درباره ما

چرا نام امام علی (ع) برای امامت بعد از پیامبر در قرآن نیامده . مثل نام رسول لله در کتاب مسیح (ع)
کد سؤال: ۲۰۵۴۵امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امامت خاصه در قرآن »نام امام علی (ع) در قرآن
امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امامت خاصه در قرآن
تعداد بازدید: ۳۶
چرا نام امام علی (ع) برای امامت بعد از پیامبر در قرآن نیامده . مثل نام رسول لله در کتاب مسیح (ع)

با سلام

دوست گرامی

نه تنها نام پیامبر (ص) در کتب پیامبران گذشته آمده است ، بلکه طبق برخی روایات اسامی پنج تن آل عباء یعنی پیامبر اکرم (ص)، امام علی(ع)، حضرت زهراء (ع)، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) در انجیل و تورات ذکر شده است از جمله در مناظرات امام رضا (ع) با جاثلیق (از مقامات کلیسا) و رأس الجالوت ( رهبر یهودیان) که امام در مناظره با جاثلیق برای اثبات نبوت حضرت رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم از انجیل دلائل زیادی بیان کردند و فرمودند: ایمان بیاور" بعد از استدلالات محکم امام رضا (ع) جاثلیق گفت: این پیغمبری که می گوئی اسمش در تورات و انجیل آمده و به نبوت او بشارت داده شده است اسم او محمد صلی الله علیه و آله و سلم و وصیش علی و دخترش فاطمه و دو پسرش حسن و حسین است.... در ادامه همین روایت آمده است که حضرت برای رأس الجالوت از تورات استدلاتی را فرمودند! پس از مباحثات فراوان سرانجام رأس الجالوت گفت:" اگر نبود مسئله ریاست من بر یهود هر آینه به حضرت محمد(ص) ایمان می آورم و من کسی را داناتر به تورات و انجیل از شما ندیده ام و در تورات نام احماد و الیا و بنت احماد و شبر و شبیر آمده است که تفسیرش به عربی همان محمد صلی الله علیه و آله وسلم و علی و فاطمه و حسن و حسین است..

هَذَا الْوَصِیُّ الَّذِی اسْمُهُ عَلِیٌّ وَ هَذِهِ الْبِنْتُ الَّتِی اسْمُهَا فَاطِمَةُ وَ هَذَانِ السِّبْطَانِ اللَّذَانِ اسْمُهُمَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فِی التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ قَالَ الرِّضَا ع فَهَذَا الَّذِی ذَکَرْتَهُ فِی التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ «۱» مِنِ اسْمِ هَذَا النَّبِیِّ وَ هَذَا الْوَصِیِّ وَ هَذِهِ الْبِنْتِ وَ هَذَیْنِ السِّبْطَیْنِ صِدْقٌ وَ عَدْلٌ أَمْ کِذْبٌ وَ زُورٌ قَالَ بَلْ صِدْقٌ وَ عَدْلٌ مَا قَالَ إِلَّا الْحَقَّ فَلَمَّا أَخَذَ الرِّضَا ع إِقْرَارَ الْجَاثَلِیقِ بِذَلِکَ قَالَ لِرَأْسِ الْجَالُوتِ فَاسْمَعِ الْآنَ یَا رَأْسَ الْجَالُوتِ السِّفْرَ الْفُلَانِیَّ مِنْ زَبُورِ دَاوُدَ قَالَ هَاتِ بَارَکَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى مَنْ وَلَّدَکَ فَتَلَا الرِّضَا ع السِّفْرَ الْأَوَّلَ مِنَ الزَّبُورِ حَتَّى انْتَهَى إِلَى ذِکْرِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَقَالَ سَأَلْتُکَ یَا رَأْسَ الْجَالُوتِ بِحَقِّ اللَّهِ هَذَا فِی زَبُورِ دَاوُدَ وَ لَکَ مِنَ الْأَمَانِ وَ الذِّمَّةِ وَ الْعَهْدِ مَا قَدْ أَعْطَیْتُهُ الْجَاثَلِیقَ فَقَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ نَعَمْ هَذَا بِعَیْنِهِ فِی الزَّبُورِ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ الرِّضَا ع بِحَقِّ الْعَشْرِ الْآیَاتِ الَّتِی أَنْزَلَهَا اللَّهُ عَلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ فِی التَّوْرَاةِ هَلْ تَجِدُ صِفَةَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فِی التَّوْرَاةِ مَنْسُوبِینَ إِلَى الْعَدْلِ وَ الْفَضْلِ قَالَ نَعَمْ وَ مَنْ جَحَدَهَا کَافِرٌ بِرَبِّهِ وَ أَنْبِیَائِهِ قَالَ لَهُ الرِّضَا ع فَخُذِ الْآنَ فِی سِفْرِ کَذَا مِنَ التَّوْرَاةِ فَأَقْبَلَ الرِّضَا ع یَتْلُو التَّوْرَاةَ وَ رَأْسُ الْجَالُوتِ یَتَعَجَّبُ مِنْ تِلَاوَتِهِ وَ بَیَانِهِ وَ فَصَاحَتِهِ وَ لِسَانِهِ حَتَّى إِذَا بَلَغَ ذِکْرَ مُحَمَّدٍ قَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ نَعَمْ هَذَا أَحْمَادٌ وَ إِلْیَا وَ بِنْتُ أَحْمَادٍ وَ شَبَّرُ وَ شَبِیرٌ وَ تَفْسِیرُهُ بِالْعَرَبِیَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَتَلَا الرِّضَا ع إِلَى تَمَامِهِ فَقَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ لَمَّا فَرَغَ مِنْ تِلَاوَتِهِ وَ اللَّهِ یَا ابْنَ مُحَمَّدٍ لَوْ لَا الرِّئَاسَةُ الَّتِی‏
بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۴۹، ص: ۷۶

اما در خصوص عدم ذکر نام حضرت علی علیه السلام واهل بیت علیهم السلام در قرآن باید بگوییم:
اولا: حدود سیصد آیه در قرآن در شأن ائمه و اهل‌بیت علیهم السلام نازل شده است اما نام ائمه به‌طور صریح ذکر نشده است. علت نیامدن نام ائمه در قرآن را می‌توان در چند علت زیر خلاصه کرد:
۱. آیاتی که در مورد اهل‌بیت و امامت در قرآن وارده شده است از یک وضع خاصی برخوردار هستند که سعی شده است این آیات در لابه لای آیات دیگر که مربوط به موضوع دیگری می‌باشند ذکر شوند و به‌طور آشکار به نام ائمه اشاره نشده است. مثل آیات إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً و آیه ... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ( هرچند هر آدم منصف و حقیقت طلبی به غرض اصلی آیه پی می‌برد. چنان که اهل تسنن نیز این آیات را به اهل‌بیت پیامبر و امامان ما تفسیر کرده‌اند.مخشری حنفی، ‌الکشاف، بیروت،‌ دارالمعرفه،‌ ج ۱، ص ۵۹به
علامه مطهری در این خصوص می گوید: این وضع خاص در ذکر این آیات به خاطر نگرانی بوده که پیامبر صلی الله علیه وآله از ابلاغ و ذکر آیات مربوط به امامت و اهل‌بیت ـ علیهم السلام ـ داشتند؛ چون ممکن بود عربی که عصبیت درعمق جان و دل آن‌ها نفوذ کرده بود بگویند پیامبر صلی الله علیه وآله این آیات را به خاطر خانواده خود بیان کرده است.مامت و رهبری، ص ۶۰
۲. علت دیگر این است که به هر حال انسان بی‌غرض و کمال طلب غرض اصلی آیه را می‌فهمد ولی تصریح به نام ائمه موجب می‌شد که عده‌ای افراد متعصب و ضعیف در ایمان و دشمنان ائمه از دستورات قرآن تمرّد کرده و در مقابل قرآن بایستند و این به‌صورت تمرد از اسلام و قرآن در آید و ممکن بود کل قرآن و اسلام را انکار کنند گویا خداوند متعال می‌خواهد تمردشان به شکلی در نیاید که به معنی طرد قرآن در کمال صراحت باشد. لااقل یک پرده‌ای بتوانند برایش درست کنند. همانند آیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ دادن زکات در حال رکوع یک کار عمومی نیست بلکه اشاره به یک واقعه معین دارد که هر آدم بی‌غرضی منظور آیه را می‌فهمد که در مورد امام علی ـ علیه السلام ـ می‌باشد ولی باز طبق همان سر و هدف به نام امام در این آیه و به نام ائمه در آیات دیگر اشاره نشده است.
۳. ترس از تحریف قرآن، به هر حال قرآن باید از تحریف حفظ می‌شد چون برای همه زمان‌ها نازل شده است باید از عواملی که موجب تحریف در قرآن می‌شد در قرآن نمی‌آورد که در صورت آوردن نام ائمه، یا پیامبر را متهم به تحریف می‌کردند و می‌گفتند این آیات را خود پیامبر به خاطر خانواده خودش وارد کرده است و یا خودشان قرآن را تحریف می‌کردند. چنانکه غاصبان خلافت قرآن جمع‌آوری شده به وسیله حضرت علی ـ علیه السلام ـ را قبول نکردند و قرآن ‌جمع‌آوری شده به وسیله عثمان را قبول کردند. امامت و رهبری، ص ۱۶۲ در حالی که همه آن‌ها به جایگاه و فضیلت و تقوای علی ـ علیه السلام ـ آگاه بودند.
۴. اگر نام ائمه ذکر می‌شد به خاطر شناساندن جایگاه آن‌ها به مردم و توجه مردم به آن‌ها بود. و در صورت ذکر نام ائمه باز غاصبان خلافت صلاحیت آن‌ها را منوط به تحصیل اکثریت و یا روش‌های ساختگی خودشان می‌کردند. اگر آن‌ها واقعاً بی‌غرض بودند پیامبر نام دوازده امام را روایاتی که مورد قبول اهل‌تسنن نیز می‌باشد ذکر کرده است.
۵. خصوصیات بسیاری از ضروریات دین و اعتقادات، که به آن‌ها عمل می‌کنیم و مکلف به انجام آن‌ها هستیم در قرآن نیامده است. مثل خصوصیات نماز صبح از قبیل تعداد رکعات و یا آهسته و بلند خواندن، ‌و ده‌ها مسائل دیگر که در قرآن نیامده و آن‌ها را از از روایات ائمه ـ علیهم السلام ـ استفاده می‌کنیم چون طبق حدیث ثقلین که باز مورد قبول اهل تسنن می‌باشد،‌ قرآن و سنت در کنار هم و اهل‌بیت ـ علیهم السلام ـ ،‌ علی ـ علیه السلام ـ و اولاد علی ـ علیه السلام ـ همیشه در کنار قرآن و مفسران واقعی قرآن می‌باشند. نام ائمه ـ علیهم السلام ـ نیز یکی از موضوعاتی است که برای دانستن آن باید به سنت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ مراجعه کرد.
ثانیا:خیلی از پیامبران اسمشان در قرآن نیامده است ولی به عنوان رسول و پیامبر معرفی شده اند. آیا می شود گفت آنان پیامبر یا رسول نبوده‏ اند؟!، زیرا خود قرآن می فرماید: « وَ لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مَنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ ... ؛ پیش از تو رسولانی فرستادیم که سرگذشت گروهی را برای تو ذکر کردیم و سرگذشت گروهی را ناگفته گذاشتیم» .درحالی که تنها ۲۶ تن از پیامبران در قرآن نام برده شده ‏اند.
ثالثا: آمدن و یا نیامدن اسم همیشه دلیل بر فضیلت و برتری نیست؛ زیرا در جریان حضرت موسی و خضر فقط نام موسی ذکر شده است درحالی که خضر معلم ایشان و از حضرت موسی برتر بود ولی نامش ذکر نشده است همچنین نام حضرت موسی ۱۳۶ بار، نام حضرت آدم در ۲۵ بار،نام حضرت نوح ۴۳ بار در قرآن آمده است درحالی که نام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ۴بار ذکر شده است با این حال آیا می شود گفت مقام پیامبر اسلام از سایر پیامبرانی که بیشتر نامشان در قرآن ذکر شده است، کمتر است؟!
رابعا: نکته دیگر اینکه آمدن و یا نیامدن نام ائمه دردی را دوا نمی کرد؛ زیرا غاصبان خلافت خیلی از آیات را انکار و برخلاف آن عمل کردند از کجا معلوم که آنها اگر نام ائمه در قرآن می آمد قبول می کردند! در تایید این حرف چند مورد را می آوریم که چگونه خلفاء بر خلاف قرآن عمل کردند.۱. خلیفه اول با آوردن حدیثی که تنها خود شاهد صدور آن از پیامبر اکرم (ص) بود ، بر خلاف آیات ‏شریفه " وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ " (نمل/۱۶) و " فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا ، یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا " (مریم/۵ - ۶) ارث بردن از پیامبران را انکار و فدک را از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ‏پس گرفت.‏
۲. آیه ی "فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ"فَریضة (نساء ، ۲۴) صریحاً در مورد متعة النساء است و اما خلیفه ‏دوم آن حکم را ممنوع اعلام کرد.‏
۳.خلیفه دوم آیه ی " فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ ... "(بقره ،۱۹۶) را منسوخ اعلام کرد و دستور داد تا بدان عمل ننمایند.
۴. قرآن کریم در باره ی پیامبر(ص) می فرماید : " وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى ،عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى" (نجم۳) ولی ‏وقتی پیامبر(ص) قلم و دوات برای نوشتن خواست تا بدان وسیله جلوی ضلالت امت را بگیرد، گفتند: این ‏مرد هذیان می گوید، در حالیکه این خلاف صریح قرآن است .
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (ع)

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت