درباره ما

عمر فاتح ایران بود؟ ابوبکر صدیق بود؟ عمر هتک حرمت حضرت زهرا را نکرد؟ صبر پایه ایمان است؟ پیامبر خلفاء‌ را فرمانده کرده بود؟
کد سؤال: ۲۰۶۱۹چند سؤالی
عمومی »اسلام ایرانیان
خلفا »عمر
عمومی »بررسی روایات
خلفا »ابوبکر
امامت و ائمه (علیهم السلام) »حضرت زهرا (س)
تعداد بازدید: ۱۰۳
عمر فاتح ایران بود؟ ابوبکر صدیق بود؟ عمر هتک حرمت حضرت زهرا را نکرد؟ صبر پایه ایمان است؟ پیامبر خلفاء‌ را فرمانده کرده بود؟

با سلام

دوست گرامی

در خصوص فاتح ایران بودن عمر باید بگوییم :
اولا:اگر کسی تلاش بکند تا ثابت کند که ایرانیان در زمان عمر و به دست عمر اسلام آوردند، در این صورت باید به این امر ملتزم باشند که عمر بر خلاف قرآن عمل کرده است چون در قرآن اسلام آوردن به اجبار به صراحت رد شده است و اصلا چنین اسلام آوردن ، اسلام واقعی نیست:
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ?سوره بقره آیه ۲۵۶?
در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابراین، کسی که به طاغوت (بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر) کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.
از آنجا که تاریخ گواهی می دهد که فتوحات عمر با زور شمشیر بوده است ،‌ پس اگر ایرانیان با زور شمشیر او مسلمان شده اند ، که اسلامشان دیگر ارزشی ندارد ؛ اما اگر با میل و رقبت درونی و با علم به اینکه اسلام دین حق است (و نه از ترس شمشیر اعراب) به آن گرویدند ،‌ حقیقتا اسلام آورده اند و در این صورت اسلام آنها به هیچ عنوان ربطی به عمر ندارد
در جریان فتح ایران ، فجایعی به وقع پیوست که سبب شد وجهه اسلام در نزد دیگر اقوام و ادیان بسیار خراب شده بلکه از آن تعبیر به « دین شمشیر » کنند و قطعا اعمال عمر و فرماندهان او سبب چنین مطلبی شد .
به عنوان نمونه خوب است بدانید در سپاه او چه جنایتهایی انجام دادند؛ یک‌صد هزار نفر را در یک روز کشتند (سال ۱۳، زمان عمر)
ابن اثیر در باره جنگ‌هاى خلیفه دوم با ایرانیان مى‌نویسد:
فما کانت بین المسلمین والفرس وقعة أبقى رمة منها بقیت عظام القتلى دهرا طویلا وکانوا یحزرون القتلى مائة ألف.
هیچ جنگى بین مسلمانان و ایرانیان نبود که بعد از آن جنازه¬ها مانند این جنگ بر جاى بماند ؛ استخوان کشته¬ها مدتى طولانى باقى ماند و کشته¬ها را ۱۰۰۰۰۰ نفر می¬دانستند !
ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ) الکامل فی التاریخ، ج۲ ، ص۲۹۰، باب ذکر وقعة البویب ، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۵هـ.
ابو عبد الله حمیرى نیز همین مطلب را نقل کرده است:
الحمیری ، أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن عبد المنعم (متوفای بعد ۸۶۶ هـ) ، صفة جزیرة الأندلس منتخبة من کتاب الروض المعطار فی خبر الأقطار ، ج۱ ، ص۱۱۷، تحقیق : إ . لافی بروفنصال ، ناشر : دار الجیل - بیروت / لبنان ، الطبعة : الثانیة ، ۱۴۰۸ هـ ـ ۱۹۸۸م.
همچنین چهل هزار کشته، در یک روز (سال ۱۴، زمان عمر) کشته شد طبرى در تاریخ خود، ابن أثیر جزرى در کتاب الکامل فى التاریخ ، کلاعى اندلسى در الإکتفاء و نویرى در نهایة الأربمى‌نویسد:
فأما المقترنون فإنهم جشعوا فتهافتوا فی العتیق فوخزهم المسلمون برماحهم فما أفلت منهم مخبر وهم ثلاثون ألفا وأخذ ضرار بن الخطاب درفش کابیان ... وقتلوا فی المعرکة عشرة آلاف سوى من قتلوا فی الأیام قبله.
اما لشکر احتیاط ، آنها فرار کرده و به صورت نامنظم در بیابان به راه افتادند ؛ مسلمانان آنان را تیرباران کردند؛ به صورتى که حتى یک نفر از آنان زنده نماند وآنان ۳۰۰۰۰ نفر بودند !
بعد از این ضرار بن خطاب پرچم کاویان را برداشت ... و در جنگ ده هزار نفر کشته شد ؛ جداى از کسانى که در روزهاى بعد کشته شدند !
الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۲، ص۲۴۲، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت؛
در جنگ فتح الانبار ، خالد بن ولید ، از فرماندهان عمر بن الخطاب به تیر اندازان خود دستور داد که چشمان مردم را هدف بگیرند و آنان در آن روز هزار نفر را کور کردند ؛ تا حدی که این جنگ به جنگ «ذات العیون» معروف گشت
ابن اثیر در الکامل می‌نویسد :
ذکر فتح الأنبار ثم سار خالد على تعبیته إلى الأنبار ، وأنما سمی الأنبار لأن أهراء الطعام کانت بها أنابیر ، وعلى مقدمته الأقرع بن حابس . فلما بلغها أطاف بها ، وأنشب القتال ، وکان قلیل الصبر عنه وتقدم إلى رماله أن یقصدوا عیونهم فرموا رشقا واحدا ، ثم تابعوا فأصابوا ألف عین ، فسمیت تلک الوقعة ذات العیون .
الکامل فی التاریخ ، ابن الأثیر ، ج ۲ ، ص ۳۹۴ .
وقتی که شهر انبار فتح شد ، خالد مأمور سر و سامان دادن به آن شهر شد ( این شهر از آن جهت انبار نامیده می‌شد که محل ذخیره مواد غذائی بود ) ولی پیشاپیش لشکریان ولی شخصی بود به نام اقرع بن جابس که مجرد رسیدن به شهر ، اطراف آن را محاصره کرد و آتش جنگ را شعله‌ور ساخت . او مردی کم صبر بود ، تیر اندازان را جلوی لشکر گذاشت و دستور داد تا چشم‌های مردم را هدف بگیرند و خود او نیز اولین تیر را رها کرد و آنان به دنبال او چشم‌ها را مورد هدف قرار دادند که حدود هزار چشم هدف تیر قرار گرفت . از این رو ، این واقع «ذات العیون » نام گرفت .
جهت اطلاع از این جنایات به این آدرس رجوع کنید
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=۱۲۲
ثانیا:اسلام در مرحله اول توسط شخص پیامبر صلی الله علیه وآله به ایران رفت. پیامبر اکرم(ص) چند سال پس از هجرت، نامه ‏هایی به سران کشورهای جهان - از جمله خسرو پرویز، پادشاه ایران - نوشتند و پیامبری خود را اعلام و آنان را به دین اسلام دعوت کردند/ خسرو پرویز تنها کسی بود که به نامه حضرت اهانت کرد و آن را پاره کرد،
قالوا وبعث رسول الله عبد الله بن حذافة السهمی وهو أحد الستة إلى کسرى یدعوه إلى الإسلام وکتب معه کتاباقال عبد الله فدفعت إلیه کتاب رسول الله فقریء علیه ثم أخذه فمزقه فلما بلغ ذلک رسول الله قال اللهم مزق ملکه وکتب کسرى إلى باذان عامله على الیمن أن ابعث من عندک رجلین جلدین إلى هذا الرجل الذی بالحجاز فلیأتیانی بخبره فبعث باذان قهرمانه ورجلا آخر وکتب معهما کتابا فقدما المدینة فدفعا کتاب باذان إلى النبی فتبسم رسول الله ودعاهما إلى الإسلام وفرائصهما ترعد وقال ارجعا عنی یومکما هذا حتى تأتیانی الغد فأخبرکما بما أرید فجاءاه من الغد فقال لهما أبلغا صاحبکما أن ربی قد قتل ربه کسرى فی هذه اللیلة لسبع ساعات مضت منها وهی لیلة الثلاثاء لعشر لیال مضین من جمادى الأولى سنة سبع وأن الله تبارک وتعالى سلط علیه ابنه شیرویه فقتله فرجعا إلى باذان بذلک فأسلم هو والأبناء الذین بالیمن
گویند، رسول خدا (ص)، عبد الله بن حذاقة سهمى را هم که یکى دیگر از آن شش نفر بود با نامه‏یى پیش خسرو فرستاد و او را به اسلام دعوت فرمود. عبد الله مى‏گوید: نامه پیامبر را دادم و همینکه آن را برایش خواندند، نامه را گرفت و پاره پاره ساخت. و چون این خبر به رسول خدا رسید، گفت: پروردگارا پادشاهى او را برانداز. خسرو نامه‏یى به باذان فرماندار خود در یمن نوشت و گفت دو مرد چابک را به حجاز فرست تا خبرى از این مرد براى من بیاورند. باذان فرمانده لشکر خود و مرد دیگرى را با نامه‏یى به مدینه فرستاد آن دو آمدند و نامه باذان را به پیامبر (ص) دادند. رسول خدا تبسم کرد و آن دو را در حالى که مى‏لرزیدند به اسلام دعوت کرد و فرمود: بروید فردا پیش من بیایید تا آنچه باید به شما بگویم. فردا که آمدند، پیامبر فرمود: به سالار خود بگویید که پروردگار من خدایگان او را دیشب هفت ساعت از شب گذشته از میان برد و کشت. و آن شب، شب سه شنبه هشتم جمادى الاولى سال هفتم هجرت بود. پیامبر (ص) اضافه فرمود که خداى تعالى پسر خسرو شیرویه را بر او چیره گردانید و او خسرو را کشت. آن دو پیش باذان برگشتند و باذان و تمام ایرانیانى که در یمن بودند، مسلمان شدند.
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفاى۲۳۰هـ)، الطبقات الکبرى،ج ۱ ص۲۵۹ -۲۶۰ ناشر: دار صادر - بیروت.
عده زیادى از ایرانیان در یمن زندگى مى‏کردند و حکومت یمن یک حکومت صددرصد دست نشانده ایرانى بود. نیز در زمان حیات پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله، در اثر تبلیغات اسلامى عده زیادى از مردم بحرین- که در آن روز محل سکونت ایرانیان مجوس و غیرمجوس بود- به آیین مسلمانى درآمدند، و حتى حاکم آنجا که از طرف پادشاه ایران تعیین شده بود مسلمان شد. علیهذا اولین اسلام گروهىِ ایرانیان در یمن و بحرین بوده است.
مجموعه‏ آثار استاد شهید مطهرى، ج‏۱۴، ص: ۷۸ خدمات متقابل اسلام وایران
ثالثا:برخی از مناطق ایران به دست حضرت علی علیه السلام در زمان پیامبر (ص) مسلمان شدند:در ارواء الغلیل آمده است: عن البراء بن عازب قال : ( بعث النبی ( صلى الله علیه وسلم ) خالد بن الولید إلى أهل الیمن یدعوهم إلى الإسلام فلم یجیبوه ثم إن النبی ( صلى الله علیه وسلم ) بعث علی بن أبی طالب وأمره أن یقفل خالدا ومن کان معه إلا رجل ممن کان مع خالد أحب أن یبقى مع علی رضی الله عنه فلیعقب معه قال البراء : فکنت ممن عقب معه فلما دنونا من القوم خرجرا إلینا فصلى بنا على رضی الله عنه وصفنا صفا واحدا ثم تقدم بین أیدینا فقرأ علیهم کتاب رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) فأسلمت همدان جمیعا فکتب علی رضی الله عنه إلى رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) بإسلامهم فلما قرأ رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) الکتاب خر ساجدا ثم رفع رأسه فقال : السلام على همدان السلام على همدان
براءبن عازب می گوید:پیامبر ص خالد بن ولید را به سوی یمن فرستاد برای دعوت به اسلام،اما قبول نکردند،سپس پیامبرص علی ع را فرستاد به سوی یمن و فرمودند:هرکس می خواهد از سپاه قبلی همراه علی ع برود.براء می گوید:من با علی ع رفتم،وقتی به سمت قوم یمن رفتیم،آن ها به سمت ما آمدند،امیرمومنان ع،نماز را با ما خواندند،و ما را یک صف کردند و جلوی ما ایستاد،و (فقط)نامه رسول خداص را برای آنها خواند،و همه طایفه همدان،اسلام آوردند.علی ع این قضیه را به رسول خدا ص گزارش دادند،رسول خدا سجده شکر به جا آورد،و سر را بلند کرد و گفت:سلام بر اهل همدان سلام بر اهل همدان. ۴
البانی ، ارواء الغلیل ج۲ ص۲۳۰ المکتب الإسلامی - بیروت)
بنابراین کی گفته اولین کسی که اسلام رو به ایران آورد؛عمر بود؟ اولین باری که اسلام وارد ایران شد،در زمان رسول الله (ص) و به دست حضرت علی (ع) بوده .آن زمانی که رسول الله حضرت علی را به یمن فرستاد و حتی بدون اینکه یک نفر کشته شود و خونی ریخته شود،مسلمان شدند. سؤال ما از دوستان اهل سنت این است که : خداوند در کجای قرآن گفته است که اگر کسی اسلام را قبول نکرد ، چشمانش را کور کنید ؟! و او را به زور مسلمان کنید!؟؟

اما راجع به صدیق بودن ابوبکر نیز خوب است دانید خود علمای اهل سنت اعتراف کردند این لقب برای ابوبکر جعل شده است

ابن جوزی ، عالم معروف اهل سنت در کتاب الموضوعات می‌نویسد :
عن أبى الدرداء عن النبی صلى الله علیه وسلم قال : «رأیت لیلة أسرى بى فی العرش فرندة خضراء فیها مکتوب بنور أبیض : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بکر الصدیق عمر الفاروق».
أبی درداء از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل می‌کند که آن حضرت فرمود : در شب معراج دیدم که در عرش خداوند بر لوحی سبز با نور سفید نوشته شده بود « خدایی جز خدای یکتا نیست ، محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او است ، ابوبکر صدیق و عمر فاروق است ! .
بعد در نقد روایت می‌نویسد :
هذا حدیث لا یصحّ ، والمتّهم به عمر بن إسماعیل قال یحیى : لیس بشئ کذّاب ، دجال ، سوء ، خبیث ، وقال النسائی والدارقطنی : متروک الحدیث .
الموضوعات ، ابن جوزی ، ج۱ ، ص ۳۲۷ .
این حدیث صحیح نیست و کسی که به آن متهم است عمر بن اسماعیل است . یحیی بن معین در باره او گفته است : سخن او ارزش ندارد ، دروغ‌گو است ، آدمی بد و خبیث است . نسائی و دارقطنی گفته‌اند : حدیث او متروک است .
و در جای دیگر می نویسد :
هذا باطل موضوع وعلى بن جمیل کان یضع الحدیث ... .
الموضوعات ، ابن جوزی ، ج۱ ، ص ۳۳۶ .
این روایت باطل و ساختگی است و علی بن جمیل حدیث جعل می کرده است
طبق روایات صحیح السندی که در بسیاری از کتاب‌های اهل سنت وجود دارد ، این لقب صدیق از القاب اختصاصی آقا امیر المؤمنین علیه السلام بوده است ؛ اما اهل سنت تلاش کرده اند که این فضلیت را برای خلفای دیگر نقل کنند . ما به چند روایت اشاره می‌کنیم .
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۶۳۳

اما اینکه گفته‌اند سن عمر زیاد بوده است و از باب پدرانه به حضرت زهرا چیزی گفته‌است در اینجا باید بگوببم اولا: این نوع برداشت در حقیقت توهین به مقام حضرت زهرا (ع) و پیامبر (ص) و حتی خداوند است چون طبق آیه تطهیر حضرت فاطمه معصوم است و کسی که معصوم است اشتباه و گناه نمی‌کند اما این برداشت فوق در حقیقت نشان می‌دهد حضرت فاطمه اشتباه کرده و عمر خواست او را از این کار باز دارد در حالی که حضرت طبق آیه قران اشتباه نمی‌کند

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۱۳۱۱

ثانیا: اگر واقعا عمر کار بدی نکرده چرا حضرت زهرا (ع) تا اخر عمرش با ابوبکر و عمر حرف نزد و همیشه از آنها غضبناک بود .بخاری مى‌نویسد:
فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّیَتْ.فاطمه دختر رسول خدا از ابوبکر ناراحت و از وى روى گردان شد و این ناراحتى ادامه داشت تا از دنیا رفت.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۳،‌ ص ۱۱۲۶، ح۲۹۲۶، باب فَرْضِ الْخُمُسِ، تحقیق د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷.

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۶۰۴۷

اگر چیز مهمی نبوده چرا حضرت وصیت کرد که شیخین در تدفین حضرت حاضر نباشند آیا این نشان از ظلمی نیست که آنها بر دختر رسول خدا روا داشتند اکر عمر کاری نکرد چرا حضرت زهرا را تهدید کرد که خانه‌اش را به آتش می‌کشد چرا حضرت را کتک زد مگر پیامبر نفرموده بود فاطمة بضعة منی او پاره تن من است

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=۱۰۵

اما اینکه چرا حضرت علی (ع) او را در زمان خلافت خود قصاص نکرد در آن زمان عمر از دنیا رفته بود لذا در دنیا نبود اما اینکه چرا در زمان حمله به خانه ‌اش دفاع نکرد در مقاله جدا پاسخ داده شده است

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=۶۰۱۵

حضرت به همان روشی عمل کرد که پیامبر انجام دادند در مقابل پیامبر حضرت سمیه را با وضع فجیعی کشتند اما پیامبر چون مامور به صبر بود کاری نکرد

آن روایتی که می‌گویید عمر گفته است صبر از ارکان ایمان است اولا: این روایت از امام علی و صحابه دبگر نقل شده است إن الصبر من الإیمان بمنزلة الرأس من الجسد ثانبا: بر فرض نیز گفته باشد مگر شیطان نیز حرفهای حکیمانه نمی زد آیا نشانه خوب بودن او می‌شود ؟!اگر واقعا این چنین است که عمر به صبر توصیه می‌کرده است خود چرا اهل صبر نبوده است

در روایت دیگرمده : فَرَجَعَ مُتَغَیِّظًا ، فَلَمْ یَصْبِرْ حَتَّى جَاءَ أَبَا بَکْر فَقَالَ یَا أَبَا بَکْر أَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ ... فَنَزَلَتْ سُورَةُ الْفَتْحِ .
صحیح البخاری، ج ۶، ص ۴۵ ،ح ۴۸۴۴.
عمر ناراحت بازگشت ، و صبر نداشت تا آن که ابوبکر آمد و گفت : ای ابوبکر ، آیا مرا بر حق نیستم ... سپس سوره فتح نازل شد .
خداوند در آیه ۴۶ سوره انفال هر نوع نزاع و درگیری؛ آن‌هم در حضور رسول خدا صلى الله علیه وآله را حرام اعلام کرده است:و فرموده است صبر کنید:
وَأَطیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ ریحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرین‏. الأنفال/۴۶.
و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است!

چرا عمر به این آیه عمل نکرده و صبر نکرد و به پیامبر نسبت هزیان داد و در حضور پیامبر به نزاع پرداخت
بخاری روایت میکند:
قَالَ لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَفِی الْبَیْتِ رِجَالٌ فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ قَالَ النَّبِیُّ صلى الله علیه وسلم: «هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ». ...

فَقَالَ عُمَرُ إِنَّ النَّبِیَّ صلى الله علیه وسلم قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ.

صحیح البخاری: ۷/۹، ح ۵۶۶۹، کتاب المرضى باب قول المریض قوموا عنّى، صحیح مسلم: ۵/۷۵، ح ۴۱۲۵، کتاب الوصیّة، باب ترک الوصیة لمن لیس له شیء یوصی فیه.

اما اینکه آیا شیخین فرمانده نیز بوده یا نه در پاسخ می‌گوییم چگونه انها می‌توانستند فرمانده باشند درحالی که در جنگها فرار می‌کردند آیا پیامبر می‌توانست افرادی را بر فرماندهی بگمارد که آنها اهل فرار بودند که موجب تضعبف روحیه لشگرمی‌شدند

http://www.valiasr-aj.com/lib/mohammd/۰۱.htm#_۰۵

اما اینکه گفته‌اند شیخین برای حضرت زهرا نان بردند این نیز از دروغهایی است درست کرده‌اند تا جنایانت آنها را با این روش کم رنگ نشان بدهند حضرت زهرا با آنها سخن نمی‌گفت و آنها را از حضور منع می‌کرد چطور برای حضرت غذا می‌آوردند؟!!

محمد بن اسماعیل بخارى مى‌نویسد:
وَعَاشَتْ بَعْدَ النبی صلى الله علیه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّى علیها.
فاطمه زهرا سلام الله علیها، شش ماه پس از رسول خدا (ص) زنده بود، زمانى که از دنیا رفت، شوهرش علی علیه السلام او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را با خبر نساخت.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۴۹، ح۳۹۹۸، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر، تحقیق د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷.
عبد الرزاق صنعانى مى‌نویسد:
عن بن جریج وعمرو بن دینار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبی صلى الله علیه وسلم دفنت باللیل قال فرَّ بِهَا علی من أبی بکر أن یصلی علیها کان بینهما شیء.
فاطمه دختر پیامبر شبانه به خاک سپرده شد، تا ابوبکر بر وى نماز نخواند؛ چون بین آن دو اتفاقاتى افتاده بود.
و در ادامه نیز مى‌گوید:
عبد الرزاق عن بن عیینة عن عمرو بن دینار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلک
از حسن بن محمد بن نیز همانند این روایت نقل شده است؛ مگر این که در این روایت قید شده است که خود فاطمه این چنین وصیت کرده بود.
الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای۲۱۱هـ)، المصنف، ج ۳، ص ۵۲۱، حدیث شماره ۶۵۵۴ و حدیث شماره: ۶۵۵۵، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۴۰۳هـ.
بنابراین با این ادله‌های واهی نمی‌شود اصل هجوم و تهدید عمر نسبت اهل بیت را پنهان کنند

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات موسسه ولی عصر (ع)



* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت