درباره ما

سلام علما وهابی و اهل سنت از چه ایه هایی برای رد علم غیب پیامبر استفاده می کنند ؟؟ و ایا دیگران علما بر ضد دلیل ان ها حرفی زنده اند ممنون
کد سؤال: ۲۱۴۲۵ادیان و مذاهب »وهابیت »نقد عقاید و باورهای وهابیت
تعداد بازدید: ۴۶
سلام علما وهابی و اهل سنت از چه ایه هایی برای رد علم غیب پیامبر استفاده می کنند ؟؟ و ایا دیگران علما بر ضد دلیل ان ها حرفی زنده اند ممنون

با سلام

دوست گرامی

بیشتر آیاتی که وهابیت برای نفی علم غیب پیامبر به آن استناد می‌کنند، آیاتی است که علم غیب را منحصر در خدا می‌دانند غافل از اینکه آیات دیگری نیز وجود دارد که علم غیب را برای پیامبر ثابت می‌کند

توضیح بیشتر اینکه در قرآن کریم چند دسته از آیات وجود دارد که علم غیب را بیان می‌کنند
دسته نخست؛ آیات انحصار علم غیب برای خداوند:
طبق دسته‌ای از آیات، علم غیب منحصر به ذات خداوند متعال است و کسی دیگری از آن بهره مند نیست:
آیه اول:
وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیبِ لا یعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَیعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یعْلَمُها وَلا حَبَّةٍ فی‏ ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَلا رَطْبٍ وَلا یابِسٍ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ. (انعام/۵۹)
و کلیدهاى غیب، تنها نزد اوست. جز او [کسى‏] آن را نمى‏داند، و آنچه در خشکى و دریاست مى‏داند، و هیچ برگى فرو نمى‏افتد مگر [اینکه‏] آن را مى‏داند، و هیچ دانه‏اى در تاریکیهاى زمین، و هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتابى روشن [ثبت‏] است.
دومین آیه‌ای که علم غیب را منحصر به خداوند می‌داند،‌ آیه ذیل است:
وَیقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیهِ آیةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ. (یونس/۲۰)
و مى‏گویند: «چرا معجزه‏اى از جانب پروردگارش بر او نازل نمى‏شود؟» بگو: «غیب فقط به خدا اختصاص دارد. پس منتظر باشید که من هم با شما از منتظرانم.»
سومین آیه این است:
قُلْ لا یعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَالْأَرْضِ الْغَیبَ إِلاَّ اللَّهُ وَما یشْعُرُونَ أَیانَ یبْعَثُونَ. (نمل/۶۵)
بگو: «هر که در آسمانها و زمین است- جز خدا- غیب را نمى‏شناسند و نمى‏ دانند کى برانگیخته خواهند شد؟ این آیه نیز علم غیب را از همه نفی و با «الا الله» تنها برای خداوند متعال ثابت کرده است.
دسته‌ای دیگری از آیات،‌ تصریح دارد براین‌که رسول خدا به دستور پروردگار برای مردم صریحاً‌ بیان کرده است که از غیب چیزی نمی‌داند:
آیه اول:
قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَیبَ وَلا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یوحى‏ إِلَی. (انعام/۵۰)
بگو: «به شما نمى‏گویم گنجینه‏هاى خدا نزد من است و غیب نیز نمى‏دانم و به شما نمى‏گویم که من فرشته‏ام. جز آنچه را که به سوى من وحى مى‏شود پیروى نمى‏کنم‏.
آیه دوم:
وَلا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَیبَ وَلا أَقُولُ إِنِّی مَلَک‏. (هود/۳۱)
و به شما نمى‏گویم که گنجینه‏هاى خدا پیش من است، و غیب نمى‏دانم، و نمى‏گویم که من فرشته‏ام،
در این آیه همانند آیه نخست، دستور خداوند به حضرت نوح است که در مقابل تهمت زنندگان زمانش بگوید: نه گنجینه‌های خداوند نزد اوست و نه از علم غیب چیزی می‌داند و نه از جنس فرشتگان است.
آیه سوم:
قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَما أَدْری ما یفْعَلُ بی‏ وَلا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یوحى‏ إِلَی وَما أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ مُبینٌ (احقاف/۹)
بگو: «من پیامبر نوظهورى نیستم و نمى‏دانم با من و شما چه خواهد شد من تنها از آنچه بر من وحى مى‏شود پیروى مى‏کنم، و جز بیم‏دهنده آشکارى نیستم!»
دسته سوم؛‌ آیاتی که علم غیب را برای غیر خدا ثابت می‌کنند:
دسته دیگری از آیات، علم غیب را نه تنها برای خدا،‌ بلکه برای غیر آن ذات یگانه نیز از جمله برای رسولان الهی ثابت می‌نمایند.
آیه اول:
عالِمُ الْغَیبِ فَلا یظْهِرُ عَلى‏ غَیبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یسْلُکُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً (جن/۲۶-۲۷)
عالم الغیب او است، و هیچکس را بر اسرار غیبش آگاه نمى‏سازد، مگر رسولانى که آنها را برگزیده است و مراقبینى از پیش رو و پشت سر براى آنها قرار مى‏دهد.
صدر این آیه،‌ علم غیب را برای ذات یگانه هستی اثبات و آن را از دیگران نفی می‌کند؛ اما جمله استثنائیه، آن را برای عده‌ای خاصی که عبارت از رسولان الهی باشند، نیز ثابت می‌کند و این جمله عمومیت نفی جمله اولی را می‌شکند.
مفسران شیعه و اهل سنت، گفته‌اند: این آیه می‌رساند که خداوند رسولانش را از علم غیبی که مختص ذات خود او است، بهره مند کرده‌است.
در اینجا تنها به کلام قرطبی از مفسران اهل سنت اشاره می‌کنیم:
والأولى أن یکون المعنى: أی لا یظهر على غیبه إلا من ارتضى أی اصطفى للنبوة فإنه یطلعه على ما یشاء من غیبه: لیکون ذلک دالا على نبوته... قال العلماء رحمة الله علیهم: لما تمدح سبحانه بعلم الغیب واستأثر به دون خلقه کان فیه دلیل على أنه لا یعلم الغیب أحد سواه ثم استثنى من ارتضاه من الرسل فأودعهم ما شاء من غیبه بطریق الوحی إلیهم وجعله معجزة لهم ودلالة صادقة على نبوتهم.
بهتر این است که معنای آیه این باشد که خداوند بر غیبش کسی را آگاه نمی‌سازد مگر کسی را برای نبوت برگزیده است پس همانا او را بر هرچه از غیبش بخواهد مطلع می‌سازد؛ تا این‌که دلیل بر نبوتش باشد. علماء‌ گفته‌اند:‌ از این‌که خداوند سبحان خودش را به علم غیب مدح کرده و آن را ویژه خود (نه ویژه بندگان) قرار داده دلیل بر این است که غیر او کسی دیگر عالم به غیب نیست. سپس استثنا رسولان برگزیده خودش را استثنا کرده است و برای آنان از طریق وحی آنچه را خواسته از علوم غیبی اش به آنها داده و آن را معجزه و دلیل صادق بر نبوتشان قرار داده‌است.
الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى۶۷۱هـ)، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۹، ص۲۸، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
ابن کثیر گوید مراد از رسول رسول بشری و ملکی است:
عالم الغیب فلا یظهر على غیبه أحدا إلا من ارتضى من رسول وهذا یعم الرسول الملکی والبشری
( آیه ( عالم الغیب فلا یظهر على غیبه أحدا * إلا من ارتضى من رسول ) عمومیت دارد بر رسول ملکی و بشری )
تفسیر ابن کثیر - ابن کثیر - ج ۴ - ص ۴۶۲
بنابراین طبق این آیه، رسولان الهی نیز از علم غیب برخوردارند
آیه دوم:
وَما کانَ اللَّهُ لِیطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیبِ وَلکِنَّ اللَّهَ یجْتَبی‏ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظیمٌ. (آل عمران/۱۷۹)
و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند، ولى خدا از میان فرستادگانش هر که را بخواهد برمى‏گزیند. پس، به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و اگر بگروید و پرهیزگارى کنید، براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود.
این آیه نیز همانند آیه قبل، علم غیب را برای پیامبران الهی اثبات می‌نماید.
علاء الدین بغدادی در تفسیر «الخازن المسمى لباب التأویل فی معانی التنزیل» در توضیح آیه می‌نویسد:
الخطاب فی قوله لیطلعکم لکفار قریش الذین قالوا یا محمد أخبرنا عمن یؤمن بک ومن لا یؤمن والمعنى وما کان الله لیبین لکم أیها الکفار المؤمن من الکافر فیقول فلان مؤمن وفلان کافر أو منافق لأنه لا یعلم الغیب أحد غیره ... ) ولکن الله یجتبی من رسله من یشاء ( یعنی ولکن الله یصطفى ویختار من رسله من یشاء فیطلعه على ما یشاء من غیبه.
خطاب در کلمه «لیطلعکم» برای کفار قریش است، همانهایی‌که گفتند: ای محمد به ما خبر بده چه کسانی به تو ایمان میاورند و چه کسانی‌ ایمان نمی‌آورند. بنابراین،‌ معنای آیه این است که بنای خداوند بر این نیست که برای شما مؤمنان را از کافران جدا سازد و مشخص کند و بگوید: فلانی کافر فلانی مؤمن و فلانی منافق است؛ چرا که تنها خداوند غیب را می‌داند. ولی خداوند رسولان برگزیده‌اش را از امور غیبی هرچه بخواهد آگاه می‌سازد.
البغدادی الشهیر بالخازن، علاء الدین علی بن محمد بن إبراهیم (متوفاى۷۲۵هـ )، تفسیر الخازن المسمی لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج۱، ص۴۵۶، ناشر: دار الفکر - بیروت / لبنان - ۱۳۹۹هـ ـ ۱۹۷۹
آیه سوم
تلک من أنباء الغیب نوحیها إلیک ما کنت تعلمها أنت ولا قومک من قبل هذا
هود ۴۹
در این آیه قصه نوح به عنوان خبر غیبی مطرح شده که به پیامبر و قومش خبر داده شد
البته آیات در خصوص علم غیب داشتن غیر خدا فروان است که به صورت مختصر بیان شد
توجه به ‌سه دسته آیاتی‌که در باره علم غیب برشمردیم، این نتیجه به دست می‌آید که علم غیب در واقع و حقیقت اختصاص به خداوند دارد و به دیگر عبارت، علم غیب ذاتا و استقلالا مال خداوند است. این مطلب از دو دسته آیات نخست استفاده می‌شود؛ اما علم غیب پیامبران، ذاتی و استقلالی نیست؛‌ بلکه تبعی و عرضی است به این بیان که علم غیب آنان اعطا شده از جانب خداوند است. این مطلب را از دسته سوم آیات به دست می‌آوریم.

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت