در کدام قسمت از قرآن به شخص خاصی در مورد ظهور اشاره شده است، که بتوانیم تطبیق بدیم به امام ۱۲ هم؟
فقط در قرآن، فرض بر این باشد که زبور و انجیل و تورات و... کاملا مورد تحریف قرار گرفته باشند، و همچنین روایات، و پیام حق قرآن است
با سلام دوست گرامی در قرآن کریم برای معرفی افراد از روشهای گوناگونی استفاده کرده است: الف. معرفی به نام:ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شیء علیماً)«محمد صلی الله علیه و آله پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختم کننده آخرین پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است». ب. معرفی با عدد: (و لقد أخذ الله میثاق بنی إسرائیل و بعثنا منهم اثنی عشر نقیبآ)؛ «خدا از بنیاسرائیل پیمان گرفت و از آنها، دوازده نقیب (سرپرست) برانگیختیم». ج. معرفی با صفت: (الذین یتّبعون الرسول النبیّ الأمّی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة و الإنجیل یأمرهم بالمعروف و یَنْههُمْ عن المنکر و یحلّ لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم إصرهم و الأغلال التی کانت علیهم…)؛ همانا که از فرستادة (خدا) پیامبر امّی پیروی کنید؛ پیامبری که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است مییابند: آنها را به معروف دستور میدهد و از منکر باز میدارد؛ اشیاء پاکیزه را برای آنها حلال میشمرد و ناپاکیها را تحریم میکند؛ و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) برمیدارد…». بنابراین، غیر از وجود مقدس امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف موارد فراوان دیگری هست که در قرآن به صراحت از آنها سخن به میان نیامده است. مگر با ذکر نام در قران مشکل حل میشود با تصریح نام نیز مشکل حق ستیزان حل نمیشود؛ چنان که بشارت پیامبر در تورات و انجیل آمد؛ ولی بسیاری از اهل کتاب ایمان نیاوردند. مخالفت بنی اسراییل با پیامبر زمان خود دربارة فرماندهی طالوت دلیل دیگری است بر این که ذکر نام همه جا و همیشه اختلاف را از بین نمیبرد. بزرگان گفتهاند اگر نام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یا سایر امامان، با صراحت در قرآن ذکر میشد، انگیزه مخالفان برای تحریف قرآن، فراوان میشد و این سند جاوید الهی، در خطر تحریف قرار میگرفت. خصوصیات بسیاری از ضروریات دین و اعتقادات، که به آنها عمل میکنیم و مکلف به انجام آنها هستیم در قرآن نیامده است. مثل خصوصیات نماز صبح از قبیل تعداد رکعات و یا آهسته و بلند خواندن، و دهها مسائل دیگر که در قرآن نیامده و آنها را از از روایات ائمه ـ علیهم السلام ـ استفاده میکنیم چون طبق حدیث ثقلین که باز مورد قبول اهل تسنن میباشد، قرآن و سنت در کنار هم و اهلبیت ـ علیهم السلام ـ ، علی ـ علیه السلام ـ و اولاد علی ـ علیه السلام ـ همیشه در کنار قرآن و مفسران واقعی قرآن میباشند. نام ائمه ـ علیهم السلام ـ نیز یکی از موضوعاتی است که برای دانستن آن باید به سنت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ مراجعه کرد. خیلی از پیامبران اسمشان در قرآن نیامده است ولی به عنوان رسول و پیامبر معرفی شده اند. آیا می شود گفت آنان پیامبر یا رسول نبوده اند؟!، زیرا خود قرآن می فرماید: « وَ لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مَنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ ... ؛ پیش از تو رسولانی فرستادیم که سرگذشت گروهی را برای تو ذکر کردیم و سرگذشت گروهی را ناگفته گذاشتیم» .درحالی که تنها ۲۶ تن از پیامبران در قرآن نام برده شده اند. آمدن و یا نیامدن اسم همیشه دلیل بر فضیلت و برتری نیست؛ زیرا در جریان حضرت موسی و خضر فقط نام موسی ذکر شده است درحالی که خضر معلم ایشان و از حضرت موسی برتر بود ولی نامش ذکر نشده است همچنین نام حضرت موسی ۱۳۶ بار، نام حضرت آدم در ۲۵ بار،نام حضرت نوح ۴۳ بار در قرآن آمده است درحالی که نام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ۴بار ذکر شده است با این حال آیا می شود گفت مقام پیامبر اسلام از سایر پیامبرانی که بیشتر نامشان در قرآن ذکر شده است، کمتر است؟! نکته دیگر اینکه آمدن و یا نیامدن نام ائمه دردی را دوا نمی کرد؛ زیرا غاصبان خلافت خیلی از آیات را انکار و برخلاف آن عمل کردند از کجا معلوم که آنها اگر نام ائمه در قرآن می آمد قبول می کردند! در تایید این حرف چند مورد را می آوریم که چگونه خلفاء بر خلاف قرآن عمل کردند. خلیفه اول با آوردن حدیثی که تنها خود شاهد صدور آن از پیامبر اکرم (ص) بود ، بر خلاف آیات شریفه " وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ " (نمل/۱۶) و " فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا ، یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا " (مریم/۵ - ۶) ارث بردن از پیامبران را انکار و فدک را از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) پس گرفت. آیه ی "فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ"فَریضة (نساء ، ۲۴) صریحاً در مورد متعة النساء است و اما خلیفه دوم آن حکم را ممنوع اعلام کرد. اما آیاتی که دلالت بر ظهور حضرت میکند در قرآن وعده داده شده است که دین اسلام بر تمام ادیان غالب خواهد گرفت همچنانکه در سوره صف آمده است« ُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» «او کسى است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند» اما اینکه سیطره دین اسلام چه زمانی اتفاق خواهد افتاد، مفسران بزرگ اهل سنت از جمله قرطبی و ابن حبان اندلسی در ذیل این آیه نقل کردهاند که این امر در آخرالزمان هنگام خروج حضرت مهدی (ع) افتاق خواهد افتاد. در آیه دیگر نیز اشاره شده است که کل زمین به دست امت صالح محمد (ص) خواهد افتاد در سوره انبیاء آمده است: « وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» «در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایستهام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!» ثعلبی در ذیل این آیه گوید: مراد امت محمد (ص)است که وارث زمین میشوند در تفسیر سمرقندی نیز به صراحت آمده است در ذیل آیه نقل شده است که این اتفاق در آخر زمان به وقوع خوهد پیوست. در تفسیر قرطبی در ذیل آیه فوق آمده است وقال السدی : ذاک عند خروج المهدی لا یبقى أحد إلا دخل فی الإسلام تفسیر القرطبی ج ۸ ص ۱۲۱ التفسیر الکبیر ج ۱۶ ص ۳۳ همچنین در روح المعانی آمده است ویکون الدین کله لله ) وتضمحل الأدیان الباطلة کلها إما بهلاک أهلها جمیعا أو برجوعهم عنها خشیة القتل قیل : لم یجیء تأویل هذه الآیة بعد وسیتحقق مضمونها إذا ظهر المهدی فإنه لا یبقى على ظهر الأرض مشرک أصلا روح المعانی ج ۹ ص ۲۰۷ در روایات شیعه نیز فراوان در ذیل برخی از آیات به امر ظهور اشاره شده است اود بن کثیر رقى ، از امام صادق ( ع ) روایت کرده است که حضرت در ارتباط با آیهء شریفهء الذین یؤمنون بالغیب فرمود : [ یعنى ] کسانى که به حقانیت قیام وظهور قائم ( ع ) اعتقاد داشته باشند ۱۴۴۳ - المصادر : * : کمال الدین : ج ۲ ص ۳۴۰ ب ۳۳ ح ۱۹ موفق باشید گروه پاسخ به شبهات
|