأویلات جاز ان یکون له ذنب فامره بالاستغفار له ولکنا لا نعلمه غیر أن ذنب الأنبیاء ترک الأفضل دون مباشرة القبیح وذنوبنا مباشر القبائح من الصغائر والکبائر.
«در کتاب شرح تأویلات آمده که می‌شود پیامبر گناه داشته باشد از این جهت دستور استغفار از آن را به ایشان داده است؛ اما ما این سخن را نمی‌دانیم، جز این که گناه انبیاء همان ترک افضل است نه انجام کارهای قبیح، ولی گناهان ما افعال قبیح است که انجام می‌دهیم چه بزرگ و چه کوچک.»
تفسیر النسفی - النسفی - ج ۴ ص ۱۴۸
فخر رازی از علمای دیگر اهل سنت می‌نویسد:
قوله: (واستغفر لذنبک) (محمد: ۱۹) وما کان استغفاره دالا على الصغائر بل على ترک الأفضل.
«استغفار پیامبر صلی الله علیه و‌آله دلیل بر این نیست که ایشان گناه صغیره دارد بلکه دلیل بر ترک افضل است.»
تفسیر الرازی - الرازی - ج ۹ ص ۱۰
و در جای دیگر به صراحت بیان می‌کندکه استغفار حمل بر ترک افضل می‌شود نه گناه:
واعلم أنه لما دلت الدلائل الکثیرة على وجوب تنزیه الله تعالى الأنبیاء علیهم السلام من المعاصی، وجب حمل هذه الوجوه المذکورة على ترک الأفضل والأکمل، وحسنات الأبرار سیئات المقربین ، فلهذا السبب حصل هذا العتاب والأمر بالاستغفار، ولا یدل على سابقة الذنب کما قال: (إذا جاء نصر الله والفتح ورأیت الناس یدخلون فی دین الله أفواجا فسبح بحمد ربک واستغفره) (النصر ۱ - ۳ ) ومعلوم أن مجیء نصر الله والفتح ودخول الناس فی دین الله أفواجا لیست بذنب یوجب الاستغفار وقال تعالى : (واستغفر لذنبک وللمؤمنین والمؤمنات) (محمد : ۱۹) ولیس جمیعهم مذنبین ، فدل ذلک على أن الاستغفار قد یکون بسبب ترک لأفضل .
«باید دانست چون دلیل فراوان بر وجوب منزه بودن پیامبران از گناه است، این وجوه بالا را بر ترک افضل و اکمل باید و «حسنات الابرار سیئات المقربین» حمل کرد؛ از این جهت عتاب و دستور به استغفار وارد شده است. و این مطلب دلالت ندارد که قبل از این گناهی سر زده باشد؛ چنانچه خداوند در سوره نصر فرموده استغفار کند. روشن است که آمدن یاری خدا، پیروی و وارد شدن مردم در دین خدا گناهی نیست که باعث استغفار شود. همچنین «واستغفر لذنبک» فرموده در حالی که همه مؤمنان گناه کار نیستند. پس این دلیل است که استغفار به خاطر ترک افضل است.»
تفسیر الرازی - الرازی - ج ۱۸ ص ۴
آیه سوم:
عَفَا اللَّهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتىَ‏ یَتَبَینَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ تَعْلَمَ الْکَاذِبِینَ(توبه/۴۳)
«خداوند تو را بخشید چرا پیش از آنکه راستگویان و دروغگویان را بشناسى، به آنها اجازه دادى؟! (خوب بود صبر مى‏کردى، تا هر دو گروه خود را نشان دهند!)»
در این آیه مراد از «عفو»، بخشیدن ترک اولی است؛ قضیه اش این است که در یکی از جنگها، رسول خدا صلی الله علیه وآله به عده ای که بهانه آوردند تا به جنگ نروند ، به آنان اجازه دادند که بمانند ، خداوند متعال رسول خدا صلی الله علیه و‌آله را مورد عتاب قرار می‌دهد که چرا به آنها اجازه ماندن داد، اولی این بودکه اجازه نمی‌دادی.
بنا براین، رسول خدا گناهی را مرتکب نشده بود تا این آیه حمل به بخشیده شدن گناه ایشان شود.
متن کلام شیخ طوسی این است:
هذه خطاب فیه بعض العتاب للنبی صلى الله علیه وآله فی إذنه من استأذنه فی التأخر فأذن له ، فأخبر الله بأنه کان الأولى ان لا تأذن لهم وتلزمهم الخروج معک حتى إذا لم یخرجوا ظهر نفاقهم ، لأنه متى أذن لهم ثم تأخروا لم یعلم بالنفاق کان تأخر هم أم بغیره . وکان الذین استأذنوه منافقین .
التبیان - الشیخ الطوسی - ج ۵ ص ۲۲۶
تعجب این است که نویسنده این ورقه، جسارت را به محضر رسول خدا صلی الله علیه وآ‌له نیز به حدی رسانده است که بر حسب گمانش، دیگر پیامبر را هم مستجاب الدعوه نمی‌داند و این آیه را آورده است:
اسْتَغْفِرْ لهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللَّهُ لهَمْ ...(توبه/۸۰)
در حالی که این آیه، در باره منافقان است که خداوند فرموده، ای پیامبر اگر شما برای آنها هفتاد مرتبه هم استغفار کنی، چون آنها آدمهای بدی هستند، خداوند آنها را نمی‌بخشد، نه این که دعای تو را قبول کند؛ چون شفاعت کردن در نزد خداوند لیاقت می‌خواهد و ‌آنها این لیاقت و شایستگی را ندارند.
آیات دیگر :
آیات دیگری را نیز آورده که به گمان خودش پیامبر صلی الله علیه وآله را برای مردم معرفی کند:
قُل لَّا أَمْلِکُ لِنَفْسىِ ضَرًّا وَ لَا نَفْعًا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ لِکلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا یَسْتَأخِرُونَ سَاعَةً وَ لَا یَسْتَقْدِمُونَ(یونس/۴۹)
فَإِن کُنتَ فىِ شَکٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ فَسْلِ الَّذِینَ یَقْرَءُونَ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکَ لَقَدْ جَاءَکَ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْترَینَ(یونس/۹۴)
قُلْ إِن ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلىَ‏ نَفْسىِ وَ إِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِمَا یُوحِى إِلىَّ رَبىِّ إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ(سباء/۵۰)
وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدَى‏(ضحی/۷)
وَ لَوْ لَا أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْا قَلِیلاً(اسراء/۷۴)
قُلْ إِنىِّ أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبىِّ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ(انعام/۱۵)
وَ إِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یخَوضُونَ فىِ ءَایَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنهُمْ حَتىَ‏ یخُوضُواْ فىِ حَدِیثٍ غَیرِهِ وَ إِمَّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیْطَنُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ(۶۸)
وَ مَا کُنتَ تَتْلُواْ مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَ لَا تخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لاَّرْتَابَ الْمُبْطِلُونَ(عنکبوت/۴۸)
وَ إِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ(اعراف/۲۰۰)
قُلْ مَا کُنتُ بِدْعًا مِّنَ الرُّسُلِ وَ مَا أَدْرِى مَا یُفْعَلُ بىِ وَ لَا بِکمُ‏ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَى إِلىَّ وَ مَا أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ(احقاف/۹)
إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ وَ اذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَ قُلْ عَسىَ أَن یهْدِیَنِ رَبىِّ لِأَقْرَبَ مِنْ هَاذَا رَشَدًا (کهف/۲۴)
نحَنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَاذَا الْقُرْءَانَ وَ إِن کُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ(یوسف/۳)
در حالی که آیات بالا ، درباره معرفی ایشان نیست؛ بلکه هر کدام موضوع خاص دیگری را بازگو می‌کند که برای اطلاع از آن به تفاسیر مراجعه فرمایید.
ب: معرفی پیامبر در این آیات:
برای این که شخصیت نورانی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را بیشتر و بهتر بشناسیم، آیاتی که واقعا ایشان را معرفی می‌کند در این جا ذکر می‌کنیم تا مؤمنان و دوستان اهل بیت علیهم السلام آگاه شوند:
۱. پیامبر: شاهد(گواه)، مبشر(بشارت دهنده)، نذیر(انذار دهنده)، داعی الی الله (دعوت کننده به سوی خدا)، سراج منیر(چراغ روشنایی دهنده).
این اوصاف والا در آیه زیر آمده است:
«یا اَیهااْلْنَّبی اِنّا اَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً وَ داعیاً اِلَی اللّهِ بِاِذْنِهِ وَ سِراجاً وَ مُنیراً» (احزاب/ ۴۵- ۴۶)
«اى پیامبر! ما تو را به عنوان گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذار کننده. و تو را دعوت کننده به سوى اللَّه به فرمان او قرار دادیم، و چراغ روشنى بخش.»
۲. رئوف و رحیم:
این دو صفت به همراه دو ویژگی اخلاقی پیامبر رحمت حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ در آیه دیگر چنین بیان شده است:
«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلیکُمْ بِاْلْمُؤمِنینْ رَئوفٌ رَحیمٌ»
«رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج های شما بر او سخت است و اصرار به هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.»
در این آیه کریمه، علاوه بر دو صفت «رئوف» و «رحیم» به دو ویژگی اخلاقی دیگر آن حضرت (خیر خواهی و دلسوزی) پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ اشاره شده است.
ج: مقامات والای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در قرآن
خداوند متعال در آیات قرآن کریم گاهی به طور صریح و زمانی به گونه ضمنی به مقامات پیامبرخاتم ـ صلی الله علیه و آله ـ اشاره فرموده است که در این بخش به برخی از این آیات اشاره می کنیم.
۱. مقام خاتمیت :
قرآن کریم درباره مقام خاتمیت می فرماید:
«ما کانَ مُحمَّدٌ أَبا أَحَدٌ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسولُ اْللّهُ وَ خاتَمِ اْلْنَبیینْ» (احزاب/۴۰).
«محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست ولى رسول خدا و ختم‏کننده و آخرین پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است!»
۲. مقام عبودیت مطلقه:
قرآن کریم وقتی تعبیر «عبد» را نسبت به سایر انبیا به کار می برد همراه با ذکر نام آنها به کار می برد:
«وَ اذْکُرْ عَبْدَنا اِبْراهیمَ وَ اِسْحقَ وَ یعْقوبَ اولِی الأَیدی وَ الاَبْصار» (ص/۴۱).
اما وقتی نام پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ را می برد به «عبده» تعبیر می کند که ناظر به مقام وحدت است و این کلمه از «عبدالله» نیز بالاتر است، زیرا این بندگی (عبودیت)، حاکی از هویت مطلقه است.
سُبْحانَ الَّذی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ (اسراء/۱)
۳. مقام بالاترین رتبه وجودی:
خدای سبحان به پیامبرش دستور می دهد که «بگو: من اولین مسلمانم»: «لاشَریکَ لَهُ وَ بِذلِکَ اُمِرْتُ وَ أَنا اَوَّلُ الْمُسْلِمین» (انعام /۱۶۳)
۴. مقام اسوة حسنه بودن:
در قرآن کریم آیاتی است که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ را اسوه و الگوی جهانیان معرفی می کند و می فرماید:
لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً (احزاب/۲۱)
۵. مقام خلق عظیم:
خداوند، پیامبر خود را به عظمت اخلاقی داشتن می‌ستاید:
«وَ اُنَّکَ لَعلَی خُلِقٍ عَظیمٍ» (قلم/۴)
«ای پیامبر! تو واجد همه ملکات نفسانی در حد أعلی هستی.»
۶. مقام «رأفت و رحمت»
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ (توبه/۱۲۸)
«به یقین، رسولى از خود شما بسویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!»
۷. مقام شامخ «رسالت»
خدای سبحان نعمت رسالت را به عنوان وزین ترین نعمت های الهی نام می‌برد:
«لَقَدْ مَنَّ الّلهُ عَلَی الْمُؤمِنینَ اِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسولاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ یتْلوُا عَلَیهِمْ ایاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ...» (آل عمران/ ۱۶۴)
«خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگى بخشید] هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد هر چند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند.»
۸. مقام علم لدنی :
هیچ کس به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ علم نیاموخت فقط خدا او را عالم و آگاه کرد « نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمین عَلی قَلْبِک» (بقره/۹۷)
«فَأَوْحی اِلی عَبْدِهِ ما اُوحی» (نجم/۱۰)
«اِنَّکَ لَتُلْقی مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ» (نمل/۶)
۹. مقام عصمت:
الف: عصمت علمی، قرآن را تنها از خداوند حکیم و دانا گرفته است:
«اِنَّکَ لَتُلْقی مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ» (نمل/۶)
« نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمین عَلی قَلْبِک» (بقره/۹۷)
ب. عصمت عملی
خداوند متعال رسول خدا صلی الله علیه وآله و اهل بیت آن حضرت را از هر پلیدی ظاهری و غیر ظاهری پاک ساخته است:
إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً (احزاب/۳۳)
خداوند فقط مى‏خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد.
این آیه در شأن پنج تن آل عبا نازل شده که یکی از آنها رسول خدا صلی الله علیه وآله می‌باشد.
۱۰. تجلیل خداوند نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خطاب
خدای سبحان، از نظر ادب محاوره، حرمتی خاص برای پیامبر خاتم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ قایل است که برای انبیای پیشین قایل نبوده. انبیای گذشته را با نام مخصوص آنها خطاب می کند، اما هرگز نام مبارک پیامبر اسلام را به عنوان «یا محمد» نمی برد بلکه همیشه از او با تعبیرهای تجلیل آمیزی همچون: «یا أیها النبی»، «یا أیها الرسول» یاد می کند. مثلا درباره آدم ابوالبشر می فرماید:
«یا آدَمُ اْسْکُنْ اَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّة» (اعراف/۱۹)
درباره حضرت نوح می فرماید:
«یا نُوح اِنَّهُ لَیسَ مِنْ أهْلِک» (هود/۴۶)
درباره موسی:
«یا مُوسی أَقْبِلْ وَ لاتَخَفْ» (نمل/۱۰)
ولی درباره رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ علاوه بر خطاب جلالت آمیز خود، به بندگان نیز می آموزد:
«لا تَجْعَلوُا دُعاءَ الْرَّسولِ بَینَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضُکُمْ بَعْضاً» (نور/۶۳)
«هر گاه خواستید پیامبر را صدا بزنید او را مانند مردی عادی صدا نزنید.»
بلکه هم نحوه صدا زدن و هم اصل آن آمیخته با تجلیل و تکریم باشد.
۱۱. عالم بودن به غیب و شهادت :
از مقامهای منیع رسالت، اطلاع بر غیب است. خدای سبحان می فرماید:
«قُلِ اْعْمَلوُا فَسَیرَی اللّهُ عَمَلُکُمْ وَ رَسوُلُهُ وَ الْمُؤْمِنون» (توبه/۱۰۵)
«به مردم بگو هر کاری می کنید خدا، پیامبر و مؤمنان می بینند.»
خداوند در جای دیگر می فرماید:
«عالِمُ الْغَیبِ فَلایظْهَرُ عَلی غِیبِهِ اِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسولٍ» (جن/۲۶)
«خداوند عالم غیب است و غیب را بر احدی آشکار نمی کند مگر بر رسولی که مرتضی باشد.»
۱۲. دارای شرح صدر
أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ. (انشراح/۱- ۴)
«آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم‏، و بار سنگین را از تو بر نداشتیم؟ همان بارى که سخت بر پشت تو سنگینى مى‏کرد. و آوازه تو را بلند کردیم.»
۱۳. درود فرستادن خدا و ملائکه بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
مقام پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ آن قدر والاست که آفریدگار هستی و تمامی فرشتگان بر او درود می فرستند و خداوند به همه مؤمنان دستور می دهد که آنها هم بر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ درود بفرستند:
«اِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبی یا اَیهاَ الَّذینَ آمَنوُا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّموُا تَسْلیماً» (احزاب/۵۶)
«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند، ای کسانی که ایمان آورده اید! بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید.»
نتیجه:
آیاتی که ذکر شد قسمتی از آیات قرآن در معرفی شخصیت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بود. برای تفصیل بیشتر به تفاسیر موضوعی مراجعه فرمایید.
بنابراین، اگر کسی می‌خواهد پیامبر را بشناسد این آیات را بخواند و آیاتی را که او ذکر کرده نیز مطالعه کند و موضوعات را بفهمد.
بحث دوم: آیات استعانت (توسل) و توکل و شفاعت
نویسنده این ورقه، برخی از آیات را در باره موضوعات : توسل، توکل و شفاعت آورده است و از این آیات به نفع خودش می‌خواسته نتیجه بگیرد.
الف آیات استعانت
آیات موضوع توسل، به چند دسته تقسیم می شود. وهابیت و منکران توسل، برای نفی توسل، به هر یکی از آنها استناد کرده اند . ما هر دسته را ذکر می‌کنیم و پاسخ آن را نیز بیان می‌کنیم.
۱. تنها استعانت از خدا و بس:
به آیه ذیل استناد می‌کنند که تنها از خداوند استعانت جست نه از پیامبر و ائمه و افراد دیگر:
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ (فاتحه/۵)
پاسخ اول این است که استعانت دو قسم است:
یک: استعانت بدون واسطه و استقلالی از خداوند ؛ یعنی گاهی بنده از خداوند به صورت مستقیم درخواست می‌کند، بدون این که کسی را واسطه قرار دهد. این آیه همین قسم از استعانت را بیان می‌کند.
دو: استعانت با واسطه؛ گاهی از خداوند با آوردن واسطه یاری طلبیده می‌شود.
مثل این آیه که خداوند متعال دستور داده است از پیامبر اسلام (که غیر خداوند است) استعانت بگیریم و در نزد آن حضرت برویم و از ایشان طلب استغفار کنیم.
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً (نساء/۶۴)
ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى این که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم مى‏کردند (و فرمانهاى خدا را زیر پا مى‏گذاردند)، به نزد تو مى‏آمدند و از خدا طلب آمرزش مى‏کردند و پیامبر هم براى آنها استغفار مى‏کرد خدا را توبه پذیر و مهربان مى‏یافتند.
و در آیه دیگر صریحا استعانت با واسطه را بیان کرده است:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی‏ سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (مائده/۳۵)
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏اى براى تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!
خداوند در این آیه فرموده، در نزد من وسیله بیاورید، وسیله گاهی اعمال صالح است که در این آیه بیان شده و گاهی هم شخص مؤمن و ولی خدا است.
در روایات صحیح اهل سنت ‌آمده است که بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله صحابه به قبر آن حضرت توسل کردند و حاجت گرفتند.
این روایات را با تصحیح سند در سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف آورده ایم لطفا به این ‌آدرسها مراجعه فرمایید:
توسل ابو ایوب انصاری به قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۴۹۷۳
توسل بلال بن حارث به قبر آن حضرت با تأیید عمر:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۴۹۷۲
حال سؤال از کسانی که توسل را قبول ندارند این است که آیا صحابه این آیه قرآن را نفهمیده بودند که رفتند به قبر پیامبر متوسل شدند؟ و شما آیه را فهمیدید؟
نکات مورد توجه:
نکته اول: توسل را همه علمای اهل سنت قبول دارند و جای تردید در آن نیست؛ از این رو، روایات فوق را با تصحیح سند در کتابهایشان نقل کرده اند.
نکته دوم: شیعیان اعتقادات خود را از کتب اهل سنت نمی‌گیرند ، تا اگر آنها توسل را جایز ندانند، شیعه هم جایز ندانند؛ بلکه اعتقادات شان را از قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام می‌گیرند. از نظر قرآن که توسل دلیل دارد و از نظر روایات صحیح نیز اهل بیت آن حضرت به رسول خدا صلی الله علیه و‌آله توسل کرده اند و مقاله آن را نوشته ایم لطفا به این آدرس مراجعه فرمایید:
توسل ائمه طاهرین علیهم السلام به پیامبر:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۶۹۰۵
پاسخ دوم:
اگر استعانت از غیر خداوند جایز نیست، چرا خداوند در آیات دیگر فرموده تز نماز،‌روزه و صبر استعانت بگیرید؟ آیا این موارد غیر خداوند نیست؟
وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ (بقره/۴۵)
«از صبر و نماز یارى جویید (و با استقامت و مهار هوسهاى درونى و توجه به پروردگار، نیرو بگیرید) و این کار، جز براى خاشعان، گران است.»
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ (بقره/۱۵۳)
«اى افرادى که ایمان آورده‏اید! از صبر (و استقامت) و نماز، کمک بگیرید! (زیرا) خداوند با صابران است.»
۲. آیات اعتصام به خدا
در شماری از آیات آمده است که به خداوند چنگ بزنید، معنایش این است که به غیر خدا چنگ نزنید:
وَ مَن یَعْتَصِم بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ إِلىَ‏ صرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (آل عمران/۱۰۱)
إِلَّا الَّذِینَ تَابُواْ وَ أَصْلَحُواْ وَ اعْتَصَمُواْ بِاللَّهِ وَ أَخْلَصُواْ دِینَهُمْ لِلَّهِ فَأُوْلَئکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْرًا عَظِیمًا(نساء/۱۴۶)
فَأَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُواْ بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فىِ رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یهَدِیهِمْ إِلَیْهِ صرِاطًا مُّسْتَقِیمًا(نساء/۱۷۵)
فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِى أُوحِىَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلىَ‏ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ(زخرف/۴۳)
آنچه را بر تو وحى شده محکم بگیر که تو بر صراط مستقیمى.
وَ مَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلىَ اللَّهِ وَ هُوَ محُسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى‏ وَ إِلىَ اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ(لقمان/۲۲)
«کسى که روى خود را تسلیم خدا کند در حالى که نیکوکار باشد، به دستگیره محکمى چنگ زده (و به تکیه‏گاه مطمئنى تکیه کرده است) و عاقبت همه کارها به سوى خداست.»
... فَأَقِیمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَوةَ وَ اعْتَصِمُواْ بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَیکمُ‏ فَنِعْمَ الْمَوْلىَ‏ وَ نِعْمَ النَّصِیرُ(حج/۷۸)
«نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و به خدا تمسّک جویید، که او مولا و سرپرست شماست! چه مولاى خوب، و چه یاور شایسته‏اى!»
پاسخ:
اولا: شیعیان نیز به خداوند تمسک می‌کنند، و از خداوند یاری می‌طلبند.
ثانیا: مراد از تمسک به خدا در این آیات، تمسک به هر وسیله ای است که انسان را به خدا می‌رساند. مثل تمسک به دین، قرآن، اطاعت از خدا و پیامبر.
ابن جریر طبری بعد از آیه «من یعتصم بالله فقد هدی إلى صراط مستقیم» می‌گوید:
فإنه یعنی : ومن یتعلق بأسباب الله ، ویتمسک بدینه وطاعته.
«یعنی هر کسی به اسباب خداوند و به دین و اطاعت خدا چنگ بزند به راه راست هدایت شده است.»
جامع البیان - إبن جریر الطبری - ج ۴ ص ۳۶
نسفی نیز جمله «ومن یعتصم بالله» را این‌گونه معنا می‌کند:
ومن یتمسک بدینه أو بکتابه ...
«کسی‌که به دین و کتاب خداوند تمسک کند.»
تفسیر النسفی - النسفی - ج ۱ ص ۱۶۹
آیات بالا را آیه «واعتصموا بحبل الله» بهتر تفسیر می‌کند:
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا (آل عمران/۱۰۳)
به «ریسمان‌» الهی تمسک کنید،‌یعنی وسیله‌ای که تو را به خدا می‌رساند. مفسران «حبل الله» را به کتاب خدا، عهدا خدا و دین خدا تفسیر کرده اند.
چنانچه در آیه دیگر تعبیر «یمسکون بالکتاب» دارد:
وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتَابِ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ المُصْلِحِینَ(اعراف/۱۷۰)
«و آنها که به کتاب (خدا) تمسّک جویند، و نماز را برپا دارند، (پاداش بزرگى خواهند داشت زیرا) ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم کرد!»
در روایات صحیح شیعه واهل سنت، تمسک به قرآن و اهل بیت آمده است؛ چرا که اهل بیت یکی از دو ثقل است.
ترمذی از علمای اهل سنت در کتاب «الجامع الصحیح» دو روایت «حسن» را مربوط به ثقلین نقل کرده است:
« حدثنا علی بن المنذر کوفی حدثنا محمد بن فضیل قال حدثنا الأعمش عن عطیة عن أبی سعید والأعمش عن حبیب بن أبی ثابت عن زید بن أرقم رضی الله عنهما قالا قال رسول الله * إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی أحدهما أعظم من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض وعترتی أهل بیتی ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما قال هذا حدیث حسن غریب».
« رسول الله صلی الله علیه وآله فرمود: من چیزی بین شما بر جای می نهم که اگر بدان چنگ زنید، بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد. یکی از آن دو از دیگری عظیم تر است: کتاب خدا رشته ای است که از آسمان به زمین کشیده شده است. و دیگری عترت که اهل بیت منند. این دو هرگز از هم جدا نمی گردند تا کنارحوض (کوثر) بر من وارد شوند. پس بنگرید بعد از من با ایشان چگونه رفتار می کنید . سپس می گوید: این حدیثی است حسن و غریب (مشتمل بر لفظ خاص).
همچنین ترمذی در صحیح از جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده است :
حدثنا نصر بن عبد الرحمن الکوفی حدثنا زید بن الحسن هو الأنماطی عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جابر بن عبد الله قال رأیت رسول الله e فی حجته یوم عرفة وهو علی ناقته القصواء یخطب فسمعته یقول یا أیها الناس إنی قد ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلوا کتاب الله وعترتی أهل بیتی...
جابر می گوید: رسول الله را در حجة الوداع، در روز عرفه دیدم که بر ناقه قصوای خود سوار بود و خطبه می خواند. شنیدم که می فرمود: ای مردم، همانا من چیزی را بین شما بر جای می گذارم که اگر تسلیم آن بوده و بدان عمل کنید هرگز گمراه نخواهید شد. آن کتاب خدا و عترت، یعنی اهل بیت من است»
محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، الوفاة: ۲۷۹ ، الجامع الصحیح سنن الترمذی ، ج ۵ ص ۶۶۲، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت ، تحقیق : أحمد محمد شاکر وآخرون
برای اطلاع بیشتر از حدیث ثقلین و تصحیح سند آن به این آدرس مراجعه فرمایید:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۶۳۲۴
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۶۳۳۱
بنابراین، تمسک و توسل به اهل بیت نیز تمسک به خداوند است؛ چرا که آنها ما را به خدا می‌رساند.
۳. نهی از خواندن غیر خدا
تعدادی از آیات را آورده که بیان می‌کنند،‌غیر خدا را نخوانید و از طریق این آیات، بحث توسل و استعانت از پیامبر واهل بیت علیهم السلام را زیر سؤال برده است:
إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لَکُمْ إِن کُنتُمْ صَدِقِینَ(اعراف/۱۹۴)
«آنهایى را که غیر از خدا مى‏خوانید (و پرستش مى‏کنید)، بندگانى همچون خود شما هستند آنها را بخوانید، و اگر راست مى‏گویید باید به شما پاسخ دهند (و تقاضایتان را برآورند)!»
وَ أَعْتزِلُکُمْ وَ مَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُواْ رَبىِّ عَسىَ أَلَّا أَکُونَ بِدُعَاءِ رَبىِّ شَقِیًّا(مریم/۴۸)
«و از شما، و آنچه غیر خدا مى‏خوانید، کناره‏گیرى مى‏کنم و پروردگارم را مى‏خوانم و امیدوارم در خواندن پروردگارم بى‏پاسخ نمانم!»
أُوْلَئکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلىَ‏ رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیهُّمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کاَنَ محَذُورًا(اسراء/۵۷)
«کسانى را که آنان مى‏خوانند، خودشان وسیله‏اى (براى تقرب) به پروردگارشان مى‏جویند، وسیله‏اى هر چه نزدیکتر و به رحمت او امیدوارند و از عذاب او مى‏ترسند چرا که عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهیز و وحشت است!»
وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا یخَلُقُونَ شَیئًا وَ هُمْ یخْلَقُونَ أَمْوَاتٌ غَیرُ أَحْیَاءٍ وَ مَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ(نحل/۲۰ - ۲۱)
«معبودهایى را که غیر از خدا مى‏خوانند، چیزى را خلق نمى‏کنند بلکه خودشان هم مخلوقند! آنها مردگانى هستند که هرگز استعداد حیات ندارند و نمى‏دانند (عبادت‏کنندگانشان) در چه زمانى محشور مى‏شوند!»
وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّن یَدْعُواْ مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلىَ‏ یَوْمِ الْقِیَمَةِ وَ هُمْ عَن دُعَائهِمْ غَافِلُونَ(احقاف/۵)
«چه کسى گمراهتر است از آن کس که معبودى غیر خدا را مى‏خواند که تا قیامت هم به او پاسخ نمى‏گوید و از خواندن آنها (کاملا) بى‏خبر است؟! (و صداى آنها را هیچ نمى‏شنود!)»
قُلِ ادْعُواْ الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لَا یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ لَا فىِ الْأَرْضِ (سباء/۲۲)
«بگو: «کسانى را که غیر از خدا (معبود خود) مى‏پندارید بخوانید! (آنها هرگز گرهى از کار شما نمى‏گشایند، چرا که) آنها به اندازه ذرّه‏اى در آسمانها و زمین مالک نیستند، و نه در (خلقت و مالکیّت) آنها شریکند، و نه یاور او (در آفرینش) بودند.»
وَ لَئنِ سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَءَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنىَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنىِ بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبىَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکلِّونَ(زمر/۳۸)
«و اگر از آنها بپرسى: «چه کسى آسمانها و زمین را آفریده؟» حتماً مى‏گویند: «خدا!» بگو: «آیا هیچ درباره معبودانى که غیر از خدا مى‏خوانید اندیشه مى‏کنید که اگر خدا زیانى براى من بخواهد، آیا آنها مى‏توانند گزند او را برطرف سازند؟! و یا اگر رحمتى براى من بخواهد، آیا آنها مى‏توانند جلو رحمت او را بگیرند؟!» بگو: «خدا مرا کافى است و همه متوکّلان تنها بر او توکّل مى‏کنند!.»

وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا یحُبُّونهَمْ کَحُبّ‏ اللَّهِ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ(بقره/۱۶۵)
«بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مى‏کنند و آنها را همچون خدا دوست مى‏دارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودى غیر خدا برگزیدند،) هنگامى که عذاب (الهى) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست و خدا داراى مجازات شدید است (نه معبودهاى خیالى که از آنها مى‏هراسند.)»
پاسخ:
در این آیات،‌ مفسران شیعه و اهل سنت، «تدعون و یدعون» را به معنای صرف خواندن معنا نکرده اند؛ بلکه خواندن به همراه عبادت کردن معنا کرده اند.
معنایشان این است که غیر خدا را عبادت نکنید و از آنها چیزی نخواهید.
این ‌آیات مشرکان را مورد خطاب قرار داده اند که آنها سنگ و چوب و بتها را پرستش می‌کردند و از آنها درخواست می‌کردند. خداوند می‌فرماید آنها را عبادت نکنید و از آ‌نها چیزی نخواهید؛ چرا که آنها خودشان چیزی نیستند تا درخواست شما را بدهند.
چنانچه در آیه زیر صریحا «یعبدون» آمده است:
وَ یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَ لَا یَنفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَؤُنَا عِندَ اللَّهِ ... (یونس/۱۸)
آنها غیر از خدا، چیزهایى را مى‏پرستند که نه به آنان زیان مى‏رساند، و نه سودى مى‏بخشد و مى‏گویند: «اینها شفیعان ما نزد خدا هستند!» .
برای اثبات این مطلب، سخنان علماء و مفسران اهل سنت را متذکر می‌شویم:
۱. ازهری از جمله علمای لغت شناس اهل سنت تصریح می کند که «دعا» به معنای «عبادت کردن» هم میاید و به این آیه ۱۹۴ اعراف مثال میزند:
وقد یکون الدعاء عبادة ؛ ومنه قول الله جلّ وعزّ : ) إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ ( ( الأعرَاف : ۱۹۴ ) أی الذین تعبدون من دون الله .
کلمه «دعا» گاهی به معنای عبادت کردن میاید، از جمله آن،‌آیه زیر است. ... ؛ یعنی کسانی‌که غیر خدا را عبادت می‌کنند.
تتهذیب اللغة ، اسم المؤلف: أبو منصور محمد بن أحمد الأزهری الوفاة: ۳۷۰هـ ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت - ۲۰۰۱م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمد عوض مرعب، ج ۳ ص ۲۷۰
۲. زمخشری نیز «تدعون» را به معنای «تعبدون» گرفته است:
(إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ) أی تعبدونهم وتسمونهم آلهة من دون الله
کسانی (غیر خدا) را که عبادت می‌کنید و آنها را خدا می‌نامید.
الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل ، اسم المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشری الخوارزمی الوفاة: ۵۳۸ ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت ، تحقیق : عبد الرزاق المهدی، ج ۲، ص ۴۰
۳. طبری بعد از آیه ۷۳ حج تدعون را به معنای تعبدون گرفته است:
(إن الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذبابا) یقول إن جمیع ما تعبدون من دون الله من الآلهة والأصنام لو جمعت لم یخلقوا ذبابا فی صغره وقلته لأنها لا تقدر على ذلک ولا تطیقه ولو اجتمع لخلقه جمیعها
این آیه می‌گوید: همه آنچه را عبادت می‌کنید از غیر خدا که عبارت هستند از خدایان و بت ها، اگر همه جمع شوند، پشه‌ای را با آن کوچکیش نمی‌توانند بیافرینند. ..
تفسیر الطبری ج ۱۷ ص ۲۰۳
۴. سمرقندی در آیه ۴۰ فاطر «تدعون»‌به «تعبدون» معنا کرده است:
ثم قال عز وجل (قل أرأیتم شرکاءکم الذین تدعون من دون الله) یعنی تعبدون من دون الله.
تفسیر السمرقندی المسمى بحر العلوم ، اسم المؤلف: نصر بن محمد بن أحمد أبو اللیث السمرقندی الوفاة: ۳۶۷ ، دار النشر : دار الفکر - بیروت ، تحقیق : د.محمود مطرجی، ج ۳، ص ۱۰۵
همچنین در باره ۳۸ زمر می گوید:
(قل أفرأیتم ما تدعون من دون الله) یعنی ما تعبدون من دون الله من الآلهة
تفسیر السمرقندی ج ۳ ص ۱۷۹
و نیز آیه ۴ احقاف را این گونه معنا کرده است:
(قل أرأیتم ما تدعون من دون الله) یعنی ما تعبدون من الأصنام
تفسیر السمرقندی ج ۳ ص ۲۷۰
۵. ماوردی در تفسیرش در باره این مطلب که مراد از «من دون الله» چیست چند وجه را ذکر کرده و گفته: وجه اول این است که مراد بت هاست که بت پرستان آنها را عبادت می کردند:
أحدها : أنهم الأوثان الذین عبدوهم من دون الله .
النکت والعیون (تفسیر الماوردی) ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن محمد بن حبیب الماوردی البصری الوفاة: ۴۵۰هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - لا یوجد ، الطبعة : لا یوجد ، تحقیق : السید ابن عبد المقصود بن عبد الرحیم، ج ۴، ص ۴۰
و ...
بنابراین، آیات فوق در باره مشرکان و بت پرستان است که آنها را عبادت می کردند، و صدا زدن تنها مطرح نیست، بلکه عبادت می کردند.
طبری بعد از آیه ۱۹۴ اعراف این سخن را گفته است:
یقول جل ثناؤه لهؤلاء المشرکین من عبدة الأوثان موبخهم على عبادتهم ما لا یضرهم ولا ینفعهم من الأصنام «إن الذین تدعون» أیها المشرکون آلهة من دون الله وتعبدونها شرکا منکم وکفرا بالله عباد أمثالکم یقول هم أملاک لربکم کما أنتم له ممالیک.
خداوند متعال برای مشرکان که بت ها را پرستش می‌کردند، می‌گوید و آنها را به خاطر عبادت کردن چیزی که ضرر و نفعی ندارد، توبیخ می‌کنند؛ مثل بت ها.
ای مشرکان ! آن کسانی را که شما به عنوان خدا عبادت می‌کنید، شرک و کفر است و آنها بندگانی مثل شما هستند، خداوند می‌فرماید: آنها و شما ملک خداوند هستید؛ همچنانکه شما مالک آنها نیز می‌ّباشید.
تفسیر الطبری ج ۹، ص ۱۵۱
نتیجه:
با توجه به آنچه بیان شد، عبادت کردن با توسل تفاوت دارد .
توضیح این است که در توسل به پیامبر و ائمه علیهم السلام عبادت کردن مطرح نیست؛ بلکه خواستن از آنها وواسطه قرار داده آنها در نزد خداوند مطرح است. و عقیده دارند که اگر ما از آنها درخواستی داریم، به اذن الله پاسخ می دهند و اگر خداوند نخواهد آنها نیز نمی توانند و قادر نیستند که حاجت و درخواست را بدهند.
۴. توکل به خدا
آیات دیگری که وی شماره اش را ذکر کرده، در مورد توکل است و می‌خواهد بگوید که به خدا توکل کنید و دیگر توسل برای چه؟
وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَ مَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(هود/۱۲۳)
و (آگاهى از) غیب (و اسرار نهان) آسمانها و زمین، تنها از آن خداست و همه کارها به سوى او بازمى‏گردد! پس او را پرستش کن! و بر او توکّل نما! و پروردگارت از کارهایى که مى‏کنید، هرگز غافل نیست!
وَ تَوَکَّلْ عَلىَ اللَّهِ وَ کَفَى‏ بِاللَّهِ وَکِیلًا (احزاب/۳)
وَ لَا تُطِعِ الْکَفِرِینَ وَ الْمُنَفِقِینَ وَ دَعْ أَذَئهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلىَ اللَّهِ وَ کَفَى‏ بِاللَّهِ وَکِیلًا(احزاب/۴۸)
پاسخ :
توکل به خدا، هیچگونه منافات با توسل ندارد، بلکه توکل در راستای توسل است. اتفاقا کسی‌که توکل دارد، توسل می‌کند؛ چرا که خداوند فرموده: وابتغوا الیه الوسیلة؛ یعنی نزد من وسیله بیاورید. کسی که به این آیه ایمان و اعتماد دارد، وسیله هم میاورد ؛ چون خدا فرموده است.
به عبارت دیگر، توسل استفاده از اسباب ظاهری است که خداوند وساطت آنها را قبول دارد. اگر قبول نداشته باشد، چرا دستور داده است؟ در نتیجه این هردو با همدیگر منافات ندارد.
اگر با دقت عقلی، نگاه کنیم، همه عالم اسباب ومسببات است؛ یعنی هیچ کاری را خداوند مستقیم انجام نمی‌دهد؛ بلکه از راه سببش انجام می‌شود.
مثلا طفلی که به دنیا میاید، از طریق شیر مادر تغذیه می‌کند، به این طفل هیچوقت گفته نمی‌شود که به خدا توکل کن، شیر مادر را نخور.
هیچوقت به فرد گرسنه گفته نمی‌شود که آب ونان نخور و با خدا توکل کن.
پس اگر بنده سراغ اسباب می‌شود تا کارهایش را انجام دهد، با اعتقاد به همین توکل به خدا می‌رود.
اما این که در آ‌یه دیگر فرموده،‌خداوند برای بنده اش کافی است:
أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکاَفٍ عَبْدَهُ وَ یخُوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِن دُونِهِ وَ مَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ(زمر/۳۶)
«آیا خداوند براى (نجات و دفاع از) بنده‏اش کافى نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او مى‏ترسانند. و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایت‏کننده‏اى ندارد.»
پاسخش این است:
این آیه ربطی به توسل ندارد که وهابی ها آن را دستاویز خود قرار داده و شبهه می‌کنند. توضیح این است که مشرکان پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را از خدایان شان می‌ترسانیدند که ما چنین می‌کنیم و چنان می‌کنیم، خداوند متعال به آن حضرت وحی فرمود: آنها از غیر خدا تو را ترس نشان می‌دهند، در حالی که خدا کافی است یعنی تو را نجات می‌دهد.
برای اطلاع بیشتر از شأن نزول آیه، به تفاسیر مراجعه فرمایید.
بلی، خداوند کافی است و قدرتش از همه قدرت ها بالا تر است؛ اما از آن طرف خداوند اسباب ظاهری را هم برای انجام بسیاری از کارها قرار داده است. پس همه اسباب ظاهری در طول همان قدرت خداوند است نه خارج از حیطه قدرتش.
۵. مرده نمی‌شنوند
به آیه دیگری را برای عدم مشروعیت زیارت قبور استناد می‌کنند:
وَ مَا یَسْتَوِى الْأَحْیَاءُ وَ لَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَاءُ وَ مَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فىِ الْقُبُورِ(فاطر/۲۲)
«و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد مى‏رساند، و تو نمى‏توانى سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته‏اند برسانى!»
شاهد مثال آنها جمله «وما انت بمسمع من فی القبور» است، و نتیجه می‌گیرند که اهل قبور نمی‌شنوند.
پاسخ:
معنای این جمله این نیست که آنها قدرت بر شنیدن ندارند، بلکه پیامبر صلی الله علیه وآله را مخاطب قرار داده و می‌گوید: ای پیامبر تو نمی‌توانی سخن خود را به گوش آنان برسانی؛ یعنی تو این قدرت را نداری که مرده ها را شنوا سازی، اما خداوند این قدرت دارد؛ پس آنها می‌توانند با اذن خداوند سخن شما را بشنوند.
در باره این موضوع که «مرده ها قادر بر شنیدن هستند» مقاله مفصل نوشته ایم و از آیات قرآن، روایات و علمای اهل سنت دلیل آورده ایم لطفا به این آدرس مراجعه فرمایید:
مرده ها می‌شنوند و قادر بر پاسخگویی هستند:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۶۳۱۰
۶. آیات شفاعت:
دوآیه را هم در باره نفی شفاعت و این که در قیامت شفاعت نیست و یا شفاعت فائده ندارد، آورده است:
وَ اتَّقُواْ یَوْمًا لَّا تجَزِى نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئا وَ لَا یُقْبَلُ مِنهْا عَدْلٌ وَ لَا تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَ لَا هُمْ یُنصَرُونَ(بقره/۱۲۳)
از روزى بترسید که هیچ کس از دیگرى دفاع نمى‏کند و هیچ گونه عوضى از او قبول نمى‏شود و شفاعت، او را سود نمى‏دهد و (از هیچ سویى) یارى نمى‏شوند!
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتىِ‏ یَوْمٌ لَّا بَیْعٌ فِیهِ وَ لَا خُلَّةٌ وَ لَا شَفَاعَةٌ وَ الْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ(بقره/۲۵۴)
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از آنچه به شما روزى داده‏ایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است ، و نه دوستى (و رفاقتهاى مادى سودى دارد)، و نه شفاعت (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود.) و کافران، خود ستمگرند (هم به خودشان ستم مى‏کنند، هم به دیگران).
آیه اول می‌گوید:‌در قیامت شفاعت قبول نمی‌شود و در آیه دوم می‌گوید: اصلا شفاعتی در کار نیست.
پاسخ :
در باره شفاعت آیات قرآن چند دسته هستند و این شخص تنها به دو آیه آن آدرس داده است:
دسته اول: نفی شفاعت:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ (بقره/۲۵۴)
دسته دوم: شفاعت منحصر به خداوند :
وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذینَ یَخافُونَ أَنْ یُحْشَرُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفیعٌ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (انعام/۵۱)
اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی‏ سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفیعٍ أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ (سجده/۴)
و آیات دیگر.
دسته سوم: قبول نشدن شفاعت:
وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ (بقره/۴۸)
وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ (بقره/۱۲۳)
دسته چهارم: نفی شفاعت از بت ها:
وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَکائِهِمْ شُفَعاءُ وَ کانُوا بِشُرَکائِهِمْ کافِرینَ (روم/۱۳)
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ کانُوا لا یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَ لا یَعْقِلُونَ (زمر/۴۳)
دسته پنجم: اثبات شفاعت برای غیر خداوند به اذن خدا:
اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ ... (بقره/۲۵۵)
ما مِنْ شَفیعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (یونس/۳)
لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً (مریم/۸۷)
یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً (طه/۱۰۹)
وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّکُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبیرُ (سبأ/۲۳)
وَ لا یَمْلِکُ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (زخرف/۸۶)
جمع بین آیات این است.
دسته دوم که شفاعت را منحصر به خداوند می دانند، منظور شفاعت استقلالی و ذاتی است. یعنی شفاعت ذاتا مال خداوند است.
اما دسته اخیر که شفاعت را برای غیر خداوند ثابت می کنند، معنایش این است که غیر خدا هم می‌توانند به اذن خداوند شفاعت کنند. و آنها کسانی هستند که خداوند از آنان راضی هستند و آنها اهل حق هستند.
آیه‌ای اول که شفاعت را نفی می‌کند در مورد کافران است؛‌ یعنی در مورد آنها شفاعتی وجود ندارد.
آیات دسته سوم که سخن از عدم قبولی شفاعت می‌گویند، مفید این نکته هستند که قبول شدن شفاعت در مورد شخصی، بستگی به لیاقت و شایستگی او دارد، اگر آن شخص چنین لیاقت و شرایط را نداشته باشد، مسلما شفاعت شافعان در مورد او قبول نمی‌شود.
و دسته چهارم نیز شفاعت را از بت ها نفی می‌کند؛ یعنی آنها نمی‌توانند پیروانشان را شفاعت کنند؛ چون از جمله شافعان قیامت، بت و سنگ و چوپ نیستند.
نتیجه این است:
شفاعت یک اصل قرآنی است و در قیامت شافعانی وجود دارند، و شفاعت اصلی و ذاتی مال خداوند است؛ اما خداوند متعال این حق شفاعت را برای برخی از برگزیدگان خود داده و ‌آنها به اذن خداوند می‌توانند از کسانی‌که شرایطش را دارند، شفاعت کنند.
بخش سوم آیات متفرقه
در بخش آیات متفرقه آیات دیگری نیز مورد توجه است:
۱. آیه تطهیر:
این آیه در قرآن کریم معروف به آیه تطهیر است که در باره پنج تن آل عبا (رسول خدا، امیر مؤمنان، فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السلام) نازل شده است و روایات صحیح آن در کتب شیعه و اهل سنت وارد شده است.
وَ قَرْنَ فىِ بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبرَّجْنَ تَبرَّجَ الْجَهِلِیَّةِ الْأُولىَ‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتِینَ الزَّکَوةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکمُ‏ تَطْهِیرًا (احزاب/۳۳)
ترجمه: و در خانه‏هاى خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید خداوند فقط مى‏خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد.
توضیح آیه:
۱. از جمله «وقرن فی بیوتکن ... تا واطعن الله ورسوله» در باره زنان پیامبر است که یکسری دستورات را به آنها می‌دهد و این قسمت به صورت جدا نازل شده است؛ اما از آیه «انما یرید الله ... تا آخر آیه، در باره اهل بیت نازل شده که مصادیق آنها غیر از زنان پیامبر هستند.
۲. آیه انما یرید الله ... عصمت اهل بیت علیهم السلام را ثابت می‌کند. اهل سنت این آیه را نیز به زنان پیامبر ربط می‌دهد ومی‌گویند که مصداق «اهل البیت»، آنها نیز هستند؛ یعنی می‌خواهند همه زنان پیامبر و برخی بنی هاشم را نیز در این فضیلت شریک کنند؛ در حالی که روایات صحیح اهل سنت تصریح می‌کنند، این آیه ربطی به زنان پیامبر ندارد. روایات آن را در مقاله ای جمع آوری کرده ایم لطفا به این آدرس مراجعه فرمایید:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۶۳۳۹
آلوسی از علمای اهل سنت در تفسیر «روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی» تصریح می‌کند که زنان پیامبر شامل آیه تطهیر نیست:
وأنت تعلم أن ظاهر ما صح من قوله صلى الله تعالى علیه وسلم : إنی تارک فیکم خلیفتین وفی روایة ثقلین کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء والأرض وعترتی أهل بیتی وإنهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض یقتضی أن النساء المطهرات غیر داخلات فی أهل البیت الذین هم أحد الثقلین
«می‌دانی که ظاهر روایت صحیح «انی تارک فیکم خلیفتین» و روایت ثقلین که در آن کتاب خدا و عترت و اهل بیت آمده، اقتضا دارد که زنان پاک پیامبر در «اهل بیت» داخل نیستند، همان اهل بیتی که یکی از ثقلین هستند.»
روح المعانی ج ۲۲، ص ۱۶
اهل سنت آیه ذیل را (که در این روقه نیز آدرس داده شده) دلیل آورده اند که اهل بیت هر فردی، همان زن و بچه اش می‌باشد؛ چون این آیه در باره حضرت ابراهیم است که زن ایشان را هم از اهل بیت ایشان محسوب کرده است:
قَالُواْ أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ عَلَیْکمُ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مجَّیدٌ(هود/۷۳)
گفتند: «آیا از فرمان خدا تعجب میکنى؟! این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است چرا که او ستوده و والا است!»
پاسخ آیه این است:
در باره «اهل بیت» یا «اهل» دو اصطلاح وجود دارد:
یک: اهل بیت لغوی؛ از نظر لغت، زن و بچه شخص هم مصداق اهل بیت او محسوب می شود و این آیه نیز اهل بیت لغوی را می‌گوید.
دو: اهل بیت اصطلاحی خاص: در آیه تطهیر، اهل بیت یک اصطلاح خاص است که شامل تعداد مشخصی می‌شود که رسول خدا صلی الله علیه و‌آله آنها را در روایات صحیح مشخص کرده است وروایاتش را در همان آدرس با لا آورده ایم.
پس این آیه دلیل نمی‌شود که زنان رسول خدا را نیز مصداق اهل بیت در آیه تطهیر را بدانیم و اصلا سخن آلوسی به این مطلب صراحت داشت.
از آیه دوم هم مفصل پاسخ داده ایم لطفا برای اطلاع بیشتر به این آدرس مراجعه فرمایید:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۵۲۲۵

۲. آیه بقیة الله
مصداق «بقیة الله» در این آیه، امام زمان علیه السلام است که ایشان را ذخیره الهی معرفی می‌کند:
بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَ مَا أَنَا عَلَیْکُم بحِفِیظٍ(هود/۸۶)
در باره این آیه نیز مفصل نوشته ایم لطفا به این آدرس مراجعه فرمایید:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۴۹۸۷
۳. صحابه
تعدادی از آیات را در باره صحابه آورده و می‌خواهد بگوید که طبق این ‌آیات، صحابه «از افراد سابق در اسلام هستند، با جان و مال شان جهاد کردند، برای همدیگر طلب آمرزش می‌کردند، در حدیبیه زیر درخت با رسول خدا بیعت کردند، در مقابل کفار سخت و نسبت به همدیگر مهربان بودند.»
آیات مورد نظر او این است:
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضىَ اللَّهُ عَنهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ وَ أَعَدَّ لهَمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى تحْتَهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَالِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (توبه/۱۰۰)
لَکِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ وَ أُوْلَئکَ لهُمُ الْخَیرْاتُ وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (توبه/۸۸)
الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْفَائزُونَ(توبه/۲۰)
لَّقَد تَّابَ اللَّهُ عَلىَ النَّبىِّ وَ الْمُهَجِرِینَ وَ الْأَنصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فىِ سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِن بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ(توبه/۱۱۷)
إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَ یُنزَّلُ عَلَیْکُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً لِّیُطَهِّرَکُم بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنکمُ‏ رِجْزَ الشَّیْطَانِ وَ لِیرَبِطَ عَلىَ‏ قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ(انفال/۱۱)
وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ ءَاوَواْ وَّ نَصَرُواْ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لهُّم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ(انفال/۷۴)
لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُواْ مِن دِیَارِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا وَ یَنصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُوْلَئکَ هُمُ الصَّادِقُونَ(حشر/۸)
وَ الَّذِینَ جَاءُو مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِاخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْایمَانِ وَ لَا تجْعَلْ فىِ قُلُوبِنَا غِلاًّ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ(حشر/۱۰)
فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنىِّ لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَمِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ‏ بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَ أُخْرِجُواْ مِن دِیَرِهِمْ وَ أُوذُواْ فىِ سَبِیلىِ وَ قَتَلُواْ وَ قُتِلُواْ لَأُکَفِّرَنَّ عَنهُمْ سَیِّئاتهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تجَرِى مِن تحَتهَا الْأَنْهَرُ ثَوَابًا مِّنْ عِندِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ(آل عمران/۱۹۵)
إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلىَ‏ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفىَ‏ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا(فتح/۱۰)
لَّقَدْ رَضىِ‏ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تحَتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فىِ قُلُوبهِمْ فَأَنزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیهْمْ وَ أَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا (فتح/۱۸)
محَّمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلىَ الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنهُمْ تَرَئهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فىِ وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَالِکَ مَثَلُهُمْ فىِ التَّوْرَئةِ وَ مَثَلُهُمْ فىِ الْانجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْاهُ فَازَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى‏ عَلىَ‏ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ مِنهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِیمَا (فتح/۲۹)
پاسخ:
این آیات شامل همه صحابه نمی‌شود؛ بلکه شامل کسانی می‌شود که تا آخر عمر تا پای جان بر دین اسلام باقی ماندند و از دین اسلام دفاع کردند و فرمان رسول خدا صلی الله علیه و‌آله را اجرا کردند و از دین منحرف نشدند.
این گونه صحابه افراد معدودی است. بنابراین، همه صحابه قابل احترام نیستند؛ زیرا در میان صحابه کسانی بودند که شراب خوردند.
برای اطلاع بیشتر به این آدرس مراجعه فرمایید:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۵۱۳۲
قصد ترور پیامبر را کردند:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۵۱۲۰
به زنان پیامبر نا سزا گفتند:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۵۱۲۲
از آیاتی که در باره صحابه آورده اند مفصل پاسخ داده ایم، برای اطلاع بیشتر به این آدرسها مراجعه فرمایید:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۶۳۴۱
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۵۱۹۹
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۵۲۲۳
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۵۲۲۴
نکته پایانی
خواهران و برادران مؤمن متوجه باشند که هر نوشته ای را که این گونه مشکوک است مورد دقت قرار داده و مسائل آن را بررسی کنند و چشم بسته سخن هر فرد و محتوای نوشته ای را قبول نکنند و با تحقیق و سؤال این مشکل را حل کنند.
ثانیا: نوشته های که بوی تفرقه، اهانت به دین ، پیامبر و اهل بیت علیهم السلام است، بدانند که از سوی دشمنان اهل بیت سامان دهی شده است.
برای رفع شبهات و اشکالات آن را سریعا به مؤسسات تحقیقاتی ارجاع دهند تا پاسخ آنها به صورت روشن اطلاع رسانی‌شود.

*موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت