درباره ما

سلام قرار بود حدیث امام کاظم علیه السلام را مربوط به معجزه درخت برایم بفرستید؟
کد سؤال: ۲۱۲۶۰امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام کاظم (ع)
تعداد بازدید: ۱۱
سلام قرار بود حدیث امام کاظم علیه السلام را مربوط به معجزه درخت برایم بفرستید؟

باسلام
دوست گرامی

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُلَانٍ الْوَاقِفِیِّ قَالَ: کَانَ لِیَ ابْنُ عَمٍّ یُقَالُ لَهُ- الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ کَانَ زَاهِداً وَ کَانَ مِنْ أَعْبَدِ أَهْلِ زَمَانِهِ وَ کَانَ یَتَّقِیهِ السُّلْطَانُ لِجِدِّهِ فِی الدِّینِ وَ اجْتِهَادِهِ وَ رُبَّمَا اسْتَقْبَلَ السُّلْطَانَ بِکَلَامٍ صَعْبٍ یَعِظُهُ وَ یَأْمُرُهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَاهُ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ کَانَ السُّلْطَانُ یَحْتَمِلُهُ لِصَلَاحِهِ وَ لَمْ تَزَلْ هَذِهِ حَالَتَهُ حَتَّى کَانَ یَوْمٌ مِنَ الْأَیَّامِ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى ع وَ هُوَ فِی الْمَسْجِدِ فَرَآهُ فَأَوْمَأَ

إِلَیْهِ فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا عَلِیٍّ مَا أَحَبَّ إِلَیَّ مَا أَنْتَ فِیهِ وَ أَسَرَّنِی إِلَّا أَنَّهُ لَیْسَتْ لَکَ مَعْرِفَةٌ فَاطْلُبِ الْمَعْرِفَةَ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا الْمَعْرِفَةُ قَالَ اذْهَبْ فَتَفَقَّهْ وَ اطْلُبِ الْحَدِیثَ قَالَ عَمَّنْ قَالَ عَنْ فُقَهَاءِ أَهْلِ الْمَدِینَةِ ثُمَّ اعْرِضْ عَلَیَّ الْحَدِیثَ قَالَ فَذَهَبَ فَکَتَبَ ثُمَّ جَاءَهُ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِ فَأَسْقَطَهُ کُلَّهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ اذْهَبْ فَاعْرِفِ الْمَعْرِفَةَ وَ کَانَ الرَّجُلُ مَعْنِیّاً بِدِینِهِ فَلَمْ یَزَلْ یَتَرَصَّدُ أَبَا الْحَسَنِ ع حَتَّى خَرَجَ إِلَى ضَیْعَةٍ لَهُ فَلَقِیَهُ فِی الطَّرِیقِ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَحْتَجُّ عَلَیْکَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ فَدُلَّنِی عَلَى الْمَعْرِفَةِ قَالَ فَأَخْبَرَهُ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ مَا کَانَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَخْبَرَهُ بِأَمْرِ الرَّجُلَیْنِ فَقَبِلَ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ فَمَنْ کَانَ بَعْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ الْحَسَنُ ع ثُمَّ الْحُسَیْنُ ع حَتَّى انْتَهَى إِلَى نَفْسِهِ ثُمَّ سَکَتَ قَالَ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمَنْ هُوَ الْیَوْمَ قَالَ إِنْ أَخْبَرْتُکَ تَقْبَلُ قَالَ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ أَنَا هُوَ قَالَ فَشَیْ‏ءٌ أَسْتَدِلُّ بِهِ قَالَ اذْهَبْ إِلَى تِلْکَ الشَّجَرَةِ وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى أُمِّ غَیْلَانَ فَقُلْ لَهَا یَقُولُ لَکِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ أَقْبِلِی قَالَ فَأَتَیْتُهَا فَرَأَیْتُهَا وَ اللَّهِ تَخُدُّ الْأَرْضَ‏ خَدّاً حَتَّى وَقَفَتْ بَیْنَ یَدَیْهِ ثُمَّ أَشَارَ إِلَیْهَا فَرَجَعَتْ قَالَ فَأَقَرَّ بِهِ ثُمَّ لَزِمَ الصَّمْتَ وَ الْعِبَادَةَ فَکَانَ لَا یَرَاهُ أَحَدٌ یَتَکَلَّمُ بَعْدَ ذَلِکَ

الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏۱ ؛ ص۳۵۲
علی بن ابراهیم از پدرش و او از واقفی روایت میکند که وی گفت: من پسر عموئی بنام حسن بن عبد اللَّه داشتم، وی بسیار عابد و زاهد بود، سلطان وقت از کوشش او در راه دین ترس داشت، حسن بن عبد اللَّه یکی از روزها وارد مسجد شد در هنگامی که حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام هم در مسجد تشریف داشتند.
راوی گوید: موسی بن جعفر بطرف او اشاره کردند و آن مردم هم در خدمت او حاضر شد، پس از این فرمود: ای ابو علی من از اقوال و اطوارت خوشم نمیاید، اینک بر تو لازم است دنبال معرفت بروی، وی گفت: قربانت گردم معرفت کدام است تا من دنبال او بروم.
حضرت فرمود: برو کسب علم و دانش کن و فقه و حدیث یاد بگیر، عرض کرد: از کجا فقه و حدیث را طلب کنم، فرمود: از فقهای مدینه یاد بگیر، پس از این بمن القاء حدیث کن راوی گفت: این مرد از خدمت آن جناب مرخص شد، روز دیگر مراجعت کرد و روایات را برای آن حضرت خواند و لیکن همه را اسقاط نمود.
حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام بار دیگر فرمود: بروید معرفت پیدا کنید، این مرد به یاد گرفتن مسائل دینی اهتمام زیادی داشت، راوی گوید: وی همواره در خدمت موسی بن جعفر حاضر میشد، یکی از روزها حضرت اراده کردند به یکی از باغهای خود بروند، این مرد ناگهان سر راه را بر آن جناب گرفت و گفت: قربانت گردم من در پیشگاه خداوند با شما احتجاج خواهم کرد اکنون بمن بفهمان معرفت چیست؟
حضرت در این هنگام وی را به امامت امیر المؤمنین و حسنین و بقیه امامان از آل‏ محمّد علیهم السّلام آشنا کرد، و پس از این سکوت نمود، این مرد گفت: پس امروز امام چه کسی است؟ فرمود: اگر به شما بگویم قبول میکنی؟ عرض کرد: آری خواهم پذیرفت فرمود: من امروز امام هستم، عرض کرد، در این باره دلیلی هم داری؟ فرمود: نزد این درخت برو و بگو موسی بن جعفر امر میکند بطرف من بیا.
این مرد گفت: من بطرف درخت رفتم، ناگهان مشاهده کردم درخت از زمین کشیده می‏شود و درخت آمد تا آنگاه که در مقابل آن جناب توقف کرد، سپس حضرت بوی اشاره کردند و او بار دیگر به جای خود مراجعت کرد، آن مرد در این هنگام به امامت موسی بن جعفر اعتقاد پیدا کرد، و سکوت و عبادت را پیشه خود ساخت و با احدی سخن نگفت.
گروه پاسخ به شبهات
موفق باشید
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت