درباره ما

سلام خدمت اساتید محترم ایه ۱۸ سوره جن چه شان نزولی دارد؟ تفاسیر شیعه و سنی در رابطه با این ایه چیست؟ خداخیرتان دهد.یاعلی
کد سؤال: ۲۱۰۹۷قرآن و کتب آسمانی »شان نزول
تعداد بازدید: ۱۱۹
سلام خدمت اساتید محترم ایه ۱۸ سوره جن چه شان نزولی دارد؟ تفاسیر شیعه و سنی در رابطه با این ایه چیست؟ خداخیرتان دهد.یاعلی

با سلام

دوست گرامی

این آیه از جمله آیاتی است که وهابیان با تمسک به آن توسل را حرام می‌دانند اما با بیان مفسیرین شیعه و اهل سنت در ذیل این آیه مشخص است که این آیه ربطی به توسل ندارد بلکه مراد عبادت غیر خدا در اینجا ملاک است

در تفسیر نمونه آمده است در اینکه منظور از مساجد، در اینجا چیست؟ تفسیرهاى گوناگونى ذکر شده:
نخست اینکه: منظور مکانهایى است که در آنجا براى خدا سجده مى‏شود که مصداق اکمل آن، مسجد الحرام، و مصداق دیگرش سایر مساجد، و مصداق گسترده‏ترش، تمام مکانهایى است که انسان در آنجا نماز مى‏خواند، و براى خدا سجده مى‏کند، و به حکم حدیث معروف پیغمبر ص که فرمود:
جعلت لى الارض مسجدا و طهورا
تمام روى زمین، سجده‏گاه و وسیله طهور (تیمم کردن) براى من قرار داده شده همه جا را شامل مى‏شود.
و به این ترتیب پاسخى است به اعمال مشرکان عرب و مانند آنها که خانه کعبه را بتکده ساخته بودند، و به اعمال مسیحیان منحرف که به سراغ" تثلیث" رفته و در کلیساهاى خود خدایان سه‏گانه را مى‏پرستیدند، قرآن مى‏گوید:
تمام معابد، مخصوص خدا است و در این معابد، جز براى خدا سجده نمى‏توان کرد و پرستش غیر او ممنوع است.
دوم اینکه منظور از مساجد، اعضاى هفتگانه سجده است، این اعضاء را تنها براى خدا باید بر زمین گذاشت و براى غیر او جایز نیست، چنان که در حدیث معروفى از امام نهم محمد بن على الجواد" ع نقل شده است که" معتصم عباسى" در مجلسى که از فقهاى اهل سنت در آن جمع بودند سؤال کرد که دست دزد را از کدام قسمت باید برید؟ بعضى گفتند: از مچ، و به آیه تیمم استدلال کردند، بعضى دیگر گفتند: از مرفق و به آیه وضو استدلال کردند،" معتصم" از آن حضرت علیه السلام در این باره توضیح خواست، حضرت علیه السلام نخست از او" در خواست نمود که از سؤال خود صرفنظر کند، و چون اصرار کرد، فرمود: آنچه آنها گفتند همه خطا است، تنها باید چهار انگشت از مفصل انگشتان بریده شود، و کف دست و انگشت شست باقى بماند، هنگامى که معتصم جویاى دلیل شد، امام به کلام پیغمبر ص که سجود باید بر هفت عضو باشد پیشانى و دو دست و دو سر زانوها و پاها استدلال کرد و سپس افزود اگر از مچ یا مرفق بریده شود دستى براى او باقى نمى‏ماند که سجده کند، در حالى که خداوند فرموده وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ یعنى این اعضاى هفتگانه مخصوص خدا است، و آنچه مخصوص خدا است نباید قطع کرد، این سخن اعجاب معتصم را برانگیخت و دستور داد بر طبق حکم آن حضرت دست دزد را از مفصل چهار انگشت ببرند"
و به این مضمون، احادیث دیگرى نیز نقل شده است
ولى احادیثى که در این زمینه نقل شده غالبا بدون سند و یا با سند ضعیف
نکته: تحریف در تفسیر آیه" و أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ"
مساله" توسل" به پیامبر ص و اولیاى دین ع یعنى آنها را وسیله و شفیع در درگاه خدا قرار دادن مطلبى است که نه با حقیقت توحید منافات دارد، و نه با آیات قرآن مجید، بلکه تاکیدى است بر توحید، و اینکه همه چیز از ناحیه خدا است، در آیات قرآن نیز کرارا به مساله شفاعت و همچنین استغفار و طلب آمرزش پیامبر ص براى مؤمنان اشاره شده است
با این حال بعضى از دور افتادگان از تعلیمات اسلام و قرآن اصرار دارند که هر گونه توسل و شفاعتى را منکر شوند، و براى اثبات مقصود خود دستاویزهایى پیدا کرده‏اند، از جمله آیه فوق (وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً) مى‏باشد، آنها مى‏گویند: مطابق این آیه قرآن دستور مى‏دهد نام هیچکس را همراه نام خدا نبرید، و جز او را نخوانید، و شفاعت نطلبید! ولى انصاف این است که این آیه هیچ ارتباطى به مطلب آنها ندارد، بلکه هدف از آن نفى شرک، یعنى چیزى را همردیف خدا در عبادت، یا طلبیدن حاجت، قرار دادن است.
به تعبیر دیگر: اگر کسى به راستى کار خدا را از غیر خدا بخواهد و او را صاحب اختیار و مستقل در انجام آن بشمرد مشرک است، همانگونه که واژه" مع" در جمله فلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ به این معنى گواهى مى‏دهد که نباید کسى را" همردیف" خدا و" مبدأ تاثیر مستقل" دانست.
ولى اگر از انبیاء الهى شفاعتى بخواهد، یا تقاضاى وساطت در درگاه پروردگار کند نه تنها آن را نفى نمى‏کند بلکه قرآن گاه خود پیامبر ص را به این معنى دعوت کرده، و گاه به دیگران دستور داده از پیامبر ص شفاعت بخواهند.
در آیه ۱۰۳ توبه مى‏خوانیم: خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ:" از اموال آنها زکات بگیر، تا به وسیله آن آنها را پاک سازى، و (هنگام گرفتن زکات) به آنها دعا کن که دعاى تو مایه آرامش آنها است".
و در آیه ۹۷ سوره یوسف از زبان برادرانش خطاب به پدر مى‏خوانیم:
یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ" اى پدر! براى ما استغفار کن که ما خطا کار بودیم".
یعقوب نیز این تقاضا را نه تنها انکار نکرد بلکه به آنها قول مساعد داد و گفت: سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی:" به زودى براى شما از درگاه خداوند تقاضاى آمرزش مى‏کنم".
بنا بر این مساله توسل و شفاعت طلبیدن به مفهومى که گفته شد از دستورهاى صریح قرآن است

تفسیر نمونه، ج‏۲۵، ص: ۱۲۸

همچنین در تفسیر مجمع البیان امده است که مراد از لاتدعوا عبادت است نه صرف خواندن
وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً خلیل گوید تقدیرش این است. و لأنّ المساجد للَّه فلا تدعوا مع اللَّه احدا سوى اللَّه. براى اینکه البتّه مسجدها مخصوص خداست. پس در مساجد هیچکس را جز خدا نخوانید و مقصود اینست. در اماکنى که براى عبادت و نماز بنا شده احدى را بر وجه شریک کردن در عبادت یاد نکنید. چنانچه نصارى در معبدهاى خود و مشرکین در کعبه میکنند
ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۲۵، ص: ۳۸۶

در کتب اهل سنت نیز آمده است که مراد از فلا تدعوا عبادت است و مراد از مساجد نیز مکان نمازی است که در آن نماز خوانده می‌شود
المساجد لله فلا تدعو مع الله أحداً : قیل : هی المساجد المعروفة التی یصلی فیها ، فلا تعبدوا فیها صنما . وقیل : المساجد مواضع السجود من الإنسان ، الجبهة والأنف والیدان والرکبتان والرجلان ، واحدها مسجد . المشارق والمغارب : مشارق الصیف والشتاء ومغاربهما ، وإنما جمع لاختلاف مشرق کل یوم ومغربه
کتاب غریب القرآن ، أبو بکر محمد بن عزیز السجستانی الوفاة: ۳۳۰هـ ، دار النشر : دار قتیبة - ۱۴۱۶هـ- ۱۹۹۵م ، تحقیق : محمد أدیب عبد الواحد جمران ج ۱ ص ۴۲۹
در تفسیر سمرقندی نیز آمده است
وقال القتبی قوله ) وأن المساجد لله ( یعنی السجود لله
ویقال هی المساجد بعینها یعنی بنیت المساجد لیعبدوا الله تعالى فیها
فلا تدعوا مع الله أحدا ( یعنی لا تعبدوا أحدا غیر الله تعالى خدا را نخوانید یعنی عبادت نکنید
تفسیر السمرقندی ج ۳ ص ۴۸۳
آلوسی نیز گوید:

والظاهر أن المراد بالمساجد المواضع المعدة للصلاة والعبادة أی وأوحى إلى أن المساجد مختصة بالله تعالى شأنه
) فلا تدعوا ( أی فلا تعبدوا فیها ) مع الله أحدا ( غیره سبحانه خدا را نخوانید یعنی با خدا احدی را عبادت نکنید
روح المعانی ج ۲۹ ص ۹۱
با این بیان این آیه مرادش این است که با خدا کسی را عبادت نکنید اما توسل اصلا ربطی به این ندارد
اگر این آیه دلیل بر نفی توسل باشد در این صورت چرا پیامبر و صحابه توسل کردند آیا آنها این آیه را ندیدند؟!!
طبرانی روایتی را این چنین نقل می کند:حدثنا : أحمد بن حماد بن زغبة ، ثنا : روح بن صلاح ، ثنا : سفیان الثوری ، عن عاصم الأحول ، عن أنس بن مالک ، قال : لما ماتت فاطمة بنت أسد بن هاشم أم علی بن أبی طالب ، دخل علیها رسول الله (ص) : فجلس عند رأسها فقال : رحمک الله : یا أمی ، کنت أمی بعد أمی ، وتشبعینی وتعرین ، وتکسینی ، وتمنعین نفسک طیباً ، وتطعمینی تریدین بذلک وجه الله والدار الآخرة ، ثم أمر أن تغسل ثلاثاً ، فلما بلغ الماء الذی فیه الکافور سکبه رسول الله (ص) بیده ، ثم خلع رسول الله (ص) قمیصه فألبسها إیاه وکفنها ببرد فوقه ، ثم دعا رسول الله (ص) أسامة بن زید ، وأبا أیوب الأنصاری ، وعمر بن الخطاب ، وغلاماً أسود یحفرون فحفروا قبرها فلما بلغوا اللحد حفره رسول الله (ص) بیده ، وأخرج ترابه بیده ، فلما فرغ دخل رسول الله (ص) : فإضطجع فیه ، ثم قال : الله الذی یحیی ویمیت وهو حی لا یموت ، إغفر لأمی فاطمة بنت أسد ، ولقنها حجتها ، ووسع علیها مدخلها ، بحق نبیک والأنبیاء الذین من قبلی فإنک أرحم الراحمین..
زمانی که فاطمه بنت اسد شد از دنیا رفتند پیامبر صلی الله علیه و اله وارد قبر شد و لحد او را با دست مبارک خود حفر کردند، و خاک لحد را با دست‏ خود بیرون ریختند، چون از کار حفر فارغ شدند، خود در درون قبر به پشت‏ خوابیدند، و فرمودند: خداست که زنده مى‏ کند و مى ‏میراند و اوست که ابدا نمى‏ میرد. بار پروردگار من، مادرم فاطمه بنت اسد را مورد مغفرت خود قرار داده، و حجت او را بزبان او القاء بفرما، و قبر را بر او وسیع گردان بحق فرستاده ‏ات و پیامبرت محمّد و پیامبرانى که قبل از من آمده ‏اند، تو ارحم الراحمین هستى. المعجم الکبیر ج ۲۴ ص ۳۵۱
این روایت در منابع دیگر نیز آمده و هیثمی نیز نقل کرده و درباره رجالش گوید: رواه الطبرانی فی الکبیر والأوسط وفیه روح بن صلاح وثقه ابن حبان والحاکم وفیه ضعف وبقیة رجاله رجال الصحیح. مجمع الزوائد ج ۹ ص ۲۵۷.در سند این روایت تنها روح بن صلاح ضعف داشته که آن را هم ابن حبان که از متشددین در توثیق است ثقه دانسته و حاکم نیز توثیقش کرده است
آیا پیامبری که چنین متوسل شدند، می‌شود گفت این آیه را ندیدند؟!!
ابوبکر بعد از اینکه پیامبر صلی الله علیه و اله از دینا رفت خودش را روى بدن حضرت انداخت و خطاب به آن حضرت گفت : اذکرنا یا محمّد! عند ربّک، سبل الهدى والرشاد فی سیرة خیر العباد محمد بن یوسف الصالحی الشامی الوفاة: ۹۴۲هـ ، ۱۲ ص ۲۹۹
آیا ابوبکر نمی دانست که خدا فقط کافی است؟!!!
عبد الله بن عمر وقتی که فلج شد و بر زمین نشست، شخصى به او گفت: محبوب‌ترین فرد در نزد خود را بخوان (تا به فریادت برسد). او نیز گفت: یا محمد! به فریادم برس. سپس ایستاد و به راهش ادامه داد . این جریان در این آدرس بطور مفصل ذکر شده است
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۶۳۳۰
آیا می‌شود گفت این صحابی بر خلاف قرآن عمل کرده است؟!!

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات


* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت