سلام خسته نباشی ..درمورداطاعت ازاوالامر وشباهت وتفاوتش بااطاعت ازرهبری یامراجع تقلیدراشرح دهید...ومنظورازاوالامردر قرآن چه کسانی هستن ونظراهل سنت راتحلیلی بیان کنید..تشکر
با سلام دوست گرامی از نظر مفسرین شیعه ، اطلاق امر به اطاعت از رسول (ص) و اولى الامر، دلیل بر عصمت ایشان است ، علامه طباطبائی می نویسد: جاى تردید نیست در اینکه این اطاعت که در آیه آمده ، اطاعتى است مطلق ، و به هیچ قید و شرطى مقید و مشروط نشده ، و این خود دلیل است بر این که رسول خدا امر به چیزى و نهى از چیزى نمىکند ، که مخالف با حکم خدا در آن چیز باشد ، و گرنه واجب کردن خدا اطاعت خودش و اطاعت رسول را تناقضى از ناحیه خداى تعالى مىشد، و موافقت تمامى اوامر و نواهى رسول با اوامر و نواهى خداى تعالى جز با عصمت رسول تصور ندارد ، و محقق نمىشود . این سخن عیناً در اولى الامر نیز جریان مىیابد ، چیزى که هست نیروى عصمت در رسول از آنجا که حجت هایى از جهت عقل و نقل بر آن اقامه شده فى حد نفسه و بدون در نظر گرفتن این آیه امرى مسلم است . منظور از کلمه امر در عنوان (اولى الأمر) ، آن شأن و کارهایى است که با دین مؤمنین مخاطب به این خطاب، و یا به دنیاى آنان ارتباط دارد، و مستقیم و غیر مستقیم به آن برگشت مىکند، مؤید این مطب دو آیه زیر است، که کلمه (امر) در هر دو به معناى امور دنیایى است، در یکى مىفرماید:« وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» دیگرى در مدح مردم با تقوا مىفرماید« وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ» ترجمه المیزان، ج۴، ص: ۶۲۲ . کلمه «اولى الامر» در این آیه مقید شده به قید« منکم »، و ظاهر این قید این است که ظرفى باشد به اصطلاح مستقر، یعنى عامل آن از افعال عموم باشد نظیر (" بودن" و امثال آن) معنایش این باشد که اطاعت کنید اولى الأمرى را که از خودتان باشد، و این قید به همان معنایى است که قید" منهم" در آیه« هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ» به آن معنا است و هم چنین در آیات زیر و نیز در دعایى که از حضرت ابراهیم (ع) نقل کرده مىفرماید:« رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ » و نیز در باره رسولان الهى فرموده: «رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیاتِی» بعضى از مفسرین در معناى کلمه( منکم) گفته اند : از این کلمه که« اولى الامر» مقید به آن شده به خوبى استفاده مىشود: که اولى الأمر نیز فردى از افراد معمولى جامعه است، مىفرماید« اولى الأمر» را که فردى مثل خود شما مؤمن است، و مثل خود شما گاه گاهى گناه و خطا مىکند اطاعت کنید. مفسر نام برده با این تفسیر خواسته است اعتبار مساله عصمت از" اولى الأمر" را بیندازد ولی ظاهرًا در اولى الامر این طور نیست و ممکن است کسى توهم کند که اولى الامرى که نامشان در این آیه آمده لازم نیست معصوم باشند اما با مراجه به آ حا دیث و روایاتی که در این باره وارد شده اولی الامر را انسان های معصوم می داند که برخی از آن روایات را در این جا متذکر می شوم : امام صادق علیه السلام می فرماید : ...وَ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَى عِبَادِهِ طَاعَةَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یُغْوِیهِمْ وَیُضِلُّهُمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَلَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَیَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ وَلَا یَتَّخِذُ عَلَى خَلْقِهِ حُجَّةً إِلَّا مَعْصُوما . و خداى تبارک و تعالى بر بندگانش اطاعت کسى را واجب نمیکند که میداند که ایشان را گمراه میکند و در ضلالت میاندازد و از براى رسالتش اختیار نمىفرماید و بر نمىگزیند و از بندگانش کسى را که میداند که کافر مىشود و شیطان را بغیر از خدا مىپرستد و بر خلقش حجتى را فرا نمىگیرد مگر کسى که معصوم باشد . التوحید، للصدوق، ص: ۴۰۷. حضرت علی علیه السلام می فرماید : إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَإِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَإِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِه . تنها باید از خداوند و پیغمبر و جانشینان او فرمان برد و اینکه خداوند دستور فرموده است فقط از دستورات پیغمبر اطاعت شود براى این است که پیغمبر معصوم است و پاک و به نافرمانى خداوند دستور نمیدهد و اینکه فقط به اطاعت جانشینان پیغمبر امر فرموده است براى این است که آنان نیز معصومند و پاک و امر بگناه نمیکنند الشیخ الصدوق ، علل الشرائع ، ج ۱، ص۱۲۳. امام محمد با قر علیه السلام از رسول خدا روایت می کند که منظور از اطاعت صاحبان امر ائمه علهیم السلام بوده که معصومین از گناه هستند : ٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ ع لِأَیِّ شَیْءٍ یُحْتَاجُ إِلَى النَّبِیِّ وَ الْإِمَامِ فَقَالَ لِبَقَاءِ الْعَالَمِ عَلَى صَلَاحِهِ وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَرْفَعُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِذَا کَانَ فِیهَا نَبِیٌّ أَوْ إِمَامٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ قَالَ النَّبِیُّ ص النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَیْتِی أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ أَتَى أَهْلَ السَّمَاءِ مَا یَکْرَهُونَ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَیْتِی أَتَى أَهْلَ الْأَرْضِ مَا یَکْرَهُونَ یَعْنِی بِأَهْلِ بَیْتِهِ الْأَئِمَّةَ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِینَ لَا یُذْنِبُونَ وَ لَا یَعْصُونَ وَ هُمُ الْمُؤَیَّدُونَ الْمُوَفَّقُونَ الْمُسَدَّدُونَ بِهِمْ یَرْزُقُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ تُعْمَرُ بِلَادُهُ وَ بِهِمْ یُنْزِلُ الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ یُخْرِجُ بَرَکَاتِ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ یُمْهِلُ أَهْلَ الْمَعَاصِی وَ لَا یُعَجِّلُ عَلَیْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ الْعَذَابِ لَا یُفَارِقُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَ لَا یُفَارِقُونَهُ وَ لَا یُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا یُفَارِقُهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِین علل الشرائع ، ج۱ ، ص۱۲۴ . جابر بن یزید جعفى گفت خدمت امام باقر علیه السلام عرض کردم : براى چه سبب و علت مردم احتیاج به پیغمبر و امام علیهم السّلام دارند؟ فرمود: براى بقاء و نظم و اصلاح عالم، و بقاء و اصلاح عالم به وجود ایشان آن است که: خداوند عذاب را از مردم (که بواسطه اعمال بدشان مستوجب شدهاند) دفع و رفع می نماید تا زمانى که پیغمبر و امام در بین ایشان باشند. چنان که در قرآن میفرماید: وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ، خداوند عذاب نخواهد کرد مردم را در حالى که تو اى پیغمبر (رحمة للعالمین) در بین ایشان هستى. و رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم فرموده: ستارگان امانند براى اهل آسمان و اهل بیت من امانند براى اهل زمین، و اگر ستارگان از آسمان فرو ریزند میرسد باهل آسمان آنچه را که دوست نمیدارند (شاید هلاکت و نابود شدن باشد) هم چنین اگر اهل بیت من از میان مردم بروند خواهد رسید باهل زمین آنچه را که مکروه میدارند (و آن مرگست) و اهل بیت آن حضرت (دوازده نفر) ائمه میباشند که خداوند اطاعت آنها را با اطاعت خود و رسول خود برابر و مقرون فرموده چنان که میفرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ، اى کسانى که ایمان (بخدا ورسول و قیامت) آورده اید فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) را اطاعت کنید، و ایشان معصوم و پاک هستند (از هر رجس و پلیدى و اعمال زشت) و مرتکب هیچ گونه گناهى نشده و نمیشوند و نافرمانى خدا را نمیکنند بلکه مؤید من عند اللَّه و براه و طریق صواب و صلاح میباشند، و بسبب ایشان خداوند بندگان خود را روزى میدهد و شهرهایشان را آباد میگرداند، و بواسطه آنها باران از آسمان میبارد و (گیاه و محصولات که توأمست با) برکات از زمین خارج مىشود، و بواسطه وجود ایشان است که بگناهکاران مهلت داده شده و تعجیل در عذاب و عقوبت ایشان نمیشود (تا شاید بیدار و هوشیار شوند و توبه نمایند).و روح قدسى از ایشان دقیقه و آنى جدا نمیگردد، و ایشان از قرآن جدا نیستند و قرآن هم از ایشان جدا نیست، صلوات اللَّه علیهم اجمعین امام باقر ـ علیه السلام نیز در مورد آیه «اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» چنین نقل شده است که فرمودند: «هی فی علی و فی الائمه جعلهم الله مواضع الانبیاء غیر انهم لا یحلون شیئا و لا یحرمونه»یعنی: «این آیه در مورد حضرت علی ـ علیه السلام ـ و ائمه ـ علیه السلام ـ است که خدا آنان را به جای پیامبران قرار داده، جز اینکه ایشان چیزی را حلال یا حرام نمیکنند{تفسیر العیاشی ؛ ج۱ ؛ ص۲۵۲}» نتیجه: آیه اطاعت را مفسرین امامیه براى اثبات امامت بدان استناد کرده و یکى از ادله نقلى شیعه در مورد نصب الهى امامت قرار داده ا ست . در این آیه اطاعت از «اولى الامر» در کنار اطاعت از خدا و پیامبر واجب شده و هم ردیف و هم سنگ با اطاعت خدا و رسول او قرار گرفته است. اطاعت از پیامبر اطاعت مطلق مى باشد پس همان شرایطى که در پیامبر از قبیل عصمت و علم وجود دارد در اولى الامر نیز باید موجود باشد تا بتوان از آنها اطاعت مطلق و کامل و بدون قید و شرط به عمل آید. زیرا در صورت فقدان عصمت احتمال اشتباه و خطا در گفتار و کردار آنها وجود دارد و این با اطلاق وجوب اطاعت سازگار نیست. بنابراین، تردیدى نیست که اولى الامر باید داراى مقام عصمت باشد و طبیعى است که انسانهاى عادى نمى توانند تشخیص دهند که چه کسى معصوم از خطا و اشتباه است زیرا عصمت امر پنهانى و باطنى است فقط خداوند است که از باطن امور آگاه است. از این رو، نصب اولى الامر منحصراً از طریق خداوند صورت مى پذیرد و عصمت امام از خطا و انحراف اقتضا مى کند که از طریق خداوند منصوب گردد چون فقط خدا است که از این حالت آگاه است در روایات و احادیث متعددى که از طریق شیعه و بعضى اهل سنت نقل شده است، مصادیق و موارد اولى الامر به امامان معصوم تفسیر شده است، لذا مفسران و علماى امامیه مصادیق اولى الامر را امامان معصوم مى دانند که رهبران معنوى و مادى جامعه اسلامى در تمام شئون زندگى و حیاتند . اگر چه «اولى الامر» در آیه کریمه «اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولى الامر منکم » ظاهر در معصومین(علیهم السلام) است و آنان، اولى الامر بالاصالة هستند، ولى در عصر غیبت معصوم(علیه السلام)، طبق رهنمود عقل و نیز به دستور خود معصومین(علیهم السلام)، نائبان ایشان اولى الامر هستند، اما «اولى الامر بالتبع » نه «اولى الامر» بالاصاله و همان گونه که در عصر حضور و ظهور معصوم، نائبان خاص، بسیارى از کارها را به عهده داشتند و مباشرت خود معصوم شرط نبود، در عصر غیبت نیز نائبان عام، اداره امور را به دست دارند. جوادی املی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت ص ۴۲]
در بین اهل سنت راجع به مصداق «اولی الامر» دیدگاهای متعددی وجود دارد که ذیلاً به آنها اشاره میگردد. سمر قندی در باره اولی الامر می نویسد : کلبی گفته است صاحبان امر فر ماندهان جنگ هستند وضحاک ، فقها وعلمارامی داند وگفته می شود خلفا امراهستند : « واولی الامرمنکم » قال الکلبی ومقاتل یعنی امرا السرایا وقال الضحاک یعنی الفقهاء والعلماء فی الدین ویقال الخلفاء والأمراء ویجب طاعتهم ما لم یأمروا بالمعصیة. سمرقندی ،حر العلوم ل ،ج ۱ ، ص ۳۹۴ . آلوسی مینویسد : در این که صاحبان امر چه کسانی هستند اختلاف نظر است است برخی آن را امرا در زمان پیامبر دانسة وبعد از رحلت حضرت ، خلفا وسلاطین و قضا ة وبرخی دیگر فرما ندهان جنگ را میداند . واختلف فی المراد بهم فقیل : أمراء المسلمین فی عهد الرسول صلى الله علیه وسلم وبعده ویندرج فیهم الخلفاء والسلاطین والقضاة وغیرهم ، وقیل : المراد بهم أمراء السرایا . تفسیر الألوسی ،ج ۴ ، ص ۱۰۵. در خصوص نقد این نظریه کلام آیت الله العظمی مکارم را نقل میکنیم: قبل از پرداختن به نظریّات مفسّران پیرامون معناى اولو الامر، پاسخ یک سؤال، که در فهم معناى «اولو الامر» نیز دخالت زیادى دارد، باید روشن شود و آن این که: آیا اطاعت از اولو الامر مقیّد به قیود و مشروط به شرایطى است، یا اطاعت از او همانند اطاعت از خدا و رسولش مطلقاً واجب است؟ به تعبیر دیگر، آیا اطاعت از اولو الامر از نظر زمانى، مکانى، و غیر آن، مقیّد است، یا در هر زمان و مکان و تحت هر شرایطى لازم است؟ پاسخ: ظاهر آیه شریفه این است که اطاعت از اولو الامر مطلق است و مقیّد به هیچ قید و مشروط به هیچ شرطى نیست. به تعبیر دیگر، اطاعت از اولى الامر در این آیه مقیّد به عدم اشتباه و خطاء اولو الامر نشده است و به تعبیر سوم، همانگونه که اطاعت از خدا و رسولش مطلقاً واجب شمرده شده است، اطاعت از اولى الامر که در ردیف آنها قرار گرفته، نیز به صورت مطلق واجب است؛ بنابراین، بناچار باید اولى الامر معصوم باشد، چون اطاعت بىقید و شرط جز از معصوم ممکن نیست؛ زیرا نمىتوان به صورت بىقید و شرط از شخصى که خطا و اشتباه مىکند، اطاعت و پیروى نمود. بدین جهت ما معتقدیم که اگر قاضى در صدور رأى خطا کند و طرف دعوى یقین به خطاى قاضى در صدور رأى داشته باشد، به صرف رأى او نمىتواند ذىنفع گردد و طرف مقابل خود را محکوم کند. حتّى مراجع تقلید، که پیروى از آن بزرگواران بر مقلّدین آنها لازم است، اگر خطایى بکنند در آن مسأله قابل پیروى نیستند، مثل این که رؤیت ماه براى مرجع تقلیدى در شب سى ام ماه مبارک رمضان ثابت نشود و حکم کند مردم روز سىام را روزه بگیرند، ولى برخى از مقلّدین با چشم خود ماه شوّال را در شب سىام ببینند، در اینجا این دسته از مقلّدین نمىتوانند از مرجع خویش پیروى کنند و روزه بگیرند، بلکه باید روزه خود را بخورند، چون معتقدند مرجع تقلیدشان در این مسأله خطا کرده است. بنابراین، اطاعت مطلق و بىچون و چرا، تنها از معصومین جایز است و نسبت به غیر معصوم جایز نیست و از آنجا که خداوند اطاعت از اولى الامر را بصورت مطلق لازم کرده، نتیجه مىگیریم که اولى الامر باید معصوم باشد. نظرات مختلف پیرامون اولو الامر در مورد تفسیر اولو الامر- همانگونه که گذشت- نظریّات مختلفى است، که به چند نمونه آن اشاره مىکنیم: ۱- منظور از اولو الامر زمامداران جامعه هستند- هر کسى به هر شکلى زمامدار جامعه اسلامى شود و زمام امور مسلمین را به دست گیرد، او «اولو الامر» خواهد شد و باید بدون قید و شرط اطاعت شود، حتّى اگر با زور شمشیر و بدون خواست و اراده مردم حاکم گردد و فاسقترین افراد باشد! بنابراین، امثال مغولها و چنگیزها هم اگر مسلّط بر جامعه اسلامى شوند، اطاعتشان واجب است! تعداد قابل ملاحظهاى از دانشمندان اهل سنّت طرفدار این نظریّه هستند. و لکن آیا هیچ عقل سلیمى این سخن را مىپذیرد؟ مگر خداوند پیامبرش صلى الله علیه و آله را براى اقامه قسط و برپایى عدل و داد «۱» نفرستاده است؟ پس چگونه شخصى ظالم مىتواند جانشین پیامبر گردد و ریشه عدالت و قسط را بسوزاند؟ چنین تفسیرى از اولو الامر با کدام یک از برنامههاى سازنده و امیدبخش اسلام سازگار است؟ آیا گویندگان این سخن حقیقتاً معتقدند که اگر حاکم ظالمى با زور شمشیر بر جامعه اسلامى مسلّط شد و تمام ارزشهاى اسلامى را زیر پا نهاد، منکرات را علنى کرد، معروف را از بین برد، واجبات الهى را پرده درى کرد، باید به چشم اولو الامر و جانشین پیامبر به چنین انسان ظالم و منحرف و کافرى نگاه کرد و بىقید و شرط از او اطاعت کرد؟! متأسّفانه جواب این آقایان مثبت است و افراد فاسد و ظالمى، چون معاویه و پسرش را اولو الامر دانستهاند! اى کاش هیچ یک از دانشمندان مسلمان چنین تفسیرى براى آیه ذکر نمىکردند. ۲- برخى دیگر از مفسّران عقیده فوق را مردود دانسته و معتقد به عصمت اولو الامر شدهاند- و از آنجا که انسانها غالباً خطا کار و غیر معصوم هستند، بنابراین مراد از اولو الامر «کلّ جامعه اسلامى» است و روشن است که «امّت اسلامى» از عصمت برخوردار است و امکان ندارد تمام مردم مسلمان خطا کنند. هر چند تکتک افراد جامعه خطاکارند! بنابراین، همانگونه که اطاعت از خدا و رسول صلى الله علیه و آله لازم است، پیروى از امّت اسلامى نیز واجب است! و لکن در جواب این نظریّه عرض مىکنیم که: چگونه مىتوان نظریّه مجموعه امّت اسلامى را در مسئلهاى تحصیل کرد و به دست آورد؟ آیا به دست آوردن آراء و نظریّات تمام امّت اسلامى لازم نیست؟ اگر گفته شود نظریّه تک تک مسلمانان لازم نیست، بلکه مسلمانان نمایندگانى انتخاب مىکنند و اتّفاق و اجماع نمایندگان امّت اسلامى کافى است. مىگوئیم: آیا به دست آوردن اتّفاق آراء، حتّى از نمایندگان امّت اسلام (نه همه مسلمانان) امکانپذیر است؟ غالباً تحصیل اتّفاق آراءِ حتّى نمایندگان امّت اسلامى نیز امکانپذیر نیست؛ اگر گفته شود که اتّفاق آراء لازم نیست، بلکه معیار اکثریّت است، هرگاه اکثریّت نمایندگان امّت اسلامى به مسئلهاى رأى مثبت دادند، تبعیّت از آنها به عنوان اولو الامر لازم است! آیا حقیقتاً معناى اولى الامر اکثریّت نمایندگان امّت اسلام است؟ ۳- برخى پا را از این فراتر نهادهاند و بر اثر خودباختگى در برابر فرهنگهاى بیگانگان، دموکراسى غربى را مصداق اولو الامر شمردهاند! آیا اینگونه نظرها و تفسیرها، تفسیر به رأى نیست؟! آیا اینها پیشداوریهاى تحمیل شده بر قرآن نمىباشد؟! آیا این برداشتها کم لطفى به قرآن نیست؟! گذشته از همه اینها، دموکراسى غربى آش دهانسوزى نیست! آنها خود نیز قبول دارند که چیز ایدهآلى نیست و از بابت ناچارى و اضطرار به آن پناهنده شدهاند، چون در شرایط فعلى اگر به دموکراسى غربى پناهنده نمىشدند گرفتار بدتر از آن مىشدند و از باب پیاده کردن «اقلّ الضّررین» آن را عملى کردند وگرنه کدام انسان عاقلى مىپذیرد که از مجموع ۱۰۰% مردم یک کشور، ۵۰% در انتخابات شرکت کنند و ۲۶% به یک نفر و ۲۴% به شخص دیگرى رأى دهند، آنگاه منتخب ۲۶% مردم، حاکم بر ۱۰۰% مردم شود! آیا این عدالت است!؟ خودباختگان در مقابل دموکراسى غربى، آمریکا را مهد این مطلب مىدانند و خوشبختانه با افتضاح و رسوایى اخیر، که در جریان انتخابات آمریکا پیش آمد، ماهیّت حقیقى این نوع دموکراسى براى همگان روشن و هویدا شد. آنها که تمام صنعت و ادارات و کشور خود را با سیستمهاى کامپیوترى اداره مىکنند بر سر شمارش ده الى پانزده هزار برگه رأى دعوى دارند، که آیا آن را با دست بشمارند و یا با کامپیوتر محاسبه کنند! این دعوى چه معنى دارد! کارى که به هر شکلى انجام دهند نهایتاً در یک روز به اتمام مىرسد، چقدر دعوى و گفتگو و اختلاف بر سر آن به وجود آمده، به گونهاى که گوش جهانیان را کر کرده است! اینگونه امور نشانگر بىاعتمادى مدّعیان دموکراسى و مردم سالارى به خویشتن و صنایع خویشتن است! دنیا باید بر این دموکراسى و انتخابات بخندد! و محقّقان باید این حادثه را موشکافانه بررسى کنند تا ماهیّت مدّعیان دموکراسى براى همه، مخصوصاً براى کسانى که آنجا را کعبه آمال خود مىدانند، روشنتر شود. و انصافاً که تفسیر اولو الامر به دموکراسى خلاف ظاهر آیه شریفه، بلکه ظلم و ستمى بزرگ به قرآن مجید است. ۴- نظریّه تمام علماى شیعه این است که اولو الامر باید معصوم باشد و نمىتواند بیش از یک فرد در هر عصر و زمانى باشد. و آن شخص در عصر پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله حضرت امیر المؤمنین علیه السلام و پس از او ائمّه یازدهگانه علیهم السلام مىباشند. توضیح بیشتر: الف- همانگونه که گذشت، اولو الامر به مقتضاى آیه شریفه، (که اطاعت از خدا و پیامبر و اولو الامر را به صورت مطلق بیان کرده است) باید معصوم باشد تا بتوان بطور مطلق و بىچون و چرا از وى تبعیّت و پیروى کرد. یعنى اولو الامر باید کسى باشد که نسبت به خطا و گناه و اشتباه بیمه باشد. به تعبیر دیگر، عصمت قدرت معنوى و تقواى بالایى است که شخص معصوم به خاطر آن گناه نمىکند و خطا و اشتباهى از او سر نمىزند، هر چند داراى اختیار است و مجبور نیست و مىتواند خطا و گناه کند، ولى به برکت آن تقواى بالا مرتکب آن نمىشود. و به تعبیر سوم، تقوى مراتب مختلفى دارد؛ یک مرحله آن پرهیز از گناهان کبیره است، به گونهاى که اگر هم اتّفاقاً مرتکب شود فوراً از آن توبه مىکند؛ در مرحله دیگر علاوه بر این که گناهان کبیره را انجام نمىدهد، از گناهان صغیره نیز اجتناب و خوددارى مىکند و در صورت ارتکاب توبه مىکند. مرحله سوم، که از دو مرحله قبل بالاتر است، این که علاوه بر ترک گناهان کبیره و صغیره، مرتکب مکروهات نیز نمىشود. مراتب تقوى به همین شکل بالا مىرود تا به اوج آن، یعنى عصمت مطلق از گناهان و خطاها و اشتباهات، مىرسد. بنابراین، عصمت، آنگونه که برخى گمان کردهاند، نوعى جبر نیست؛ بلکه عالیترین مرحله تقوى است. ب- اولو الامرِ معصوم- همانطور که شرح آن گذشت- کلّ امّت اسلامى یا علماء و اندیشمندان آنها به عنوان نمایندگان امّت اسلامى یا اکثریّت آنها نمىتواند باشد، بلکه باید شخصى خاص و فرد معیّنى باشد. ج- از آنجا که عصمت یک قدرت معنوى و عالیترین مرحله تقوى است و این معیار براى انسانهاى معمولى و همه مردم قابل تشخیص نیست، اولو الامر معصوم باید از ناحیه خداوند، یا پیامبر صلى الله علیه و آله، یا معصوم دیگرى، که عصمتش ثابت شده است، معرّفى گردد. نتیجه این که: اوّلًا: اولو الامر باید معصوم باشد؛ ثانیاً: باید فرد خاص و معیّنى باشد؛ و ثالثاً: تعیین معصوم و اولو الامر باید از سوى خداوند عالم باشد. در اینجا باید به سراغ قسمت دوم بحث، یعنى روایاتى که در شأن نزول آیه وارد شده برویم و ببینیم که آیا در روایات مصداق اولو الامر مشخّص شده و خداوند متعال، یا پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله چنین معصومى را تعیین نموده است آیات ولایت در قرآن، ص: ۱۰۹ -۱۱۶ موفق باشید گروه پاسخ به شبهات
|