مفضل بن عمر گفت با شراب خوار و چاقوکش معاشرت کرده؟
با سلام دوست گرامی چیزی بیش از این از این شبکههای پر از دروغ و فریب انتظار نیست داب آنها این است که یا مطلب را وارونه نشان میدهد و یا یک قسمت را می آورند و قسمت دیگر را نقل نمیکنند تا مخاطب را فریب بدهند مفضل بن عمر نماینده امام صادق علیهالسلام در شهر کوفه بود. او از طرف امام به مشکلات دینی، مالی و اجتماعی مردم کوفه رسیدگی میکرد و در این رابطه با جوانان شهر ارتباط صمیمانه و مستحکمی برقرار کرده بود، برای همین عدهای این دوستی را نتواستند تحمل کنند، ناچار به شایعه و افتراء روی آوردند و مفضل و یارانش را به شرابخواری، ترک نماز، کبوتربازی و حتی به سرقت و راهزنی متهم کردند. این گروه، که ابوالخطاب معزول و طرفدارانش از فعالان آن شمرده میشدند، شایع کردند که مفضل افراد بی مبالات و لاابالی را پیرامونش گرد آورده است. وقتی این شایعات به اوج رسید، گروهی از مومنان و مقدسان کوفه به محضر امام صادق(علیهالسلام) چنین نوشتند: «مفضل با افراد رذل و شرابخوار و کبوترباز همنشین است، شایسته است دستور دهید این افراد را از خود دور سازد.» امام صادق(علیهالسلام) بدون این که با آنان در این باره سخن بگوید، نامهای برای مفضل نوشته، مُهر کرد و به آنان سپرد تا به مفضل برسانند. حضرت تصریح کرد که نامه را خودشان شخصا به مفضل تحویل دهند. آنان به کوفه برگشتند و دسته جمعی به خانه مفضل رفتند و نامه امام صادق(علیهالسلام) را به دست مفضل دادند. وی نامه را گشود و متن آن را قرائت کرد. امام به مفضل دستور داده بود که: چیزهایی بخرد و به محضر امام ارسال کند. در این نامه اصلا اشارهای به شایعات نشده بود. مفضل نامه را خواند و آن را به دست همه حاضران داد تا بخوانند. سپس از آنان پرسید: اکنون چه باید کرد؟ گفتند: این اشیاء خیلی هزینه دارد. باید بنشینیم، تبادل نظر کنیم و از شیعیان یاری جوییم. در واقع هدفشان این بود که فعلا خانه مفضل را ترک کنند. مفضل گفت: تقاضا میکنم برای صرف غذا در اینجا بمانید. آنان به انتظار غذا نشستند. مفضل افرادی را به سراغ همان جوانانی که از آنها بدگویی شده و به کارهای ناروا متهم شده بودند فرستاد و آنان را احضار کرد. وقتی نزد مفضل آمدند، نامه حضرت صادق(علیهالسلام) را برای آنان خواند. آنان، با شنیدن کلام امام صادق(علیهالسلام) برای انجام فرمان حضرت از خانه خارج شدند و پس از مدت کوتاهی بازگشتند. هر کدام به اندازه وسع خویش روی هم نهاده و در مجموع دو هزار دینار و ده هزار درهم در برابر مفضل نهادند. آنگاه مفضل به شکایت کنندگان که هنوز از صرف غذا فارغ نشده بودند نگریست و گفت: شما میگویید این جوانان را از خودم برانم و گمان میکنید خدا به نماز و روزه شما نیازمند است؟! اصل روایت در کتاب «رجال الکشی - إختیار معرفة الرجال ؛ النص ؛ ص۳۲۶» می باشد: ۵۹۲ قَالَ نَصْرُ بْنُ الصَّبَّاحِ، رَفَعَهُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، أَنَّ عِدَّةً مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ کَتَبُوا إِلَى الصَّادِقِ (ع) فَقَالُوا إِنَّ الْمُفَضَّلَ یُجَالِسُ الشِّطَارَ وَ أَصْحَابَ الْحَمَّامِ وَ قَوْماً یَشْرَبُونَ الشَّرَابَ، فَیَنْبَغِی أَنْ تَکْتُبَ إِلَیْهِ وَ تَأْمُرَهُ أَلَّا یُجَالِسَهُمْ، فَکَتَبَ إِلَى الْمُفَضَّلِ کِتَاباً وَ خَتَمَ وَ دَفَعَ إِلَیْهِمْ، وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَدْفَعُوا الْکِتَابَ مِنْ أَیْدِیهِمْ إِلَى یَدِ الْمُفَضَّلِ، فَجَاءُوا بِالْکِتَابِ إِلَى الْمُفَضَّلِ، مِنْهُمْ زُرَارَةُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُکَیْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ أَبُو بَصِیرٍ وَ حُجْرُ بْنُ زَائِدَةَ، وَ دَفَعُوا الْکِتَابَ إِلَى الْمُفَضَّلِ فَفَکَّهُ وَ قَرَأَهُ، فَإِذَا فِیهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اشْتَرِ کَذَا وَ کَذَا وَ اشْتَرِ کَذَا، وَ لَمْ یَذْکُرُ قَلِیلًا وَ لَا کَثِیراً مِمَّا قَالُوا فِیهِ، فَلَمَّا قَرَأَ الْکِتَابَ دَفَعَهُ إِلَى زُرَارَةَ وَ دَفَعَ زُرَارَةُ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ حَتَّى دَارَ الْکِتَابُ إِلَى الْکُلِّ فَقَالَ الْمُفَضَّلُ مَا تَقُولُونَ قَالُوا هَذَا مَالٌ عَظِیمٌ حَتَّى نَنْظُرَ وَ نَجْمَعَ وَ نَحْمِلَ إِلَیْکَ لَمْ نُدْرِکْ إِلَّا نَرَاکَ «۱» بَعْدُ نَنْظُرُ فِی ذَلِکَ، وَ أَرَادُوا الِانْصِرَافَ، فَقَالَ الْمُفَضَّلُ حَتَّى تَغَدَّوْا عِنْدِی، فَحَبَسَهُمْ لِغَدَائِهِ وَ وَجَّهَ الْمُفَضَّلَ إِلَى أَصْحَابِهِ الَّذِینَ سَعَوْا بِهِمْ، فَجَاءُوا فَقَرَأَ عَلَیْهِمْ کِتَابَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع)، فَرَجَعُوا مِنْ عِنْدِهِ وَ حَبَسَ الْمُفَضَّلُ هَؤُلَاءِ لِیَتَغَدَّوْا، عِنْدَهُ فَرَجَعَ الِفْتَیان وَ حَمَلَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ عَلَى قَدْرِ قُوَّتِهِ أَلْفاً وَ أَلْفَیْنِ وَ أَقَلَّ وَ أَکْثَرَ، فَحَضَرُوا أَوْ أَحْضَرُوا أَلْفَیْ دِینَارٍ وَ عَشَرَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ قَبْلَ أَنْ یَفْرُغَ هَؤُلَاءِ مِنَ الْغَدَاةِ، فَقَالَ لَهُمُ الْمُفَضَّلُ: تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْرُدَ هَؤُلَاءِ مِنْ عِنْدِی، تَظُنُّونَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَحْتَاجُ إِلَى صَلَاتِکُمْ وَ صَوْمِکُمْ. کشى، محمد بن عمر، رجال الکشی - إختیار معرفة الرجال، ۱جلد، مؤسسة نشر دانشگاه مشهد - مشهد، چاپ: اول، ۱۴۰۹ ق.
اگر در این کار امام صادق علیه السلام امام خواست به اطرافیان نشان بدهد که شایعات بر علیه آنها دروغ است در ثانی از نظر سند نیز این روایت و این داستان ضعیف است نصر بن صباح متهم به غلو است و توثیق ندارد
رجال النجاشی /ص۴۲۸ : غال المذهب رجال الکشی /ص۱۸ : نصر بن الصباح و هو غال قال حدثنی إسحاق بن محمد البصری و هو متهم الخلاصة للحلی /ص۲۶۲ : غالی المذهب
نصر بن الصباح (صباح) یکنى أبا القاسم من أهل بلخ لقی جلة من کان فی عصره من المشایخ و العلماء و روى عنهم إلا أنه قیل: إنه کان من الطیارة غال. رجال الکشی/الجزءالأول/الجزءالأول/۱۸ بنابراین این روایت ضعیف است موفق باشید گروه پاسخ به شبهات موسسه ولی عصر (ع)
|