درباره ما

بسم الله الرحمن الرحیم با سلام. می خواستم بپرسم تیرباران بدن مطهر امام حسن علیه السلام به دستور چه کسانی انجام شد؟آیا عایشه در این امر شرکت داشت؟لطفا برای پاسخ از منابع اهل سنت هم نقل کنید. با تشکر یا علی.
کد سؤال: ۲۰۳۶۹امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »حسنین علیهما السلام »امام حسن (ع)
تعداد بازدید: ۳۴
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام. می خواستم بپرسم تیرباران بدن مطهر امام حسن علیه السلام به دستور چه کسانی انجام شد؟آیا عایشه در این امر شرکت داشت؟لطفا برای پاسخ از منابع اهل سنت هم نقل کنید. با تشکر یا علی.


با سلام
دوست گرامی
طبق روایت شیخ مفید در کتاب ارشاد، وقتی امام حسن علیه السلام مسموم شدند، به برادرش امام حسین از این قضیه اطلاع دادند و به ایشان وصیت فرمود:
فَإِذَا قَضَیْتُ فَغَمِّضْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی وَ احْمِلْنِی عَلَى سَرِیرِی إِلَى قَبْرِ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص لِأُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ رُدَّنِی إِلَى قَبْرِ جَدَّتِی فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهَا فَادْفِنِّی هُنَاکَ وَ سَتَعْلَمُ یَا ابْنَ أُمِّ أَنَّ الْقَوْمَ یَظُنُّونَ أَنَّکُمْ تُرِیدُونَ دَفْنِی عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَیَجْلِبُونَ فِی مَنْعِکُمْ عَنْ ذَلِکَ وَ بِاللَّهِ أُقْسِمُ عَلَیْکَ أَنْ تُهَرِیقَ فِی أَمْرِی مِحْجَمَةَ دَمٍ.
و چون من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان و مرا غسل ده و کفن نما، و بر تابوتم بنه و بسوى قبر جدم رسول خدا (ص) ببر تا دیدارى با او تازه کنم، سپس بسوى قبر جده‏ام فاطمه بنت اسد رضى اللَّه عنها ببر و در آنجا دفنم کن، و زود است بدانى اى برادر که مردم گمان کنند شما میخواهید مرا کنار رسول خدا (ص) بخاک بسپارید، پس در این باره گرد آیند و از شما جلوگیرى کنند، ترا بخدا سوگند دهم مبادا در باره من باندازه شیشه حجامتى خون ریخته شود.
بعد از این که حضرت از دنیا رفت پیکر مطهر ایشان غسل و کفن شد و به جانب قبر مطهر رسول خدا انتقال داده شد. بنی امیه هیچ شکی نداشتند که می‌خواهند پیکر ایشان را نزد رسول خدا دفن کنند؛ از این رو، آماده شدند و عایشه هم به آنها ملحق شد و می‌گفت: می‌خواهید کسی را که من دوست ندارم کنار پیامبر دفن کنید؟ متن روایت این است
فَلَمَّا مَضَى ع لِسَبِیلِهِ غَسَّلَهُ الْحُسَیْنُ ع وَ کَفَّنَهُ وَ حَمَلَهُ عَلَى سَرِیرِهِ وَ لَمْ یَشُکَّ مَرْوَانُ وَ مَنْ مَعَهُ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ أَنَّهُمْ سَیَدْفِنُونَهُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَتَجَمَّعُوا لَهُ وَ لَبِسُوا السِّلَاحَ فَلَمَّا تَوَجَّهَ بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع إِلَى قَبْرِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِیُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً أَقْبَلُوا إِلَیْهِمْ فِی جَمْعِهِمْ وَ لَحِقَتْهُمْ عَائِشَةُ عَلَى بَغْلٍ وَ هِیَ تَقُولُ مَا لِی وَ لَکُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُدْخِلُوا بَیْتِی مَنْ لَا أُحِبُّ وَ جَعَلَ مَرْوَانُ یَقُولُ:
یَا رُبَّ هَیْجَا هِیَ خَیْرٌ مِنْ دَعَهْ‏
أَ یُدْفَنُ عُثْمَانُ فِی أَقْصَى الْمَدِینَةِ وَ یُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ النَّبِیِّ لَا یَکُونُ ذَلِکَ أَبَداً وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ. وَ کَادَتِ الْفِتْنَةُ تَقَعُ بَیْنَ بَنِی هَاشِمٍ وَ بَنِی أُمَیَّةَ فَبَادَرَ ابْنُ عَبَّاسٍ إِلَى مَرْوَانَ فَقَالَ لَهُ ارْجِعْ یَا مَرْوَانُ مِنْ حَیْثُ جِئْتَ فَإِنَّا مَا نُرِیدُ أَنْ نَدْفِنَ صَاحِبَنَا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص لَکِنَّا نُرِیدُ أَنْ نُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً بِزِیَارَتِهِ ثُمَّ نَرُدَّهُ إِلَى جَدَّتِهِ فَاطِمَةَ ع فَنَدْفِنَهُ عِنْدَهَا بِوَصِیَّتِهِ بِذَلِکَ وَ لَوْ کَانَ وَصَّى بِدَفْنِهِ مَعَ النَّبِیِّ ص لَعَلِمْتَ أَنَّکَ أَقْصَرُ بَاعاً مِنْ رَدِّنَا عَنْ ذَلِکَ لَکِنَّهُ ع کَانَ أَعْلَمَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ بِحُرْمَةِ قَبْرِهِ مِنْ أَنْ یُطَرِّقَ عَلَیْهِ هَدْماً کَمَا طَرَّقَ ذَلِکَ غَیْرُهُ وَ دَخَلَ بَیْتَهُ بِغَیْرِ إِذْنِهِ. ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عَائِشَةَ فَقَالَ لَهَا وَا سَوْأَتَاهْ یَوْماً عَلَى بَغْلٍ وَ یَوْماً عَلَى جَمَلٍ تُرِیدِینَ أَنْ تُطْفِئِی نُورَ اللَّهِ وَ تُقَاتِلِینَ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ ارْجِعِی فَقَدْ کُفِیتِ الَّذِی تَخَافِینَ وَ بَلَغْتِ مَا تُحِبِّینَ وَ اللَّهُ تَعَالَى مُنْتَصِرٌ لِأَهْلِ هَذَا الْبَیْتِ وَ لَوْ بَعْدَ حِینٍ.
وَ قَالَ الْحُسَیْنُ ع وَ اللَّهِ لَوْ لَا عَهْدُ الْحَسَنِ ع إِلَیَّ بِحَقْنِ الدِّمَاءِ وَ أَنْ لَا أُهَرِیقَ فِی أَمْرِهِ مِحْجَمَةَ دَمٍ لَعَلِمْتُمْ کَیْفَ تَأْخُذُ سُیُوفُ اللَّهِ مِنْکُمْ مَأْخَذَهَا وَ قَدْ نَقَضْتُمُ الْعَهْدَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ وَ أَبْطَلْتُمْ مَا اشْتَرَطْنَا عَلَیْکُمْ لِأَنْفُسِنَا.
وَ مَضَوْا بِالْحَسَنِ ع فَدَفَنُوهُ بِالْبَقِیعِ عِنْدَ جَدَّتِهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا وَ أَسْکَنَهَا جَنَّاتِ النَّعِیم.
و چون از دنیا برفت حسین علیه السّلام او را غسل داده کفن کرد، و بر تابوتى او را نهاده برداشت، مروان (که حاکم مدینه بود) با دستیارانش از بنى امیه بیقین پنداشتند که بنى هاشم مى‏خواهند او را نزد رسول خدا (ص) دفن کنند، پس گرد هم آمدند و لباس جنگ بتن کردند، و چون حسین علیه السّلام جنازه او را بسوى قبر جدش رسول خدا (ص) برد که دیدارى با آن حضرت (ص) تازه کند، آنان با گروه خود بروى بنى هاشم در آمدند و عایشه نیز که بر استرى سوار بود با ایشان پیوست و مى‏گفت: مرا با شما چه کار! میخواهید کسى را که من دوست ندارم بخانه من درآرید؟ و مروان فریاد میزد: چه بسا جنگى که بهتر از آسایش و غنودن در خوشى است! آیا عثمان در دورترین جاى مدینه دفن شود و حسن با پیغمبر (ص) بخاک سپرده شود؟ تا من شمشیر بدست دارم هرگز این کار نخواهد شد! (و با این جریان) نزدیک بود فتنه جنگ میان بنى هاشم و بنى امیه در گیر شود، ابن عباس جلوى مروان آمده گفت: اى مروان از آنجا که آمده‏اى باز گرد زیرا ما نمى‏خواهیم بزرگ خود را کنار رسول خدا (ص) بخاک بسپاریم، بلکه میخواهیم بوسیله زیارت او دیدارى تازه کند سپس او را بنزد جده‏اش فاطمه (بنت اسد) ببریم و چنانچه خود او وصیت کرده او را در آنجا بخاک بسپاریم، و اگر خود او وصیت کرده بود با پیغمبر (ص) دفنش کنیم هر آینه میدانستى که تو ناتوان‏تر از آنى که ما را از این کار جلوگیرى کنى، لکن خود آن حضرت علیه السّلام داناتر بخدا و پیغمبر و نگهدارى حرمت قبر جدش بوده از اینکه خرابى در آن با دید آید، چنانچه این کار را دیگرى جز او کرد و بدون اذن آن حضرت (ص) بخانه او درآمد، سپس رو بعایشه کرده گفت: این چه رسوائى است اى عایشه! روزى بر استر، و روزى بر شتر! میخواهى نور خدا را خاموش کنى و با دوستان خدا بجنگى، بازگرد که از آنچه میترسى بدلخواه تو شده، و بدان چه دوست دارى رسیده‏اى (یعنى آسوده باش که ما نمیخواهیم حسن علیه السّلام را کنار قبر رسول خدا (ص) دفن کنیم) و خداوند انتقام این خاندان را بگیرد و گر چه پس از گذشت زمانى دراز باشد. (۱) و حسین علیه السّلام نیز فرمود: بخدا اگر سفارش حسن علیه السّلام نبود که خونها ریخته نشود، و باندازه شیشه حجامتى خون بخاطر او نریزد هر آینه میدانستید چگونه شمشیرهاى خدا جاى خود را از شما میگرفت، (و حق خویش را از شما باز میستاند) با اینکه شما پیمانهاى میانه ما و خود را شکستید، و آنچه ما براى خود با شما شرط کردیم تباه ساختید، و (پس از این سخنان) حسن علیه السّلام را آورده و در بقیع نزد قبر جده‏اش فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف رضى اللَّه عنها بخاک سپردند
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏۲، ص: ۱۹
ابن شهر آشوب در روایت دیگر نقل کرده که عایشه همراه چهل سواره آمد:
قال ابن عباس فأقبلت عائشة فی أربعین راکبا على بغل مرحل
ابن عباس می‌گوید:‌عایشه همراه چهل نفر در حالی که روی استر زین شده سوار بود، آمد.
مناقب آل أبی طالب - ابن شهر آشوب - ج ۳ ص ۲۰۴
شیخ طوسی در کتاب «الامالی» از ابن عباس نقل کرده هنگامی‌که جلو دفن امام حسن را در کنار پیامبر بیاورند دیدم عایشه با چهل سواره دارد می آید و ‌آنها به جنگ دستور می‌دهد:
فأقبلت مبادرا فإذا أنا بعائشة فی أربعین راکبا على بغل مرحل تقدمهم وتأمرهم بالقتال ، فلما رأتنی قالت : إلی إلی یا بن عباس ، لقد اجترأتم علی فی الدنیا تؤذوننی مرة بعد أخرى ، تریدون أن تدخلوا بیتی من لا أهوى ولا أحب .
سریع آمدم در این هنگام با عایشه رو به رو شدم که همراه چهل تن آمده بود بر استری که زین داشت سوار بود. عایشه آنها را جلو می‌فرستاد و دستور به جنگ می‌داد. وقتی مرا دید گفت: به سوی من بیا ای ابن عباس! شما در این دنیا بر من جرأت کردید و یک بار دیگر مرا اذیت کردید، می‌خواهید کسی را که دوست ندارم وارد خانه ام سازید؟
الأمالی - الشیخ الطوسی - ص ۱۶۱
طبق روایت دیگر عایشه به امام حسن علیه السلام بی احترامی کرد و گفت:‌با دفن حسن به پیامبر هتک حرمت نکنید و امام حسین علیه السلام جواش را داد:
وَ قَالَتْ نَحُّوا ابْنَکُمْ عَنْ بَیْتِی فَإِنَّهُ لَا یُدْفَنُ فِیهِ شَیْ‏ءٌ وَ لَا یُهْتَکُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ حِجَابُهُ فَقَالَ لَهَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا قَدِیماً هَتَکْتِ أَنْتِ وَ أَبُوکِ حِجَابَ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَدْخَلْتِ بَیْتَهُ مَنْ لَا یُحِبُّ رَسُولُ اللَّهِ قُرْبَهُ وَ إِنَّ اللَّهَ سَائِلُکِ عَنْ ذَلِکِ یَا عَائِشَةُ إِنَّ أَخِی أَمَرَنِی أَنْ أُقَرِّبَهُ مِنْ أَبِیهِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِیُحْدِثَ بِهِ عَهْداً وَ اعْلَمِی أَنَّ أَخِی أَعْلَمُ النَّاسِ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَعْلَمُ بِتَأْوِیلِ کِتَابِهِ مِنْ أَنْ یَهْتِکَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ سِتْرَهُ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ وَ قَدْ أَدْخَلْتِ أَنْتِ بَیْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص الرِّجَالَ بِغَیْرِ إِذْنِه.
فرزند خود را از خانه من بیرون ببرید، که نباید در اینجا چیزى دفن شود و حجاب پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله دریده شود.
حسین بن على صلوات اللَّه علیهما فرمود: تو و پدرت از پیش حجاب پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله را دریدید و تو در خانه پیغمبر کسى را در آوردى که دوست نداشت نزدیک او باشد (مقصود ابو بکر و عمر است) و خدا از این کار، از تو باز خواست میکند. همانا برادرم بمن امر کرد که جنازه‏اش را نزدیک پدرش رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله برم تا با او تجدید عهد کند، و بدان که برادر من از همه مردم بخدا و رسولش و معنى قرآن داناتر بود و نیز او داناتر از این بود که پرده رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله را پاره کند، زیرا خداى تبارک و تعالى میفرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، تا بشما اجازه نداده‏اند بخانه پیغمبر وارد نشوید- ۵۸ سوره ۳۳-» و تو بدون اجازه پیغمبر، مردانى را بخانه او راه دادى.
الکافی - الشیخ الکلینی - ج ۱ ص ۳۰۰
طبق این روایات، دو طرف آمادگی جنگی داشتند ولی جنگی میان بنی هاشم صورت نگرفته اما عایشه آنها را به جنگ تحریک می‌کرده است.
در منابع اهل سنت نیز آمده که میان دو طرف جنگ صورت گرفت و بدن حضرت را تیر باران کردند. ذهبی می‌نویسد:
فانتهى حسین إلى قبر النبی صلى الله علیه وسلم فقال احفروا فنکب عنه سعید بن العاص یعنی أمیر المدینة فاعتزل وصاح مروان فی بنی امیة ولبسوا السلاح فقال له حسین یا ابن الزرقاء مالک ولهذا أوال أنت فقال لا تخلص لهذا وأنا حی فصاح الحسین بحلف الفضول فاجتمعت هاشم وتیم وزهرة وأسد فی السلاح وعقد مروان لواء وکانت بینهم مراماة ...
امام حسین علیه السلام به سوی قبر پیامبر صلی الله علیه وآله آمد وفرمود: قبر آماده کنید، سیعد بن عاص که والی مدینه بود از حضرت رو بر گردانید و کنار رفت. مروان در میان بنی امیه فریاد بر آورد،‌آنها لباس رزم به تن کردند. امام حسین علیه السلام فرمود:‌ای پسر زرقاء (زن آبی چشم) تو را چه شده است که مردم را علیه ما تحریک می‌کنی؟ آیا والی مدینه تو هستی؟
حسین هم طلب کمک کرد و از قبائل مختلف، بنی هاشم، تیم، زهره و اسد مسلحانه کنار قبر رسول الله (صلی الله علیه و سلم) حاضر شدند. مروان هم پرچم جنگ را به دست گرفت و به یکدیگر تیراندازی کردند.
سیر أعلام النبلاء ج ۳ ص ۲۷۶، محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله الوفاة: ۷۴۸ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - ۱۴۱۳ ، الطبعة : التاسعة ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی
ابن عساکر دمشقی نیز آورده است که میان آنها تیر اندازی صورت گرفت:
وعقد مروان لواء وعقد حسین بن علی لواء فقال الهاشمیون یدفن مع النبی صلى الله علیه وسلم حتى کانت بینهم المراماة بالنبل.
تاریخ مدینة دمشق ج ۱۳ ص ۲۹۲،‌ علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی الوفاة: ۵۷۱ ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵ ، تحقیق : محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری
اما در کتاب «مناقب»‌ابن شهر آشوب آمده که ‌آنها تیر اندازی کردند و از پیکر مطهر امام حسن ۷۰ تیر بیرون آوردند:
وَ رَمَوْا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ حَتَّى سُلَّ مِنْهَا سَبْعُونَ نَبْلًا..
جنازه امام حسن را بنحوى تیر باران نمودند که تعداد هفتاد تیر از بدن مبارکش خارج کردند.
مناقب آل أبی طالب - ابن شهر آشوب - ج ۳ ص ۲۰۴
نتیجه:
طبق روایات شیعه هدف امام حسین علیه السلام بر اساس وصیت برادرش تنها این بوده است که بدن مطهر امام حسین را به نزد قبر مطهر رسول خدا ببرد تا آن حضرت تجدید عهدی با جدش نماید. اما مروانیان به همراه عایشه گمان کردند که آنها می خواهند بدن حضرت را نزد قبر جدش دفن نمایند.
از این رو مروان بن حکم لشکری آماده کرد و عایشه نیز با چهل نفر جنگی در میدان حاضر شد و از دفن بدن امام حسن جلوگیری و طبق روایتی عایشه آنها را به جنگ علیه امام حسین علیه السلام تحریک می کرد.
طبق روایات اهل سنت میان امام حسین و مروانیان و طرفداران عایشه جنگ صورت گرفت و یکدیگر را تیر باران کردن و طبق روایات شیعه ۷۰ تیر از بدن امام حسن علیه السلام هم بیرون کشیده شد.
در نتیجه باید گفت: مروان و عایشه مردم را به تیر اندازی تحریک کرده است.

موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت