درباره ما

در روایات علت ترک نماز چه چیزی ذکر شده است؟
کد سؤال: ۲۱۱۸۰احکام فقهی »نماز
تعداد بازدید: ۶۲
در روایات علت ترک نماز چه چیزی ذکر شده است؟

با سلام

دوست گرامی جناب آقای علوی

این مطالب را پیرو پیامک شما برایت ذخیره کردم که الان خدمت ارسال می شود:

اهمیت و جایگاه نماز
نماز، که نقش بنیادی و اساسی، در پیوند انسان با خداوند متعال دارد، دارای اهمیت و جایگاه ویژه‌ی در زندگی انسان است که از قرآن کریم، کلمات و افعال معصومان(ع) و توجه و دقت در خود نماز قابل استفاده است که به طور اختصار در ادامه بررسی می‌شود:
الف) اهمیت و جایگاه نماز در قرآن کریم
در قرآن مجید که مجموعه راهنمایی‌ها و دستور العمل‌های زندگی سعادت‌مندانه بشریت آمده است، درباره خمس ۱ آیه، درباره روزه ۱۳ آیه، درباره حج ۱۸ آیه و درباره زکات ۲۳ آیه آمده است، اما درباره نماز بیش از ۱۲۲ آیه، نازل شده که در آنها اهمیت و جایگاه، احکام و مسایل مهم نماز مطرح گردیده است(صادقی اردستانی، ۱۳۷۴ش و امام خمینی، پرواز ملکوت، بی‌تا).

ب) اهمیت و جایگاه نماز در کلام و افعال معصومین(ع):

۱ـ نماز، اولین پرسش؛ پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «نماز، ستون دین است و از میان اعمال انسان در رستاخیز، نماز نخستین عملی است که مورد رسیدگی قرار گیرد که اگر صحیح بود، سایر اعمال نیز مورد توجه قرار خواهد گرفت و اگر نه باقی اعمال نیز مردود خواهد بود»(مجلسی، بحار، ج۸۲، بی‌تا).

۲ـ نماز، جامعترین عبادتها؛ امام صادق(ع) می‌فرماید:«هیچ عملی معادل نماز نیست؛ زیرا نماز جامع ترین، معتبرترین و بالاترین عبادت و خدمت است»(پیشین).

۳ـ نماز، ریشه دین؛ پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «دین اسلام مثل درختی است که ایمان تنه آن و نماز ریشه‌های آن است»(پیشین).

۴ـ نماز، بهترین وسیله تقرب؛ معاویة بن وهب از امام صادق(ع) سئوال ‌کردند، بهترین چیزی که بندگان به وسیله او، به خداوند نزدیک می‌شوند، چیست و محبوب‌ترین وسیله تقرب، در نزد خداوند کدام است؟ حضرت فرمودند: «بعد از معرفت خداوند، برای تقرب به خدا عملی بهتر از نماز نمی‌شناسم آیا به عیسی بن مریم(ع) نگاه نمی‌کنی که فرمود: «خداوند به من نماز و زکات را سفارش کرده که تا زنده ام آنها را بپا دارم»(فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج۱، بی‌تا).

۵ـ نماز، ستون دین؛ امام باقر(ع) می‌فرماید: «نماز ستون دین است، مَثَل آن همانند ستون خیمه است که وقتی استوار باشد، میخ‌ها و طناب‌ها پا برجاست و هرگاه ستون آن کج و شکسته شود. هیچ‌کدام از آن‌ها استوار نمی‌ماند» (مجلسی، پیشین).

۶- نماز اهرم دوری از گناه؛ نشانه قبولی نماز، این است که انسان از گناه دوری کند؛ زیرا نماز باعث می‌شود که انسان به یاد خداوند باشد و یاد خدا، باعث خوفِ از نافرمانی خدا می‌شود. همان‌گونه امام صادق(ع) در روایتی فرموده اند: «هر کس دوست دارد بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتی باز می دارد یا نه؟ پس به هر اندازه که نمازش او را از گناه باز بدارد به همان مقدار نمازش قبول واقع شده است» (شبّر و طباطبایی، ج۱۶، بی‌تا). بر همین اساس است که خداوند با تأکید فرموده است: «ان الصّلاة تَنْهی عن الفحشاء و المنکر»( عنکبوت/ ۴۵).

ج) اهمیت نماز، در خود نماز

نماز انسان بی‌نهایت کوچک را، با آفریدگار بی‌نهایت بزرگ پیوند می‌دهد و بهترین تبلور خضوع جان در برابر جانان است. نماز، عالیترین نمایش عبودیت و بندگی خداوند است که با کلام و اعمال، عمل، قلب، روح انسان و پرستش او را به نمایش می‌گذارد که هیچ یک از واجبات دیگر، از چنین ویژگی، برخوردار نیست؛ زیرا هر رکن و اجزائی از نماز، حکایت کننده‌ی بابی از ابواب معارف و تقرب به خداوند را در بر دارد(قرائتی، پرتوی از اسرار نماز، بی‌تا).

در نتیجه نماز ریسمان محکم و ناگسستنی است که ما را به خداوند جهان متصل می‌کند و نماز، سرچشمه توحید، یکتا پرستی، پاکی و فضیلت است که روح و جان انسان را از شرک و آلودگی‌های فکری، اخلاقی و درونی شستشو داده و در برابر عوامل شرک‌زا و آلوده کننده‌ی که در زندگی روزمره، انسان با آن‌ها سر و کار دارد، او را پاک و یکتاپرست نگه می‌دارد؛ زیرا روح انسان در میدان زندگی روزانه در معرض آلودگی‌ به هوس‌ها، خودخواهی‌ها و صدها آلودگی دیگر قرار دارد. بنابراین، باید همان‌طوری که لباس و تن خود را می‌شوییم و پاکیزه می‌کنیم، دل و جان را هم شستشو دهیم، پاکیزه کنیم و خود را به خدا که سرچشمه پاکی و کمال است نزدیک سازیم و روح آلوده را در چشمه صاف و زلال الهی شستشو دهیم و نمازهای پنج‌گانه یومیه همین کار را می‌کند؛ یعنی با پنج نماز در روز، خداوند، لغزش‌ها را از آدمی می‌زداید و او را پاکیزه می‌کند(با استفاده از سایت‌های انترنتی).

در ادامه به بررسی و تحلیل مهمترین قسمت این تحقیق که چرایی روگردانی جوانان از نماز است، خواهیم پرداخت.
مهم‌ترین عوامل نماز گریزی جوانان

مهم‌ترین پرسش در این قسمت این است که چرا جوانان معاصر در عین پیشرفت‌های علمی، از مسائل دینی و به ویژه نماز روگردانند؟ برای یافتن پاسخ درست این پرسش لازم است به دسته بندی و گروه بندی جوانان از جهت اعتقادات و باورها بیشتر دقت کنیم؛ زیرا هر دسته و گروهی دارای ویژگی‌های خاص خود هستند:

جوانان را از دیدگاه باورمندی و اعتقاد می‌توان به سه دسته متفاوت تقسیم کرد:
الف) جوانان معتقد
ب) جوانان اعتقاد گریز
ج) جوانان متزلزل
۱) جوانان معتقد؛ این دسته دربر گیرنده جوانانی است که افزون بر تثبیت ویژگی­های شخصیتی و انگیزشی در آنان، دارای کنش اجتماعی تعریف شده، روشن و شکل یافته­ی هستند. این دسته از جوانان با درک شرایط محیطی، به شناخت نسبتا دقیق از ماهیت و هویت خود، آگاهی از هنجارها، ارزشها، اخلاق و آیین اجتماعی جامعه خود، رسیده اند که با شناسایی شاخص‌های هدف‌مندی در حال و آینده، توانایی نگریستن به چشم اندازهای پیرامونی خود را دارند.
۲) جوانان اعتقاد گریز؛ این دسته دربر گیرنده جوانانی است که به دلیل نابسامانی‌های موجود در محیط خانوادگی، آموزشی و اجتماعی از یک سو و نبود تربیت و آموزش درست، برخوردار نبودن از دیدگاه‌های اندیشه‌ای و شناختی، برخورداری از امکانات مالی و رفاهی مهار نشده، اثرپذیری از تجددگرایی و رفاه زدگی، تهیدستی فرهنگی و شناختی در مقوله‌های گوناگون، خودشیفتگی ناشی از پوچ گرایی فرهنگ خانواده و گروه همسالان، خود باختگی اعتقادی و فکری، پذیرش ضد ارزشهای طبقه‌ای و نابهنجاری‌های دیگر، از سوی دیگر، بر گریبان جامعه و خانواده در آویخته اند. این دسته همواره در تعلیق فکری، روحی، شخصیتی و رفتاری، بی آن‌که ارزش زمان را دریافته باشند، صرفا رفاه پسندی خویش را معیار سرزنش طبقات اجتماعی جامعه می‌دانند.
۳) جوانان متزلزل؛ این دسته در بر گیرنده جوانانی است که در طبقات گوناگون اجتماعی (بالا، متوسط و پایین) وجود دارند. پیشینه این گروه، نشانگر آن است که باورمندی مذهبی شان، ناشی از شرایط موجود در محیط خانواده بوده است و با برخی از ارزشها، اخلاقیات و معتقدات آشنایی اجمالی و تقلیدی داشته اند. این دسته از دیدگاه روان شناختی، از شخصیتی متزلزل برخوردارند و آسیب پذیری آنان، ناشی از نفوذپذیری احساساتی، دنباله روی کامل و بدون بررسی از همسالان و حتی شخصیتهای کاذب ذهنی، نرمش ناپذیری، خواست غریزی و رایگان گذراندن زمان و فرصت‌ها می‌باشد.

با توجه به این تقسیم بندی می‌توان گفت که میزان همت و پایبندی انسان و به ویژه جوانان در هر کاری وابسته به شناختی است که از اهمیت آن دارد. مثلاً اگر پزشک به بیمار دارویی بدهد که روزی پنج مرتبه باید مصرف کند و بداند که اگر آن را به موقع و مرتب نخورد، مرگ و یا شدت بیماری اورا تهدید می­کند. در آن صورت بیمار با مراقبت و دقت تمام به دستور پزشک عمل می­کند؛ چون خطر بزرگی اورا تهدید می­کند. در مورد نماز هم ابتدا باید شناخت پیدا کرد. همچنین از برکات خود نماز این است که به انسان یادآوری می­کند که همیشه حالت توجه و مراقبت را حفظ کند. همین که انسان احساس می­کند از این بهتر می­تواند باشد و گامهایی استوارتری به سوی تثبیت قرب باید بردارد، نشانة اثربخشی نماز است که باعث رشد و تعالی بیشتر انسان می­گردد.

همین طور وجود عوامل گوناگون منفی و یا دارای آثار منفی دیگر می­تواند نقش اساسی در روگردانی انسانها و به ویژه نسل جوان از اقامه و پابندی به نماز داشته باشد که راه علاج بیماری روگردانی از نماز، روزه و سایر احکام تکلیفی، شناخت درست از فلسفه احکام و ریشه کنی به موقع آن عوامل منفی می­باشد. البته عوامل متعددی در باورمندی جوانان نسبت به نماز نقش بازدارنده دارند که در زیر به برخی از آنها اشاره می­شود و پر واضح است که بازدارندگی این عوامل با یکدیگر برابر نیستند؛ برخی تأثیر بیشتر و تعدادی تاثیر کمتری دارند.

۱. عدم برنامه ریزی ثابت؛ گاهی برای انسان کاری پیش می­آید که موجب می­شود نماز را به تأخیر اندازد. به عنوان مثال در وقت نماز و قبل از نماز غذا می­خوریم، طبیعتاً با شکم پر نماز خواندن مشکل است. بنابراین، نماز را به بعد موکول می­کنیم و بعد هم کارهای دیگر برایمان پیش می­آید و فراموش می­کنیم.

پس در برخی موارد مشکل در برنامه ریزی است. خانمی که کار آشپزی را انجام می­دهد، اگر زمانی کار را شروع کند که در بین انجام آن،‌ وقت نماز هم فرا برسد، خواه ناخواه یا باید آشپزی را رها کند و به نماز بپردازد و یا به نماز بپردازد که ممکن است غذا بسوزد و یا غذای مطلوبی به دست نیاید. لذا این خانم برای جلوگیری از آن، مجبور است که نماز را کنار بگذارد و به آشپزی ادامه دهد. رفع این مشکل، مبتنی بر یک برنامه ریزی دقیق تر است؛ یعنی طوری کار را شروع کند که در اول وقت نماز، کارها ناتمام و ناقص نماند و آمادة نماز شود.

۲. ضعف شناخت فلسفه نماز؛ برخی اوقات تأخیر نماز یا روگردانی از آن، ناشی از ضعف شناخت است؛. یعنی شخص نمازگذار هنوز به شناخت حقیقی خداوند دست نیافته و اعتقادش به نبوت و معاد به مرحلة یقین لازم نرسیده است. البته شناختی که افراد نسبت به خدای متعال پیدا می­کنند، از جهت عمق و وسعت یکسان نیست و دارای درجات متفاوتی است. مثلاً شناختی که عموم مردم دربارة خدا پیدا می­کنند درحد شناخت اجمالی از موجودی است که جهان را به وجود آورده است؛ به این معنی که اگر او نمی­بود و نمی خواست، جهان به وجود نمی­آمد. امّا همة شناخت خدای متعال، این نیست؛ بلکه فوق این مرتبة اجمالی، مراتب و درجات بسیار زیاد و متفاوتی از شناخت وجود دارند که می­توانند در تغییر حالات، رفتار انسان و شکل دهی به آنها تأثیر چشمگیر و نقش مهمی داشته باشند (مصباح یزدی، اخلاق در قرآن،چ۱).

بنابراین، هرچه شناخت انسان نسبت به خدای متعال بیشتر و عمیق تر باشد، بروز آن حالات درونی و توجهات ویژه­ای که نسبت به خدای متعال پیدا می­کند، نیز بیشتر و پرمعنی تر خواهد بود. فلاسفه گفته اند: «این علم (شناخت) است که شوق را به وجود می­آورد. علم فطرت انسان را بر می­انگیزد».(مصباح یزدی، پیشین) بر همین اساس علم و معرفت نسبت به خدای متعال نیز به نوبة خود تأثیر عمیقی در برانگیختن آن مایه­های فطری که با خدای متعال در ارتباطند، دارد و پیدایش حالات خاص الهی در روان انسان و نیز در شکل دهی به رفتار وی، مرهون آن شناخت­ها است. در قرآن کریم و روایات نیز در موارد متعددی، به تأثیر شناخت و معرفت، در ایجاد این حالات، اشاره شده است. قرآن می‌فرماید: «انّما یخْشَی الله مِنْ عبادِهِ العُلماء»؛ و از (میان) اصناف بندگان، تنها مردمان عالم مطیع و خداترسند(سوره فاطر/ ۲۸). و در روایتی از امام رضا(ع) آمده است: «مَنْ کانَ باللهِ اَعْرَفْ کانَ مِنَ اللهِ اَخْوَفْ»؛ کسی که به خدا داناتر است، ترسش از خدا بیشتر است(مجلسی، پیشین، ج۷۰).

روشن است کسی که به چنین شناختی برسد، نسبت به دستورات الهی مطیع تر، مرقب تر و دقیق تر است؛ چرا که می­داند خداوند قادر مطلق، عالم مطلق، بی­نیاز مطلق و از مادر به انسان مهربان تر است و در هر دستورش حکمتی است که نتایج آن به خود انسان باز می­گردد و انسان دانا هرگز به خود اجازه نمی­دهد که چنین خدای مهربانی را از خود ناراضی کند.

۳. عدم آگاهی از فوائد و اهمیت نماز؛ هرکسی می‌تواند فهرستی از فوائد، آثار و برکات نماز خواندن را که در روایات و تجربة‌ خود دیده است، تهیه کند و آن را در دسترس قرار دهد و حتی عهد کند که در خود انگیزه ایجاد کند که آن را حتماً مطالعه کند مثلاً با خود عهد کند که اگر صبح، ظهر و شب این فهرست را به مدت ۵ دقیقه مرور نکنم خودم را جریمه می­کنم (فلان مبلغ را صدقه ­دهم، فلان سریال مورد علاقه ام را نبینم و از رفتن به پارک و تفریح خودم را ممنوع کنم) و در مقابل با انجام آن خود را تشویق کند. در اهمیت نماز همین بس که امامان معصوم(ع) حتی در حال جنگ با دشمن نماز را آن هم در اول وقت برگزار می­کردند و امام صادق(ع) فرمودند: «کسی که نسبت به وقت نماز بی اعتناست از او دوری کنید؛ زیرا او نسبت به خدا بی اعتناست و کسی که نسبت به خدا بی اعتنا و بی وفا باشد، یقیناً نسبت به دیگران هم چنین است»(ابراهیمیان آملی، ۱۳۸۱ش).

۴. نقش منفی محیط خانواده؛ عوامل بازدارنده در محیط خانواده که به گونه­ی در ارتباط با اقامه نماز است، ناشی از چند عامل عمده است که سازش گذرای دوره خردسالی را به نوعی ایستادگی و ناسازگاری روحی و رفتاری تبدیل می­کند، اگرچه بحث اجزای آن بسیار گسترده و نیازمند بررسی بیشتر می­باشد، اما به دلیل اختصار اشاره­ی مختصر به آنها می­شود:
الف) رفاه زدگی و تجدد؛ در برخی از محیطهای خانوادگی، پدر و مادر، یا دارای نقش انفعالی یا صریحا نقش بازدارنده دارند، اگر پدر و مادر در برابر فریضه نماز، بی تفاوت باشند یا آن را کاری عبث، بی نتیجه و ناسازگار با مسائل علمی روز بدانند، بی­گمان آثار نامطلوبی در روحیه جوان برجا می­گذارد که عامل مهمی برای ایستادگی دوباره در برابر ارزشها خواهد بود.
ب) عدم هماهنگی گفتار و کردار بزرگسالان؛ وجود حالت دوگانگی در اندیشیدن، به دلیل پیدایش دگرگونی­های ذهنی در جوان، همزمان با رویارویی با تناقض‌ها و تضادهای رفتاری و گفتاری والدین، موجب گسستن رشته­های وابستگی اعتقادی می­شود.

ج) خود فتوایی؛ بسیاری از بزرگسالان این­گونه خانواده­ها، خود نیز دچار فرافکنی رفتاری، از راه توجیه گرایی آن به عنوان ابزار گریز از آگاهی­های سطحی علم زدگی می­شوند. در این حالت، ابزار توجیه، به عاملی سیستماتیک برای توسل به اصالت عقل، اصالت انسان، بی­نیازی ذات باریتعالی، بی­خبری از جهان، خودگریزی، شیوه برخورد با تعارض­ها و ناسازی­ها و سرانجام، خودفتوایی تبدیل می­شود.
د) بی‌توجهی والدین؛ اگر کانون خانواده را مهمترین عامل در شکل­گیری شخصیت جوانان بدانیم، مسلم است که هرگونه برخورد و واکنشی نسبت به مسائل مذهبی و نماز، تأثیر مستقیمی در نحوه نگرش جوان به این مسئله خواهد داشت. در برخی از خانواده­ها، اولیاء، خود به نماز اهمیت نداده و اهمیتی نیز به روی آوردن جوانان به نماز نخواهند داد و در برخی دیگر، پدر و مادر علیرغم خواندن نماز، نسبت به فرزندان خود بی­تفاوت بوده و به پایبندی فرزندان خویش نسبت به نماز هیچ توجهی ندارند. به هرحال گاهی جوانی که نسبت به سایر امور زندگی فردی و اجتماعی، سربه زیر و تسلیم است، اما. اهل نماز و دیانت نیست. این بدان جهت است که والدین در آن امور تاکید داشته اند اما در امور دینی اصراری به خرج نداده اند. مطمئنا اگر به بعد دینی جوان نیز توجه می­شد، قطعا خللی در او مشاهده نمی­شد.
۵. نقش منفی محیط آموزشی و مکتب؛ از آنجا که زندگی اخلاقی جوان، بازتابی از نفوذ و تأثیر محیط آموزشی و مکتب بر رفتار اوست، هرگونه نقش راستین یا انفعالی و ناسازی محیط، تعیین کننده ایده­گرایی و رفتاریابی جوان خواهد بود. آنگاه که در محیط آموزشی و مکتب، بدون آگاهی و شناخت از بازتاب­های درونگرایی، برونگرایی و ویژگی­های درونی جوان، به صرف بخشنامه، در شرایطی نابسامان و به اجبار، به نماز در مکتب اکتفا شود تا فقط بهانه­ی برای گزارش به خانواده­ها و مدیران داشته باشند، بدون.تردید میزان وازدگی، بیزاری، گریز، انفعال، خود فتوایی و... چنان افزایش می­یابد که سالهای پیاپی باید کارشناسان و عالمان اسلامی با بکارگیری راهکارهای جبرانی مطالعه شده بکوشند تا با خنثی کردن این گونه نقشهای منفی، جوان را به مقطع بی­تفاوتی اولیه برسانند.
۶. نقش منفی مربیان دینی و پرورشی؛ فطرت انسان، بسیار نرمش پذیر است؛ به این مفهوم که برای فرهنگ و محیط، از بین بردن کامل یا تضعیف توانایی­های بالقوه ژنتیکی، کاری آسان است و از سویی، توانایی­های بالقوه انسان در محیط نامطلوب و نامساعد، به آسانی تباه یا نابود می­شوند؛ مطالعه اجتماعی شور و هیجان مذهبی و گرایش جوانان به مذهب، نمایانگر آنست که اگر مذهب در راستای درست آن قرار گیرد، جوان را شیفته و مجذوب می­کند. نکته­ی که مربیان دینی و پرورشی از آن غافل هستند و یا تخصص آن را ندارند. از این رو، هر گونه خشک اندیشی ناآگاهانه و توجیه کننده هدف، بویژه در مورد ارزشهای دینی، و بخصوص در مورد نماز، باز پس زدن احساس و خواست جوان است و هرچه میزان پافشاری بر اینگونه الزامهای نابخردانه شدت یابد، بنا به ویژگی­ها، طبیعت و ماهیت جسمی- روانی جوان، ستیزگرایی، جدال، موضع گیری و حس خود درست بینی را در او تقویت خواهد کرد.
۷. نقش منفی محیط اجتماعی؛ ارضا نشدن نیازهای آرمانی و ارزشی جوان، یا ناشی از کردار و رفتار نابهنجار خود اوست و یا از نابسامانی، نابهنجاری و تسامح موجود در جامعه سرچشمه می‌گیرد. اگرچه می‌توان در شعار گفت که جامعه باز، جامعه‌ی است که با ارضای نیازهای اساسی انسان، به والاترین هدف‌های وی مجال بروز می‌دهد، اما از یک سو، همه نیازها را نمی‌توان مشروع و خردمندانه دانست و از سوی دیگر، ارزش‌های دگرگون شده و مفاهیم ارزشی در دوره جوانی نیز مورد پرسش قرار می‌گیرند. بنابراین، آیا می‌توان الگوی بزرگسالی را بر جوان تحمیل کرد؟
۸. نقش منفی برخی از مبلغان و نهادهای ارشادی جامعه؛ هنگامی‌که مبلغان دینی، بزرگسالان و نهادهای ارشادی، به جوان اجازه مخالفت کردن یا طرح پرسش ذهنی شان را نمی‌دهند، در حقیقت او را از درک مفاهیم ضمنی گوناگون، بی‌بهره می‌سازند؛ چون جوان از سن ۱۴ سالگی، در زمان اجتهاد فطرت بسر می­برد؛ زیرا مبانی اجتهاد و اظهار نظر در او رشد می­کند و به دنبال شناخت راه درست است. در این حالت نباید ابزار تقلید و تلقین را بکار گرفت. جوان در این سن باید طرف رایزنی قرار گیرد، تا حس مسئولیت، واکاوی مسأله و درک آنها در او بالنده شود. جوان در این دوره، اراده، تصمیم گیری و رهبری محیط پیرامون را تمرین می­کند. دریغا که این دو نیروی سازنده و ارشادی، هنوز بدون مطالعه ویژگی­های گروه سنی جوان و رها از شناخت فراگیر آنان، بر این باورند که آنچه خود پذیرفته اند و انجام می­دهند، جوان باید بی­چون و چرا بپذیرد و انجام دهد. فرایند دگرگونی­های دوران «بحران­های من» در جوان، او را بر این پندار می­کشاند که مبلغان، رهبران و ارشاد کنندگان، از نابسامانی­های او شادمان هستند.
روحانیت و نهادهای ارشادی جامعه، گاه از ارزشهای سنتی استفاده می­کنند و ارزشهای پیش بینی نشده در جوان را نادیده می­گیرند و یا نمی­شناسند؛ ارزشهایی که به وسیله فرهنگ منتقل نمی­شوند و شرایط زمان آنها را برای جوان جالب و دارای جاذبه می­سازد. میزان و ملاک بهنجاری جوان، نهایت درجه سازگاری اوست نه سازش؛ زیرا سازش، تسلیم بی­قید و شرط است، ولی سازگاری، همنوایی آگاهانه با اصول و مبانی است. دامنه دانسته­های جوان را باید متناسب با شرایط، سلیقه و ویژگی خودش افزایش داد، نه متناسب با خواست و سلیقه خویش. اگر جوانی احساس امنیت فردی و اجتماعی نکند، هیچ­گونه آموزه­ی از سوی مبلغان دینی، بزرگ­سالان و نهادهای ارشادی جامعه، در او تأثیر نخواهد گذاشت و اگر از پذیرش ظاهری و مقطعی او دلخوش باشیم، دام و چاله­ی دراز مدتی، برای خود حفر کرده ایم. از سویی هم، نا آگاهی جوان از دانش دینی، به آسانی اورا در تعلیق نگه می­دارد و توان قیاس، استقراء و نتیجه گیری را از وی می­گیرد.
۹. نقش منفی علم زدگی و روشنفکر گرایی؛ گزند شایان علم زدگی امروز آنست که چشم طبیعت بین شخص علم زده، باز و چشم فطرت بین او بسته مانده است. بی­گمان، آن­گونه انسان شناسی که به قلم این­گونه علم زدگان نگاشته می­شود، راهی به جز رویارویی با مذهب ندارد. از دیدگاه چنین انسانشناسی، سرگرم نگه داشتن انسان به هر پدیده­ی که بتواند بقایای فطرت را به فراموشی بسپارد و ریشه ارزش­گذاری در راستای فطرت را بسوزاند و نوعی ارزشهای دروغین را جایگزین ارزشهای فطری کند، اصل دانسته می­شود. علم زدگی و روشنفکرگرایی پنهان امروز، بدیهی ترین امور فطری انسان و به ویژه جوان را انکار می­کند به گونه­ی که شرایط زیربنایی را شناخت و ارزش­گذاری انسان را روبنایی بیش نمی­دانند. در حالی ­که در جهان بینی فطرت، کمال انسان سازی در ارج نهادن به دستگاه شناخت است.
تلاش این­گونه علم زدگان بر آنست که جوان زیر پوشش خود را، خواه در محیط خانواده، آموزش و اجتماع و خواه با کاربست رسانه­های گروهی به ویژه روزنامه، مجله، رسانه­های صوتی- تصویری و...، به این سو جهت دهند که اگر باور کرد که اعتماد به ادراک، ضد دانش و پیشرفت است، علم گراست و اگر شک نکرد خودگراست. آنگاه که رقابت روشنفکری، مبتنی بر تشکیک باشد، هرکس که در مسیرهای بیشتری شک را سرایت دهد، روشنفکر تر است. این­گونه علم زدگان طبیعت گرا می­کوشند تا با تحمیل خود، اندیشه­های طبیعت گرایانه خود، بریدگی از سنت، دلیل جویی علمی برای هر پدیده مذهبی، حتی دستورهای صریح و روشن شرع مقدس، تقدیرگرایی مذهبی و نه خرافی، ناباورمندی ایمانی و دل­آگاه و مانند آنها را به جوانان زیر پوشش آموزش و اندیشه خود تحمیل کنند و دریغا که جوانان بسیاری امروز، بدون پژوهش و آگاهی، از آبشخور آنان سیر می­شوند و بدون مطالعه و تحقیق، پذیرای قلم و بیان آنان هستند.
۱۰. نقش منفی فشارهای ناشی از جامعه؛ یکی از علل مستقیم افت جوانان نسبت به مسایل دینی به خصوص فریضه نماز، فشارهای ناشی از جامعه است. گاه جوان در یک محیط معتقد به نماز و یاد خدا بزرگ می­شود، سپس به منظور تحصیل یا به خاطر کار به محیط دیگر منتقل می­شود. محیطی که انگیزه شرارت و جاذبه جاهلیت نسبت به مسائل دینی در آن شدیدتر است. اینجاست که یک کشمکش خشونت بار درونی در او شکل می­گیرد که در نتیجه یا در برابر شرارتها، مقاومت می­کند و یا آن جاذبه­های جاهلیت و شرارت را می­پذیرد و به قول معروف هم رنگ جماعت می­شود که شرایط حاضر برای جوانان عزیز امروز بیشتر از این نوع است.
۱۱. نقش منفی احساس گناه در دل جوان؛ یکی از علت­های مهم نمازگریزی جوانان، احساس گناه است؛ جوانان بعد از این که دچار یک خطای جنسی یا یک انحراف کوچک اعتقادی و اخلاقی می­شوند که در سنین جوانی زیاد به چشم می­خورد، از خودشان بدشان می­آید و چون فکر می­کنند نماز خوان واقعی نیستند، از نماز روگردان و گریزان می­شوند.
۱۲. نقش منفی گروه همسالان؛ بسیاری از غفلت­ها از مسائل مذهبی، ناشی از مجالست با افراد غافل یا ناباب می­باشد به طوری که گفته اند: «نقش گروه همسالان آنقدر جدی است که گاهی می­توانند اندیشه­ی را واژگون کنند و حتی در این افراد و اعتقادات آنها اثر می گذارند» وچه بسیارند افرادی که بر اثر مباشرت­های گروه دوستان به بیراهه و فساد کشانده شده اند.
۱۳. نقش منفی رسانه های تبلیغاتی احزاب سیاسی؛ توسعه شبکه­های تلویزیونی، ماهواره­ای، اینترنتی، توسعه دامنه تأثیرگذاری مطبوعات مبتذل و سینما، مشکلات اقتصادی و بروز اختلاف میان احزاب و تشکل­های سیاسی می­تواند ارزشهای دینی و بنیانهای اعتقادی جامعه و به ویژه نسل جوان را تحت تأثیر قرار داده و آسیب پذیر سازد.

۱۴. نقش منفی سایر عوامل؛ علاوه بر عللی که بیان شد، عوامل دیگری نیز موجب روگردانی جوان از نماز می­شود ولی از میان همه عوامل به خطر بیشتر سه عامل باید توجه عمیق تر کرد:
الف) عدم اطلاع، آگاهی و بینش کافی از فرایض مذهبی و بخصوص نماز.
ب) تسویف(واگذاری امور به آینده)؛ که این طبیعت نفس بشر است که انسان را به ویژه در کارهایی که به مراقبت و دقت نیاز دارد، به بعد موکول می­نماید و مسلما نماز نیز از این قاعده مستثنی نیست. امام علی(ع) می­فرمایند: «... لَیسَ عَمَلٌ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الصَّلَاةِ فَلَا یشْغَلَنَّکُمْ عَنْ أَوْقَاتِهَا شَی‏ءٌ مِنْ أُمُورِ الدُّنْیا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَمَّ أَقْوَاماً فَقَالَ‏:ـ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ‏(سوره ماعون/ ۵)ـ یعْنِی أَنَّهُمْ غَافِلُونَ اسْتَهَانُوا بِأَوْقَاتِهَا...»؛ هیچ کاری نزد خداوند محبوبتر از نماز نیست، پس نباید در وقت نماز هیچ یک از امور دنیا شما را مشغول از نماز سازد که خداوند گروهی را که از نماز سهو می‏کنند نکوهش کرده است و مقصود این است که اینها غفلت از نماز داشته، حریم وقت نماز را نگه نمی‏دارند(ابن بابویه، ۱۳۶۲ش و قمی مشهدی، ۱۳۶۸ش).
ج) سستی و تنبلی؛ بسیاری از افرادی که نسبت به نماز پایبند نیستند، علت بی توجهی خود را نسبت به نماز تنبلی ذکر می­کنند و بیان می­دارند که به نماز اعتقاد دارند و حتی وجوب آن را نیز ذکر می­کنند، ولی به علت سستی و بی حوصلگی از انجام آن سر باز می­زنند که البته علت و ریشه اصلی آن ضعف اعتقادی است؛ چون اگر به نماز اعتقاد عمیق و راسخ داشتند هرچند سخت هم باشد آن را به خاطر تنبلی کنار نخواهند گذاشت.(دسته بندی عوامل با توجه به دو مقاله علمی«آسیب شناسی اقامه نماز» و «علل کم توجهی یا بی توجهی برخی از جوانان به نماز» انتشار یافته در سایت انترنتی http://www.mardomsalari.com. صورت گرفته است)
نتیجه

توجه و دقت به روند رو به رشد عوامل و اسباب معنویت گریزی نشان می­دهد که امروز بیش از هر زمان دیگر خانواده، مدرسه، معلمان، مربیان، علمای دین، مسئولین و نهادهای مرتبط با آموزش، مکاتب و تربیت جامعه، نیازمند تفکر، اندیشه و خلاقیت­های به روز درباره اتخاذ مناسب ترین، منطقی ترین و مؤثرترین روشهای پرورش، تقویت احساس مذهبی و رفتارهای خداجویانه در میان شکوفه­های حیات و سرمایه­های راستین جامعه اسلامی یعنی جوانان هستند تا آنها را از گزند طوفانهای سهمگین بی اعتقادی و بی بند و باری حفظ کرده و از آسیب­های غفلت از معنویات و به ویژه روگردانی از نماز مصون دارند.

عوامل دیگر
بطور کلی عواملی که موجب می شود تا فردی با علم به ارزش و اهمیت نماز نسبت به آن بی تفاوت گردد به دو دسته عمده قابل تقسیم بندی می باشد :
الف : عوامل زود گذر و غیر پایدار
گاهی اوقات کاهش معنویت در انسان از جمله نماز معلول عواملی زود گذر و ناپایدار می باشد که در صورت مقداری توجه و عبور از شرایط بوجود آمده انسان به سرعت به مسیر اصلی خود باز گشته و چه بسا با اشتیاق بیشتر به مسائل معنوی بپردازد که در اینجا به سه نمونه از این عوامل اشاره می نمائیم
۱- برخی اوقات از دست دادن حالات معنوی نتیجه برخی اتفاقات و حوادث زندگی می باشد از نگاه روان شناختی انسان از نظر خلقى و عاطفى معمولاً حالت یکنواخت ندارد. همه انسان‏ها کم و بیش دوره‏هایى از غمگینى و افسردگى را تجربه مى‏کنند و این امر طبیعى است. و علت آن هم گاهى معلوم و شناخته شده است؛ مثل از دست دادن عزیزى، شکست در بعضى از امورات زندگى ویا برآورده نشدن خواسته و آرزویی ، و یا دست نیافتن به محبوب و مطلوب خود (مثل دخترانی که در مسیر ازدواج با مشکل مواجه می شوند ) . و یا حتی انتظار عنایت و لطف و توجه خاصی از طرف خدا داشته باشند اما حاصل نشده باشد و همچنین زندگى کردن در غربت و دوری از خانواده و صدها عامل دیگر که هر یک از آنها می تواند در حالات معنوی انسان تاثیر گذار باشد و موجب کاهش حالات معنوی در انسان گردد .
۲- تحمیل عبادات مستحبی به خود به هنگام عدم آمادگی روحی
انسان برای انجام اعمال مستحبی (همچون نماز شب و خواندن ادعیه ، حضور در مراسمهای معنوی ) همواره از لحاظ روحی دارای آمادگی نمی باشد بلکه گاهی اوقات در حال نشاط و آمادگی معنوی و گاهی اوقات هم آمادگی و نشاط لازم را ندارد .
لذا اگر فردی در حالت ادبار و بی میلی به انجام مستحبات پرداخته و این امور را به خود تحمیل نماید به مرور زمان موجب دل زدگی از امور معنوی و در نهایت منجر به دست دادن حالات معنوی می گردد.
۳- خستگی ناشی از فعالتهای روزانه
انتخاب واحد های درسی متعدد و فعالیتهای جنبی آن موجب خستگی جسمی می شود و این خستگی جسمی بدنبال خود خستگی روحی و بی حالی نسبت به نماز و دیگر عبادات را نیز بدنبال خواهد داشت .
در صورتی که علت بی تفاوتی نماز چنین عواملی باشد با مقداری صبر ، تامل ، کاهش فشارهای روحی و روانی و همچنین برنامه ریزی صحیح در امور معنوی وی را مجددا به نماز علاقه مند نمود .

ب : عوامل پایدار
گاهی اوقات بی تفاوتی در نماز معلول عواملیست که در وجود انسان ریشه دوانده و در صورت عدم ریشه یابی و برطرف نمودن آن می تواند انسان را به نابودی بکشاند ؛ در اینصورت باید توجه بیشتری نسبت به شناسایی این عوامل اقدام نموده و به برطرف نمودن آن پرداخت .
مهمترین این عوامل که ممکن است باعث بی تفاوت شدن چنین افرادی نسبت به نماز گردد به شرح ذیل می باشد .
اول : گناه
این عامل از عواملی است که تاثیر فراوانی در بی تفاوتی انسان نسبت به نماز دارد ؛ چراکه رو آوردن به گناه در واقع پشت نمودن به دستورات الهی می باشد و هر چه انسان در گناه بیشتر غوطه ور گردد از امور معنوی بیشتر فاصله می گیرد .
بعضی از گناهان که معمولا دامنگیر جامعه امروزی و بویژه جوانان می باشد از قرار ذیل است .
۱- دیدن صحنه های و تصاویر غیر اخلاقی از طریق اینترنت ، ماهواره ، تلفن همراه و ...
۲- چشم چرانی
۳- برقراری روابط نامشروع با جنس مخالف
۴- استفاده از غذاهایی که حلال نیستند.
۵- استفاده از غذاهایی که پاک نیستند.
۶- دروغ گفتن
۷- استهزاء و تحقیر مؤمنان است (نقطه‏هاى‏آغازدراخلاق‏عملى ص : ۲۸۹)
۸- تکرار گناه به حدی که دل سیاه گردد و شوق عبادت گرفته شود. که با تفحص در نفس خود باید علت را پیدا کرد و مداوا نمود.
۹- ایجاد مزاحمت و آزار همکلاسی ها و یا هم خوابگاهی ها
۱۰- خود ارضائی
در صورتیکه علت بی تفاوتی به نماز چنین مسائلی می باشد بهترین راه آشنا نمودن اینگونه افراد با پیامدهای منفی گناهان و تشویق به ترک گناه و معاصی کوچک و بزرگ از جمله ترک تماشاى فیلم ها و صحنه هاى مبتذل و آلوده به گناه و همین طور حضور در محیط هاى ناسالم می باشد . (۱)
دوم : سست شدن بنیه های اعتقادی
امروزه بخش عظیمی از جوانان که در کتب درسی خوانده اند که خدا و قیامتی هست و مسائل دینی تا حدودی به آنان گفته شده و لیکن به باور و یقین نرسیده اند . اینگونه افراد اصول اعتقادی را به صورت مستدل و متقن فرا نگرفته بلکه اصول را چون فروع مقلدانه باور دارد. تعالیم دین را با انگیزه و اعتقاد انجام نمی دهد و بیش از آنکه با درایت و بینش همراه باشد با احساس و عاطفه با امور دینی برخورد دارند.
از همین رو این ضعف در عقیده و عدم استواری آن بر پایه منطق موجب گردیده تا جوانان به محض مواجه شدن با القاء شبهات دینی که از سوی برخی اساتید و دانشجویان و کتب و نشریات و... ، به سرعت پایبندی خود را نسبت به مسائل دینی از دست داده و مسائل معنوی به شدت در آنها کمرنگ گردد عبادات خود را بطور فصلی انجام می دهند و یا اینکه بطور کلی از آنها دست کشیده و حتی خجالت می کشند تا اعمال عبادی خود را انجام دهند .
لذا در خصوص چنین افرادی توصیه می شود یک دوره مطالعاتی در زمینه اصول عقاید برنامه ریزی نمائید
در این باره می توان از کتاب‏هاى اعتقادى آقاى محسن قرائتى آغاز نموده و سپس از کتاب‏هاى استاد شهید مطهرى مثل: «توحید»، «نبوّت»، «اصل عدل در اسلام»، «امامت و رهبرى»، «معاد». کتاب «عدل الهى» آن شهید هم مفید است. کتاب «آموزش عقاید» اثر استاد مصباح هم در سیر مطالعاتى اصول عقاید مفید و لازم است.
سوم : احساس گناه و شرمساری از اعمال خویش
برخی بدلیل گرفتار دانستن خود به گناه از درگاه الهی مایوس شده و چنین می پندارند که آب از سرشان گذشته و دیگر راه برگشتی برای آنها وجود ندارد لذا نسبت به تمامی مسائل عبادی از جمله نماز بی تفاوت می شوند .
اگر سستی در نماز – خدای ناکرده - بواسطه گناهی می باشد ؛ خوب است به اینگونه افراد یاآوری شود که خداوند راه بازگشت را بسوی همه گناه کاران باز گذاشته تا جایی که از کسانی که خداوند متعال خیلی آنها را دوست دارد آنهایی هستند که با وجود گناهان مکرری که در گذشته داشته اند به دامن امن الهی باز گشته و توبه می کنند .
در قرآن کریم آمده است : إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ (البقرة : ۲۲۲) خداوند، توبه‏کنندگان را دوست دارد، و پاکان را(نیز) دوست دارد.
چهارم : قهر با خدا
برخی از افراد نیز بدلیل اینکه به خواسته های خود نمی رسند با خدا لج بازی نمودن و بوسیله ترک نماز با خدا قهر می کند .
اگر کسی با خدا قهر کرده باید این را بداند که : چه بسا چیزهایى که انسان به آن دست می یابد ، ولى سرانجام بلاى جان و مایه اندوهش مى‏گردد؛و چه بسیار اموری که در نظر انسان ناگوار و ناخوشایند است و گاه مورد نفرت او است ولی باطن و سرانجام آن برای او خیر و مبارک است ، قرآن کریم بر این حقیقت ریشه ‏دار انگشت کذاشته و می فرماید : و عسى ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسى ان تحبّوا شیئاً و هو شرّ لکم ؛ چه بسا چیزى را ناگواربد انید ولى در واقع مایه خیر شما است و چه بسا به چیزى دل ببندید که در واقع برایتان زیانبار است( بقره:۶ ۲۱ ) .
پنجم :فقدان برنامه ریزی
به عنوان نمونه دانشجویان قبل از ورود به دانشگاه معمولا تحت نظارت والدین خود دارای برنامه ای منظم می باشند (هم برای مسائل مادی و هم معنوی ) ؛اما به محض ورود به دانشگاه روال عادی زندگی افراد تغییر کرده به گونه ای که تقریبا تمامی مسئولیتهای زندگی از جمله برنامه ریزی فعالیتهای روزانه بر عهده خود دانشجو قرار می گیرد . و متاسفانه برخی از دانشجویان بدلیل فضای باز محیط های دانشجویی نمی توانند آنگونه که باید و شاید زندگی دانشجویی خود را بر اساس برنامه منظمی تنظیم نماید تا هم بتوانند به نحو شایسته ای فعالیت های درسی خود را پیگیری نمایند و هم از مسائل معنوی دور نمانند لذا به مرور زمان در زندگی روزمره خود دچار برخی مشکلات می گردند .
به عنوان نمونه دانشجویی که شبها را به شب نشینى و بیهودگى به نیمه مى‏رسانند، و معده خود را تا به حلقوم از خوردنى‏ها پر مى‏کنند، و سپس در جای گرم و نرم خود به خواب میروند، چنین خوابیده‏اى براى نماز شب بیدار نخواهد شد. چرا که او از ابتداى شب اسباب خواب را فراهم مى‏کرده , بیدار شدن برای نماز را .
همچنین اگر دانشجویی تا ساعات پایانی شب خود را با رایانه و اینترنت و چت و ... مشغول نماید ؛ نباید توقع داشته باشد که بتواند نماز صبحش را اول وقت بخواند (اگر نگوئیم که چنین کسی حتی نمی تواند برای نماز صبح بیدار شود ).
همینطور اگر دانشجویی بدون دلیل منطقی ، واحد های درسی زیادی را انتخاب نماید و خود را دچار سختی زیادی نماید نه به تحصیل مفید خود می تواند ادامه دهد و نه به مسائل معنوی خود برسد . در مقابل نیز کسانی در ایام تحصیل شب و روز خود را به بطالت و کارهاى بیهوده مى‏گذراند، نمى‏تواند در نماز و مناجات، توجه خود را کاملًا متمرکز کند و از راه یابى خیالات باطل به ذهن خود جلوگیرى نماید.
اینگونه افراد باید برای طول روز خود برنامه ای منسجم تنظیم نمایند بگونه ایکه بتوانند هم نشاط عبادی خود را حفظ کرده و هم فعالیت های دیگر زندگی اعم از تفریح ،ورزش و کار و تحصیل خود را به خوبی ادامه دهند .
رسول خدا (صل الله علیه و آله ) توصیه نموده اند : سزاوار است براى عاقل اگر مغلوب هواى نفس نباشد که شبانه روز خود را چهار قسمت نماید،
اول : در یک قسمت حساب نفس خود را نماید تا ببیند در شبانه روز چه کسب کرده خوبى یا بدى،
دوم : در یک قسمت حوائج خود را از حقتعالى بخواهد و با او مناجات کند و تفکر در صنایع و مخلوقات خداوند بنماید،
سوم: در یک قسمت خلوت کند با برادران و دوستان (و باید ایشان برادران و دوستانى باشند که عیبهاى او را بگویند و او را از عیوبش اعراض دهند)
چهارم : یک قسمت را از براى نفس خود گذارد که صرف در لذتهاى حلال کند. (ارشاد القلوب-ترجمه مسترحمى ج‏۲ص ۱۴۶ )
ششم : همنشینی با دوستان ناباب
بدیهی است که نقش بسیار مهم دوستان در شکل دهی شخصیت انسانی خصوصا در سنین نوجوانی و جوانی را نباید نادیده انگاشت. دوستان شایسته و خوب در سوق دادن انسان به سوی سعادت و کمال موثرند و دوستان ناشایست درانحراف آدمی به سمت ناهنجاری های اخلا قی. چه بسا جوانانی که در مسائل دینی علا قمند و به دینداری خود را غبند و لیکن در محیط های مختلف از قبیل محل هایی که در آن زندگی می کنند یا محیط کار و تحصیل که در آن ساعاتی را سپری می سازند با افرادی آشنا شوند که کارهاى نادرست انجام مى‏دهند یا حرفهاى لغو و بیهوده مى‏زنند به مرور زمان موجب مى‏گردد که حالات و رفتار آنها در روح انسان تأثیر بگذارد و حال نماز و دعا و مناجات از انسان سلب شود و به تدریج او را در دام بی دینی و لا ابالی گری گرفتار می کنند.
راهی که در خصوص چنین افرادی توصیه می شود کنترل دوستان پیرامون خانواده می باشد ؛ لذا اگر دوستانى دارد که اهل نماز نیستند و نسبت به مسائل دینى و شرعى توجه ندارند و از خانواده هاى لاابالى هستند باید به نحوى او را از آن ها جدا شد و دوستانى مناسب را جایگزین آنها نمود .
۱- تاثیر پذیری از محیط اطراف
برخی از محیط های غیر مذهبی فضایی را ایجاد می کنند که افراد برای مقید نشان دادن خود به مسائل مذهبی احساس خجالت می کنند .
در اینصورت باید سعی شود در محیط زندگی خود اعم از دانشگاه و محله با کسانیکه که بیشتر اهل معنویت، نماز و دعا و با نشاط هستند معاشرت داشته باشید و از گعده هایی که توأم با گناه و رفتارهای غیراخلاقی است اجتناب کند.
۲- تمسخر افراد جاهل و نادان
برخی اوقات نیز تمسخر برخی افراد نادان موجب سستی افراد نسبت به نماز می شود
راه نجات اینگونه افراد تقویت ایمان و ایجاد اعتماد به نفس برای مقابله و مواجهه با محیط های ناسالم ، تمسخرهای افراد نادان و همچنین خجالتی بودن می باشد چرا که وقتی انسان به درستی و حقانیت مسیری که طی می نماید ایمان داشته باشد در هیچ شرایطی حاضر نمی شود به مسیر درستی که طی می کند پشت نماید .
۳- اعمال و رفتار بعضی از نمازگزاران
عملکرد بد برخی از افراد مذهبی و نماز خوان خود باعث زده شدن افراد نسبت به نماز می شود .
اگر علت بی تفاوت شدن به نماز اینگونه مسائل می باشد باید توجه آنها را به الگوهای واقعی اسلام اعم از معصومین و بزرگان دینی معطوف داشت نه کسانیکه فقط ظاهری از دین را برای خود برگزیده اند و در عمل خلاف دین انجام می دهند
۴- غفلت
باید توجه کرد که حب افسار گسیخته به دنیا و علاقه ی قلبی به تمایلات نفسانی , انسان را دچار غفلت نموده و خود ریشه ی همه ی خطاها و گناهان است و در اثر این غفلت است که انواع گناهان از انسان سر خواهد زد و حتی در نماز هم , تمام توجه کسی که محب دنیا است، به سمت دنیا و منابع آن خواهد بود و در نتیجه لذتی از نماز نمی برد و کم کم کاهل نماز شده و چه بسا نماز را ترک کند و به خسران ابدی گرفتار شود .
برای کسانیکه دچار غفلت شده اند توصیه می شود پیامدهای منفی ترک نماز و یا سبک شمردن آنرا یادآوری نماید که در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می شود :
۱- ترک نماز، از عوامل جهنّمى شدن آدمى:
یکی از سؤال هایی که بهشتیان از جهنمیان می پرسند در خصوص علت جهنمی شدن آنها می باشد که آنها ریشه و علت اصلی چنین عقوبتی را ترک نماز مطرح می نمایند .
خداوند متعال این مکالمه را چنین بیان داشته :
فی‏ جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ (۴۰) عَنِ الْمُجْرِمینَ (۴۱) ما سَلَکَکُمْ فی‏ سَقَرَ (۴۲) قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ (۴۳) ( سوره المدثر(
آنها در باغهاى بهشتند، و سؤال مى‏کنند... (۴۰) از مجرمان: (۴۱) چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟!» (۴۲) مى‏گویند: «ما از نمازگزاران نبودیم، (۴۳(
۲- اعراض کننده از نماز ؛ در دنیا زندگی پرمشقتی داشته و در قیامت کور محشور می شود .
خداوند متعال نماز را به عنوان ذکر و یاد الهی معرفی نموده و بیان داشته است : وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری ( طه : ۱۴) « و نماز را براى یاد من بپادار!» و در آیات دیگری از قرآن برای این ذکر و یاد خدا ویژگی هایی مطرح نموده است از جمله اینکه یا ذکر و یاد الهی است که دلها آرام می گیرد أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ( الرعد : ۲۸)«آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مى‏یابد!» و در آیه دیگر تصریح نموده هرکس از یاد الهی رویگردان شود زندگی سختی داشته و در قیامت کور محشور می شود آنجا که می فرماید : وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى‏ ( طه : ۱۲۴) « و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى(سخت و) تنگى خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور مى‏کنیم!»
بنا بر آنچه در این آیات الهی ذکر گردیده کسیکه نماز نمی خواند علاوه بر از دست دادن آرامش در این دنیا ؛ زندگی سختی داشته و در قیامت کور محشور می شود .
۳- بی نماز در حقیقت دین ندارد
بَیْنَ الْعَبْدِ وَ بَیْنَ الْکُفْرِ تَرْکُ الصَّلَاةِ
فاصله بین بنده و کفر ترک نماز است ( جامع الأخبار، ص: ۷۴) (پیام پیامبر، ترجمه‏فارسى، ص: ۶۶۵)
۴- بی نماز خود را از یاری خداوند محروم می کند
کسیکه نماز می خواند در هر نمازی با گفتن «ایاک نعبد و ایاک نستعین » (پروردگارا فقط تو را می پرستیم و فقط از تو یاری می جوییم ) از خداوند طلب یاری می جوید اما بی نماز خود را از این یاری محروم می نماید .
۵- شفاعت اهل بیت شامل کسیکه نماز را سبک می شمارد نمی شود
به‎ ‎روایت‎ ‎شیخ‎ ‎صدوق ابوبصیر‎ ‎می‎ ‎گوید‎:‎پس‎ ‎از‎ ‎شهادت‎ ‎امام‎ ‎صادق‎ ‎علیه‎ ‎السلام‎ ‎نزد‎ ‎اُمِّ‎ ‎حمیده (کنیز‎ ‎امام‎ ‎صادق‎ ‎علیه‎ ‎السلام) ‏برای‎ ‎عرض‎ ‎تسلیت‎ ‎رفتیم،‎ ‎گریه‎ ‎کرد‎ ‎و‎ ‎ما‎ ‎نیز‎ ‎از‎ ‎گریه‎ ‎ی‎ ‎او‎ ‎گریه‎ ‎کردیم،‎ ‎سپس‎ ‎گفت‎:‎ای‎ ‎ابا‎ ‎محمد (لقب‎ ‎دیگر‎ ‎ابو‎ ‎بصیر) ‏اگر‎ ‎امام‎ ‎صادق‎ ‎علیه‎ ‎السلام‎ ‎را‎ ‎هنگام‎ ‎مرگ‎ ‎می‎ ‎دیدی،‎ ‎چیز‎ ‎عجیبی‎ ‎مشاهده‎ ‎می‎ ‎نمودی‎ ‎؛چشمهای‎ ‎خود‎ ‎را‎ ‎گشود‎ ‎و‎ ‎فرمود‎: ‎بستگانم‎ ‎را‎ ‎حاضر‎ ‎کنید،ما‎ ‎همه‎ ‎ی‎ ‎آنها‎ ‎را‎ ‎حاضر‎ ‎کردیم،‎ ‎به‎ ‎آنها‎ ‎نگاه‎ ‎کرد‎ ‎و‎ ‎فرمود‎:‎‏ اِنَّ‎ ‎شَفاعَتَنا‎ ‎لا‎ ‎تَنالُ‎ ‎مُستَخِفّاً‎ ‎بِالصَّلوةِ : ‏همانا‎ ‎شفاعت‎ ‎ما‎ ‎به‎ ‎کسی‎ ‎که‎ ‎نماز‎ ‎را‎ ‎سبک‎ ‎بشمرد‎ ‎،نرسد ( طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز، متن‏ج‏۲، ص: ۴۵۱)
۶- ترک نماز موجب باطل شدن اعمال نیک انسان می گردد :
رسول خدا صل الله علی وآله فرمودند : مَنْ تَرَکَ صَلَاتَهُ حَتَّى تَفُوتَهُ مِنْ غَیْرِ عُذْرٍ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ‏
کسیکه بدون دلیل نمازش را رها کند تا اینکه قضا شود بدرستیکه اعمالش را باطل کرده است . ( جامع الأخبار، ص: ۷۳)
۷- تارک الصلاه با قارون و فرعون و هامان محشور شده و با منافقین روانه جهنم می شود
رسول خدا صل الله علی وآله فرمودند : لَا تُضَیِّعُوا صَلَاتَکُمْ فَإِنَّ مَنْ ضَیَّعَ صَلَاتَهُ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَ قَارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ أَخْزَاهُمْ- وَ کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ النَّارَ مَعَ الْمُنَافِقِینَ فَالْوَیْلُ لِمَنْ لَمْ یُحَافِظْ عَلَى صَلَاتِهِ‏
نمازتان را ضایع نکنید ؛ بدرستیکه هر کس که نمازش را ضایع کند خداوند او را با قارون و فرعون و هامان ( که لعنت و ننگ الهی بر آنها باد ) محشور نماید و واجب است بر خداوند که داخل کند او را با منافقین پس وای بر کسیکه بر نمازش محاظت ننماید . ( جامع الأخبار، ص: ۷۴)
۸- شیطان بر تارک الصلاه مسلط شده و او را دچار گرفتاریهای بزرگ می کند .
رسول خدا صل الله علی وآله فرمودند : لَا یَزَالُ الشَّیْطَانُ یَرْعَبُ مِنْ بَنِی آدَمَ مَا حَافَظَ عَلَى الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ- فَإِذَا ضَیَّعَهُنَّ یَجْتَرِئُ عَلَیْهِ وَ أَوْقَعَهُ فِی الْعَظَائِمِ‏
همواره شیطان از بنی آدم گریزان است مادامی که بر نماز های پنج گانه محافظت می نماید اما هنگامیکه آنها را ضایع نمایع بر او جرأت پیدا کرده و او را دچار گرفتاریهاى بزرگ مى‏کند. ( جامع الأخبار، ص: ۷۴)
۹- تارک نماز بر دین یهود یا نصارا یا مجوس خواهد مرد .
رسول خدا صل الله علی وآله فرمودند : مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ لَا یَرْجُو ثَوَابَهَا وَ لَا یَخَافُ عِقَابَهَا فَلَا أُبَالِی أَنْ یَمُوتَ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً أَوْ مَجُوسِیّاً
از پیامبر (ص) نقل شده است: هر که نماز را ترک کند و امیدى به پاداش آن نداشته باشد و از کیفر آن نترسد، باکى ندارم که یهودى یا نصرانى یا مجوسى بمیرد. ( جامع الأخبار، ص: ۷۴)
۱۰-مصیبت های پانزده گانه در دنیا ، مرگ ، قبر و قیامت شامل سبک شمارنده نماز می شود
در روایت آمده که سرور زنان، فاطمه، دختر سرور پیامبران- که درودهاى خداوند بر او و پدر و شوى و پسران اوصیاء او باد- از پدر بزرگوارش حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله پرسید: اى پدر جان! سزاى مردان و زنانى که نماز را سبک بشمارند، چیست؟ فرمود: اى فاطمه، هر کس چه مرد باشد و چه زن، نمازش را سبک بشمارد، خداوند او را به پانزده مصیبت گرفتار مى‏نماید: شش چیز در سراى دنیا، و سه چیز هنگام مرگ، و سه چیز در قبرش، و سه چیز در قیامت هنگام بیرون آمدن از قبر.
مصیبتهایى که در دار دنیا بدان مبتلا مى‏گردد عبارتند از:
۱- خداوند، خیر و برکت را از عمر او برمى‏دارد.
۲- خداوند، خیر و برکت را از روزى‏اش برمى‏دارد.
۳- خداوند- عزّ و جلّ- نشانه صالحان را از چهره او محو مى‏فرماید.
۴- در برابر اعمالى که انجام داده پاداش داده نمى‏شود.
۵- دعاى او به سوى آسمان بالا نمى‏رود و مستجاب نمى‏گردد.
۶- هیچ بهره‏اى در دعاى بندگان شایسته خدا نداشته و مشمول دعاى آنان نخواهد بود.
و مصائبى که هنگام مرگ به او مى‏رسد بدین ترتیب است:
۱- با حالت خوارى و زبونى جان مى‏دهد.
۲- گرسنه مى‏میرد.
۳- تشنه جان مى‏سپارد، به گونه‏اى که اگر آب تمام رودخانه‏هاى دنیا را به او بدهند، سیراب نگشته و تشنگى‏اش برطرف نخواهد شد.
و مصیبتهایى که در قبرش بدان گرفتار مى‏گردد بدین قرار مى‏باشد:
۱- خداوند فرشته‏اى را بر او مى‏گمارد تا او را در قبر نگران و پریشان نموده و از جایش برکند.
۲- خداوند گور را بر او تنگ مى‏گرداند.
۳- قبرش تاریک مى‏شود.
و مصائبى که در روز قیامت، هنگام بیرون آمدن از قبر، بدان مبتلا مى‏شود، عبارت است از:
۱- خداوند فرشته‏اى را بر او مى‏گمارد تا در حالى که مردم به او مى‏نگرند، او را به رو بر زمین بکشد.
۲- سخت از او حساب مى‏کشند.
۳- خداوند هرگز نظر رحمت به او ننموده و از بدیها پاکیزه‏اش نمى‏گرداند، و براى او عذاب دردناکى خواهد بود. (فلاح السائل و نجاح المسائل ص ۲۲ - ادب حضور ص ۶۲ )

نماز اجباری
نمـاز اجباری!
نویسنده : غ. گ ، صفحه ۳۸

کلمات کلیدی ماشینی:
نماز، سعادت، ترم، عبادت، خدا، انسان، گناه،

چند ترم پیش در دانشگاه آزاد نجف آباد، اخلاق اسلامی تدریس می کردم. در آن ترم پس از تبیین مسئله «سعادت» و اینکه هر انسانی سعادت طلب است و اینکه سعادت حقیقی انسان در حرکت به سوی خدا و نزدیک شدن به اوست، در بحث از راه های وصول به این مقصد، ضرورت عبادت را طرح کردم و سپس به نماز به عنوان کامل ترین عبادت پرداختم. دو جلسه درباره نماز، اهمیت آن و اسرار و آداب قلبیه مربوط به آن بحث کردم. پس از دومین جلسه بحث از نماز، یکی از دانشجویان پسر با رویی گشاده به سراغم آمد و گفت: «استاد ممکن است مقداری وقت شما را بگیرم؟» گفتم: خواهش می کنم، خدمت شما هستم. با توجه به هوای سرد پاییزی، هر دو در کلاس نشستیم او سخن خود را چنین آغاز کرد: من تا چند سال پیش به خاطر اجبار پدرم نماز می خواندم، ولی اکنون سه چهار سالی است که نماز نمی خوانم، اما در هر صورت سئوالهایی درباره نماز دارم، که اگر اجازه بدهید طرح می کنم. البته توقع نداشته باشید با پاسخ های شما نمازخوان شوم؛ چون چندین بار این سئوال ها را با افراد مختلف طرح کرده ام و پاسخ قانع کننده ای دریافت نکرده ام.

خلاصه بسیار فشرده گفتگوهای ما چنین بود:

ـ چرا باید نماز بخوانیم؟ آیا خداوند به نماز ما احتیاجی دارد؟ اگر نه چرا آن را واجب کرده است؟

ـ در ضمن بحث های دو جلسه گذشته پاسخ این سئوال ها داده شد. عبادت ما صرفاً برای سعادتمندی خود ماست و خداوند هیچ احتیاجی به آن ندارد.

ـ آیا رسیدن به سعادت واجب است؟ اگر من نخواهم به سعادت برسم چرا مجبورم نماز بخوانم و اگر نخوانم کیفر می شوم؟

ـ طلب سعادت یک امر فطری است و همه انسان ها به دنبال آن هستند حتی شما که فکر می کنید نمی خواهید به آن برسید اگر خواسته خود را به خوبی تحلیل کنید، متوجه می شوید که در واقع سعادت خود را در امر دیگری می بینید نه در نماز. مسئله کیفر اخروی هم یک امر اعتباری نیست تا بگوییم چرا خدا کیفر می کند، بلکه یک امر حقیقی و باطن اعمال دنیوی خود ماست.

ـ آیا نمازی که انسان پس از آن باز هم گناه می کند فایده ای دارد؟ آیا چنین نمازی مسخره کردن خدا نیست؟ آیا بهتر نیست تا انسان تصمیم به ترک گناهان خود نگرفته نماز نخواند؟

ـ نماز مانند سایر عبادات و امور معنوی دارای مراتب و شدت و ضعف است. البته اگر نماز کامل باشد انسان را از هر گناهی باز می دارد؛ همان گونه که قرآن می فرماید: «انّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر» ولی اینگونه نیست که اگر نماز کامل نباشد به طور کلی مردود باشد. البته باید یک حداقل هایی رعایت شود وگرنه اساساً نماز باطل می باشد؛ مثل اینکه به هنگام نماز دارای طهارت باشیم، رو به قبله باشیم و مانند آن. درباره کسی که نماز می خواند و گناه یا گناهانی را نیز مرتکب می شود باید گفت از دیدگاه دینی هر عمل مثبت یا منفی آثار خود را دارد. کسی که مثلاً شرابخوار است و نماز هم می خواند از کسی که شرابخوار است و نماز نمی خواند برتر است. طبیعتاً عقاب هر کدام از شرابخواری و ترک نماز هم جداست. آیا درست است دانشجویی بگوید چون من از فلان درس در پایان ترم نمره نمی آورم باید همه درس ها را کنار بگذارم؟

صحبت های ما حدود یک ساعت به طول انجامید و با شنیدن ندای اذان از او خواستم با توجه به اینکه وقت نماز است در زمان دیگری گفتگوهایمان را دنبال کنیم، ایشان نیز پذیرفت.

هفته بعد در همان زمان، مجدداً ایشان آمد، ولی این بار علی رغم هفته گذشته سخنان او بیشتر حالت عاطفی داشت. اینکه چگونه پدرش در دوران نوجوانی حتی با کتک او را مجبور به نماز می کرده و مانند آن. برای او روشن کردم که گر چه پدرش روش درستی را انتخاب نکرده، ولی قصد او در هر صورت خیر بوده و هدف اصلی اش رساندن او به سعادت بوده است. گفتگوهای این جلسه نیز کمتر از یک ساعت به طول انجامید و در پایان ظاهراً بدون اینکه به نتیجه ای رسیده باشیم از هم خداحافظی کردیم و تا پایان ترم در این باره گفتگویی نداشتیم، ولی این سئوال که آیا صحبت هایی که با هم داشتیم در او تأثیری داشته یا خیر، ذهنم را مشغول کرده بود. به نظرم می آمد که اخلاقاً درست نیست از او سئوال کنم آیا در ترک نماز تجدید نظر کرده است یا خیر.

در ترم بعد در یکی از روزهای بهاری که برای تدریس به دانشگاه رفته بودم، در حیاط دانشگاه او را دیدم؛ مثل گذشته با خوشرویی تمام به طرف من آمد و احوالپرسی گرمی با هم کردیم. عجله مرا برای رسیدن به کلاس متوجه شد و به هنگام خداحافظی گفت: نتیجه بحث های آن دو جلسه این شد که من مشتاقانه به نماز روی بیاورم و مطمئن هستم دیگر هیچ چیزی نمی تواند مرا از نماز جدا کند.

از هم جدا شدیم و من هم با شور و شعف زایدالوصفی که همه وجودم از آن لبریز بود به طرف کلاس رفتم و با تمام وجود خدا را شکر گفتم، از اینکه چنین سعادتی را نصیب من کرده است. البته تأثیرات پنهان دروس معارف بیش از اینهاست چنانکه اگر بنده نیز مجدداً آن دانشجو را به شکل اتفاقی نمی دیدم، هرگز به تأثیر آن گفتگو بر او پی نمی بردم.

اجبار در نماز جماعت

با سلام اگر کسی در اداره و یا نهادی مشغول به کار باشد که آن شخص را مجبور به حضور در نماز جماعت کنند به نحوی که عدم حضور در نماز جماعت باعث برخوردهای قهری و ندادن امتیاز به آن فرد باشد ایا حضور در آن نماز شرعا درست است در حالی آن شخص با نماز جماعت مشکل ندارد بلکه با این نوع برخورد و افرادی که هیچگونه صلاحیت مکتبی و اخلاقی ندارند ودر نماز حاضرند و ریا میکنند مشکل دارد
پاسخ:

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباط تان با این مرکز
هر چند، شرکت در نماز جماعت بسیار فضیلت دارد. ولى کسى حق ندارد کسى را مجبور به شرکت در جماعت نماید و اگر کسی را مجبور کند، در صورتی که امام جماعت عادل باشد نمازش صحیح است. (۱)
اگر کسی در نماز ریا نماید؛ یعنی به خاطر آن که دیگران بگویند مقید در نماز جماعت است و نماز بخواند نماز باطل است (۲)، اما اگر کسی به اجبار در جماعت شرکت کند. ولی قصد ریا نداشته باشد ریا حساب نمی شود و نمازی که با قصد عبادت می خواند صحیح است.
پی نوشت:
۱. امام خمینی، استفتائات، ج۱، سؤال ۵۲۷. ( در مسائلی که اختلاف فتوی نباشد نظر امام برای مقلدین رهبری حجت است ( آیت الله خامنه ای، مسائل کثیر الإبتلاء سؤال ۱).
۲. امام خمینی، توضیح المسائل، مسأله ۹۴۷ .


موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات


* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت