درباره ما

سلام خسته نباشید درست است که جناب مختار قصد داشت امام حسن(ع) را تحویل معاویه دهد؟
کد سؤال: ۲۱۰۵۷اعلام و تراجم »مختار و قیام او
تعداد بازدید: ۲۳
سلام خسته نباشید درست است که جناب مختار قصد داشت امام حسن(ع) را تحویل معاویه دهد؟

با سلام
دوست گرامی
این روایت از نظر سند ضعیف است. ابتدا متن روایت و سپس نقد آن را خدمت تان می‌نویسیم:
در برخى از روایات آمده است: هنگامى که امام حسن علیه السلام در ساباط مدائن زخمى شد، مختار در میان راه از عمویش درخواست نمود که آن حضرت را به معاویه تسلیم کند.
شیخ صدوق در علل الشرایع آورده است:
دَسَّ مُعَاوِیَةُ إِلَى عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ وَالْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ وَإِلَى حُجْرِ بْنِ الْحَارِثِ وَشَبَثِ بْنِ رِبْعِیٍّ دَسِیساً أَفْرَدَ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِعَیْنٍ مِنْ عُیُونِهِ أَنَّکَ إِنْ قَتَلْتَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ فَلَکَ مِائَتَا أَلْفِ دِرْهَمٍ وَجُنْدٌ مِنْ أَجْنَادِ الشَّامِ وَبِنْتٌ مِنْ بَنَاتِی فَبَلَغَ الْحَسَنَ علیه السلام فَاسْتَلْأَمَ وَلَبِسَ دِرْعاً وَکَفَرَهَا وَکَانَ یَحْتَرِزُ وَلَا یَتَقَدَّمُ لِلصَّلَاةِ بِهِمْ إِلَّا کَذَلِکَ فَرَمَاهُ أَحَدُهُمْ فِی الصَّلَاةِ بِسَهْمٍ فَلَمْ یَثْبُتْ فِیهِ لِمَا عَلَیْهِ مِنَ اللَّأْمَةِ فَلَمَّا صَارَ فِی مُظْلَمِ سَابَاطَ ضَرَبَهُ أَحَدُهُمْ بِخَنْجَرٍ مَسْمُومٍ فَعَمِلَ فِیهِ الْخَنْجَرُ فَأَمَرَ علیه السلام أَنْ یُعْدَلَ بِهِ إِلَى بَطْنِ جُرَیْحَى وَعَلَیْهَا عَمُّ الْمُخْتَارِ بْنِ أَبِی عُبَیْدِ بْنِ مَسْعُودِ بْنِ قَیْلَةَ فَقَالَ الْمُخْتَارُ لِعَمِّهِ: تَعَالَ حَتَّى نَأْخُذَ الْحَسَنَ وَنُسَلِّمَهُ إِلَى مُعَاوِیَةَ فَیَجْعَلَ لَنَا الْعِرَاقَ فَنَذِرَ بِذَلِکَ الشِّیعَةُ مِنْ قَوْلِ الْمُخْتَارِ لِعَمِّهِ فَهَمُّوا بِقَتْلِ الْمُخْتَارِ فَتَلَطَّفَ عَمُّهُ لِمَسْأَلَةِ الشِّیعَةِ بِالْعَفْوِ عَنِ الْمُخْتَارِ فَفَعَلُوا...
معاویه عمر و بن حریث، اشعث بن قیس، حجر بن حارث و شبث بن ربعى را دسیسه قرار داد و براى هر یک از ایشان جاسوسى گماشت و گفت: هر کس حسن بن على را بکشد مبلغ دو هزار درهم و یک لشکر از لشکرهاى شام و یکى از دخترانم را به وى جائزه خواهم داد. هنگامى که این توطئه به گوش امام حسن علیه السّلام رسید زیر لباسهاى خود اسلحه پوشید، از آن مردم بر حذر بود، جز با پوشیدن سلاح براى نماز حاضر نمیشد.

در آن هنگامى که امام حسن مشغول نماز بود یکى از آنان تیرى به جانب آن بزرگوار پرتاب کرد. ولى چون اسلحه در بر داشت مؤثر واقع نشد. موقعى که آن حضرت به ساباط مدائن رسید یکى از ایشان خنجر مسمومى به ران مبارک امام حسن زد که کارگر شد. سپس آن بزرگوار دستور داد تا وى را به سوى قبیله جریحى باز گردانیدند که عموى مختار والى آنان بود. مختار به عموى خود گفت: بیا تا امام حسن را بگیریم و به معاویه تسلیم نمائیم و او عراق را به ما واگذار کند. وقتى شیعیان از قول مختار که به عموى خود گفته بود آگاه شدند تصمیم گرفتند مختار را به قتل برسانند. ولى عموى مختار به وى لطفى کرد و از شیعیان خواست تا او را عفو نمودند.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای ۳۸۱هـ)، علل الشرائع، ج۱، ص۲۲۱، تحقیق وتقدیم: السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر: منشورات المکتبة الحیدریة ومطبعتها - النجف الأشرف، الطبع: ۱۳۸۵ - ۱۹۶۶ م
جواب آقاى خوئى رحمة الله علیه از این روایت:
وهذه الروایة لارسالها غیر قابلة لاعتماد علیها، على أن لو صحت لأمکن أن یقال إن طلب المختار هذا لم یکن طلبا جدیا، وإنما أراد بذلک أن یستکشف رأی عمه، فإن علم أن عمه یرید ذلک لقام باستخلاص الحسن علیه السلام. فکان قوله هذا شفقة منه على الحسن علیه السلام.
این روایت به خاطر مرسله بودنش مورد اعتماد نیست. برفرض صحت روایت، امکان دارد این درخواست مختار،‌ جدى نبود؛ بلکه او با این کار مى‌خواسته نظر عمویش را بداند تا اگر نظر عمویش بر این باشد بتواند آن حضرت را از دست او رهایى بخشد و این سخن او یک نوع مهربانى نسبت به امام حسن علیه السلام است.
الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفاى۱۴۱۱هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة، ج۱۹، ص۱۰۵،‌ الطبعة الخامسة، ۱۴۱۳هـ ۱۹۹۲م
علامه مامقانى در تنقیح المقال از این روایت این گونه جواب داده است:
ففیه اولاً: ضعف السند. وثانیاً: انه ان تم دل علی کفره والاجماع والاخبار التی کادت تکون متواترة علی انه شیعی فهو معارض للمعلوم فیجب طرحه. وثالثاً: انه علی فرض کونه جدا لاصوریاً‌ لا دلة فیه علی انه فعل لیکون خیانة یستوجب بها النار بل دال علی انه ان اراد ان یفعل ومنع وارادة الفعل لیست بمعصیة وغایته الکشف عن خبث السریرة.
اولاً: این رواین از نظر سند ضعیف است و ثانیاً: بر فرضى که سند تمام باشد، دلیل کفر مختار است؛ اما اجماع و روایاتى که نزدیک به تواتر است مى‌گویند که مختار از شیعیان امام حسن بوده و این چیزى روشنى است و این روایت با این مطلب روشن معارض است بنابراین واجب است این روایت دور انداخته شود. و ثالثاً: برفرضى این که مختار در این سخنش جدى بوده، این روایت هیچگونه دلالت نمى‌کند که او این کار را انجام داده تا خیانت محسوب شود و مستحق آتش شود؛ بلکه دلالت مى‌کند او میخواست این کار را انجام دهد ولى از این کار منع شد و اراده انجام کارى، معصیت نیست و نهایتش این است که این کار، از خبث باطن حکایت مى‌کند.
مامقانی،‌ عبدالله،‌ تنقیح المقال فی علم الرجال،‌ ‌ج۳،‌ ص۲۰۶، ‌ناشر:‌ المکتبة‌المرتضویة‌،‌ نجف اشرف ۱۳۵۰هـ

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت